۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

برادر در سوگ خواهر.




خبر درگذشت  خانم زینب کروبی ، خواهر روحانی مبارز و نستوه حاج شیخ مهدی کروبی و جلوگیری حاکمان نامشروع از حضور و شرکت برادر محصور و دربندش در مراسم تشییع ، خاکسپاری و بزرگداشت خواهر مرحومه اش انسان را آزرده و متاثر می سازد. هر چند که این اعمال و رفتارهای زشت و سخیف در قیاس با فجایع و جنایات بی حد و حصری که رفته رفته در کشور ما عادی گردیده ، کوچک می نماید.
اما برای حکومتی که خود را مستحکم میداند و با شعارهای توخالی و پرطمطراق ، هل من مبارز میطلبد و با حبس و حصر سران جنبش سبز ، مدعی مرگ فتنه و خاموشی معترضان است ، چیزی جز سر افکندگی و شرمساری بیش از پیش در پی نخواهد داشت.
قدرت حکومتیان چنان است که حتی از حضور برادری در مراسم تدفین و ترحیم خواهرش  هراسناک اند و آن را بر نمی تابند، چرا که به خوبی می دانند ، حضور آزادگانی همچون کروبی در میان مردم و جمعیتی هر چند اندک ، پوچ و پوشالی بودن آن ها را به رخ همگان خواهد کشید و خط بطلانی است بر تبلیغات دروغین حاکمیت.
این همه در حالیست که ماده 213 آئین نامه اجرایی سازمان زندان ها ، به صراحت این حق را به همه زندانیان داده است که در موارد " ازدواج ، فوت بستگان نسبی و سببی درجه یک از طبقه نخست یا ابتلا آنان به بیماری حاد و ... از مرخصی استفاده نمایند  ولی در راستای التزام متولیان امر به قانون گریزی ، این حق را نیز همچون دیگر عزیزان دربند ، از کروبی دریغ داشته و از رعایت بدیهی ترین اصول انسانی و اخلاقی اجتناب می نمایند تا برای اثبات  فرو غلطیدن در بی شرافتی آنان دلیلی را نیاز نباشد.
سقوط اخلاقی حاکمیت در منجلاب غرور و ظلم و بیداد خانمان برانداز و چشم بستن بر حقایق و واقعیات ، در چنان حد و اندازه ای است که که تصور آن در سالها قبل ، بسیار سخت می نمود.، اینک اما حکایتی هر روزه است. در جایی که سفیهانه حکم ممنوع الخروجی  کودکان و خردسالان و پیران و سالخوردگانی چون دکتر صدر حاج سید جوادی  که خود از سابقون و پیشکسوتان مبارزات پنجاه ساله اخیر مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران است را در اوج بیماری و کهولت سن و علیرغم فقدان وجود هرگونه پرونده اتهامی صادر مینمایند و سبعانه زنان و مادران آزاده ای چون نسرین ستوده و نرگس محمدی را که در شرایط سخت و خطرناک بیماری بسر می برد در زندان های خود محبوس می دارند ، چنین رفتارهایی بسیار معمول و عادی است..
دکتر سید مصطفی علوی
24/4/1391 

کاش می شد.... اگر می شد....




در ذهن اکثر مردم  و احزاب ایرانی می توان گفت نوعی خیال پردازی و منتظر منجی ومعجزه بودن، موجی عظیم دارد! احزاب منتظر حرکت همگانی مردم هستند البته بدون تلاش از طرف خود! مردم نیز در خیال خود به فکر کسی که برای نجات آنها بیاید! و همین طور پیش برویم در طول روز بسیاری از مردم را می بینیم که از به تنگ آمدن زندگی با گفتن این کلمات که مردم بی عرضه هستند، غیرت ندارند که برخیزند  جلو ظلم ایستاد گی کنند شروع می کنندو این کلمات ادامه پیدا می کند، حتی به ناسزا گفتن بیش از اندازه هم می رسد، اما دریغ که همین افراد برخود و اطراف خود نمی نگرند از خود سوال نمی کنند، مگر مردم چه کسانی هستند؟ مردم کدام قسمت این جامعه هستند که من آن ها را مورد اهانت قرار می دهم؟ افراد به این موضوع فکر نمی کنند، مردم از من، تو، او آغاز میشود و با گسترش اقوام ونزدیکان خود (من، تو، او) مردم جامعه ساخته می شوند! افراد نمی اندیشند که آن کلمات ناسزایی که می گویند اول خود، خانواده واقوام خود را مورد اهانت قرار می دهند! چون خود قطره ای کوچکی از دریای تشکیل دهنده این مردم جامعه هستند.
احزاب پیش خود می گویند، کاش می شد مردم برمی خواستند، در خیال خود می اندیشند اگر مردم برمی خواستند با اتخاذ یک سیاست درست این موج را رهبری می کردیم. اما نمی گویند این اتحاد و برخواستن نیاز به آگاهی دارد که کار احزاب است، و احزاب کوتاهی می کنند.
مردم می گویند، کاش مردم به خیابان ها می آمدند، اگرمی شد مردم بیایند نظام را سرنگون می کردیم. اما نمی گویند خوب مردم تک تک ما هستیم که باید به حرکت در آییم. وقتی خود منتظر مردم هستم مردم هم منتظر من هستندچون من قطره ای از این مردم هستم.
احزاب می گویند، کاش می شد اتحادی بین همه حزب ها صورت می گرفت، اگر می شد می توانستیم، موج عظیمی را به حرکت درآوریم. اما نمی گویند ما باید از کینه ورزی دست برداریم تا به اتحاد برسیم.
تا دلتان بخواهد از این کاش ها و اگر ها آرزو شده  بر دل مردم و احزاب نشسته، غافل از آن که این کاش ها و اگرها با حسرت خوردن ومنتظر ماندن معجزه نمی کند، راه کاری برای رهایی باز نمی کند! بلکه این حسرت ها جز طولانی کردن راه و نا اُمیدی را در دل نهادن کاری از پیش نمی برد.
منجی ها برای رهایی ونجات  آمدند و رفتند. اما یا ندیدیم، یا دیدیم و باور نکردیم، یا خود را به خواب زدیم.
راه دوری نمی روم، از همین چند سال گذشته چند نمونه مثال می آورم، که منجی آمد و ما ببینیم جزءآن دسته که نام بردم (یا ندیدم، یادرخواب بودیم، یا خود را به خواب زدیم) بودیم؟ یا جزء بیداران؟  هنوز فریاد داریوش و پروانه فروهر در گوش تک تک آزادیخواهان است، آیا آنها مُنجی نبودند؟ آیا به خاطررهایی ما مردم، به دست عوامل نظام با چاقو سلاخی نشدند؟ ما صدای آنها را شنیدیم به حرکت در آمدیم؟ یا جزء آن دسته بودیم (یا ندیدم، یادرخواب بودیم، یا خود را به خواب زدیم) یا جزء بیداران.  
 کمی جلوتر می آییم قیام کوی دانشگاه سال78 وقتی سیلی خروشان از دانشجویان به پا خواستندبرای احقاق حقوق خودو مردم ما چه کار کردیم؟ آیا (منوچهر محمدی، زنده یاد اکبر محمدی، رضا مهاجرانی نژاد) رهبر نبودند؟ آیا آن مردم نبودند که در خیابانها فریاد می زدند؟ درآن وقت احزاب و مردمی که آرزوی حرکت گسترده مردمی دارند کجا بودند؟ آن رهبران برای این حرکت چه بهای سنگینی پرداختند، و حتی در این راه از جان خود نیز گذشتند. ما جزء کدام دسته بودیم؟ صدای آنها راشنیدیم وبه حرکت درآمدیم؟ یا جزء آن دسته بودیم (یا ندیدم، یادرخواب بودیم، یا خود را به خواب زدیم
درقیام سال 88چطور وقتی احزاب وفعالینی مخالف نظام، از شعار به دنبال رای بودن، تغییر حکومت راخواستار شدند چه کردیم؟ امثال طبرزدی ها راچگونه یاری کریم؟ وقتی امثال مهندس حشمت الله طبرزدی سالیان سال عمر و زندگی خود را در گوشه زندان و انفرادی گذراندند، وقتی عمر خود را صرف مبارزه با نظام فاسد کردند، آیا در راهپیماییها آنها را یاری کردیم؟ ما جزء کدام دسته بودیم؟  صدای آنها راشنیدیم وبه حرکت درآمدیم؟ یا جزء آن دسته بودیم (یا ندیدم، یادرخواب بودیم، یا خود را به خواب زدیم
حال به دنبال کدام منجی وکدام رهبر می گردیم؟ ما که به جای فرصت سازی فرصت سوزی کردیم. اکنون حال( نرگس محمدی وخیم است، آقای کبودوند دراعتصاب غذابیش از50روز است )و بسیاری دیگر از همین مُنجی و رهبرها ذره ذره تاوان فرصت سوزی ما را می دهندما در چه فکر هستیم؟ آیا یادی از آن عزیزان می کنیم؟ جای تاسف دارد احزاب به جای آن که کار خود یعنی اتحاد وآگاهی رسانی به جامعه برای خیزش و نابودی نظام مشغول باشند، مشغول خیز برداشتن به طرف هم و دعواهای شخصی هستند! جای تاسف دارد مردمی که خود جز خفتگان هستند به جای به خودآمدن و انسجام یافتن مشغول ناسزاگویی به خویش هستند بدون آن که بدانند اول خود و خانواده خود را مورد اهانت قرار می دهند.
در آخر مطلبم این نکته را عرض می کنم، با ای کاش و اگر هیچ کس به هیچ کجا نرسیده جز کوی عدم. به دنبال ای کاش و اگر نباشید، ما هستیم که موقعییت برای خود می سازیم، معجزه حرکت ماست نه منتظر اتفاق خارق العاده بودن، ما هستیم معجزه را می سازیم نه کاش ، اما و اگر. این کاش ها و اگرها را ما تبدیل به حقیقت ومعجزه می کنیم اگر نهراسیم ودل به دریای شجاعت بزنیم.  وبا یک بیت از مولانا مطلب خویش را به پایان می رسانم.
گفت آری پهلوی یاران بهست    لیک ای جان در اگر نتوان نشست.

انکار وجود زندانی سیاسی ، پاک کردن صورت مساله.



انکار وجود زندانی سیاسی ، پاک کردن صورت مساله
اظهارات سخیف و وقیحانه محمد جواد لاریجانی که سال هاست علاوه بر غصب اراضی و مال اندوزی غیر قانونی و ظالمانه ، با برخورداری از رانت های خانوادگی و ...  غاصبانه تصدی ریاست ستاد حقوق بشر قوه قضائیه را در دست گرفته و سابقه ای بس درخشان در دروغ پردازی و وارونه جلوه دادن حقایق و انکار واقعیت های  موجود در دستگاههای قضائی و امنیتی و زندان های ایران  دارد ، در جدید ترین مصاحبه خود به انکار وجود زندانی سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی پرداخته است.
جالب تر اینکه علیرغم اظهار و ادعای نبوغ و تحصیلات  آنچنانی توسط وی و با وجود سال های طولانی حضور او در راس هرم قوه قضائیه ، همچون دیگر برادرش که ریاست قوه قضائیه را بر عهده دارد ، کوچکترین آشنایی با مفاهیم حقوقی نداشته و ندارد و به همین روی تعریفی از جرم سیاسی بدست می دهد که هر خواننده و شنونده ای را متحیر می سازد که باید خندید یا گریست ؟
اما متاسفانه ، حاکمیت  و دستگاه های قضایی و امنیتی آن بجای پاسخ دادن به قانون شکنی ها وقانون گریزی های خود و سر تسلیم فرود آوردن در برابر قانون و اقناع افکار عمومی ، همچون همیشه به پاک کردن صورت مساله و نفی و انکار وجود جرم سیاسی و زندانی سیاسی  می پردازند.
جواد لاریجانی که درسال های قبل از انتصاب برادرش به ریاست قوه قضائیه نیز در این سمت و جایگاه قرار داشته  و همواره در جلسات مسئولان عالی قضایی و از جمله در جلسه مورخ نهم اردیبهشت 1387 که در آن جلسه ، "مصادیق جرم سیاسیتصویب گردیده حضور داشته است ، چنان خود را به فراموشی زده و تجاهل العارف می نماید که انسان بی اختیار انگشت تعجب بر دهان می گزد.
در اینجا خالی از لطف نیست که گزارش مورخ 9/2/1387 روابط عمومی قوه قضائیه از آن جلسه که زیر همان عنوان  در رسانه ها انتشار یافته است ، ذکر گردد:
"... در ادامه بررسی لایحه قانون مجازات اسلامی ، ماده 4 این لایحه با موضوع " جرم سیاسی " مورد بحث و بررسی قرار گرفت و در پایان ، مسئولان عالی قضایی ، مصادیق جرم سیاسی و مجازات های مرتبط با هر کدام از این جرائم را به تصویب رسانیدند.
به گزارش روابط عمومی قوه قضائیه ، بر اساس ماده 4 ، هر یک از اعمال زیر چنانچه با قصد مخالفت با نظام جمهوری اسلامی ایران صورت گیرد و متضمن خشونت نباشد ، " جرم سیاسی " محسوب و مرتکب به .... مجازات محکوم خواهد شد.
یک - فعالیت های تبلیغی موثرعلیه نظام.
دو- برگزاری اجتماعات یا راهپیماییهای غیر قانونی.
سه نشر اکاذیب یا تشویش اذهان عمومی از طریق سخنرانی در مجامع عمومی ، انتشار در رسانه ها ، توزیع اوراق چاپی یا حامل های داده (دیتا) و امثال آن.
چهار- تشکیل یا اداره جمعیت غیر قانونی یا همکاری موثر در آنها.
پنج - تلاش برای ایجاد یا تشدید اختلاف بین مردم در زمینه های دینی ، مذهبی ، فرهنگی و نژادی.
جالب تر آن است که تبصره 2 همین قانون بیان می دارد که : "صرف انتقاد از نظام سیاسی یا اصول قانون اساسی یا اعتراض به عملکرد مسئولان کشور یا دستگاه های اجرایی یا بیان عقیده در ارتباط با امور سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و نظایر آن ، جرم محسوب نمی شود".؟؟!!
هرچند همانگونه که پیش ترعرض شد ، گویا رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه فراموش نموده که خود وی نیز یکی از امضا کنندگان ذیل مواد فوق الذکر بوده است.
آنچه اما توجهی بایسته را می طلبد ، دفع الوقت و امروز و فردا کردن های حاکمیت در تصویب نهایی و اجرای قوانین مربوط به جرم سیاسی و بازگذاردن راه های سواستفاده برخود و مامورین خفیه نهادهای امنیتی و شبه قضایی ! است.
این همان روندی است که قبل از انقلاب 57 نیز رویه و سنت جاریه ساواک و دستگاه رسیدگی کننده به جرائم سیاسی یعنی دادرسی ارتش بود و چه بسیار جنایات هولناکی که به دلیل  وجود همین گسست ، در آن سال ها بوقوع پیوسته بود  و بدین علت ، یکی از اصلی ترین دغدغه های انقلابیون در آن زمان بود که اصرار میورزیدند " حق مخالف " به رسمیت شناخته شود تا همان بلایی که در رژیم گذشته بر سر مخالفان و منتقدان آمده بود ، گریبانگیر مخالفان و منتقدان جمهوری اسلامی نگردد و حاصل این دغدغه نیز تصویب اصل 168 قانون اساسی بود.
اکنون اما با گذشت بیش از سه دهه از تصویب قانون اساسی ایران و علیرغم الزام های مکرر قانونی ، هنوز قانون مربوط به تعریف جرم سیاسی و مصادیق آن و نحوه رسیدگی به جرائم سیاسی  همچنان به محاق رفته و در بوته ای از ابهام بسر می برد و یکی از مسلم ترین حقوق قانونی مخالفان و منتقدان در جمهوری اسلامی نادیده انگاشته میگردد.
شاید علت عمده و دلیل اصلی این امر را باید در عدم وجود اراده ای مصمم در حاکمیت  برای اجرای این اصل از قانون اساسی جستجو کرد. البته این تمایل تمام حکومتها  و بویژه حکومت های استبدادی است که برای تصویب و اجرای چنین قوانینی دست و پا گیر دچار مشکل اند ، زیرا دست آنها را در برخورد با مخالفان و منتقدان بسته و اختیاراتشان را محدود می سازد ، در حالیکه آنها تلاش می نمایند که هیچ مانع قانونی بر سر راه نداشته باشند تا بتوانند با هر مخالف و منتقدی ، همچون یک مجرم امنیتی مواجه گشته و بدون رعایت قوانین  و طی نمودن تشریفات خاصی ، اقدام به دستگیری ، محاکمه و زندانی ساختن مخالفان خود نمایند و حتی رقبای سیاسی خود را نیز بدین نمط از سر راه بردارند.
در طی سالیان ، همواره از زبان مسئولان نظام شنیده و میشنویم که :" ما در ایران زندانی سیاسی نداریم ، چون اساسا در ایران جرم سیاسی تعریف نگردیده  و بنابر این نمی توانیم مجرم و زندانی سیاسی داشته باشیم. "
چنین استدلال ضعیف و بی پایه و بنیانی ، هرگز نمی تواند توجیهی برای دفاع از عملکرد حکومت استبدادی و عمال بی خردش باشد ،بلکه خود عذر بدتر از گناه است.
دکتر سید مصطفی علوی                         
23/4/1391    

آقای مُحمد صدیق کبودوند در اعتصاب غذا، رسانه های فارسی زبان دراعتصاب خفقان!



ازتاریخ8خرداد1391 آقای مُحمد صدیق کبودوند به خاطرگرفتن مرخصی و برسر بالین فرزند خود که داری بیماری صعب العلاج خونی می باشد، دست به اعتصاب غذا زده است. این ملاقات نه درخواست غیر عادی و عجیبی است که آقای کبودوند خواسته!  و نه کار بزرگی که مسئولین زندان باید انجام دهند!  بلکه مرخصی حق یک زندانی است و ارائه مرخصی به زندانی وظیفه مسئولین دستگاه قضائی یک کشور می باشد. نظام فاسد برای تحت فشار گذاشتن زندانیان سیاسی و خانواده آنان از دادن مرخصی به این عزیزان جلوگیری می کند. و بسیاری از زندانیان سالیان متمادی است که از رفتن به مرخصی محروم هستند. از جمله آقای سعید ماسولی که مدت11سال است بدون مرخصی در زندان به سر می برد،( آقای عیسی سحرخیز ، مجید توکلی، حشمت الله طبرزدی، آقای کاظمینی بروجردی) وبسیاری دیگر از زندانیان که قلم از نوشتن نام همه آن ها عاجز است درچنین وضعیتی قرار دارند، که حتی از حق طبیعی خود یعنی داشتن مرخصی محروم هستند. جای تعجب در اینجا است!  که بعداز اعتصاب غذای آقای محمد کبودوند، رسانه های دیداری و شنیداری فارسی زبان ایرانی( رادیو فردا، صدای آمریکا، بی بی سی) و بسیاری دیگر از رسانه ها آنها نیز اعتصاب کرده اند! البته در اعتصاب خفقان به سر می برند! یعنی یا سخنی درباره این عزیز گفته نمی شود یا به طور گذرا و از سرخالی نبودن عریضه مطلبی را می گویند. گویی بین رسانه های دیداری و شنیداری نیزمانند داخل نظام جمهوری اسلامی،  خودی و غیر خودی شکل گرفته! آیت الله بی بی سی سالیان سال رسانه شناخته شده ایی بوده و هست که یکی به نعل و یکی به میخ می زند و بی میل به طرفداری از نظام جمهوری اسلامی نبوده! در این میان به تازگی آیت الله  صدای آمریکا هم اضافه شده،  خشکه مقدسان دیروز و از رده خارج شده گان اصلاحات امروز درآنها پرسه می زنند و فقط تبلیغ نظام و تغییر در چهار چوب نظام را می کنند. اما خبری دیگر از حال زندانیان و اطلاع رسانی درباره آنان نیست! بدتر ازهمه این رفتارها تبعیض گونه خبری است! آقای کبودوند به عنوان یک فعال حقوق بشری کُرداست، این مسئله کُرد بودن وی را به کناری می گذاریم، آیا این شخص به عنوان یک ایرانی به حساب می آید یانه؟ آیا انسان هست یا نه؟ این چه طریق و شیوه ایی است که در میان رسانه های فارسی زبان و میان احزاب ایرانی ریشه دوانده؟ قرار است فعالیت شخصی و قومی انجام شود یا فعالیت ملی؟ ایران برای ایرانی است همه اقوام در آن به یک اندازه سهم دارند، حال که خود می بینیم رسانه های دیداری و شنیداری برطبل خواسته های نظام، یعنی همان تفرقه می کوبند احزاب چرا سکوت کرده اند و صدایی به اعتراض بلند نمی کنند؟ آقای کبودوند یک فعال حقوق بشری کُرد است برای برسر بستر فرزند بیمار خود بودن دست به اعتصاب غذا زده، رسانه های فارسی زبان را چه شده که دست به اعتصاب خفقان زده اند؟ مُنتظررسیدن به فاجعه ایی هم چون شهادت (هاله سحابی و هدی صابر) نشسته اند که سوژه خبری پیدا کنند و فریاد وا مصیبتا سر دهند؟ اگر آن رسانه ها چنین چیزی را می خواهند پس احزاب و فعالین غیرت ایرانی خود را کجا جا گذاشته اند؟ چرا بین اقوام فرق می گذاریم  (کُرد،لُر، تُرک، بلوچ،فارس، اعراب ایرانی) همه با هر رنگ ونژادی ایرانی هستیم و باید صدای یکدیگر باشیم نه مشتی در دهان یکدیگر.
کدام قوم از این نظام ظلم ندیده فارس،کُرد، لُر، بلوچ و تمامی اقوام مورد ظلم این نظام بوده اند. کدام حزب و گروه ظلمی از این نظام به او نرسیده؟ از سلطنت طلب، جمهوری خواه، دموکرات، حزب ملی.....و هر گروه که بیان کنید از این نظام لطمه خورده است حال جای داردبه جای اتحاد،  به جان هم بیفتیم؟ یا باید به دنبال راه رسیدن به اتحاد باشیم؟ انسانی اکنون بیش از 55روز است دست به اعتصاب غذا زده و بسیاری چون او در چنین وضعیتی هستند، حال که رسانه های دیداری و شنیداری اعتصاب خفقان کرده اند، چرا احزاب و رسانه هایی که احزاب در دست خود دارند به میدان نمی آیند و نشان نمی دهندکه فریاد اتحاد خواهی آنان واقعی است؟ چرا به جای روحیه دادن به انسانی در بدترین شرایط، راه روحیه دادن به نظام را دربهترین شرایط هموار می کنید؟
درآخر مطلبم اظهار می کنم با نگاهی از قیام مردم منطقه از مردم کشور تونس تا قیام اکنون مردم سوریه به این نتیجه می رسیم راه پیروزی آنها اتحاد بود نه افتراق. آنها اول کینه ورزیهای شخصی، حزبی وقومی را کنار گذاشتند به اتحاد رسیدند سپس راه پیروزی را هموار کردند! برعکس ایرانیان که بعداز33سال هنوز دراختلاف شخصی، حزبی وقومی مانده اند. امروزآقای مُحمد صدیق کبودوند در اعتصاب غذا، رسانه های فارسی زبان دراعتصاب خفقان! بیایید ما این اعتصاب خفقان را بشکنیم ما فریاد آقای کبودوند وهمه زندانیان با هر رنگ و لهجه و قومیتی باشیم. بیایید واقعا ایرانی باشیم.
زنده و پاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران
نویسنده ستار

گفتگوی مجری توانگر آقای سعید اوحدی با آقای حشمت الله طبرزدی که تا به حال پخش نشده بود




. با درود و مهر بسیار : در راستای زنده نگهداشتن نام شیران در بند و اینکه نگذاریم دلاوران و مبارزان راه آزادی به فراموشی سپرده شوند ، گفتگویی را با مهندس طبرزدی که در آغاز جنبش بزرگ مردم بهمراه آقای منصور تهرانی انجام داده بودم برای دوستان باز پخش مینمایم . تاکنون این گفتگو در فیسبوک پخش نشده و شما نخستین فردی هستید که به آن گوش میدهید . پیشاپیش پوزش بخواهم اگر کیفیت صدا اندکی پایین است . درود بر مهندس طبرزدی و سایر شیران در بند
http://kiwi6.com/file/51ttb13026

به حال مردم برسر صف مُرغ باید گریست؟ یا احزاب 33سال برسرصف قدرت مانده؟





سالیان درازی است که به خاطر بی کفایتی این نظام فاسدو تحریم های صورت گرفته مردم ایران با سختیهای فراوان رو برو شده اند، به تازه گی این مشقتها بیش از اندازه گردیده، نمونه ی این مشکلات مردمی را می توان مثال آورد، که به خاطر به دست آوردن مُرغ و گوشت ارزان برصف های بسیار طولانی ساعتها در زیر آفتاب سوزان می مانند. این وضعیت تأسف بار و غم انگیز دست مایه به تَمسخُرگرفتن ملت ایران، توسط عده ایی از لُمپن های فیس بوکی که خود مایه تَمسخُرهستند و عده ایی از طرفداران احزاب مخالف این نظام فاسد شده است. اول آن که اظهار می دارم  دست نوشته های اینجانب اکثر اوقات مورد خشم افراد و طرفداران احزاب قرار گرفته و هرباربعداز درج هرنوشته انواع مسیج ها و ایمیل های ناسزا به سوی بنده روان می شود، به این وسیله اول از همه آن عزیزان تشکر می کُنم . دوم ابراز می دارم از هیچ گونه ناسزا وتهدیدی هراسی ندارم برای من ایران وملت ایران ارزش دارد، نه حزب و شخصیت خاص حزبی.
دسته اول که در این بازی مضحک وارد شده اند گروهی از لُمپن هایی هستند که در فیس بوک مردم ایران را مورد تَمسخُرقرار می دهند.سخنی با آنها ندارم چون رفتار و نوشتار هرکَس بیانگر اَدب و ذات شخص است. و با بیتی از شاعر عزیزو گرانمایه مولانا جواب این اشخاص را می دهم(ازخدا جوییم توفیق ادب بی ادب محروم گشته از لطف رب  بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد)
مخاطب اصلی بنده طرفداران اَحزاب مُخالف نظام است، که به صورت شخصی و یا سازمان یافته، دست به گذاشتن عکس از صف های طولانی مردم همراه نوشته های توهین آمیزی همچون (جنبش مُرغ، صف هایی برای شکم، مردم بی غیرت، خاک برسر این ملت، به حال این مردم گریه کنید) و انواع  نوشته ها توهین آمیز که از بیان آنها معذورم به تَمسخُر مردم پرداخته اند. حال بنده چند سوال وچند جواب برای شما دارم. از مردم چه انتظاری دارید؟ مردم چه کاری می توانند کنند؟ اگر شما واقعا فعال سیاسی بودید و یا مقامات احزاب شما انسانهای فهمیده و با درک و درایتی بودند این مسئله را می توان به راحتی دانست که در این شرایط کاری از دست مردم برنمی آید! مثلا یکی از نسخه هایی شما برای مردم و گرفتاری آنها تجویز می کنید دست زدن شورش است، میتوانید در یک مطلب بیان کنید این شورش از کجا شروع شود؟ تا به حال فکر کرده اید در یکی از همین صف ها و یا در پایتخت ایران در یک زمان تمام مردم که سر صفها مانده اند شورش کنند، این شورش چقدر دوام دارد؟  رهبری و هدایت کننده این شورش با چه کسی است؟  مردمی که خود گرفتار هستند در شورشی شرکت کنند که بدون هماهنگی و پشتوانه باشد چه چیز جز سلاخی شدن وکُشتار نسیب آنها خواهد شد؟ از همه مُهمترمگر شما جزء مردم نیستید چرا پا به میدان نمی گذارید و این نسخه ایی که برای مردم تجویز می کنید اول خود استفاده نمی کنید؟  شما که ادعای طرفداری میلیونی از طرف همین ملت را دارید، از طرفداران خود بخواهید نسخه تجویزی شما را استفاده کنند تا سرمشقی برای باقی این ملت گردند.  نباید به حال این ملت گریه کرد باید به حال فعالان سیاسی و احزابی که شما فعال آن هستید گریست! چون این مردم برای سیر کردن شکم خود بر سر صف مانده اند،  اما شما و احزابشما33سال است برصف قدرت مانده اید و به جان هم اُفتاده اید، آن هم نه برای سیر کردن شکم گرسنه از نداری ، بلکه برای سیر کردن شکم خود از قدرت پرستی. خاک برسر این مردم گرفتار نباید ریخت خاک برسر فعالین و اینگونه احزاب باید ریخت، که از یک تحلیل کوچک عاجز هستند و ملت خود را به تَمسخُرمی گیرند. خود شما طرفداران احزاب بدون تعصب حزبی بگویید. به حال مردم برسر صف مُرغ باید گریست؟ یابه حال احزاب 33سال برسرصف قدرت مانده؟
فعالین واحزابی که مردم خود رابه تَمسخُرمی گیرند، لیاقت احترام از طرف مردم را ندارندو حرف دفاع از ملت چیزی جز شعار و فریب توخالی نیست. برای شما که انتظار حرکت مردمی را دارید بیان می کنم. حرکت و جنبش مردم نه به صورت اتفاقی بلکه با هماهنگی و آگاهی مردم از طریق احزاب شکل می گیرد، به اینگونه که احزاب با تلاش   به اتحاد و همدلی می رسند و موتور به حرکت در آوردن جنبش مردم جامعه خودمی شوند، باید بیان داشت بیشتر از آن که احزاب از مردم انتظار داشته باشند باید اول خود انتظارات مردم را برطرف سازند(راست گویی، صادق بودن در رفتار،پرهیز از شعارهای توخالی دوری از قدرت پرستی) کاری که احزاب  کشورهای عربی انجام دادندو دیکتاتورهای خود را به زیر کشیدند. چیزی که تا به حال میان احزاب ایرانی جز شعار نبوده. یعنی به جرات می توان گفت که در حال حاضر باید به حال فعالین واحزاب ایرانی گریست! و خاک برسر چنین فعالان واحزابی کرد که ملت خود را مورد توهین قرار می دهند! چون در وجود آنان جزخودپرستی ، قدرت پرستی چیزی به عنوان وطن پرستی و ملت پرستی نیست. احزابی که خود حاضر به اتحاد وتلاش نیستند و فقط از مردم انتظار دادن هزینه دارند! این همه زندانی که اکنون درون زندانها هستند هزینه ایی است که ملت داده اندالبته این عزیزان درون ایران مبارزه کردند و هزینه دادند، نه بیرون از ایران شعار دادندوعربده کشیدند. حال خاک باید برسر فعالین واحزاب خودپرست ریخت نه ملت ایران، خود شما طرفداران احزاب بدون تعصب حزبی بگویید. به حال مردم برسر صف مُرغ باید گریست؟ یابه حال احزاب 33سال برسرصف قدرت مانده؟
کدام یک از شما و احزاب شما در33سال به اتحاد رسیدید که الان طلبکار مردم هستید؟ کدام یک از شما جز وعده دروغ به ملت چیز دیگر داده اید؟ حال به گونه ایی سخن می رانید گویی شما کاری بزرگی انجام داده اید و مردم ناسپاسی به کار شما کرده اند، شکی درآن نیست کار بزرگ انجام داده اید و نباید از حق دور شد! کار بزرگ شما شعارهای توخالی ، در رادیو وتلوزیونها مصاحبه برای خودنمایی انجام دادن و ژشتهای حق به جانب گرفتن بوده است. حال نسخه های بی عقل و تدبیر تجویز می کنید! اما خودو طرفداران شما راضی به استفاده ازاین نسخه ها نیستید! پس خواهش من این است یا سخنی نگویید یا اگر سخنی می گویید باعقل بیان کنید. (سخن نگویید و احمق به نظر برسید بهتر از آن است که سخن بگویید و نشان دهید تا چه اندازه درحماقت هستید) فعال سیاسی و حزبی که به ملت خود توهین کند، سر در،  آن حزب را گِل باید گرفت وبه حال فعالین آن حزب باید گریست!  باز درآخر مطلب سوال خود را تکرار می کنم. خود شما طرفداران احزاب بدون تعصب حزبی بگویید. به حال مردم برسر صف مُرغ باید گریست؟ یابه حال احزاب 33سال برسرصف قدرت مانده؟
 در مورد این مطلب حاضر به پاسخگویی به هر کدام یک از طرفداران احزاب و فعالین هستم، هرچند که احزاب وفعالین خود پرست را لایق پاسخگویی نمی دانم، کسانی که در ظاهر شعار دفاع از ملت می دهند و در باطن بی لیاقتی خود راکه تبدیل به عقده شده با ناسزا گویی بر سر ملت خالی می کنند.
زنده و پاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران.

آیا مصونیت نمایندگان مجلس ، " توهم باطل "ا ست؟




گویا برادران لاریجانی قصد دارند همچنان سوژه محافل علمی و سیاسی و مضحکه رسانه ها باقی بمانند که بطور مستمر و دائم ( با علم نداشته شان )  در افشانی می نمایند.
هنوز چند روزی از اظهارات محمد جواد لاریجانی که از مسئولان عالی قضایی ( دیبر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ) و با حفظ سمت ، از بزرگان سواستفاده های مالی و اقتصادی  در سطح کلان و زمین خواران نامدار ایران است ، در خصوص انکار جرم سیاسی و وجود زندانی سیاسی نگذشته بود که دیگر برادرش ، صادق لاریجانی که از قضای روزگار ، قاضی القضات است و ردای ریاست قوه ای را بر تن دارد که الزاما باید بر اساس قانون سخن گوید و حکم براند ، به عادت مالوف اخوان لاریجانی ، به انکار یکی از بدیهی ترین موارد و موضوعات حقوق اساسی ، یعنی " مصونیت پارلمانی یا قضایی نمایندگان " پرداخته و آن را  " توهم باطل " دانسته است.
امروزه در همه کشورهای جهان ، تضمین آزادی نمایندگان مجلس در راستای ایفای وظایف نمایندگی ، مورد تایید همگان است. مصونیت نمایندگان از چنان درجه اهمیتی برخوردار می باشد که به عنوان یک اصل در حقوق اساسی مطرح و شناخته شده و بمثابه یکی از مهمترین تضمین ها در جهت حفظ استقلال نمایندگان مجلس ، پذیرفته گردیده است.
مصونیت پارلمانی " مجموعه ای از تدابیر قانونی است که نماینده مجلس را تحت پوشش حمایتی خود قرار می دهد که او را از تعقیب قضایی و امنیتی مصون داشته و محافظت نماید. به دیگر سخن ، " اصل مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس " با هدف حمایت از آنها در برابر تعقیب های قضایی سو و تضمین آزادی اندیشه و عمل آنها ایجاد و تاسیس گردیده است.
با اندک تاملی در می یابیم که در هر اصل از اصول حقوق عمومی باید منافع عمومی جامعه مطمح نظر قرار گیرد . در اینجا نیز چون ممکن است نمایندگان مجلس از سوی دیگر قوا ( مجریه و مقننه ) چه در طی دوره نمایندگی و چه پس از آن تحت فشار واقع گردند،( چرا که تصویب برخی از قوانین ، ابراز و اظهار بعضی از مسائل و واقعیات و نیز اعمالی که نمایندگان در راستای انجام وظایف نمایندگی خود انجام می دهند ، ممکن است با منافع بعضی از مقامات  و یا بطور کلی قوای دیگر در تعارض و تضاد قرار گیرد.) بایستی برای حفاظت از منافع عمومی جامعه ، اراده عمومی ، آزادانه تحقق یابد.
هر چند این اصل ممکن است با برخی دیگر از اصول ، همچون " اصل برابری حقوق شهروندان در برابر قانون " تعارض یابد ، ولی با توجه به اهمیت حفظ منافع عمومی جامعه ، در این تعارض ، اعمال اصل مصونیت نمایندگان  مورد پذیرش حقوقدانان واقع گردیده است.
اصل مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس " ، خود در دو بخش قابل بررسی است.
1-"عدم مسئولیت نمایندگان " که بموجب آن هیچ نماینده ای بخاطر عقاید ، افکار و اعمالی که در دوره نمایندگی و در جهت ایفای وظایف نمایندگی خود انجام می دهد ، نبایستی مورد تعقیب و پیگرد قضایی قرار گیرد. بدین ترتیب نماینده به دلیل بیم از تعقیب  قضایی  ، از انجام وظایف نماینگی باز نمی ماند.
این اصل در سایر کشورها و از جمله در قانون اساسی فرانسه نیز پذیرفته شده و بند نخست اصل 26 قانون اساسی فرانسه بدان اشاره ورزیده است.
"عدم مسئولیت " خود بر سه خصوصیت استوار و بر آن تاکید دارد: اول آنکه این مفهوم ، تمام اعمال و گفتار نماینده را در بر می گیرد. یعنی تمام عملکرد پارلمانی وی اعم از رای ها ، بحث ها ، گزارش ها ، تحقیق ها ، نطق ها و سایر اعمالی که برای دفاع از حقوق عمومی انجام می دهد. البته بدیهی است که نماینده برای اعمال خارج از حیطه وظایف نمایندگی ، همانند سایر شهروندان مسئول و پاسخگو خواهد بود.
دومین نکته حائز اهمیت آن است که  این عدم مسئولیت ، محدودیت زمانی نداشته وصرفا مربوط به دوره نمایندگی نیست ، بلکه دوران پس از پایان دوره نمایندگی را نیز شامل می گردد. این امر نتیجه منطقی ایجاد امنیت لازم برای نماینده در راستای ایفای وظایف نمایندگی است.
و سومین نکته آن که عدم مسئولیت نماینده ، هم شامل تعقیب حقوقی و هم شامل تعقیب کیفری اوست.
2-" تعرض ناپذیری " ، بخش دوم اصل مصونیت را تشکیل میدهد . این اصل در واقع شامل حمایت از نماینده در مورد ارتکاب جرائم و نیز تخلفات حقوقی خارج از حیطه وظایف نمایندگی و پارلمانی است و بیانگر آن می باشد که در اینگونه موارد ، تعقیب نماینده مجلس ، متضمن کسب اجازه از پارلمان خواهد بود. در قانون اساسی فرانسه ، بندهای 1 ، 2 و 3 اصل 26 بدین امر اختصاص یافته که البته در جرائم مشهود ، رعایت آن الزامی نمی باشد.
شایان ذکر است که قسمت اخیر ، مورد پذیرش قانون اساسی ایران واقع نگردیده است که از نواقص آن محسوب می شود.  
حال با توجه به این توضیحات و ملاحظه اصل 86 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بدین امر تخصیص یافته است و دقت در عبارات آن بدین شرح که :" نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی ، در اظهار نظر و رای خود کاملا آزادند و نمی توان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کرده اند ، یا آرایی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود داده اند ، تعقیب یا توقیف کرد. "  درمی یابیم که این اصل نیز به وضوح و روشنی ، " اصل مصونیت پارلمانی و عدم مسئولیت نمایندگان محلس " را با تعریفی که در سطور قبل بدان اشاره رفت ، در نظر گرفته و پذیرفته است.
از مفاد اصل 86 چنین بر می آید که این اصل ، کلیه اعمالی که نمایندگان برای احقاق حقوق موکلان خود و ایفای وظایف نمایندگی لازم می دانند را در بر می گیرد. آنچه لازم به توجهی دقیق تر دارد ، این نکته است که مفاد این اصل ، کلی است و تنها شامل دوره نمایندگی نمی باشد و در واقع مفاد این اصل ، ظهور در اطلاق دارد و منظور آن ، حمایت از نماینده برای انجام وظایف نمایندگی بدون دغدغه اعمال هرگونه فشار و تعقیب قضایی است.
بدیهی است ، اگر بتوان نماینده را نه تنها پس از پایان دوره نمایندگی اش ، که حتی در حین دوره وکالتش نیز به سبب گفتار و اعمال مربوط به نمایندگی مورد تعقیب قرار داد ، یقینا فلسفه وجودی این اصل مخدوش خواهد شد.
ذکر قید " کاملا " در این اصل ، آزادی نمایندگان را در این خصوص ، مطلق و بدون قید و شرط دانسته و بر آن تاکید ورزیده است.
بدین ترتیب ، پیگیری امور کشور در هر حوزه ای و همچنین تمام مسائل امنیت داخلی و خارجی کشور ، مطابق اصل 84 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، وظیفه نماینده است و نمی توان آن را در قالب ارتکاب جرائم موضوع قوانین کشور گنجانید و نمایئده را تحت تعقیب قرار داد.
حال چگونه است که صادق لاریجانی ، استناد به اصل 86 قانون اساسی ایران برای مصونیت پارلمانی نمایندگان مجلس را ناوارد دانسته و گفته است : "... تعبیر مصونیت قضایی در اصل 86 اصلا وجود ندارد و حتی محتوای آن هم نیامده است ...؟! و چنین تفسیری توهم باطل است...  "، احتمالا از تحصیلات عالی ، نبوغ علمی ، دانش  و تجربه حقوقی و رتبه قضایی وی نشات  گرفته است.
روند رو به رشد محدودیت آزادی های فردی ، اجتماعی و اساسی در ایران ، امر جدید الوقوعی نیست ، اما از آنجا که سران نظام همواره سعی در پرده پوشی و عوام فریبی داشته اند ، به حفظ ظواهر می پرداختند و با ظاهری موجه و آراسته در انظار سخن می راندند. اکنون اما ، چندی است که محدود سازی هر چه بیشتر آزادی ها با سرعتی هر چه تمام تر در جریان است و دامان مجلس را نیز از دست نداشته و دایره را هر روز تنگ تر می نمایند. کار از دستگیری ها و حبس و حصرهای بی محاکمه و غیر قانونی و اجرای انواع و اقسام طرخهای امنیتی و پرونده سازی و بهانه گیری از کودکان ( ممنوعیت خروج مهراوه ) و کهنسالان (دکتر احمد صدر حاج سید جوادی ) وهزاران برخورد غیر قانونی ، غیر اخلاقی و غیر انسانی با همگان گذشته ، سران و متصدیان امر را  نیز در بر گرفته است.
هر چند رفتارهای چند دهه گذشته حاکمیت بر همگان عیان می ساخت که هر گونه اظهار نظری بر خلاف منویات حاکمان مستبد ، مساوی با برخوردها و تعقیب های امنیتی و قضایی و داغ و درفشی  بس گران است و نمونه های آن بسیار.
اما تاکید رسمی و علنی قاضی القضات دستگاه استبداد بر موضوعی چنان ، نوبری است که در پاییز دیکتاتوران ، عرضه گردیده است.

آقای رحیمی ما مردم چه داریم؟ به جز سران حاکم دروغگو ودزد!



آقای رحیمی در گردهمایی هفته تامین اجتماعی به نقل از خبرگزاری فارس اینگونه اظهار داشته.  خبرگزاری فارس: معاون اول رئیس جمهور گفت: ما در شدیدترین تحریم‌ها هستیم و این تحریم‌ها شدیداً لطف خداست چرا که ما هرچه داریم در قبال مخالفت‌ آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و تحریم‌های آنان به دست آورد‌ه‌ایم.
آقای رحیمی شما که به گفته خود درآن جلسه ابراز داشتیدرمضان ماه تطهیر و پاک شدن است فرموده اید: در ماه مبارک رمضان می‌توانیم در مسیر نزول قرار بگیریم و همه خدایی شویم. چگونه با این همه دروغ که دریک جلسه سخنرانی بیان می کنید خود را تطهیر می کنید؟  چگونه با این همه وقاحت خدایی می شوید؟ احساس نمی کنید راه را کج می روید و با این همه دروغ خود را تطهیر نمی کنید بلکه لجن مال می کنید؟ احساس نمی کنید با این وقاحت در دروغ گفتن به خدا نمی رسید حتی به شیطان هم نخواهید رسید و سر از ناکجا آباد در خواهید آورد؟  هرچند شاید راه پاکی و تطهیری که شما سخن از آن می گوییدبرای شما از دروغگویی می گذرد! و راه خدایی شدن همان راه شیطان است که خود یکی ازآن شیاطین هستید! آقای رحیمی در قبال با مخالفت ها با کشورهای دنیا و تحریم ها که بر مردم ایران اعمال شده و شما این وقایع را به لطف خدا نسبت می دهیدو اظهار داشته اید: که ما هرچه داریم در قبال مخالفت‌ آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و تحریم‌های آنان به دست آورد‌ه‌ایم.  لطف کنید بفرمایید چه چیز را به دست آورده اید و آن را به مردم نثار کرده اید؟  آیا جز این بوده که این تحریم ها باعث فلج شدن زندگی بسیاری از مردم جامعه گردیده؟  آقای رحیمی جز هر روز نسبت به روز قبل هر هفته نسبت به هفته قبل هر ماه نسبت به ماه قبل و هر سال نسبت به سال قبل آمار ورشکستگی کارخانه ها و بیکار شدن کارگران ، گران شدن اقلام اولیه ومایحتاج زندگی مردم، بالا رفتن آمار فقر و فحشا درجامعه، تورمی بی حدو حساب که دامن مردم را گرفته و کار به جایی رسیده که برای نخریدن و نخوردن مردم آخوندهای حکومتی فتوا می دهند خوردن گوشت و مرغ راجایز نمی دانند.  بفرمایید جز بدبختی چه چیز از آن همه تحریم ها که فرموده اید لطف خدا است  نسیب مردم شده؟ این چه لطف خدایی است که ویرانی ونابودی بنده هایش را درآن دارد؟
آقای رحیمی آیا لطف خدا از آن تحریم ها که می فرمایید نسیب مردم شده است. دشمنی با کشورهای دنیا وحتی همسایه های اطراف ایران است؟ قطع شدن ارتباط حمل و نقل پولی از طریق بانک های بین المللی با بانکهای ایرانی است؟ عدم بیمه کشتی ها که به بنادر ایران وارد و یا خارج می شوند است؟ آقای رحیمی در هزاره سوم که مبادلات کالاها با ابزار الکترونیک  با بالاترین امنیت از طریق بانکهای بین المللی انجام می شود از الطاف الهی نظام جمهوری اسلام کشور ایران را به عصر مبادلات پا یا پای کالا کشانده!  و به جای مبادله کالا با پول کالا می دهید و کالا تحویل می گیرد! یکی از لطف های خدا که به خاطر تحریم ها نسیب ماشده سوء استفاده  کشور معامله کننده کالا است که هر کالایی که  خود می خواهند تحویل می گیرند و هر کالایی که خود بخواهند تحویل می دهند! آقای رحیمی یکی  از لطف های الهی که از این تحریم ها نسیب این کشور شده است به نقل از خبرگزاریهای خود شما به این شرح است. (خبرگزاری های ایران گزارش داده اند که در برخی از نانوایی‌های سطح شهر تهران آرد هندی توزیع شده و همزمان گزارش شده است که ایران و پاکستان برای معاملات پایاپای مواد پتروشیمی در برابر گندم توافق کرده اند) این درحالی است که کشاورزان ایرانی به خاطر خرید ارزان گندم از طرف دولت گندم های خود را به واسطه ها جهت فروش گرانتر به مرغداری ها می فروشند. آقای رحیمی واقعا شما کار را از دروغ گذرانده اید و به وقاحت و بی شرمی رسانده اید! این همه مصیبت وبدبختی برای مردم یک کشور که از بی لیاقتی سران حاکم آن به دست آمده را به لطف الهی تعبییر می کنید! آقای رحیمی این لطف الهی نیست که خدا نسیب کرده است! این بی لیاقتی و بی کفایتی حاکمان جامعه است نسیب مردم شده و این حکام بی لیاقت کشور را به مرز نابودی و فروپاشی رسانده اند؟
آقای رحیمی چیزی از لطف خدا نسیب این ملت نشده! اما از لطف شیاطینی چون شما سران حاکم دروغگو ودزد نسیب این ملت شده! از اول برپایی این نظام جز فساد در تک تک سران چیزی در وجود آنان نبوده! از زمان شروع جنگ وطولانی کردن جنگ به خاطر دلالی اسلحه  ازباند محسن رفیق دوست و هاشمی رفسنجانی با فرزندانش گرفته....تا فرمانده هان بلند پایه سپاه گرفته ،از آن زمان تا به عهده گرفتن ریاست جمهوری توسط هاشمی رفسنجانی به اسم سازنده گی مشغول چپاول سرمایه های کشور گردید و در نهایت با لقب سردار سازنده گی قدرت را به سید خندان تقدیم کرد، درزمان به ظاهر اصلاحات و درباطن افتضاحات از بی لیاقتی سران جبهه اصلاحات سپاه به آرامی وارد عرصه اقتصاد و سیاست جامعه گردید، تا زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد که به اسم رسوا کردن عوامل دزد پا به میدان نهاداما درعمل خود و یاران وی برای راهزنی آمده بودند، بعد ازبه قدرت رسیدن به مرور زمان هر روز پرونده اختلاس و چپاولی روی گردید. خود شما در پرونده اختلاس میدان فاطمی یکی از سران بلندپایه این پرونده بودید، اختلاس بقیه همفکران شما در مناطق آزاد کشور،  هرکدام برای به میان نیامدن نام خودمشغول برملا کردن پرونده فساد دیگری شدید. از پرونده نماینده گان مجلس آقای بروجردی گرفته تا اختلاس برادران لاریجانی و این فسادها تا بیت خامنه ایی و فرزند ایشان آقا مجتبی هم کشیده شد. آقای رحیمی ما مردم چه داریم؟ به جز سران حاکم دروغگو ودزد! خود و وجدان نداشته خود را قاضی کنید ببینید مردم ما چه دارند جز راهزنانی به عنوان حاکم برسر خود که هر بلایی را به لطف خدا نسبت می دهند در صورتیکه خود مسبب بوجود آمدن این همه مصیبت هستند؟ آقای رحیمی ما مردم چیزی از لطف خدا نداریم! هرچه داریم از لطف شیاطینی چون شما در مقام دروغگویی و دزدی است.
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران

آقای خامنه ایی، شما صرفه جویی درگفتاراضافه کنید.



در تاریخ3مُرداد1391آقای خامنه ایی در دیدار با اعضای هیئت دولت چنین اظهار کرد: علی خامنه‌ای با انتقاد از عملکرد دولت محمد خاتمی٬ اعلام کرد نظام تسلیم تحریم‌ها نخواهد شد٬ مردم باید صرفه‌جویی کنند و مسئولان نیز به اختلاف‌های خود پایان دهند، در ادامه سخنان اظهارداشتند: فشارهای اقتصادی کنونی بر ضد نظام اسلامی، همچون گذرگاه و برهه‌ای است که کشور از آن عبور خواهد کرد زیرا ادامه طولانی مدت آن به نفع کشورهای غربی نیست، هدف دشمن از فشارهای اقتصادی در شرایط کنونی، لطمه زدن به «رشد و رفاه ملی» و ایجاد مشکل برای مردم بمنظور دلسرد و جدا کردن آنان از نظام اسلامی است.
اول به آقای خاتمی تبریک می گویم!زیرا آقای خاتمیبعداز8سال ریاست جمهوری و چاپلوسی رهبری، باز کردن فضایی کاذب به نام آزادی بیان اما در اصل شناسایی مخالفان نظام ، در وقایع سال 88تا کنون هر لحظه به رنگی در آمدن،  خواندن ذلت نامه برای رهبری، شرکت در انتخابات مجلس که خود ایشان آن را تحریم کرده بودند آن هم در جایی به صورت مخفیانه در ادامه خوش رقصی برای آقای خامنه ای باز این چنین تحقیر می شوند! خدمت آقای خاتمی عرض می کنم شکم خود را برای انتصابات ریاست جمهوری صابون نزنید! زیرا از شواهد امر مشخص است اول آن که در حد وسیع  نماینده گان شما رد صلاحیت خواهند شد. دوم از صندوق انتصابات چیزی به عنوان اصلاحات {افتضاحات} بیرون نخواهد آمد! مگر آن که در ادامه خوش رقصی برای نظام و ماندن در چهارچوب نظام خفت دیگری را به جان بخرید. البته از گفته های آقای خامنه ایی می توان چنین برداشت کرد! رقص شما خوب نبوده و هنوز احتیاج به تمرین دارید.
آقای خامنه ایی اختلافات مسئولان نظام مگر چیز تازه ای است که شما درخواست پایان آن را دارید؟ در این 33سال از عمرحکومت فاسد جمهوری اسلامی ازابتدا که همه احزاب در آن سهیم بودند تا اکنون که فقط اصولگرایان دو تکه شده و به  ظاهر اصلاح طلبان از رده خارج شده ، همین اختلافات به خاطر قدرت پرستی باعث درمانده گی و چنین وضعیت اسفباری برای نظام شده است! هر حزب وگروهی را با تهمت و انگی از رده خارج کردید، اکنون می توان نظام جمهوری اسلامی را دیکتاتوری اسلامی خواند! چون چیزی به عنوان جمهوری در آن نیست و حتی از دین هم جز استفاده ابزاری کار دیگری در این نظام نمی شود.
آقای خامنه ایی تحریم ها را به ضرر جامعه غرب دانستید و برای لطمه زدن به «رشد و رفاه ملی» ، جدا کردن مردم از نظام و در خواست صرفه جویی از مردم داشتید. در این 33سالکه کشورهای غربی ایران را تحریم کردند آیا خود صد مه ایی دیده اند؟ چرا اینگونه دروغ می گویید دلاری که روزی قیمت آن7تومان بود الان با دادن یارانه به آن تا مرز2000تومانرسیده ضرری جز برای مردم ایران وصدمه به کشور ایران داشته؟ فکرسیاستمداران غربی ها به اندازه فکر خودخواهانه مسئولان این نظام نبود؟ اگر می دانستند که با تحریم نظام شما ضرر می کنند که این تحریم ها را انجام نمی دادند. آقای خامنه ایی کدام رفاه ملی را بیان می کنید و کدام دلسرد شدن مردم؟ از زمان برپایی نظام جمهوری اسلامی  این نظام جز فقرو فلاکت، فحشا، اعتیاد، آدمکشی ، سرقت....چیز دیگری برای مردم داشته؟  این فلاکت وبدبختی را شما رفاه ملی می نامید؟ مگر مردم اعتقادی به این نظام دارند که نگران دلسردی آنان هستید؟ اکثر مردم خواهان نابودی این نظام هستند و قیام هایی که در طی برپایی این نظام انجام شده وموج سنگین آن در سال88 تبلور پیداکردنمونه ایی از کینه اکثر مردم است که برای نابودی این نظام دارند.
آقای خامنه ایی سخن از صرفه جویی کردید دیگر مردم در چه چیزی صرفه جویی کنند، گوشت آنان را تبدیل به خوردن سویا کردید و سویا را هم گران کردید آن را هم از مردم دریغ کردید، انواع مایحتاج مردم قیمتش سر به فلک کشیده و مردم استفاده نمی کنند، به جای لباسهای نو لباسهای دسته دوم می خرند و می پوشند، اکنون فاجعه گوشت مرغ به جریان افتاده و دیگر باید در چه چیز صرفه جویی کنند ؟ اما عکسهایی از شما و مراجع جیره خوار حکومتی منتشر می شود که بدون صرفه جویی مشغول خوردن وخوشگذرانی هستید! آقای خامنه ایی وقت آن رسیده به جای مردم شما صرفه جویی در گفتار خود کنید! از رجز خوانی بیهوده برای  کشورهای دنیا دست بردارید و ثروت ملی مردم ایران را به مشتی{ تروریست حزب الله لبنان، حماس، گرهای تروریستی در یمن ، آفریقا} و بسیاری از کشورهای دیگر ندهید! آقای خامنه ایی شما صرفه جویی در خوردن و حرف زدن زیادی کنید اکثرمردم ایران دیگر واقعا کارشان از صرفه جویی و زیر خط فقر گذشته و به فلاکت رسیده! چیزی نمانده که مردم بخواهند صرفه جویی کنند اما برای شما دهانی مانده اگر بسته بماند و در گفتار صرفه جویی کنیدآن وقت می بینید که احتیاج به این همه شعار دادن والتماس کردن نیست. پس خواهش می کنم آقای خامنه ایی، شما صرفه جویی درگفتاراضافه کنید.
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران

بیداد از ظلم این ظالمان نهراسید خبر را منتشر کنید. یا از قفس تن رهایی یابیم یا قفس ظلم را بشکنیم



خبرگزاری هرانا - یک کودک خردسال و یک نوجوان که پدر مادرشان به اتهام اعتقاد به مسیحیت در زندان بسر میبرند، در شرایط نگران کننده ای میباشند. این دو کودک تنها برای امرار معاش کار میکنند و نیمی از درآمد خود را برای هزینه های پدر و مادرشان در زندان میپردازند.
بنا به گزارش محبت نیوز، هلما و نیما فرزندان یک زوج نوکیش مسیحی (فریبا ناظمیان و همایون شکوهی) هستند که والدین آن‌ها از ماه‌ها پیش به جرم اعتقاد و ایمان به مسیحیت بازداشت و همچنان نیز در زندان بسر می‌برند. این دو برادر و خواهر بدون سرپرست و به دور از کانون خانواده روزگار سختی را در تنهایی می‌گذرانند.
هلما دختر ۱۲ ساله، تنها پشتیبان وی برادرش نیما ست. نیما دانش آموز و تنها ۱۷ سال دارد. وی در جریان بازداشت پدر و مادرش در ۱۹بهمن ماه ۱۳۹۰ حضور داشت و او نیز توسط ماموران امنیتی بازداشت شد.
نیما بهمراه دو تن دیگر از نوکیشان مسیحی ساکن شیراز پس از ۳۶ روز باداشت و بلاتکلیفی با سپردن وثیقه (سند) ۱۰۰میلیون تومانی بطور موقت از زندان آزاد شد.
این پسر نوجوان پس از آزادی موقت از زندان تنها به جرم اینکه مدتی را در زندان بوده، دیگر اجازه ادامه تحصیل در دبیرستان را نداشت و اکنون وضعیت تحصیلی‌اش در سال آینده که می‌تواند در سرنوشت آینده وی نقش مهمی داشته باشد در وضعیت نامعلومی قرار گرفته است.
نیما که سال سوم دبیرستان را کنار دوستان و همکلاسیان خود طی می‌کرد از روی ناچاری به تازه‌گی در یک مغازه کفش فروشی شغلی پیدا کرده و در شرایطی که تورم و گرانی در ایران بیداد می‌کند مجبور شده تا برای تامین هزینه‌های زندگی خود و خواهر کوچکش‌ کار کند تا کمک خرج خانواده‌ای باشد که امروز چنین جفایی را به خود می‌بیند.
نیما همچنین مسئولیت تامین هزینه‌های زندان را نیز بر عهده دارد و مجبور است با کار و حقوقی که دریافت می‌کند نیمی از آن را بابت هزینه‌های داخل زندان برای پدر و مادرش بپردازد.
از آن تلخ‌تر آنکه اقوام مادری هلما و نیما بخاطر ایمان آن‌ها و والدینش به مسیحیت طردشان کردند و اقوام پدری آن‌ها نیز در شیراز ساکن نیستند، نیما به خاطر اینکه خواهرش تنها نباشد مجبور است او را نیز به محل کارش به مغازه کفش فروشی ببرد و از او نگهداری کند.
تنها امید این دو کودک برخی از ایماندران مسیحی در شیراز و دوستان نزدیک خانوادگی آن‌ها هستند که با وجود گرانی و سختی معیشت گاهی از هلما مراقبت می‌کنند و در بعضی اوقات نیز وی را در نزد خودشان نگه می‌دارند. با اینحال هلما بودن در کنار برادر خود را ترجیح می‌دهد.
فریبا ناظمیان مادر بچه‌ها در هفته‌های گذشته در زندان ممنوع الملاقات بود و فرزندانش نتوانستند با مادرشان ملاقات کنند که این اتفاق تاثیر سختی بر روحیه آنان به خصوص دخترش داشت.
بر اساس گزارشات دریافتی از داخل زندان خبر می‌رسد که وضعیت جسمی خانم فریبا ناظمیان مادر بچه‌ها به شدت وخیم شده و از آن گذشته او بطور غیر عادی در خیاطی زندان وادار به کار شده است.
خانم فریبا ناظمینان که در بند زنان زندان نگهداری می‌شود بنا به گزارشهای مختلف، این بند از زندان شهر شیراز وضعیت ناگواری دارد و ایشان بهمراه بسیاری از زنان معتاد و متهم به قتل در آنجا نگهدای می‌شوند که امنیت این زندانی مسیحی را نیز تحت شعاع قرار داده است.
شرایط این خانواده نوکیش مسیحی با وجود دو فرزندشان به خصوص هلمای ۱۲ ساله به نوعی است که نبود آن‌ها در کنار یکدیگر ضربه شدید روحی را به کانون خانواده آن‌ها وارد می‌کند. گروههای مسیحی و فعالان حقوق بشر از مسئولان جمهوری اسلامی و بویژه مقامات قضایی استان فارس خواسته‌اند با توجه به اینکه فریبا ناظمیان مادر خانواده به شدت بیمار می‌باشد و از وضعیت جسمی خوبی برخوردار نیست و همچنین سرپرستی فرزندان آن‌ها نیز نامشخص است، هر چه سریع‌تر زمینه و شرایط آزادی این مادر را فراهم کنند.
خانم فریبا ناظمیان به همراه همسرش همایون شکوهی و سه تن دیگر از نوکیشان مسیحی ساکن شیراز به اسامی آقایان مجتبی حسینی، محمدرضا پرتویی (کوروش) و وحید حکانی که این افراد از زمان دستگیری در تاریخ ۱۹بهمن ماه ۱۳۹۰ همچنان در زندان عادل آباد شیراز در بازداشت بسر می‌برند.
این پنج نوکیش مسیحی اگر چه هنوز تفهیم اتهام نشده‌اند، اما برخی از مسئولین و مقامات قضایی اتهام این افراد را شرکت در جلسات خانگی - تبلیغ و ترویج مسیحیت، تبلیغ علیه نظام و برهم زدن امنیت ملی اعلام کرده‌اند.

ریاست قوه قضائیه، آقای لاریجانی شما بیدادگر هستید نه دادگر!



آقای لاریجانی، به تازگی اخباری درباره خانواده مسیحیان مُنتشر شده که بسیار جای تاسف دارد! ازروانه کردن دو مادر بهایی همراه با فرزندان شیرخواره خود به زندان و اکنون خبری تاسف بار دیگری منتشر گردید به این مذمون.خبرگزاری هرانا - یک کودک خردسال و یک نوجوان که پدر مادرشان به اتهام اعتقاد به مسیحیت در زندان بسر میبرند، در شرایط نگران کننده ای میباشند. این دو کودک تنها برای امرار معاش کار میکنند و نیمی از درآمد خود را برای هزینه های پدر و مادرشان در زندان میپردازند. نیما که سال سوم دبیرستان را کنار دوستان و همکلاسیان خود طی می‌کرد از روی ناچاری به تازه‌گی در یک مغازه کفش فروشی شغلی پیدا کرده و در شرایطی که تورم و گرانی در ایران بیداد می‌کند مجبور شده تا برای تامین هزینه‌های زندگی خود و خواهر کوچکش‌ کار کند تا کمک خرج خانواده‌ای باشد. نیما همچنین مسئولیت تامین هزینه‌های زندان را نیز بر عهده دارد و مجبور است با کار و حقوقی که دریافت می‌کند نیمی از آن را بابت هزینه‌های داخل زندان برای پدر و مادرش بپردازد.
آقای لاریجانی این اعمال ننگین شما سران نظام جای تعجب ندارد! زیرا در زمانی که شما برکشوری غاصب شده اید که به انسانهای هم دین خود رحم نمی کنید وای به غیر از دین خود! (امثال آقای کبودوند، خانم نرگس محمدی، نسرین ستوده، بهاره هدایت، آقای حشمت الله طبرزدی) وبی شمار از عزیزان این آب و خاک نمونه کوچکی از خروارها هم دین شما هستند که در بدترین شرایط روحی و جسمی در زندان های شما عمر سر می کنند. به راستی خود را در چه حد می بینید؟ دادگر یا بیدادگر؟ بگذریم  جواب این سوال را در آخر مطلب می یابیم. زمانیکه آقای شاهرودی ریاست قوه قضائیه را از آقای یزدی به عهده گرفت فرمودند: من ویرانه ایی را تحویل گرفتم و قرار شد آن ویرانه را آباد کند اما نه تنها آن ویرانه به آبادی تبدیل نشد بلکه به به مخروبه ایی بی درو پیکر تبدیل شد! از زمان زمامداری انسان کینه توزی چون شما با داشتن برادران یاغی این مخروبه به طور کامل نابود گشت و خاک آن را هم به توبره خود و برادران خود بستید! شما به عنوان یک انسان بی اراده هم چون عروسک خیمه شب بازی در دستان رهبر و باند بازجویان سپاه درآمدید! کار شما فقط به عنوان یک تایید کننده اعمال ننگین  این باند است وشما بُتی در نهایت زبونی برصندلی ظلم تکیه زدید.  چگونه است که سران نظام خود را صادر کننده دین می دانند اما از بودن یک انسان با دین دیگر درکنار خوددرهراس هستند؟ درهمان کشورهایی که شما و سران نظام به آن ها تهمت امپریالیسم و فاشیست می دهید جمهوری اسلامی به صورت آزاد تبلیغ دین اسلام می کند و مدارس مذهبی  گشوده و سالیانه میلیاردها دلار خرج گسترش این مدارس می کند. در آمریکا و همان انگلیس که شعار برعلیه آن می دهید دسته های عزاداری در ماه محرم بیرون می آورید و بدون اینکه تعرضی به آن جماعت شده باشد از تلوزیون نظام نشان می دهید. اما در کشورهایی هم چون( چین و روسیه) که جزمدافعین اسلام می دانید اجازه این کار رابه شما  نمی دهند و باید در همان مساجد خود بدون سرو صدا گریه کنید. حال چگونه است که شما به خود اجازه تبلیغ دین خود را می دهید بدون تابعیت آن کشور را داشتن، اما اجازه زندگی کردن ایرانی با دین دیگر را از او سلب می کنید؟ آقای لاریجانی به راستی از موضوع دین و دینداری فاصله بگیریم. ما ایرانی بودن اشخاص را در نظر می گیریم  آیا آن کودکان بهایی و خانواده آنان ایرانی هستند یا نه؟  آیا عزیزان زندانی ما ایرانی هستند یانه؟  چرا در کشور خود نباید آزاد باشند ؟ اسلام به خطر می افتد؟ شما به چه حقی  و به کدام دلیل می توانید حق یک ایرانی از زندگی در کشور ایران را از او سلب کنید ویا او را در عذاب بگذارید؟ درنده خویی و حس قدرت پرستی شما است که این آجازه را به شما می دهد؟ دینی که بخواهد از انتقاد، مخالفت و یا از کنار دین دیگر بودن صدمه ببیند همان نابود شود بهتر است. شما نگران دین اسلام نیستید نگران قدرت پرستی خود هستید.
آقای لاریجانی از ایرانی بودن اشخاص هم می گذریم. آیا شماو سران نظام انسان هستیدیا نه؟ خوی انسانی درون شما است یانه؟ این افراد از بهایی تا مسلمان تحت ظلم نظام فاسد شما انسان هستند شاید شما خوی انسانی نداشته باشید و فقط قیافه ای از انسان رایدک می کشید! اما تمامی عزیزان ایران زمین انسانهایی جزء این آب و خاک هستند با هر دین ومَسلکی که هستند با هر نظر وعقیده برای ایرانیان محترم اند.آقای لاریجانی دو طفل شیرخواره در زندان به اسارت گرفتن چه نوع از خوی سران را نشان می دهد؟ دو طفل کوچک تنها و در نهایت بی کسی را در تنگنا قرار دادن نشانه چیست؟ جز نشانه رذالت و حقارت شما خود خواهان.
آقای لاریجانی حال برمی گردیم به سوال اول شما در چه حد خود را می بینید بیدادگر یا دادگر؟ با این تفاسیر که من انجام دادم نه حس دینداری در شما سران نظام بود، نه حس ایرانی بودن، نه حس انسانی بودن! آیا ادعای دادگری می کنید شما که بخاطر پرونده زمین خواری برادر خود نماینده گان مجلس راتهدید به محاکمه می کنید چگونه دادگری هستید که از دزدان ملت حمایت می کنیدو به جان عزیزان میهن خیانت؟ چگونه دین، غیرت ، ایرانی بودن و انسان بودن به شما اجازه چنین ظلمی به ضعیف ترین افراد جامعه را می دهد؟ چگونه دادگری هستید که این همه بیداد را نمی بینید و هم چون بُتی متحرک با دهانی باز فقط نظاره گر هستید؟ آقای لاریجانی پست ترین افراد کسانی هستند که آخرت خود را به دنیای دیگران بفروشند مخصوصا شما که عهده دار دفاع از مال ، جان و ناموس مردم هستید این ویرانه ایی را که شما خاک آن را هم به توبره بستید از پای بست خراب بنا شد و با خون عزیزان این آب وخاک ساخته شد. آقای لاریجانی خجالت بکشید از ظلمی که به ضعیفان روا می شود و شما مانند بُتی فقط نظاره می کنید. بترسید از آه مظلوم (آه مظلوم هم چو سوهان ماند گر خود نَبُرد بُرنده راتیز کُند)
زنده وپاینده ایرانی و ایران جانم فدای ایران

واقعیت سازی یا واقعیت گریزی؟




آیت الله خامنه ای در سخنرانی اخیر خود در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ، تاکیدی مفرط " بر آرمان گرایی" داشته و از " واقعیت سازی و واقعیت نمایی " گفته است و اینکه "... چند دولت مستکبر که دارای توانایی های سیاسی و اقتصادی و رسانه ای هستند با دستگاه رسانه ای و تبلیغاتی انصافا قوی خود ، سعی می کنند واقعیت سازی کنند و با واقعیت سازی و واقعیت نمایی ، مسئولان و مردم را دچار خطا در مخاسبات کنند..." ، اما به زودی گفته های خود را فراموش نموده و در همین سخنرانی میگوید "...واقعیت این است که مشکلات وجود دارد ، اما نباید آنها را گردن این و آن انداخت...". وی در فرازی دیگر از از همین سخنرانی می گوید :"... راه مقابله با تحریم های بین المللی و فشارهای اقتصادی ، اجرای " اقتصاد مقاومتی " است. ایشان همچنان برعدم تغییر در رویکرد خود و دولت منسوبش ؟ تاکید ورزیده و در ادامه ، همه را توصیه به صرفه جویی  و استفاده از تولیدات داخلی نموده است.
ایشان با انکار مسائل و مشکلات موجود که واقعیاتی بس تلخ و کشنده اند و همگی از سو مدیریت  و عدم تدبیر و بی کفایتی ایشان و دولت برآمده از کودتای 88 ناشی گردیده است ، تنها به فرار از واقعیت ها می پردازد.
انکار واقعیات موجود که در حال رقم زدن فجایعی جبران ناپذیر برای ایران می باشد و سودجویی از اصطلاحاتی همچون  "واقعیت سازی و واقعیت نمایی " نفعی برای وی نخواهد داشتایشان که در قسمتی از سخنرانی خود به این واقعیت که : "... مشکلات وجود دارد ..." اذعان نموده ، چگونه است که دشمنان را واقعیت ساز و واقعیت نما میداند تا بدین ترتیب مردم و مسئولان را به خطا در محاسبه وادارند؟ آیا به راستی واقعیت نمایی از صفات دشمنان است؟ اگر چنین باشد جای آن دارد همه از دشمنان خود سپاسگزار باشند که واقعیات را به آنها می نمایانند.
در اینجا بجاست یادآوری این بیت معروف که : آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن ، آئینه شکستن خطاست
ایشان با تاکید بر آرمان گرایی و تقبیح و مذمت واقعیت گرایی ، به امری اعتراف نموده که سالهاست دلسوزان ملک و ملت ،خیرخواهانه بدان اصرار میورزند و از سوی حاکمیت متوهم آزرده می گردند. آرمان گرایی متوهمانه ای که نتیجه آن جز حاکمیت خیال پردازانه آرزوها و بلند پروازی های حانمانسوزی که اقتصاد ، فرهنگ ، سیاست ، اجتماع ، خانواده و... را درنوردیده و بنیان تمام ارکان جامعه ایرانی را از هم فرو پاشیده و به نابودی کشانیده ، نبوده است.
حاصل آرمان گرایی ( و نه واقعیت گرایی ) رهبر جمهوری اسلامی در این دهه هاست که سرمایه های ملی را به تاراج برده و فساد را در ارکان دولت نه تنها توسعه بخشیده ، که نهادینه ساخته و در یک کلام ، کشور را به خاک سیاه نشانیده است.
هنگامی که توهم در سیاست برجای واقعیت قرار میگیرد ، موجب می شود که کشوری با اقتصادی بس نحیف  و با سهمی بسیار اندک از تجارت جهانی ( نیم درصد ) با سرتاسر جهان به مقابله برمی خیزد و رفتار و گفتار خصمانه و سخیف رهبران آن بدون در نظر داشتن منافع ملی کشور ظهور و بروز یافته و تماما به زیان مردم تمام میگردد. آنگاه که قطعنامه های شورای امنیت را ورق پاره ای بیش می خوانیم که تنها شایسته سطل زباله است ، آن هنگام که ناوهای هواپیمابر را آهن پاره ای می نامیم وسلاح هایمان که در معادلات جهانی ، ارزش و اعتباری چنان که باید فاقدند را ابلهانه پشتوانه هل من مبارز طلبیدن های خود قرار می دهیم ، باید نیز منکر واقعیت ها باشیم و واقع گرایی و واقعیت نمایی را مذموم بدانیم.
جالب اینجاست که آقای خامنه ای  همچنان که واقعیت نمایی را تقبیح می نماید ، خود نه تنها به واقعیت سازی و واقعیت نمایی وارونه و تحریف واقعیت ها میپردازد و آن را مشروع میداند که در دستورالعمل های حاکمیت به رسانه های گفتاری و شنیداری و بویژه صدا و سیما  ، همواره بر آن تاکید میورزند.
اینک در حالیکه ملت ایران هر روزه فجایعی دردناک را با تمام وجود لمس می نمایند و در شرایطی که اکثریت مردم با گرانی و تورم اقسار گسیخته دست به گریبان اند و تاوانی بس سنگین را میپردازند ، حاکمان متوهم و گریزان از واقعیت ، همچنان به تداوم چالش بی نتیجه و پر هزینه با غرب پای می فشارند ، بر طبل جنگ می کوبند و بر سر آنند که حتی به بهای جان هزاران هزار انسان بیگناه ( چه خود آنان را به مسلخ برده و قربانی شان سازند ، یا در اثر جنگ ، جان در بازند و یا در اثر فشارها و آثار ناشی از تحریم ها به دیارعدم رهسپار گردند ) در آسمان آمال و آرزوهای قدرت طلبانه خود ، سیر آفاق و انفس نمایند ، تداوم این وضعیت نه تنها ضروری است که تنها راه حیات آنان است.
آیا با خیالبافی و آرمان گرایی متوهمانه رهبر نظام جمهوری اسلامی ، نتیجه ای جز سیاه بختی برای ایران و ایرانی حاصل گردیده است؟
دکتر سید مصطفی علوی
5/5/1391

چنان با وقاحت ادعا کردن، چنین در حقارت التماس کردن!




هنگامی که سخن از تحریم هابرعلیه جمهوری اسلامی به میان آمد، دهان گشاد مسئولان نظام باز شد از کوچکترین مسئول تا بالاترین مقام مشغول شعار دادن شدند همه آنها دریک کلام متّفق بودند؟ آن هم سخن از{آماده تحریم ها هستیم، همه چیزرابرنامه ریزی کرده ایم، ما پیش بینی همه جوانب را کرده ایم} وبسیاری ازشعارهای دیگر. آن گونه یاوه می گفتند که گویی جمهوری اسلامی قرار است دنیا را با تحریم خود درمانده کند. با احتمال آغاز تحریم ها کم کم سخنان مسئولان نظام رنگ باخت و سخن از در حال ذخیره سازی کالا هستیم جامعه نگران نباشد! ما متحد هستیم ، تحریم ها نگرانی ندارد. با آغاز تحریم ها  وکمبود کالا سخن از نوطئه خارجی است به میان آمد! با آغاز نارضایتی ها و احتمال قیام هاتازه متوجه شدندقرار نیست دنیا درمانده شود! این نظام جمهوری اسلامی است که درمانده شده. همین امرسبب شده مسئولان مشغول تهدید معترضان شوند از جمله آخوند  خضرالله موسوی دادستان نیشابورمعترضین را اینگونه مورد خطاب قرار می دهد.« دادستان نیشابور مردم را تهدید کرد: خدا نکند روزی بخواهید مقابل نظام بایستید ما انقلاب نکردیم برای« نان و آب» و این در شان مردم نیشابور نیست که «برای یک یا دو عدد مرغ» به خیابان‌ها بیایند و علیه مسئولان شعار بدهند. به گزارش دیگربان، خضرالله موسوی٬ دادستان عمومی و انقلاب نیشابور به مردم این شهر نسبت به برپایی تظاهرات اعتراضی علیه گرانی‌ها هشدار داد و ادعا کرد عاملان اعتراض‌ این شهر شناسایی شده‌اند.» اخوند علم الهدی امام جمعه مشهد چنین اظهار می دارد:« اگر مرغ در دسترس نيست آن را با يك ماده پروتئيني ديگر جايگزين كنيد. وي خطاب به مردم مشهد گفت: مشهدي‌ها مگر اشكنه پياز داغ را يادتان رفته و آن زندگي را فراموش كرده‌ايد؛ مگر قرار است برنامه همان باشد كه قبلاً ‌بوده است». در اینجا وظیفه خود می دانم به عنوان یک ایرانی جواب این اراجیف را بدهم.
آخوند خضرالله موسوی، کمتر دروغ بگویید. مگر مردم برای آب وبرق ونفت مجانی قیام نکردند؟ مگر خمینی با شعار نفت، برق، آب مجانی است نیامد؟مگر قرار نبود زندگی مردم رابهشت برین کنید؟ دنیای آن ها آباد و آخرت آن ها گلستان گردانید؟ پس برای چه قیام کردند؟ آیا مردم در عبادت کردن مشکل داشتند؟ یا درشرکت مراسم ها مذهبی خود مانده بودند؟ که قیام کنند و گرگهای گرسنه ایی چون شما را برسر خود بزرگ گردانند. شما و سران نظام ، دنیا مردم را ویرانه کردید و آخرت آنان را به بیابان تبدیل کردید. مردم را از چه می ترسانید؟ از فیلم و عکس هایی که گرفته اید؟ چه کارقرار است انجام دهید؟ آن ها را می کشید و سربه نیست می کنید؟ اول آن که شغل شما جنایت و خونخواری است.دوم با کشتن معترضان دیگر مشکل کشور حل می شود؟ حتی اگر به کشتن باشد یک بارمُردن بهتر از روزی صدبار درخفت جان کَندن است! مَردم را از چه می ترسانی از شکنجه و اعدام؟ بنده بادل وجان می پذیرم هرگونه شکنجه وهر گونه جان دادن ،اما سکوت دربرابر خفاشانی چون شماراهرگز. جای ننگ است برای مسئولان حکومتی که نتوانند مایحتاج زندگی مردم جامعه خود را تهیه کنند و تازه به خاطر بی لیاقتی خود مردم راهم تهدید کنند! شما که توانایی اداره یک کشور را نداریدبهتر است دست از قدرت پرستی بردارید و زحمت خود را از سر مردم کم کُنید. واقعا خجالت داردبرای شما وسران نظام .
چنان با وقاحت ادعا کردن چنین در حقارت التماس کردن!
آخوند علم الهدی امام جمعه مشهد از مردم دعوت کرده به جای مرغ، از پروتئین دیگری به نام اشکنه استفاده کنند! آقای علم الهدی شما عمامه ایی به سرداریدوادعای روحانی بودن دارید،به ظاهر ذکر خدا می گویید و درباطن عبادت شیطان را انجام می دهید! شما انسانی بی چاک ودهان هستید یکی از نمونه های این بی ادبی شما در راهپیمایی کذایی9دی88بودکه مخالفان نظام را گاو گوسفند وبزغاله خواندید! اما با این سخنرانی که شما انجام دادید نشان دادید که تمام آن القاب برازنده شما است! البته باید از تمامی گاوها، گوسفندان وبزغاله ها عذر خواهی کنید که شما را با آن ها تشبیه می کنم! آقای علم الهدی هر قوطی روغن20000تومان، کشک کیلویی5000تومان، پیاز کیلویی1500تومان شما حساب نکردید هزینه این نسخه جدید شما چقدر می شود؟ یک خانواده در فقرو فلاکت چگونه این مخارج رابا این وضعیت بیکاری تهیه کند؟ آقای علم الهدی فرمودید جورا از افغانستان بیاورند ومرغداری ها برای خود فکری کنندومردم صرفه جویی کنند! نفرمودید نخود، لوبیا، عدس،...وبسیاری اقلام زندگی را مردم از کجا بیاورند؟ از شما سران نظام که عکسهای بسیارمُفصل درج می شود البته در صرف خوردن انواع گوشت و مرغ نه اشکنه! در ضمن چرا مردم باید اشکنه بخورندوقتی می توانند با داشتن حاکمان با درایت بهترین زندگی را کنند؟  لیاقت انسان های بی لیاقت و ظالمی هم چون شما است که نه تنها اشکنه بلکه از خوردن نان خشک هم محروم شوید! تا درد گرسنگی، فقر،فحشا و شرمنده زن وبچه بودن را درک کنید هرچند در وجود شما چیزی به عنوان درک وفهم نیست.  آقای علم الهدی می بینید فقط خوردن گوشت و مرغ نیست که جایگزین برای آن شما معرفی می کنید بقیه اقلام زندگی هم واجب است نسخه جایگزینی برای آن اقلام ندارید؟ هرچند نسخه اول شما قیمتش برابری با گوشت ومرغ می کند! نظری بدهید که باعقل منطق قابل درک واستفاده باشدنه از سرنادانی چیزی بگویید، {چیزی نگویید واحمق به نظر برسید بهتر از آن است که سخنی بگویید ونشان دهید تا چه اندازه درحماقت هستید} به راستی شما که آن همه ادعا داشتید اکنون چرا این گونه التماس می کنید؟ برای سران نظام مُردن بهتر از زیستن است. چنان با وقاحت ادعا کردن، چنین در حقارت التماس کردن!
درآخر مطلبم عرض می کنم.مارا بگیرید، ببندید، شکنجه دهید، احکام زندان واعدام صادر کنید دیگر هراسی بردل نیست اصلا قرار نیست که هراسی مانده باشد! یکبار آزاده مردن بهتر از صدها سال باخفت زندگی کردن است، مردم ایران هرروز روزی صدها بار،ازخفت فقر، فحشا، اعتیاد، فلاکت می میرند. یکبار مردانه مردن بهتر از صد سال درخفت زیستن است.
سیصد گل سرخ و یک گل نصرانی  ما را ز سر بریده می ترسانی؟ 
ابروی کشیده تو را سنجیدیم  شمشیر نشان دادی و برقش دیدیم
تا ظن نبری که ما به خود لرزیدیم
گر ما ز سر بریده می ترسیدیم
در کوچه عاشقان نمی گردیدیم در مجلس عاشقان نمی رقصیدیم
ما پا دراین میدان نهادیم یا قفس ظلم را می شکنیم یا از قفس تن رهایی می یابیم.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران.