۱۳۹۲ آبان ۲۹, چهارشنبه

جمهوری اسلامی به نحو نهادینه رژیم کشتار است...

«ایدئولوژی کشتار»، «سازمان سرکوب» و «کشتار توسط قوه‌ی قضاییه» مجموعه عواملی هستند که از جمهوری اسلامی، یک «رژیم کشتار» درست می‌کند.

لازم نیست که یک فرد مرتکب قتل صدها یا هزاران نفر شده باشد تا آدم‌کش لقب بگیرد. تنها با کشتن یک نفر در مقام غیر دفاعی می‌توان متهم را پس از محاکمه و صدور حکم در دادگاه صالح آدم‌کش نامید. همین مساله در مورد رژیم‌های سیاسی نیز صدق می‌کند. رژیم کشتار بودن یک رژیم سیاسی را با تعداد کشته شدگان نمی‌توان تعیین کرد تا مثلا بالای ده هزار (رژیم اسد یا جمهوری اسلامی دوران خمینی) را رژیم کشتار بنامیم و زیر هزار (کشته شدگان دوران خامنه‌ای غیر از اعدام‌های رسمی) را چنین ننامیم. همچنین رژیم کشتار بودن را با کنشی یا واکنشی بودن کشتارها نمی‌توان سنجید. 
رژیم کشتار با وجود یک سلسله نهاد برای کشتار چنین صفتی را پیدا می‌کند. رژیم جمهوری اسلامی رژیم کشتار است به دلیل وجود سه نهاد:

ایدئولوژی کشتار
ایدئولوژی اسلام‌گرایی از نهادهای جمهوری اسلامی است. این ایدئولوژی در جمهوری اسلامی به عنوان یک ایدئولوژی کشتار عمل می‌کند. این ایدئولوژی دستورالعمل کشتار روتین و سازمان دهی شده‌ی کسانی را که در عمل خشونت آمیز علیه دیگران نقشی نداشته‌اند صادر می‌کند. سنگسار، اعدام مرتد، اعدام همجنس‌گرا، اعدام اخلالگران اقتصادی، اعدام قاچاقچیان مواد مخدر از نمونه‌های احکام کشتار‌ رسمی در جمهوری اسلامی بر اساس ایدئولوژی کشتار بوده‌اند. این ایدئولوژی البته خود را به نهادهای رسی محدود نمی‌کند. ایدئولوگ‌‌های نظام بر اساس مصالحی که تشخیص می‌دهند فتوای قتل مخالفان را نیز مبتنی بر همین ایدئولوژی صادر می‌کنند. 
رژیم‌های فاشیستی و کمونیستی نیز بر اساس کشتار کسانی که اعمال خشونت آمیز علیه دولت یا گروه‌های دیگر نداشته‌اند (مثل یهودیان یا روشنفکران) رژیم کشتار نامیده می‌شوند. 

سازمان سرکوب
وجه دیگر رژیم کشتار وجود یک سازمان سرکوب است. کسانی که به سراغ دولت‌های مختلف جمهوری اسلامی در ۳۵ سال گذشته می‌روند (تا رژیم کشتار بودن جمهوری اسلامی را مثلا با دوره‌ی چند ماهه‌ی دولت بازرگان نفی کنند) از این سازمان سرکوب که در ۲۲ بهمن در اقامتگاه خمینی تاسیس شد غفلت دارند. این سازمان سرکوب همیشه تحت نظر ولی فقیه فعالیت می‌کرده و به تدریج قدرتمندتر و قدرتمند تر شده است. سازمان سرکوب به کشتار مخالفان (قتل های زنجیره‌ای نویسندگان و فعالان سیاسی)، ناهمرنگ‌ها (قتل‌های رنجیره‌ای مردم عادی که احکام شرع را رعایت نمی‌کردند در کرمان)، بهاییان، یهودیان، کردها (قتل‌های زنجیره‌ای جوانان کرد توسط عوامل بسیج و سپاه)، بلوچ‌ها و کشیشان مسیحی که به هیچ وجه دستی بر سلاح نداشته و اعمال خشونت آمیز از آنها سر نزده پرداخته است. 
سازمان سرکوب از بیت رهبری هدایت می‌شود و ضامن بقای رژیم و بنیادهای آن است. هسته‌ی اصلی این سازمان سپاه و بسیج هستند و دستگاه‌های امنیتی و قضایی و اطلاعاتی به سپاه و بسیج یاری می‌رسانند. در صورتی که نیاز باشد نیروهای سپاه و بسیج به صورت لباس شخصی ظاهر می‌شوند. نوع ظهور آنها برای نظام جنبه‌ی تاکتیکی دارد و نه راه‌بردی؛ مهم، کارکرد آنهاست.  
 سازمان سرکوب برای حذف انواع گروه‌ها از جمله کسانی که مخالف سیاسی شمرده نمی‌شوند به کار گرفته شده است: «در دهه ۷۰ حتی گروه‌های خودجوشی بودند که برای حذف اراذل و اوباش شکل گرفتند و معتقد بودند دستگاه قضایی کار خاصی نکرده و اراذل را یک جا می‌بردند و سر به نیستشان می‌کردند. البته این عمل قانونی نبود، اما عده‌ای دست به کار شدند.» (اسماعیل احمدی مقدم فرمانه ناجا، ایسنا، ۲۷ آبان ۱۳۹۲) احمدی مقدم در این گزارش نمی‌گوید که این عملیات توسط وزارت اطلاعات هماهنگ شده و به اجرا در می‌آمد.
کار دیگر این سازمان سرکوب همکاری با نیروهای رسمی برای سرکوب تظاهرات خیابانی است هنگامی که آنها کاملا بر شرایط مسلط نیستند: «بخش‌هایی از جامعه هنگامی که مشکلی پیش بیاید، منتظر اقدامات حکومت باقی نمی‌مانند و خودشان راسا در میدان حاضر شده و درگیر می‌شوند. در کشور ما نیز افرادی وجود دارند که احساس تکلیف کرده و از سر تکلیف و در حالی که احساس می‌کنند که حکومت در حال مسامحه است، با این تصور که حکومت نیاز به کمک دارد، به صحنه آمده و البته کار را خراب می‌کنند.» (همانجا) فرمانده‌ی نیروی انتظامی نمی‌گوید که اگر اینها مشکلی ایجاد می‌کنند چرا جلوی آنها گرفته نمی‌شود. 
به اعتراف مقامات انتظامی و نظامی حتی آن دسته از اعضای سازمان سرکوب که عضو رسمی نمهادهای نظامی و امنیتی و انتظامی نیستند با آنها هماهنگ عمل می‌کنند: «حضور مردمی در این میادین در نظام ما تعریف دارد یا این افراد همکاری اطلاعاتی با ناجا دارند یا در قالب گروه‌های رسمی همچون بسیج به صحنه آمده و مسوولیت این افراد و اعمالشان را هم یک سازمانی قبول می‌کند.» (همانجا) وجه مشخصه‌ی اعضای رسمی و غیر رسمی آن است که برای اعمال خود مسوولیت نمی‌پذیرند: «این گروه‌ها در ایران بزرگ و قدیمی نیستند و یک روز بر اساس تکلیف از جایی بلند می‌شوند و مسوولیت کار خودشان را نیز نمی‌پذیرند و به دلیل عدم هویت، مسوولیت نیز قبول نمی‌کنند.» (همانجا) حتی آن دسته از اعضا و نیروهای سازمان سرکوب که لباس رسمی دارند به خاطر جنایاتشان هرگز محاکمه نشده اند یا اگر محاکمه شده‌اند بدان‌ها تخفیف داده شده و حتی اگر محکوم شده‌اند پس از مدتی آزاد شده‌اند. 

کشتار توسط قوه‌ی قضاییه 
دستگاه قضایی جمهوری اسلامی وجه دیگری از این رژیم کشتار است. این دستگاه در برابر اعمال خلاف قوانین جمهوری اسلامی چه خشونت بار و چه غیر خشونت بار به یکسان ناقض حقوق متهمان بوده است. کسانی که از «رژیم کشتار» نامیدن جمهوری اسلامی به استناد خشونت‌های مخالفان امتناع می‌ورزند از یک نکته‌ی بسیار ظریف غفلت می‌کنند. بر فرض که یک سازمان سیاسی مشی خشونت آمیز و مسلحانه داشته و آن را اعلام کرده باشد با اعضای این سازمان باید به صورت انفرادی برخورد کرد (اتهام در دادگاه به افراد وارد می‌شود و نه به گروه‌ها) و بدون اثبات اتهام قتل توسط آن فرد در دادگاه علنی، با حضور وکیل و ارائه‌ی مستندات و بدون شکنجه نمی‌توان برای کسی حکم صادر کرد. همه‌ی کسانی که از خشونت مخالفان برای توجیه خشونت حکومت یاری می‌گیرند این وجه عدالت صوری را که حکومت باید فرایند آن را رعایت کند نادیده می‌گیرند. 
حکومت چون دارای دستگاه قضایی است مسوولیت دارد آیین دادرسی را رعایت کند و نمی‌تواند همانند گروه‌های مسلح به انتقام جویی و کشتار برای بقا و ارعاب و ارهاب بپردازد. حکومتی که به انتقام جویی و ارعاب بپردازد (به فرض شروع خشونت توسط مخالفان که آن هم همیشه چنین نبوده است) و انتقام جویی و ارعاب بخشی از رفتار همیشگی آن باشد حکومت کشتار نام می‌گیرد. اعمال تروریستی یک گروه نافی آدمکش بودن یک حکومت در صورت انتقام گیری نیست. آن چه مانع از حکومت کشتار نامیدن یک حکومت است رعایت آیین دادرسی در مجازات افراد است که هیچگاه در جمهوری اسلامی رعایت نشده است. 
پرونده‌ای از مخالفان حکومت یا پرونده‌های اعدام در ۳۵ سال گذشته نبوده که در آن واقعیت یا شائبه‌ی تمسک ماموران به خشونت، عدم دسترسی وکیل به موکل، عدم دسترسی متهم به وکیل، مخفی بودن دادگاه، عدم استقلال دادگاه در برابر نیروهای امنیتی و انتظامی و نظامی و شبه نظامی، و عدم رعایت قوانین موجود در کشور وجود نداشته باشد. حکومت در اجرای قوانین مصوب خود ناتوان بوده است. در چنین نظامی هر کس که توسط دستگاه قضایی کشته شود موردی از کشتار نامشروع است حتی کشتار کسانی که به خشونت اقدام کرده باشند.

khodnevis.org

"مرگ بر اصل ولایت فقیه"...




قطعنامه کمیته سوم سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران...

قطعنامه‌ای که به پیشنهاد کانادا تهیه شده بود، در کمیته سوم سازمان ملل علیه نقض حقوق بشر در ایران به تصویب رسید. این قطعنامه ماه آینده در مجمع عمومی سازمان ملل بررسی خواهد شد.
تداوم حبس موسوی، کروبی و رهنورد، آمار بالای اعدام و تبعیض علیه اقلیت‌های قومی و مذهبی در ایران، کمیته سوم سازمان ملل (کمیته اجتماعی، فرهنگی و بشردوستانه) را به تصویب قطعنامه دیگری علیه نقض حقوق بشر در ایران کشاند.

به گزارش آسوشیتدپرس، این قطعنامه که به پیشنهاد کانادا تهیه شده، با ۸۳ رای مثبت، ۳۶ رای منفی و ۶۲ رای ممتنع به تصویب رسید. قطعنامه مذکور ماه آینده در مجمع عمومی سازمان ملل به رای نهایی گذاشته خواهد شد.
در این قطعنامه از تحولاتی که پس از ریاست جمهوری حسن روحانی در ایران روی داده استقبال شده است از جمله وعده روحانی برای از بین بردن تبعیض علیه زنان و اقلیت‌های قومی و مذهبی، تقویت آزادی بیان و عقیده و اجرای قانون حقوق شهروندی.
قطعنامه پیشنهادی کمیته سوم همچنین از آزادی برخی زندانیان سیاسی در ایران استقبال کرده اما ادامه حصر خانگی رهبران جنبش اعتراضی ایران را محکوم کرده است. نماینده کانادا در سازمان ملل همچنین گفته: «نقض حقوق بشر در ایران همچنان گسترده و سنگین است».
آمار بالای اعدام به خصوص اعدام کودکان زیر ۱۸ سال، فیلتر کردن و محدودیت دسترسی به سایت‌های اینترنتی، اراسال پارازیت بر شبکه‌های ماهواره‌ای و اذیت و آزار فعالان حقوق بشر در ایران از جمله مواردی هستند که مورد اعتراض نماینده کانادا قرار گرفته‌اند.
سفیر کانادا در سازمان ملل از حکومت ایران خواست تا علاوه بر اظهارات و سخنان مثبت، اقدام عملی برای اصلاح واقعی وضعیت حقوق بشر در ایران انجام دهند.
ایران قطعنامه کمیته سوم را "غیرسازنده" خواند
سفیر دائم ایران در سازمان ملل، این قطعنامه را "غیرسازنده" خوانده و دولت کانادا را که پیش‌نویس آن را تهیه کرده، به استفاده ابزاری از کمیته سوم سازمان ملل متهم کرده است.
محمد خزاعی سیاست دولت جدید ایران را همکاری با ساز و کارهای سازمان ملل برای بهبود وضعیت حقوق بشر اعلام کرد و اطلاعات قطعنامه کنونی را "نادرست و جعلی" دانست.
نماینده ایران در سازمان ملل، اظهار داشت که کانادا به دلیل اختلافاتی که با ایران دارد، ادعای نقض حقوق بشر در ایران را مطرح کرده است. خزاعی همچنین متقابلا کانادا را متهم کرد که حقوق اقلیت‌های بومی در این کشور را نقض می‌کند.
کانادا در سپتامبر ۲۰۱۲ (شهریور ۱۳۹۱) به طور یک‌جانبه روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرد. کانادا، دولت ایران را "تهدیدی" برای صلح جهانی دانسته است.

فرمانده ناجا: عاشورای ۸۸ خودروی نیروی انتظامی مردم را زیر کرد...

سردار اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی ایران می‌گوید که سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران با وجود مخالفت وی، اصرار داشت که بازداشت شدگان اعتراضات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ به بازداشتگاه کهریزک فرستاده شوند.
اسماعیل احمدی‌مقدم، فرمانده ناجا (نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) پس از گذشت چهار سال، درباره‌ی اعتراضات خونین ۱۳۸۸ به برخی مسایل مربوط به آن اتفاقات پرداخته است.

وی روز دوشنبه ۲۷ آبان (۱۸نوامبر) در گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجویان ایران -ایسنا- می‌گوید که کهریزک اساساً بازداشتگاه نبوده، بلکه در ابتدا به عنوان ''انبار نیروی انتظامی'' مورد استفاده قرار می‌گرفت.

به گفته آقای احمدی‌مقدم این محل در جریان اجرای «طرح جمع‌آوری اراذل و اوباش» به عنوان محل نگهداری این متهمان مورد استفاده قرار می‌گرفت که قرار نبوده جای راحتی برای این افراد باشد.

فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی تصریح می‌کند: «صبح روز جمعه جلسه‌ای پیرامون اتفاقات آن زمان برگزار شد و آقای مرتضوی اصرار داشت که افراد دستگیر شده به کهریزک منتقل شوند. من مخالفتم را به صراحت اعلام کردم و گفتم آنجا نه تنها جا نداریم، بلکه آن مکان جای خطرناکی است.»

وی با بیان اینکه سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران، اصرار داشت که این افراد دستگیر شده ''چاقو، قمه و زنجیر داشته‌اند و از همین حیث اراذل و اوباش محسوب می‌شوند''، می‌افزاید: «من در آن جلسه عنوان کردم که ضبط کنید و بنویسید که من مخالف هستم و مخالفت ناجا نیز ثبت شد.»

احمدی‌مقدم در مورد شرایط نگهداری معترضان پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ تصریح می‌کند: «آمده بودند در هر بند که ظرفیت ۵۰ تن را داشت، ۱۷۰ تن را جا دادند و قبول کنید در گرمای تابستان کهریزک آن هم در یک مکانی که استاندارد نیست، اگر کاری هم صورت نگیرد، این تراکم آدم در این محل کم امکانات دارای مسئله است.»

بر اساس گزارش‌های منتشر شده در جریان حوادث سال ۱۳۸۸ دستکم سه نفر در بازداشتگاه کهریزک کشته شدندگزارش‌های تأکید می‌کند که این افراد بر اثر شکنجه و عدم رسیدگی پزشکی به‌ موقع جان خود را از دست داده‌اند.

سعید مرتضوی که به عنوان متهم اصلی حوادث کهریزک شناخته می‌شود، در دادگاه بدوی به ۵ سال انفصال از خدمات دولتی و پرداخت ۲۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.

اعتراف به زیر کردن معترضان انتخابات

سردار اسماعیل احمدی مقدم در پاسخ به سؤالی در مورد حوادث عاشورای سال ۱۳۸۸ که معترضان به انتخابات در آن روز یک تظاهرات اعتراضی برگزار کردند می‌گوید: «در آن زمان یک خبرنگار در این مورد سوال کرد و عنوان داشت که ماشین نیروی انتظامی (در میدان ولیعصر تهران) از روی یک نفر عبور کرده...این مسئله کاملا مشخص بود که آن را درست نکرده‌اند.»

وی می‌افزاید که به علت اینکه فرد کشته شده به علت نداشتن صورت سالم قابل شناسایی نبود، به عنوان جسد مجهول‌الهویه با وی برخورد شده است.

فرمانده نیروی انتظامی اضافه می‌کند که چند ماه پیش اعضای خانواده این فرد مراجعه کرده‌اند و نسبت به دلجویی و حل مشکلات اقتصادی و ارائه دیه اقدام شده است.

احمدی‌مقدم به حادثه دیگری نیز اشاره می‌کند: «اما مسئله دیگر در عاشورا نشان می‌داد که یک پاترول به سمت مردم آمده و چند نفری را زیر گرفته و فرار می‌کند. البته در این حادثه کشته‌ای نداشتیم و آقای علی موسوی (خواهر زاده میرحسین موسوی) بر اثر گلوله‌ای که به کتفش خورد، جان باخت.»

بر اساس گفته شاهدان عینی و برخی تصاویر منتشر شده سرنشینان یک خودروی پاترول با کلت به سمت علی موسوی شلیک کرده‌اند.

فرمانده نیروی انتظامی با بیان اینکه چند روز بعد نیز خودرو را به صورت بلاصاحب در خیابان پیدا کردیم، می‌افزاید: «صاحب ماشین را پیدا کرده و متوجه شدیم که این مالک خود در تظاهرات شرکت کرده و در حالی که چراغ می‌زده و برف پاکن را روشن کرده بود، آدم‌های تندرو این فرد را کتک زده و از ماشین پیاده می‌کنند و پس از آن برای فرار به داخل جمعیت رفته و چند نفری را زیر می‌گیرند.»

به گفته اسماعیل احمدی مقدم، پلیس آن افراد را پیدا نکرد، اما قطعا آن افراد که حدود یک تا دو تن بودند، ماموران ناجا نبوده و به صورت خودسر درگیر شده‌اند. وی همچنین تأیید می‌کند: «اما در مورد حادثه میدان ولیعصر باید بگویم که آن خودرو متعلق به یگان امداد تهران بزرگ بود.»

نیروی انتظامی و لباس شخصی‌های رسمی و غیر رسمی

فرمانده ناجا در بخش دیگری از مصاحبه خود به نقش نیروهای «لباس شخصی» در حوادث مختلف اشاره می‌کند. به گفته‌ی احمدی‌مقدم بخش‌هایی از جامعه هنگامی که مشکلی پیش بیاید، منتظر اقدامات حکومت باقی نمی‌مانند و خودشان راسا در میدان حاضر شده و درگیر می‌شوند.

وی با بیان اینکه این نیروها به صحنه می‌آیند و کار را خراب می‌کنند، می‌افزاید: «حضور مردمی در این میادین در نظام ما تعریف دارد یا این افراد همکاری اطلاعاتی با ناجا دارند یا در قالب گروه‌های رسمی همچون بسیج به صحنه آمده و مسئولیت این افراد و اعمالشان را هم یک سازمانی قبول می‌کند.»

اسماعیل احمدی‌مقدم تصریح می‌کند: «نباید اجازه تشکیل و سازمان دهی این گروه ها داده شود، چرا که گاهی حضور این افراد در صحنه‌های خشن است و پس از آن شاهد اتفاقاتی همچون ۲۲بهمن در قم خواهیم بود.»

مرتضوی: اظهارات احمدی مقدم صحت ندارد...



چه کسی دروغ می گوید؟؟؟ احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی یا سعید مرتضوی عامل اجرائی بیت رهبری و قاضی کهریزک های نظام؟؟؟ تنها یک کمیته حقیقت یاب بیطرف و مستقل از نظام اسلامی می تواند به این پرسش پاسخ دهد!!!
دادستان سابق تهران در واکنش به اظهارات فرمانده نیروی انتظامی مبنی بر این که با اصرار مرتضوی دستگیرشدگان سال 88 به بازداشتگاه کهریزک اعزام شدند گفت: اظهارات احمدی مقدم درباره حادثه کهریزک صحت ندارد.
«سعید مرتضوی» در گفت و گو با ایرنا افزود: به طور قطع به اظهارات آقای احمدی مقدم درباره حادثه بازداشتگاه کهریزک به صورت کامل پاسخ خواهم داد.
دادستان سابق تهران اضافه کرد: در موضوع حادثه بازداشتگاه کهریزک واقعیت را می گویم و کاری به بحث های خاص ندارم.
مرتضوی مدعی شد:در اعزام دستگیرشدگان به بازداشتگاه کهریزک، گزارش نیروی انتظامی را قرائت کردم و در صحنه نبودم که ببینم آنها چکار می کنند.
وی همچنین درباره خبر برخی رسانه ها مبنی بر انعقاد قرار داد چهار میلیارد یورویی بین سازمان تامین اجتماعی و بابک زنجانی گفت: این را همه می دانند و قرار داد آن همه جا هست و مساله روشنی است.

هشت وب‌نگار به اتهام “توهین به مقدسات”‌ در رفسنجان بازداشت شدند...



هشت وب‌نگار از جمله یک زن به اتهام “توهین به مقدسات و ارزش‌های اسلامی”، توسط نیروهای امنیتی در شهرستان رفسنجان در استان کرمان بازداشت شدند.

به گزارش تارنمای محلی “رفسنگ” حسین رئیسی‌نژاد، دادستان رفسنجان گفت: “این افراد با انتشار مطالبی توهین‌آمیز در فضای مجازی، مقدسات دینی مردم و ارزش‌های اسلامی را به سخره گرفته بودند.”

رئیسی‌نژاد افزود: “از آن‌جا که این کار، باعث ایجاد نارضایتی و دل‌نگرانی در بین مردم شده بود، پیگیری موضوع در دستور کار قرار گرفت و با انجام برخی کارهای اطلاعاتی و پلیسی، هشت نفر شامل هفت مرد و یک زن در این رابطه شناسایی و دستگیر شدند.”

دادستان رفسنجان گفت: “این عده با انجام مراحل تحقیقات اولیه با صدور قرار بازداشت موقت به زندان معرفی شدند.”

هویت افراد بازداشت‌شده اعلام نشده است.

افشای جدیدترین ترفندهای ارتش سایبری، برای شناسایی و دستگیری وب نگاران...

فعالیت های ارتش سایبری درون تارنماها

قدیمی ترین و کارآمدترین روش در سرکوب نیروهای مخالف در حکومت های استبدادی، ترویج تفرقه و ترس می باشد. گرچه حکومت اسلامی به بهترین وسائل ردیابی سایبری مجهز است. اما همزمانی هک شدن بسیاری از تارنماهای فیسبوکی با دستگیری و قتل ستار بهشتی برای نگارنده و بسیاری دیگر سوال برانگیز بود!. چندی بعد پی بردم که دستگیری ستار بهشتی و چندی دیگر از وبلاگ نگاران ایرانی بی ارتباط با این گروه های فیسبوکی هک شده نبوده است.

ایجاد تارنماهای عنکبوتی

تقریبا پس از تقلب انتخاباتی در دوم احمدی نژاد و کشتار و دستگیری فراگیر معترضین و آزادی خواهان. متوجه هجوم ارتش سایبری در قالب مخالفین نظام به اینترنت شدیم. برخی به نام دوست داران نظام پادشاهی و گروهی به نام اصلاح طلبان و… بودند. به مرور دریافت تهدیدهایی از جمله؛ “محل زندگی تو را می دانیم. سر از تنت جدا خواهیم کرد و… “برایمان امری بسیار عادی شد. من نگارنده هراز گاه تهدیدهایی دریافت کردم که می دانستم تنها از یک قاتل یا شکنجه گر حرفه ای ساخته است. چون هرگز یک انسان عادی، نمی توانست با لذتی وصف ناشدنی و چنین دقیق این اعمال شنیع را جزء به جزء بیان کند. آنچه بعدها به آن پی بردم این بود؛ که بسیاری از این جنایتکاران، همان به ظاهر دوستان اینترنتی، خبرنگاران یا زندانیان به ظاهر سیاسی مورد اعتماد در فیس بوک هستند، که اطلاعات کاملا درست و بر ضد نظام نیز منتشر می کنند!.
این ویدیو نمایانگر ارتش سایبری رژیم، و تهدید همه گروههای مخالف رژیم در جهان است.

ویژگی های اصلی افراد اینترنتی رژیم

درست می توان به خاطر آورد که هرازگاه افرادی که حتی نمی شناختم. متن چاپ شده در مجله اینترنتی خودنویس را روی برگه فیسبوکم تبلیغ می کردند، و زمانی که آن خبر یا متن را از خود خودنویس اشتراک می کردم. آنها بلافاصله نظرات خود را از برگه من حذف می کردند!. البته پس از منتشر شدن گفتگوهای خودمانی نیک آهنگ کوثر با مهدی هاشمی رفسنجانی، بهتر به ماهیت افرادی که پخش این اخبار را درخواست می کردند، پی بردم. مشخصات اصلی این افراد؛ دو آتیشه بودن بر ضد نظام و خامنه ای، بسیار اصلاح طلب بودن یا بسیار سلطنت طلب بودن است. انکار هرگونه جنایت بوسیله اصلاح طلبان و به ویژه در دوره موسوی، و وفاداری نامحسوس به خاندان هاشمی  نیز از ویژگی های دیگرشان می باشد. آنها تقریبا از انتشار هر گونه خبر منفی در مورد این خانواده کوتاهی می کردند. به اصطلاح فراری یا حتی زندانی سیاسی بودند که چند مدتی آزاد شده و برای محاکمه مجبور به بازگشت به زندان هستند و شدیدا به اسلام معتقد می باشند گرچه با جنایت مذهبی مخالفند!. کاملا واضح است که این ویژگی ها کاملا از طرف این گروه قابل تغییر است، به خصوص پس از انتشار این مقاله. نگارنده صرفا تجربیات شخصی و تحقیقات خود را در مطاله رفتاری با این افراد بیان داشتم.

معرفی معروفترین ادمین گروه سایبری

آشنایی من با “داریوش افشار” به پس از سرکوب اعتراضات مردمی در انتصابات باز می گردد. شاید این فرد از ابتدا عضو ارتش سایبری بود، یا شاید در ابتدا یک فراری سیاسی یا یک خبرنگار بود. اما آنچه چند ماه پس از آشنایی با او، بر من آشکار شد این بود که، او یا دستگیر شده و همه شناخته های فیس بوکش به دست ارتش سایبری افتاده، یا اینکه خود مجموعه بزرگی از ارتش سایبری در پوشش معترضین به نظام است. چون فردی که مرتبن برای من پیام می فرستاد، یک  نفر نبود بلکه مجموعه ای از افراد مختلف با لحن نگارش، عقاید و سطح سواد مختلف بود.

کسانی که در پخش اطلاعات نقش دارند

افرادی اطلاعات بسیار دقیق و واقعی در اختیار دارند که یا مانند مهدی هاشمی از نزدیکان و سردمداران حکومت اسلامی هستند، یا کارکنان حکومتی یا قربانیان و زندانیان آن حکومت می باشند. آنچه مسلم است، این اولین برداشت من از “داریوش افشار” بود، که این فرد به یکی از این چند دسته ذکر شده وابسته است. اما چندی بعد پی بردم این افراد به طور گروهی کار می کنند، و گاه برای پخش اخبار به اجازه دیگران نیاز دارند!.
اتحاد و همبستگی همه گروههای ایرانی با هردید سیاسی و باورهای دینی در برابر ارتش سایبری رژیم ضروری است. وگرنه ما باید به بردگی و نوکری خود برای رژیم همچنان برای دهها سال دیگر ادامه دهیم.
اتحاد و همبستگی همه گروههای ایرانی با هردید سیاسی و باورهای دینی در برابر ارتش سایبری رژیم ضروری است. وگرنه ما باید به بردگی و نوکری خود برای رژیم همچنان برای دهها سال دیگر ادامه دهیم.

همکاری در تارنما برای شناسایی وبلاگ نویسان

ارتش سایبری بیشترین تارنماهای مخالف نظام را در فیسبوک و اینترنت در اختیار دارد!. بوسیله همین تارنماها و ارتباط با ایرانیان خارج و داخل ایران برقرار می کنند. برای کاربران پیام می فرستند و رابطه دوستی و آشنایی ایجاد می کنند. درخواست ویدیوها و اخبار و عکس توسط افرادی که در اعتراضات حضور دارند را می نمایند. پیامی که نگارنده بارها از طرف به اصطلاح، یک دوست دریافت کردم؛ درخواست عکسی بوسیله موبایل از خود در محل زندگی ام بود!. عکس های فرستاده شده از موبایل شما مستقیما به ایمیل یا به موبایل دیگر قابل ردیابی هستند. گرچه حکومت اسلامی از محل زندگی نگارنده آگاه است، ولی هرگز دلیل اینهمه اصرار به فرستادن عکس از موبایل به ایمیل یا موبایل با موبایل را متوجه نشدم!. آنچه می توان گفت آن است که؛ اگر به اصطلاح فردی از دوستان اینترنتی شما چنین درخواست عجیبی کرد، کاملا به فردی که این پیام را فرستاده بفهمانید که هیچ رابطه دوستی خاصی با آن فرد ندارید که بتواند چنین درخواستی داشته باشد. به این طریق احتمالا حتی از ایجاد مشکلات بیشتر برای دوست سابقتان که تحت فشار حکومت اسلامیست، خواهید کاست. در مرحله بعدی حتی فرستادن پیام دیگر یا جواب به پیام او را کاملا منتفی اعلام کنید. در اینصورت حکومت مجبور به ترک مزاحمت برای آن فرد خواهد شد.

 سودجویی به دلیل زندانی سیاسی بودن

قابل ذکر است که با تهدید نگارنده به افشای عملکرد او و نوشتن مقاله ای در اینباره. این فرد پس از تهدیدهای متوالی برای اجبار من به سکوت، چند روز بعد اعلام داشت که در آینده ثابت خواهد کرد که او یک زندانی سیاسی بوده است. در اینجا باید یادآور شد تنها زندانی سیاسی بودن، دلیلی بر آزادی خواهی یک فرد نخواهد بود. چه بسیار جنایتکارانی که در حکومت پهلوی به نام زندانی سیاسی در زندان بودند. این جنایتکاران پس از آزادی، با بهره گیری از تبلیغ؛” نام زندانی سیاسی بودن “, از خود قهرمانانی دروغین ساختند و به قدرت رسیدند. یکی از مهمترین اشتباهات حکومت پهلوی همین جلوگیری از تشکیل احزاب و به زندان انداختن افراد با تفکرات سیاسی مختلف بود. اگر مردم عامه پیش از انقلاب آگاه بودند به افکار افرادی که به دستمالی نوزادان دختر فتوا می دهند. هرگز ربوده شدن انقلاب به آسانی انجام نمی شد. شاید حتی انقلابی انجام نمی گرفت و مردم به کوشش خود برای به ثمر رساندن اصلاحات پافشاری می کردند، و نه انقلاب.

روش ها، اعتراف ها، و تهدیدهای یکی از افراد ارتش سایبری

نگارنده گرچه درس خبرنگاری نخوانده ام و  قوانین آنرا به درستی نمی دانم. اما بر این باورم که حتی در مورد ارتباط با این فرد خاطی نیز شرافت فرستادن پیام و اطلاعات رد و بدل شده را باید حفظ نمود. آنچه در ادامه این مقاله بیان می شود؛ تنها گوشه بسیار کوچکی از تناقضات رفتاری و دروغ ها و تهدیدهای کودکانه او خواهد بود.
حضور خامنه ای در فیسبوک خود حاکی از میزان گسترش نیروهای ارتش سایبری رژیم دارد؛ فعالین ضد حکومت اسلامی باید بیش از پیش مواظب بوده و مسائل امنیتی را جدی بگیرند.

درخواست همکاری در اداره تارنماها یا وبلاگ ها

یکی از مهمترین و راحت ترین روش های هک کردن صفحات سیاسی، ادمین شدن در این صفحات است. امری که بارها این فرد از من درخواست کرد. ارتش سایبری به دو روش اصلی برای نزدیکی و شناخت فعالین مدنی و وب نگاران موفق و هک کردن تارنماها متوسل می شود: روش نخست این است که به صورت فراگیر صفحاتی را با جمعیت زیاد تشکیل می دهند. سپس از وب نگاران موفق درخواست همکاری می کنند. این همکاری به صورت ادمین شدن یا همان مسئول صفحه شدن می باشد. به شهادت چند تن از دوستان ستار بهشتی، او در برگه های سیاسی این فرد به صورت ادمین فعالیت داشته اند. شاهد آشنایی دیگر ستار و داریوش، پیام های داریوش برای من و چند نفر دیگر از جمله، ستار و دو ادمین سابق دیگر می باشد. چند تن از افراددیگر نیز که به عنوان ادمین در این برگه ها همکاری داشته یا داریوش آنان را می شناخته، دستگیر شده اند. در اینجا از ذکر نام برخی از این افراد به دلیل رعایت امنیتشان جلوگیری می کنم. تنها فرتور پیام اعتراف به دستگیری چند نفر را از قول خود داریوش منتشر می کنم.

درخواست دیدار های حضوری یا مکالمه های تلفنی

روش دیگری که در دستگیری برخی از وب نگاران به کار گرفته شده. اعلام داشتن به نیاز کمک برای پخش اخبار بسیار مهم می باشد. در این روش حتی پاره ای از اطلاعات به فرد نشان داده می شود. با او قرار ملاقات می گذارند. سپس با شناسایی چهره و مشخصات اصلی وب نگار، چند روز پس از ملاقات یا در همان قرار اولیه او را دستگیر می کنند. این روش دستگیری شامل هر دو گروه هموطنان مقیم ایران و خارج از کشور می باشد. چنانچه گفته می شود اشخاصی پس از دیدار از ایران و وعده ملاقات با مسئولین برگه های سیاسی بازداشت شده اند.
فعالیت ارتش سایبری رژیم در فضای محازی بسیار گسترده شده و ایشان همه روزه مشغول شناسایی فعالین سیاسی و ضد حکومت هستند؛ مسئله حفظ امنیت و رعایت نکات ایمنی در اینترنت، برای کسانی که فعالند باید بسیار حیاتی باشد.

درخواست مشخصات به روش هایی نامتعارف

پرسش های شخصی که هرازگاه با زیرکی بیان می شود. درخواست تماس های تلفنی، ایمیل، اسم واقعی شما، محل زندگی و…بوسیله حتی نزدیکترین دوستان اینترنتی و فیسبوکی شما،غیر قابل قبول می باشد. درخواست عضویت در گروههایی که آدرس محل زندگی شما یا خانواده شما را اشتراکمی کنند. کاملا مشکوک و از روش های وزارت اطلاعات ایران می باشد.

از آنچه گذشت؛

کاملا واضح است که آزادی کالایی ارزان قیمت نیست که بتوان آنرا از مغازه ای خرید!. بهای آزادی جان من و توست هموطن. و تضمین کننده آزادی، غیرت و شرافت مردمیست که خون های ریخته شده را پاس دارند. پس با ذکر همه این تفاسیر، حقیقت این است که؛ وب نگاران و فعالین سیاسی و همه آزادی خواهان انتظار هرگونه ناملایمات احتمالی، شکنجه و حتی مرگ را در آینده خود پیش بینی کرده اند، و چون ستار بهشتی، محمد مختاری، شاهین نجفی و… ایستاده مردن را برگزیده اند. هدف نگارنده، تنها افشای این راهکارهای جدید بوده است. روش های دیگری نیز برای امنیت بیشتر در اینترنت وجود دارد، که مطالعه و عملکرد به آنها را اکیدا توصیه می کنم. اما حقیقت این است که اعتراضات مردم محروم و ستمدیده ایران، نه در اینترنت، بلکه در خیابان ها به صورت اعتصابات و اعتراضات همگانی قدرت تغییر شرایط کنونی را خواهد داشت. البته این هماهنگی و همکاری تنها وابسته به نیروی پر توان مردم حاضر در ایران است و نه فعالین سیاسی یا مدنی در خارج از کشور که از دور دستی بر آتش دارند. شاید اگر همه خانواده های قربانیان به قتل رسیده در حکومت اسلامی چون خانواده سهراب، ندا، ستار و مادران پارک لاله بودند و سکوت برنمی گزیدند. ایران هرگز در چنین شرایط بحرانی قرار نمی گرفت. پس جاوید باد نام مادران و خواهرانی که بر مزار عزیزانشان فریاد حق طلبی و عدالت خواهی سردادند. در زمانی که گروه کثیری از مردان، در سایه دیوارها به کتک زدن دختران بوسیله گشت ارشاد خیره می شدند و سکوت برمی گزیدند!…


فضول محله 

پخش کنید تا برسد دست کسانی که باید برسد...



ماموران امنیتی بانه در حال جمع آوری این اعلامیه از سطح شهر هستند و گروهی از بستگان #آوین_عثمانی برای این اعلامیه امروز بازداشت شده و تنها پس از تعهد کتبی و اتمام حجت با آنها، آزاد شدند!
پخش کنید تا برسد دست کسانی که باید برسد.

مصاحبه شاهزاده رضا پهلوی با اجرای شهرام همایون در کانال یک...



مصاحبه با شاهزاده رضا پهلوی، با اجرای شهرام همایون در شبکه جهانی کانال یک این برنامه در شبکه ی تلویزیون جهانی کانال یک تهیه شده است. 

پاسدار احمدی مقدم: در کهريزک در هر بند که ظرفيت ۵۰تن را داشت، ۱۷۰تن را جا دادند...



پاسدار احمدی مقدم، سرکرده نيروی انتظامی، سعيد مرتضوی را مسئول جنايت کهريزک معرفی کرد و گفت: من تا کنون در هيچ محفلی عنوان نکرده ام که صبح روز جمعه جلسه ای پيرامون اتفاقات آن زمان برگزار شد و مرتضوی اصرار داشت که افراد دستگير شده به کهريزک منتقل شوند. 

مرتضوی اصرار داشت که اين افراد دستگير شده چاقو، قمه و زنجير داشته اند و از همين حيث که اراذل و اوباش محسوب می شوند… در کهريزک آمده بودند و در هر بند که ظرفيت 50تن را داشت، 170تن را جا دادند“.
اين اظهارات که به منظور تسويه حسابهای باندی صورت می گيرد، از نقش خامنه ای ولی فقيه خونريز در اين جنايت کم نمی کند.


ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻛﻔﺘﺎﺭ ﻭﺣﺸﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﻠﺨﺎﻟﻲ...



ﺑﺮﺍﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻧﻢ ﺳﻮﺍﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺟﺎﯾﺸﺎﻥ ﻧﺸﺎﻧﺪ؟ ﻋﺼﺮ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻪ
ﺑﻮﺩﻡ . ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﯽﺁﻣﺪﯾﻢ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﻮﭼﻪ- ﻣﻨﺰﻝ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﯿﺸﻪ
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﭘﺎﻧﺰﺩﻩ- ﺷﺎﻧﺰﺩﻩ ﺳﺎﻟﻪ ﮔﻮﯾﺎ ﻣﺨﻔﯿﺎﻧﻪ
ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﻝ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻭ
ﺑﮕﺮﺩﻧﺪﺷﺎﻥ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﭼﯿﻪ .
ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﮐﯿﻒ ﭘﺴﺮﻩ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﻣﺠﺎﻫﺪﯾﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ .
ﯾﺎﺩﻡ ﻫﺴﺖ ﻓﺎﻣﯿﻠﯿﺶ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ
ﮔﻠﻮﻟﻪ ﺯﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ
ﺟﺎﻧﻮﺭﺍﻥ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩ !» ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺻﺎﺩﻕ ﺧﻠﺨﺎﻟﯽ ﺑﺎ ﻫﻔﺘﻪ
ﻧﺎﻣﻪ ﭘﺮﻭﯾﻦ - ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺻﻔﺮ، ۱۳۸۱
برگرفته از آنتي استبداد

پیر کفتار یزدی می گوید؛خدا به رهبر عنایاتی داشته که صدها متخصص از آن محرومند...

کشور در محاصره جنایتکاران

شوربختانه، کشور ما همواره در زیر سلطه و در اختیار جنایتکاران و یا دزدانی بوده که آنان نیز از سوی گروهی تفاله، هرجایی، و فرصت طلب احاطه شده اند و مانند کرم به دور حاکم جنایتکار و یا خودکامه لول خورده و می خورند. گویا تملق، چاپلوسی، و گنده گویی در خون ما اجیر شده، و دستمال یزدی همواره برای خوش آمد یک ویا چند دیکتاتور به کار رفته است. شاهان گذشته نیز از این دایره بیرون نبوده اند. تملق و چاپلوسی بدانان آنچنان بوده که شاه سلطان حسین ودهها شاه بیعرضه و بی اراده را بر اسب های باد و تکبر سوار کرده بر روی ابرها به جولان درآورده بود و سرانجام آنان را با سربه زمین زده و کشورمان را به هرج و مرج و تجزیه کشانده است .
این فاطی کماندو  (مریم هاشمی ) که قهرمان کرمانشاهی است و در مالزی برنده مدال طلا شده، مدال خود را به روضه خوان ۵ تومانی داد. تازمانی که این افراد چاپلوس، فرصت طلب و کاسه لیس در اجتماع ما وجود دارد، رژیم ضد انسانی اسلامی پار برجا و چوبه های دار نیز بقرار است.
این چاخان و چاپلوسی به دور یک و یا چند دیکتاتور، در همه جاها و همه زمینه ها وجود دارد. حتی در هر بخش و دهکده و هر اداره و بنگاه نیز دیده می شود. مردم ایران نه تنها همواره از دست دیکتاتوری شاهان در رنج و ستم بوده اند، بلکه از دست نوچه و توله های آنان، و هرگردن کلفت و هر بزن بهادر محل و همچنین از کدخدا و دهدار، ارباب ده و بسیاری از آخوندهای کلاش و حقه باز آمان نداشته اند. علت ساده آن، جمع شدن و گرد آمدن مشتی مزدور، پاچه لیس و چاخان به دور هرکدام از آنان بوده است.
آکله خانم، پروانه معصومی که در جوانی با بازی در فیلم "رگبار" اثری جاودانی به جای گذاشت، با رفتن به دیدار جلاد بزرگ قرن خامنه ای، آنهم با ۳۹ درجه تب، خیانت بزرگی به هم میهنان خود نمود و خون های بر زمین ریخته شده نداها، ستارها، جوانان برومند کرد و سلحشوران بلوچستان  را پایمال کرد.

رژیم جنایتکار و پاچه لیسان

رژیم اسلامی که از سرتا پا از جنایتکار و دزدان و خودماگان تشکیل شده، هرکدام از آنان نیز نه تنها خود چاخان گوی و کاسه لیس ولی فقیهند، بلکه خود نیز گروهی مزدور، به به چهچه گوی مانند کرم به دور خود جمع نمودند که از بام تا شام از لبان قشنگ و چشمان بادامی آنان سخن می گوید. اینجاست که این رژیم دیکتاتوری به یک مافیای خوفناک و و حشتناک که همگی به دور هم می چرخند و تملق گوی آخوند مشهدی اند جمع شده اند.
این یکی از صدها آکله و ضعیفه هایی است که خود را به دست و پای آخوند انداخته و ایران را مرکز فساد و فحشاء نموده و آخوند را بر سرنوشت همگی سوار و مسلط ساختند. نفرین براین خیانت کاران.
هم اکنون به دور خامنه ای صدها آخوند مانند رفسنجانی،  یا بسیجی و پاسدار، مداح و مزدور دیگر جمع شده اند که کارشان همواره ستایش از این آخوند جنایکتار و خودکامه است. در وصف او اشعاری می خوانند، قربان صدقه او می روند، دست و پا و کفش او را می بوسند و می لیسند و در کنارش به دزدی های میلیون دلاری و غارتگری و جنایت هایی می پردازند. در کنار توله های این شیخ زنگوله به پا نیز شماری مزدور چاپلوس و فرصت طلب جمعند و در دزدی ها و جنایاتش همکاری می کنند. نمونه آن مجتبی خامنه ای است که در آدم کشی و فساد دست پدر خود را از پشت بسته است.
اینها مزدوران، چاپلوسان، و متملقین آخوند مشهدی اند که او و فرزند جنایتکارش مجتبی خامنه ای را بر سر قدرت نگاه داشته اند. سرمایه و دانش این گروه، چیزی جز بی شرمی، پررویی، وقاحت، هرزگی، دریدگی، و در نهایت آدم کشی نیست.

آیت الله مصباح یزدی

یکی از مزدورترین و چاپلوس ترین افراد گرد روضه خوان ۵ تومانی، آیت الله مصباح یزدی است. اگر یک امتحان دوره اول دبیرستان از این آخوندها از خامنه ای تا آخوندچه حوزه علمیه به عمل آید، بیگمان کمتر فردی از میان آنان دیده می شود که بتواند آن امتحان را گذرانده و قبول شد. به ویژه در مورد فرهنگ و تاریخ ایران، هیچکدام از آنان موفق نخواهند بود. ولی از نقطه نظر شارلاتانی، دروغگویی، تظاهر، خود بزرگ بینی، ادعاهای پوچ و توخالی، آخوند مسلک همیشه برنده است.
مصباح یزدی نیز که دوران پیری و افتادگی خود را می گذراند، نشان می دهد که همه عمر خود را در چاپلوسی و تملق به دیگران زندگی کرده، و آنچه از دانش و علم در او نهفته است، داشتن چند دستمال یزدی است که برای چاپلوسی خود به کار می برد. شگفتا این که ما در تاریخ همواره به افرادی از یزد برخورد می کنیم که چاپلوس و روباه صفت، و منشاء خیانت به کشور بوده اند. نمونه آنها را می توان سید ضیاءالدین طباطبایی، محمد خاتمی و محمد تقی مصباح یزدی دانست.
آخوندهای دیگر یزدی نیز در خیانت و ستمگری نسبت به مردم دست کمی از این چند نفر نداشته اند. یکی از دوستان یزدی ما می گفت که آیت الله صدوقی مظهر تبعیض، پارتی بازی، دو به هم زنی در دوران رژیم گذشته و آغاز رژیم اسلامی بوده است. قدرت نفوذی و خیانت او آنچنان بود که سناتور و نمایندگان مجلس و کارمندان دولت در هرسطحی اصفهان و منطقه یزد را با نظر و خواست او انتخاب و با اشاره او جا به جا و یا برکنار می کردند. بیگمان در استان های دیگر نیز همین روشها اجراء می گردید.

در افشانی مصباح یزدی

به گزارش خبرگزاری رسا، مصباح یزدی در دیدار اعضای ستاد یادواره شهدای استان قم روز یکشنبه ۲۶ آبان گفته است: ” خداوند به رهبر انقلاب عنایاتی داشته که صدها متخصص از آن محرومند و انسان نباید فریب تخصص افراد را بخورد.. مصباح یزدی با این ادعا که در بسیاری از موارد نظر علی خامنه ای با متخصصان مغایرت داشته، اما در نهایت این نظر رهبر بوده که درست از آب در آمده است، بر ضرورت “اطاعت” از دستورات وی تأکید کرده است..” مصباح یزدی در بخش دیگری از سخنان خود اضافه کرده که ؛ “تخصص خوبست ولی چیزی که فراتر از تخصص باید مورد توجه قرار گیرد، برقراری ارتباط با خداست.”
شماری از جوانان بیکاره، ولگرد، مفتخور، و سربار جامعه که ساده ترین راه ولگردی و مفتخوری خود را تملق گفتن و چاپلوسی آخوند جنایتکاری مانند خامنه ای می دانند. اینان ظاهراً وانمود می کنند که جای پای خامنه ای را می بوسند. پرستش یک آخوند جنایتکار و یا پرستش یک گاو بی آزار. اگر پرستیدن خوبست، آن گاو شیر ده بی آزار هزاران بار از آخوند جنایتکار بهتر است.

نکته پایانی

‎شوربختانه کشورما در احاطه و زیر قدرت یک مشت دیکتاتور چپاولگر قرار گرفته و گرداگرد هر دزد و غارتگر نیز صدها مزدور، چاپلوس، و فرصت طلب احاطه کرده اند که از بام تا شام در مدح سجایا و صفات نداشته او داد سخن می گویند‫.‬ این روش چاپلوسی و تملق گویی در سرتاسر تاریخ کشورمان ادامه داشته و افراد بی سواد، بیعرضه، و خیانتکار را به عرش اعلا رساندند و آنگاه با سر به زمین زدند‫.‬ پیامد این چاپلوسی ها، ظلم و تبعیض فراوان در اجتماع، و در نهایت فروپاشی و تجزیه کشور بوده است‫.‬
‎هم اکنون به دور آخوند مشهدی گروهی دستمال به دست مانند مصباح یزدی، و صدها آخوند و آخوندک ریز و درشت دیگر، و مداحان عربده کش ، و بسیجی های آدم کش قرار گرفته اند که تنها سرمایه و هستی اشان چاخان گویی و چاپلوسی است‫.‬ این روش همیشه موجب عقب ماندگی کشور ما بوده است‫.‬ چنانکه در یک مسابقه رادیویی در دوران گذشته، هنگامی که از شرکت کننده خواسته شد ۵ نفر از دانشمندان جهان را نام ببرد، او محمد رضا شاه را نیز یکی از دانشمندان نامید‫.‬


فضول محله