۱۳۹۲ بهمن ۲۵, جمعه
پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سی و پنجمین سال نقض حقوق انسانی...
سی و پنج سال از فاجعه استقرار حکومت جمهوری استبدادی اسلامی در سرزمینمان و جایگزینی پیشرفت و آبادی بـا دروغ و پس رفت می گذرد. برآیند بیش از سه دهه حاکمیت دینی، نابودی همه زیرساخت های بنیادین جامعه و زیان بی مرز برای ملت ایران بوده است. خشت اول جمهوری اسلامی با برگزاری یک رفراندوم نمایشی و فرمایشی که دستمایه پروژه سیاسی «ولی فقیه» است، پایه ریزی شد. اینچنین اسلام سیاسی شد و با اِعمال و اجرای حكم حكومتی، حق حاکمیت ملت از آنها سلب شد.
نظام آپارتاید جمهوری اسلامی از آغاز حکمرانی خود، به نام انقلاب فرهنگی به پاکسازی و حذف اندیشه های مختلف از دانشگاه تا همه سطوح مختلف جامعه پرداخت. با بستن روزنامه ها، زندانی کردن اندیشمندان، روزنامه نگاران، دانشجویان، فرهنگیان و کنشگران مدنی و سیاسی و وکلای مدافع زندانیان سیاسی--عقیدتی، سرکوب شدید فعالین کارگری و سندیکاها، شکنجه و تجاوز زندانیان و آزار و اذیت خانواده های آنها به سرکوب و واپس رانی جامعه ایرانی پرداخته است. با اجرای اعدام های گروهی با رای دادگاه انقلاب اسلامی به دستور روح الله خمینی و به ریاست خلخالی از کشتار ارتشمردان و خدمتگزاران کشوری بر پشت بام مدرسه رفاه تا کشتار و زنده سوزی بهاییان، کشتار اهل سنت، ترور کُنشکران و شخصیت های برجسته ایران خارج از کشور، تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز به نام «دفاع مقدس» بر ملت ایـران، اعدام زنـدانیان سیـاسی در تابستان ۱۳۶۷، قتل های زنجیره ایی، کشتار دانشجویان در کوی دانشگاه، اعدام نوکیشان مسیحی و دگرباشان، کشتار و اعدام های خیابانی پس از جنبش سبز و همچنان ادامه قتل عام شهروندان ایرانی به نام اعدام تا به امروز، رعب و وحشت را در جامعه ایجاد کرده است.
اینچنین با برافراشتن پرچم «اسلام سیاسی» در راس قدرت، « دیانت » جایگزین « ایرانیت » شد و « استبداد ولایت فقیه » جایگزین « کرامت ایرانی » شد.
پیدایش پدیده آقازاده ها که برآیند اداره مملکت به شکل قبیله ای در همه امور است، به رغم برخورداری از در آمد افسانه ای دلارهای نفتی با چپاول میلیارد میلیارد از سرمایه های ملت ایران در گوشه و کنار دنیا قصرهایشان را برپا کرده اند. این درحالی است که فقر و تنگدستی دهشتناک و عدم امنیت فردی و اجتماعی باعث تضعیف روحیه جامعه شده و سطح امید به زندگی مردم به شکل اسفناکی کاهش یافته است.
عملکرد دولت های جمهوری اسلامی تا دولت کنونی، هیچ تاثیر چشمگیری در بهبود وضعیت ملت ایران نداشته است. چراکه دولت های جمهوری اسلامی مبتنی بر گزینش رهبری از طریق شورای نگهبان همواره وابسته به یک سیستم مافیایی می باشند. و در حقیقت دولت در سیستم جمهوری اسلامی، وسیله ایی برای توجیه هدف بنیادین « ولایت فقیه » یعنی صدور « انقلاب اسلامی » به منطقه و جهان است. برهمین اساس، جمهوری اسلامی به جای سرمایه گذاری در بخش توسعه صنعت گاز و دیگر منابع بالقوه کشور همچون تولید انرژی خورشیدی، بودجه هنگفت کشور را با صرف صدها میلیارد دلار، در اجرای برنامه هسته ای به هدر داده است و تا به امروز موفق به تولید یک کیــلو وات برق شهری نبـوده است. همچنین در راستای سیـاست هــای ماجراجـویانه خود سرمایه های هنگفتی در پشتیبانی از گروه های تروریستی در منطقه حیف و میل کرده است.
در حالیکه نهادهای مدنی و کُنشگران حقوق بشری و جامعه جهانی، فراتر از پرونده هسته ای، نگاه ویژه ای بر پرونده های بیشمار نقض حقوق بشر و برنامه های پشتیبانی از گروه های تروریستی توسط جمهوری اسلامی دارد، رژیم برای پنهانکاری چهره مافیایی خود در مقابل جامعه جهانی با خرج سرمایه های کلان اقدام به ساخت بدیل های درون نظامی « اصلاح طلبیون » و « اعتدالیون » کرده است، و با اجرای صحنه های نبرد سیاسی درون حکومتی به جهانیان «دمکراسی دینی» در کشورمان را به نمایش می گذارد. و همه این تلاش های بیهوده، تنها برای حفظ « بقای نظام خود » در تقابل « منفعت ملت و منافع ملی ایران » می باشد.
هم میهنانم،
در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی، این روزها را هر سال با هزینه کردن از سرمایه های ملت ایران به پایکوبی و جشن در مدارس و برنامه های تلویزیونی و در میهمانی های گوناگون در سراسر جهان می پردازد. در حالیکه نقض حقوق انسانی توسط عوامل نظام جمهوری اسلامی در طول این سی و پنج سال وخیم تر شده است. در شرایطی که حاکمان جمهوری اسلامی با استفاده از خزانه کشور به دروغ پردازی در تاریخ کُهن و پربار سرزمینمان در کتاب های درسی تا تولید برنامه های هنگفت تلویزیونی می پردازد.
در این روزهایی که خنده ها و لبخند های نظامداران جمهوری اسلامی به نام تدبیر و امید، تلاش در فریب جامعه جهانی برای حفظ بقـای خود دارد. و فقــر و تنگــدستی همچنان بیداد می کند، تعداد اعدام ها افزایش یافته است، و وضعیت زندانیان سیاسی ـ عقیدتی و خانواده های آنها وخیم تر شده است.
درچنین شرایطی، بسیاری از کُنشگران ایرانزمین در درون و برون از مرزهای کشورمان در میدان مبارزه های مدنی و سیاسی به ویژه در درون کشور برای دستیابی به حقوق انسانی و آزادی در تلاش هستند. درود می فرستم به همه شخصیت های برجسته سیاسی و مدنی ایرانزمین، به همه وکلای مبارز و شجاع و مدافع زندانیان سیاسی، درود بر کُنشگران جنبش میلیونی زنان، درود بر همه کُنشگران جنبش های کارگری، درود بر همه کُنشگران اتحادیه ها و سندیکاها، درود بر جنبش همیشه زنده دانشجویی، درود بر جنبش معلمان، درود بر همه هنرمندان مبارز و مقاوم ایرانمان
درودی به پیمان عارفی که مظلومانه در زندان است و مادر و همسرش دیگر نمی توانند به دیدار او به مسجد سلیمان بروند.
درودی به کاظمینی بروجردی، روحانی مبارز و آزدیخواه که از پشت دیوارهای بلند زندان های مخوف جمهوری اسلامی فریاد دمکراسی و سکولاریسم می زند.
از شما هم میهنان گرامی دعوت می کنم، به فراخوان حشمت طبرزدی که شجاعانه از پشت درهای بسته زندان جمهوری مستبد اسلامی برای ما ارسال کرده است سلام داده و با مشارکت و حضور پررنگ خود، در گردهمایی های ۲۲ تا ۲۷ بهمن صدای بی صدای ملت ایران باشیم.
هم میهنانم،
بر اساس همه این دلایل، تمرکز خود را می بایست بر همبستگی ملی در راستای ارائه یک آلترناتیو سکولار ـ دمکرات و در پشتیبانی از کارزارهای « نه به اعدام » و « نه به پوشش اجباری » و دیگر کمپین های نافرمانی مدنی به دور از خشونت، برای احقاق حقوق شهروندان ایرانی قرار دهیم و بر سیاست های درون مرز و برون مرز کشورمان تاثیر گذار باشیم.
در راستای آشتی ملی، پیوستن مسئولان حكومتی، نیروهای نظامی و انتظامی و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور که هنوز به ایران و ایرانی می اندیشند، به جنبش آزادیخواهی ملت ایران، هزینه گذار به سوی حاکمیت سکولارـ دمکرات ملت ایران را کم کرده و اینگونه سهم مهم خود را در این حرکت ملی ایفا می کنند.
هم میهنانم،
هم میهنانم بدانند که هرچند از هم دور هستیم ولیکن ما یک ملت هستیم، یک روح در۷۵ میلیون جسم. تا آزادی یک یک زندانیان سیاسی ـ عقیدتی، تا برابری ، رفاه، امنیت برای همه شهروندان ایرانی و تا آزادی ایران به مبارزه ادامه خواهیم داد.
ما همیشه در صحنه بودیم، هستیم و خواهیم بود.
پاینده ایران
رضا پهلوی
کتابسوزی اعراب مسلمان در ایران...
بی شک، از آسیبهای معنوی حمله اعراب هرچه نوشته و گفته شود کم است. پیرامون کشتار و چپاول ایرانیان در زمان حمله اعراب تاریخ نگاران معروف اعراب و ایرانی مانند : ابن خلدون ، البلاذری ، مسعودی ، ابن هشام ، ابن حزم ، بلعمی ، ثعالبی ، شویس عدوی و… در کتابهای تاریخ نگاشته اند. یکی از اثر گذارترین این آسیبها به زبان و فرهنگ ایران بود. ایرانیان به سبب عظمت کشورشان کوله بار چندین قرن تسلط بر جهان را در برداشتند و تمدنی کهن را در خود جای داده بودند و بدین سبب علوم عقلی نزدشان بسیار بزرگ و دامنه اش گسترده بود.
ابن خلدون که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و مورخ عرب است درباره کتاب سوزی به دست اعراب چنین میگوید:
وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید. نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر در پاسخ نوشت که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی است خدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی نیست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب ها را در آب یا در اتش افکندند
همچنین ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه چنین می نویسد:
وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.
زنده یاد دکتر زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت با تحلیلی منطقی به بررسی کتاب سوزی اعراب می پردازد:
شک نیست که در هجوم تازیان ، بسیاری از کتاب ها و کتابخانه های ایران دستخوش آسیب فنا گشته است .این دعوی را از تاریخ ها می توان حجّت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تأیید می کند . با این همه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند و این تردید چه لازم است؟! برای عرب که جز قرآن هیچ سخن را قدر نمی دانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی به خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد می توانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام قراین و شواهد نشان می دهد که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده است فایده ای نمی برده در این صورت جای شک نیست که در آن گونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمی دیده است…نام بسیاری از کتاب های عهد ساسانی در کتاب ها مانده است که نام ونشانی از آنها باقی نیست…پیداست که محیط مسلمانی برای وجود و بقای چنین کتابها مناسب نبوده است و سبب نابودی آن کتابها نیز همین است. باری از همه ی قراین پیداست که در حمله اعراب بسیاری از کتاب های ایرانیان، از میان رفته است.
مرتضی راوندی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران مینویسد
یکی از آثار شوم و زیانبخش حملهٔ اعراب به ایران، محو آثار علمی و ادبی این مرز و بوم بود. آنها کلیهٔ کتب علمی و ادبی را به عنوان آثار و یادگارهای کفر و زندقه از میان بردند.» وی در دنباله میافزاید:«…سعد وقاص و دیگران حاصل صدها سال مطالعه و تحقیق ملل شرق نزدیک را به دست آب و آتش سپردند.» سپس این گفته جلالالدین همایی را میآورد که: «همان کاری را که قبل از اسلام، اسکندر با کتابخانهٔ استخر، و عمرو عاص به امر عمر با کتابخانهٔ اسکندریه و فرنگیها بعد از فتح طرابلس شام با کتابخانهٔ مسلمین و هلاکو با دارالعلم بغداد کردند، سعد بن ابیوقاص با کتابخانهٔ عجم کرد.
دولتشاه سمرقندی در کتاب تذکرة الشعرا به یکی دیگر از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان، می پردازد:
عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور( به مسند) نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. (امیر) پرسید: این چه کتاب است؟ (مرد) گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مُغان(زرتشتی ها) است و پیش ما مردود است. (پس فرمود) تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند.
باری، بدین گونه بود که کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و دینی بی همتا بودند به دست این سبک مغزان افتاد که از جهنم هولناک صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در اندازه فهم و شعورشان بود.
روانشاد دکتر زرینکوب در کتابش این بار به بررسی رفتار اعراب با زبان و خط ایران میپردازد و میگوید:
عربان شاید برای آنکه از آسیب زبانی ایرانیان در امان بمانند در صدد برآمدند زبانها و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند. آخراین بیم هم بود که همین زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دور افتاده ایران به خطر اندازد. به همین سبب هر جا که در شهر های ایران، به خط و زبان و کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها سخت به مخالفت برخاستند…شاید بهانه ی دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می شمرد.
در واقع از ایرانیان حتی آنها که آیین مسلمانی پذیرفته بودند زبان تازی را نمی آموختند و از این رو بسا که نماز و قرآن را نیز نمی توانستند به تازی بخوانند. در کتاب تاریخ بخارا آمده است:
مردم بخارا به اول اسلام، در نماز قرآن به تازی خواندندی و عربی نتوانستندی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بود که در پس ایشان بانگ زدی: بکنیتا نکنیت، و چون سجده خواستندی کردن بانگ کردی: نگونیا نگونی کنیت.
با چنین علاقه ای که مردم در ایران به زبان خویش داشتند شگفت نیست که سرداران عرب زبان ایران را تا اندازه ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از بین بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند.
در پایان به ذکر سخنی در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره از زبان خسرو پرویز میپردازم که می گوید:
اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند….
منابع :
کتاب ۲ قرن سکوت(انتشارت امیرکبیر ص ۹۵،۹۶،۹۷- انتشارت سخن ص ۱۱۵،۱۱۶،۱۱۷،۱۱۸)
کتاب تاریخ طبری چاپ مصر (صفحه ۲۸۵،۲۸۶)
کتاب آثارالباقیه (صفحه ۳۵،۳۶،۴۸)
کتاب تاریخ بخارا چاپ تهران(صفحه ۷۵)
کتاب عقدالفرید چاپ قاهره (جلد ۲ صفحه ۵)
کتاب تاریخ اجتماعی ایران (جلد دوم،صفحهٔ ۵۰ )
کتاب تذکرة الشعرا (صفحهٔ ۲۶)
ابن خلدون که دقیق ترین و بزرگ ترین جامعه شناس و مورخ عرب است درباره کتاب سوزی به دست اعراب چنین میگوید:
وقتی سعد ابن ابی وقاص به مداین دست یافت در آنجا کتابهای بسیار دید. نامه به عمر ابن خطاب نوشت و در باب این کتابها خواست. عمر در پاسخ نوشت که آنهمه را به آب افکن که اگر آنچه در این کتابهاست سبب راهنمایی است خدا برای ما راهنمایی فرستاده است و اگر در آن کتابها جر مایه گمراهی نیست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از این سبب آنهمه کتاب ها را در آب یا در اتش افکندند
همچنین ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه عن القرون الخالیه چنین می نویسد:
وقتی قتیبه ابن مسلم سردار حجاج بار دوم به خوارزم رفت و آن را باز گشود هرکس را که خط خوارزمی می نوشت و از تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت از دم تیغ بی دریغ گذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسره هلاک نمود و کتابهاشان همه بسوزانید و تباه کرد.
زنده یاد دکتر زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت با تحلیلی منطقی به بررسی کتاب سوزی اعراب می پردازد:
شک نیست که در هجوم تازیان ، بسیاری از کتاب ها و کتابخانه های ایران دستخوش آسیب فنا گشته است .این دعوی را از تاریخ ها می توان حجّت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تأیید می کند . با این همه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند و این تردید چه لازم است؟! برای عرب که جز قرآن هیچ سخن را قدر نمی دانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی به خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد می توانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام قراین و شواهد نشان می دهد که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده است فایده ای نمی برده در این صورت جای شک نیست که در آن گونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمی دیده است…نام بسیاری از کتاب های عهد ساسانی در کتاب ها مانده است که نام ونشانی از آنها باقی نیست…پیداست که محیط مسلمانی برای وجود و بقای چنین کتابها مناسب نبوده است و سبب نابودی آن کتابها نیز همین است. باری از همه ی قراین پیداست که در حمله اعراب بسیاری از کتاب های ایرانیان، از میان رفته است.
مرتضی راوندی در کتاب تاریخ اجتماعی ایران مینویسد
یکی از آثار شوم و زیانبخش حملهٔ اعراب به ایران، محو آثار علمی و ادبی این مرز و بوم بود. آنها کلیهٔ کتب علمی و ادبی را به عنوان آثار و یادگارهای کفر و زندقه از میان بردند.» وی در دنباله میافزاید:«…سعد وقاص و دیگران حاصل صدها سال مطالعه و تحقیق ملل شرق نزدیک را به دست آب و آتش سپردند.» سپس این گفته جلالالدین همایی را میآورد که: «همان کاری را که قبل از اسلام، اسکندر با کتابخانهٔ استخر، و عمرو عاص به امر عمر با کتابخانهٔ اسکندریه و فرنگیها بعد از فتح طرابلس شام با کتابخانهٔ مسلمین و هلاکو با دارالعلم بغداد کردند، سعد بن ابیوقاص با کتابخانهٔ عجم کرد.
دولتشاه سمرقندی در کتاب تذکرة الشعرا به یکی دیگر از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان، می پردازد:
عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور( به مسند) نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد. (امیر) پرسید: این چه کتاب است؟ (مرد) گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند. امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مُغان(زرتشتی ها) است و پیش ما مردود است. (پس فرمود) تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند.
باری، بدین گونه بود که کتابهایی که در زمان خود در زمینه های پزشکی، ستاره شناسی، اجتماعی و دینی بی همتا بودند به دست این سبک مغزان افتاد که از جهنم هولناک صحرای عرب پا به بهشت ایران گذارده بودند و آنها نیز آنچه کردند که در اندازه فهم و شعورشان بود.
روانشاد دکتر زرینکوب در کتابش این بار به بررسی رفتار اعراب با زبان و خط ایران میپردازد و میگوید:
عربان شاید برای آنکه از آسیب زبانی ایرانیان در امان بمانند در صدد برآمدند زبانها و لهجه های رایج در ایران را از میان ببرند. آخراین بیم هم بود که همین زبانها خلقی را بر آنها بشوراند و ملک و حکومت آنان را در بلاد دور افتاده ایران به خطر اندازد. به همین سبب هر جا که در شهر های ایران، به خط و زبان و کتاب و کتابخانه برخوردند با آنها سخت به مخالفت برخاستند…شاید بهانه ی دیگری که عرب برای مبارزه با زبان و خط ایران داشت این نکته بود که خط و زبان مجوس را مانع نشر و رواج قرآن می شمرد.
در واقع از ایرانیان حتی آنها که آیین مسلمانی پذیرفته بودند زبان تازی را نمی آموختند و از این رو بسا که نماز و قرآن را نیز نمی توانستند به تازی بخوانند. در کتاب تاریخ بخارا آمده است:
مردم بخارا به اول اسلام، در نماز قرآن به تازی خواندندی و عربی نتوانستندی آموختن و چون وقت رکوع شدی مردی بود که در پس ایشان بانگ زدی: بکنیتا نکنیت، و چون سجده خواستندی کردن بانگ کردی: نگونیا نگونی کنیت.
با چنین علاقه ای که مردم در ایران به زبان خویش داشتند شگفت نیست که سرداران عرب زبان ایران را تا اندازه ای با دین و حکومت خویش معارض دیده باشند و در هر دیاری برای از بین بردن و محو کردن خط و زبان فارسی کوششی ورزیده باشند.
در پایان به ذکر سخنی در کتاب عقدالفرید چاپ قاهره از زبان خسرو پرویز میپردازم که می گوید:
اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند….
منابع :
کتاب ۲ قرن سکوت(انتشارت امیرکبیر ص ۹۵،۹۶،۹۷- انتشارت سخن ص ۱۱۵،۱۱۶،۱۱۷،۱۱۸)
کتاب تاریخ طبری چاپ مصر (صفحه ۲۸۵،۲۸۶)
کتاب آثارالباقیه (صفحه ۳۵،۳۶،۴۸)
کتاب تاریخ بخارا چاپ تهران(صفحه ۷۵)
کتاب عقدالفرید چاپ قاهره (جلد ۲ صفحه ۵)
کتاب تاریخ اجتماعی ایران (جلد دوم،صفحهٔ ۵۰ )
کتاب تذکرة الشعرا (صفحهٔ ۲۶)
اطلاع رسانی کنیم,همراه شویم...
عده ای از دوستان ساعت ١٣ بعد ازظهر جمعه ٢٥ بهمن ماه بر مزار محمد مختاری حضور پیدا خواهند کرد و یاد او را گرامی خواهند داشت
مزار محمد مختاری در بهشت زهرا، قطعهی ۲۴۹، ردیف ۸۳، شماره ٦ واقع شده است
خانواده صانع ژاله نیز مردم را دعوت به سومین سالگرد او در شهرستان پاوه کرده اند...
سالگرد صانع امسال جمعه ٢٥ بهمن راس ساعت ١٤ ، دو بعد از ظهر بر مزار صانع در شهرستان پاوه برگزار مي شود....
دانشجویان دانشگاه هنر نیز برای گرامیدشت یاد این دو عزیز برنامه ای ترتیب دادند,
ساعت ١٥ جمعه ٢٥ بهمن رو به رو درب دانشگاه (ولی عصر) تجمع خواهند کرد.
مزار محمد مختاری در بهشت زهرا، قطعهی ۲۴۹، ردیف ۸۳، شماره ٦ واقع شده است
خانواده صانع ژاله نیز مردم را دعوت به سومین سالگرد او در شهرستان پاوه کرده اند...
سالگرد صانع امسال جمعه ٢٥ بهمن راس ساعت ١٤ ، دو بعد از ظهر بر مزار صانع در شهرستان پاوه برگزار مي شود....
دانشجویان دانشگاه هنر نیز برای گرامیدشت یاد این دو عزیز برنامه ای ترتیب دادند,
ساعت ١٥ جمعه ٢٥ بهمن رو به رو درب دانشگاه (ولی عصر) تجمع خواهند کرد.
اين سه قاتل...
قاتل صانع فقط آن كسي نبود كه تير را به او شليك كرد.
حسين شريعتمداري:به دروغ صانع را نفوذي معرفي كرد.
ملا قادر قادري:امام جمعه پاوه كه نقش اصلي در بسيجي سازي و تهديد خانواده صانع داشت.
زين الدين انصاري؛از منزل صانع عكس دزديد و در مصاحبه ها با تلويزيون دولتي خود را به جاي پدر صانع جا زد و صانع را ولايت مدار خواند.
حسين شريعتمداري:به دروغ صانع را نفوذي معرفي كرد.
ملا قادر قادري:امام جمعه پاوه كه نقش اصلي در بسيجي سازي و تهديد خانواده صانع داشت.
زين الدين انصاري؛از منزل صانع عكس دزديد و در مصاحبه ها با تلويزيون دولتي خود را به جاي پدر صانع جا زد و صانع را ولايت مدار خواند.
اشتراک در:
پستها (Atom)