۱۳۹۳ فروردین ۱۸, دوشنبه

ريحانه جباری را اعدام نکنید!



ریحانه طراح دکوراسیون بود. مرتضی زمانی که ريحانه در یک کافی‌شاپ مشغول مکالمه تلفنی بود، تصادفا این مکالمه را شنیده و از شغل ریحانه خبردار می‌شود. او از ريحانه می‌خواهد که برای انجام کار دکوراسیون به دفترش مراجعه کند. چندی بعد آن‌ها با هم قرار می‌گذارند که برای نشان دادن محل و صحبت کردن در مورد کار راهی‌ دفتر مرتضی‌ شوند. برای رفتن به محل کار، ریحانه سوار ماشین مرتضی می‌شود. سر راه، مرتضی در مقابل داروخانه‌ای توقف می‌کند و اجناسی از داروخانه می‌خرد، سپس سوار اتومبیل شده و همراه ریحانه به سوی دفتر مرتضی‌ حرکت می‌کنند.

پس از این‌که به محل می‌رسند، ریحانه متوجه می‌شود که آن‌جا محل کار نیست بلکه یک خانه متروکه است. مرتضی دو ليوان شربت روی ميز گذاشته و فورا در را می‌بندد و دستش را دور کمر ريحانه گره زده به او می‌گويد راه فرار نداری! در حین درگيری بین ريحانه با مرتضی در جريان دفاع از خود، ريحانه با چاقو به کتف مرتضی ضربه‌ای زده و فرار می‌کند. مرتضی گويا در اثر خونريزی فوت می‌کند. آزمايشات بعدی نشان داده که آبميوه روی ميز حاوی داروی بيهوشی بوده است. ريحانه را دستگير کرده و بعد از شکنجه از او اقرار می‌گيرند که قتل برنامه‌ريزی شده بوده، و حتی چنین شنیده شده که به او گفته‌اند قتل سياسی بوده است. ظاهرا مرتضی قبلا برای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کار می‌کرده است. بدین ترتیب ريحانه را به اعدام محکوم کرده‌اند و اکنون با تایيد اين حکم و ابلاغ آن به واحد اجرای احکام ممکن است هر لحظه ريحانه را اعدام کنند. 

ما با اعلام کمپين نجات ريحانه از همگان خواهانيم هر امکاناتی دارند را برای نجات او بکار گيرند. اگر امکان تماس با رسانه‌ها را داريد، به آن‌ها خبر بدهيد؛ اگر امکان تماس با دولت‌ها و نهادهای حقوق بشری را داريد، با آن‌ها تماس بگيريد؛ و اگر امکان سازمان دادن ميتينگ و يا ارسال نامه اعتراضی را داريد اين اقدامات را فورا در دستور کار قرار دهید. ما از شنبه ۲۱ مارس تا شنبه ۲۸ مارس را هفته همبستگی با ريحانه اعلام می‌کنيم؛ و در روز شنبه ۲۸ مارس در شهرهای مختلف دنيا ميتينگ و اعتراضاتی عليه حکم اعدام او بر پا خواهيم کرد. کمک کنيد جان اين زن جوان را نجات دهيم. در قدم اول اين طومار اعتراضی را امضا کنيد. اين تومار براي بان کي مون، کاترين اشتون و احمد شهيد ارسال خواهد شد.

مينا احدی
شبنم اسداللهی
نازنين افشين جم 
شادی پاوه
۲۱ مارس ۲۰۱۴
تماس با ما: hamseda@gmail.com و minnaahadi@gmail.com

khodnevis.org

قدم متفاوت یک روحانی شیعه برای جامعه بهائی...



این روحانی شیعه که سال‌ها پیش از سوی دادگاه ویژه روحانیت نیز محکوم شده، در وب‌سایت خود با نقل از تورات، انجیل و قرآن، دعوت به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با جامعه بهائی کرده است.
به گزارش سایت خبری جامعه بهائی، خانم بانی دوگال، نمایندۀ ارشد جامعۀ جهانی بهائی در سازمان ملل متّحد در همین ارتباط گفت: «این روند، بسیار خوش‌آیند و امیدوارکننده‌ است‌ و مقتضیات فراوان و مهمّی برای هم‌‌زیستی مسالمت‌آمیز بین مردم جهان دارد.»
بر پایه همین گزارش، آیت‌الله عبدالحمید معصومی تهرانی در سایت خود می‌نویسد که نیّت او از تهیّه و تقدیم خطّاطی این آیه از آثار بهائی «تذکّر و یادآوری بر ارج نهادن به انسانیّت انسان، هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، هم‌یاری و هم‌دلی و پرهیز از کینه‌ورزی، عصبیّت و تعصّبات کور مذهبی» بوده است.
 آیه‌‌ی خوشنویسی شده از «کتاب اقدس» بهائیان به این معنا است: «با پیروان همۀ ادیان با صفا و صمیمیّت معاشرت کنید تا از شما بوی خوش خداوند رحمان را استشمام نمایند. مبادا دچار نادانی و جهالت گردید. همه از خداوند آمده‌اند و همه به سوی او برمی‌گردند. اوست مبدأ کل و مرجع عالمیان.»

/khodnevis.org/

این دقیقا همان چیزیست که حکومت تازیان و فرزندان نامشروع برای ایران و ایرانی میخواهند...

" مصرف علنی شیشه در پارک چمران کرج "
هموطن, دوستان ببینیدکه فتوشاپ نیست ؟
این دقیقا همان چیزیست که حکومت تازیان و فرزندان نامشروع برای ایران و ایرانی میخواهند .

" مصرف علنی شیشه در پارک چمران کرج "

بیژن نامدار زنگنه را بهتر بشناسیم...


تفکر زن ستیز آخوند‌ها...

یک حجت‌الاسلام: «اگر یک خانمی روی صندلی بشینه، وقتی بلند شد، تا وقتی گرمای نشستن اون خانم اونجا هست، یک مرد اگه اونجا بشینه، مکروهه!»

ايشان در ادمه ميگويند: « امیر المؤمنین می‌فرمود من به دختران جوان سلام نمیکنم!، مبادا که جواب سلام را با یک ناز و کرشمه‌ای بدهد، صدا را نازک کند، دل من بلرزد! »

به نظر شما چرا خانوم هائی با ظاهر امروزی، در اروپا و آمریکا حتی با عنوان فعال حقوق زنان هر روز برای تقویت قدرت حکومت آخوند ها، همانها که بیشترین ظلم را به زنان کرده اند، تلاش میکنند؟

در سلسله ویدیو هایی تفکر زن ستیز آخوند‌ها را به شما نشان خواهیم داد تا خودتان قضاوت کنید:

شيطان صفت ها، از انسانيت و عقلانيت بويى نبرده اند، به خدا قسم ميخورند و به اسم خدا بدترين جنايتها را انجام ميدهند، خداى انها شيطان درون انهاست...

فتوای یکی از مفتی های عربستان
به والله اگر سوریه آزاد بشه قدرت پیدا کنیم گوشت تمام ایرانیان را چه در داخل ایران چه در بیرون میخوریم!
لیاقت خیلی از ما ایرانی ها بیشتر از این نیست .. وقتی افتخار خیلی ها حاجی شدنه و بخاطر یه مشت عرب نذری میدن و تاریخ ملی ما هجری شمسی و .... !

باردیگر فرزندانمان را در سفر راهیان گور به خاک و خون کشاندند آیا بازهم نشسته ایم؟

رژیم ضد انسانی ولایت فقیه که با منطق و استدلال از عهده افراد پا به سن گذاشته و تجربه دیده اجتماع بر نمی آید، مانند گرگ و درندگان دیگرکه به سراغ شکارهای نوپا و خردسال می روند، برای شستشوی مغزی و زهرپاشی و به کام خود درآوردن، شکار خود را از میان کودکان و جوانان ساده دل و زود باور بر می گزیند. راههای شستشوی مغزی این جوانان بدینگونه است:

۱- شستشوی مغزی در مدارس

ساده ترین و آسانترین راه شستشوی مغزی و گمراه کردن نونهالان کشور، تغییر کتابهای درسی، آموزش مطالب انحرافی از تاریخ، جغرافیا، وارونه جلوه دادن حقیقت های دین کشتارگر اسلام، مسخ و نادیده گرفتن تاریخ شکوفای ایران کهن، آموزش سرودها و گفته های دینی که فاقد هرگونه منش اسلامی و ویژگی های اخلاقی است، و مانند آن.
اتوبوسی به نام اتوبوس هوس در سفری مرگبار بنام  راهیان گور که بر اثر حیله و نیرنگ آخوند جنایتکار به کام مرگ کشیده شده و فرزندان ما از استان کرمان را در آتش ظلم و ستم رژیم ضد انسانی به خاک و خون کشانده است. نفرین بر آخوند و آخوند مسلک که چنین جنایاتی را بی پروا مرتکب می شود.

۲- سخنرانی برای جوانان

خامنه ای با شماری از آخوندهای حیله گر و هم جنایتکار مانند خودش، در گوشه و کنار هرشهر با برپایی مجالس اعم از جشن و سوگواری و یا به بهانه های دیگر دینی، افکار مسموم و ضد انسانی خود را به مغز دست نخورده و پاک جوانان تزریق می کنند وبه آسانی از فرشتگان و نیکو صفتانی بی آلایش و پاک، دیو و غول هایی بدقلب و خون آشام تبدیل می سازند. جوانان مسخ شده و تغییر بنیادی داده بسیجی که با از دست دادن انسانیت و پاکی، به حیواناتی درنده درآمده و در برابر ملت ایستاده اند، از این نمونه است.
شستشوی مغزی جوانان، راههای گوناگونی دارد. یکی از آن راهها، جمع کردن آنان با وعده و وعید و سخنرانی کردن و افکار بی آلایش و معصومانه آنان را دگرگون ساختن و دستخوش هوا و هوسرانی های خود قرار دادن است.
شستشوی مغزی جوانان، راههای گوناگونی دارد. یکی از آن راهها، جمع کردن آنان با وعده و وعید و سخنرانی کردن و افکار بی آلایش و معصومانه آنان را دگرگون ساختن و دستخوش هوا و هوسرانی های خود قرار دادن است.

۳-اردوهای گوناگون

تشکیل اردوهای مسافرتی مانند اردوهای تابستانی، اردوهای زیارتی، و مانند آن از این نمونه اند. هدف از این اردوها، فرستادن جوانان به سفر و در جایگاههایی است که رژیم به کمک مزدوران و جیره خواران خود بتواند در محیط های سربسته، دور از چشم پدر و مادران، و دور از دید هر روشنگر و یا انتقاد کننده ای، خرافات و افکار انحرافی خود را در مغز نوجوانان و جوانان جایگزین نموده، آنان از هر درست اندیشی و خردمندی جدا و کنار گذاشته شوند.
نمونه هایی چند از کشتار جوانان در سفر هوسرانی آخوند بنام راهیان نور را در این جدول می یابید. به هرحال، کار آخوند کشتن است، چه بر چوبه دار باشد، چه در تصادف بی مورد در جاده ها، و یا اعتیاد، خودکشی و دهها نمونه و مورد دیگر.

۴- راهیان نور

راهیان نور را که به درستی باید آن را راهیان گور نامید، یکی دیگر از اعمال جنایت کارانه رژیم است. رژیم با برنامه شیطانی خود هرساله دانش آموزان دختر را از شماری مدارس شهرهای گوناگون با اتوبوس های کهنه و فرسوده و با رانندگی افرادی بی صلاحیت و بدون کنترل، به منطقه جنگی خوزستان می فرستد تا با دروغ پردازی و شعبده بازی، منطقه های جنگ ۸ساله میان ایران و عراق را به دانش آموزان نشان دهد. جنگی که ساخته و پرداخته خمینی نابه کار بود و چند سد هزار از نوجوانان و جوانان چشم و گوش بسته کشورمان را به کام مرگ کشید و سرانجام با بالا کشیدن زهر خمینی و شکست و افتضاح فاحش و زیان های مالی فراوان با دیدگان اشکبار و حسرت دل مردم ایران پایان یافت.
هرساله در یک و یا چند شهر مردم جمع می شوند تا از عزیزان ازدست رفته و گل های پرپر شده خود به دلیل هوسرانی و برنامه پلید شستشوی مغزی آخوند، تشییع جنازه به عمل آورند. به راستی آیا دیوی سیه دل تر و خطرناکتر از آخوند در جهان وجود دارد؟. این بیشرفها، با بیرحمی و جنایت های خود، روی هیتلر و استالین را سفید کردند.

برداشت آخوند از راهیان گور

نتیجه و پیامد این سیاست ابلهانه رژیم، موجب گردیده که هرساله تعدادی از این اتوبوس های فرسوده، تصادف نموده و یا به دره پرت شود و شماری از دختران عزیز سرزمینمان را به کام مرگ کشاند. بردن این دانش آموزان ناآگاه بدون موافقت و رضایت خانواده آنان انجام می گیرد. به دانش آموزان وعده داده می شود که نمره درسی آنان را زیاد کنند و احتمالن بدانان قول استخدام پس از بازگشت (اگر بازگشتی در کار باشد) داده می شود.
فرستادن دختران جوان به اینگونه سفرهای مرگبار، از چند دیدگاه هدف های آخوند را تأمین می کند:
الف-آنان را شستشوی مغزی می دهد تا در برابر پدر و مادر خود ایستاده و به نفع رژیم با آنان به یک و دو گفتن پردازند.
ب- آنهایی که کاملن مسخ شده و تسلیم افکار شیطانی آخوند شوند، آمادگی آن را دارند که در آینده به لباس بسیجی درآمده و با رودر رویی ملت ایران، دست به هر خیانت و جنایتی بزنند. آنهایی که بر اثر تصادف اتوبوس قراضه و در میان آهن پاره ها جانشان را از دست دادند، گرچه خانواده خود را برای همیشه در سوگ و ماتم می گذارند، ولی از دیدگاه آخوند جنایتکار اهمیتی ندارد و بهشت دروغین در انتظار آنان است.
اینست پیامد هوسرانی آخوند. فرزندان ایران به دستور و خواست آخوند جنایتکار با اتوبوسهای فرسوده و رانندگانی بی انضباط راهی بیابان های خوزستان می شوند و در مسیر راه به دلیل های گوناگون چپ شدن اتوبوس، تصادف... به کام مرگ فرو می  روند. هرساله خانواده های بیشماری در کشورمان  به سوگ فرزندان خود می نشینند. همه برنامه ها به خواست و در راه هوسرانی آخوند انجام می گیرد.

تاریخچه جنایت راه گور رژیم

به راستی می توان گفت که فرستادن هرساله دانش آموزان بیگناه به سفر مرگبار مناطق جنگی، جنایت دیگری است که اثر شوم آن بر پیشانی هر آخوند فرومایه و ضد انسان نوشته می شود. خامنه ای در این جنایت هم مانند سدها جنایات پیش آمده دیگر شریک، و دستش به خون جوانان این کشور آلوده است. از چند سال پیش تا کنون، به شرح زیر با بلند پروازی آخوند فرزندان ما در تصادم و واژگونی اتوبوس های قراضه به خاک و خون کشیده شدند:
۱- تصادف یک دستگاه اتوبوس حامل کاروان راهیان نور در۲۵ اسفند ۱۳۸۶ که در جریان آن ۲۲ دانش آموز کشته شدند.
۲-ششم فروردین ۸۷ در جریان واژگون شدن یک اتوبوس دیگر راهیان نور، ۲۷ دانش آموز جان باختند.
۳- پانزدهم بهمن ۱۳۹۰، به دلیل تصادف یک اتوبوس دیگر راهیان نور دربروجرد جان ۳ دانش آموز را گرفت و۱۳ نفر دیگر زحمی شدند.
۴- مهر ۱۳۹۱ در جریان تصادف یک اتوبوس حامل دختران بروجنی، ۲۶ دانش آموز دختر کشته، و۲۳ دانش آموز دیگر زحمی شدند. ۵- روز سه‌شنبه، ۵ فروردین یک دستگاه اتوبوس راه گور که از استان کرمان عازم خوزستان و مناطق مصیبت زده جنگی خمینی بود، در محور طلائیه استان خوزستان بر اثرواژگونی به مرگ دست کم ۹ نفر و زخمی شدن بیش از ۳۰ نفر انجامید.
این چند فرتور گویای جنایتی بنام کاروان های راه نور است که چگونه رژیم ضد انسانی برای شستشوی مغزی و تبلیغات زهرآگین خود، فرزندان سرزمینمان را همه ساله به کام مرگ می کشاند و خانواده های بسیاری را در سوگ و ماتم می نشاند. نفرین و لعنت بر این رژیم ضد انسانی.
این چند فرتور گویای جنایتی بنام کاروان های راه نور است که چگونه رژیم ضد انسانی برای شستشوی مغزی و تبلیغات زهرآگین خود، فرزندان سرزمینمان را همه ساله به کام مرگ می کشاند و خانواده های بسیاری را در سوگ و ماتم می نشاند. نفرین و لعنت بر این رژیم ضد انسانی.

نکته پایانی:

از سالیانی پیش تا کنون، به دستور خامنه ای جنایتکار، با تشکیل سازمانی بنام “بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس” برای تبلیغات و شستشوی مغزی مردم ناآگاه ترتیب داده شده که علاوه بر هزینه هنگفت و سرسام آور و تحمیل بر بودجه کشور، موجب کشتار و زخمی شدن شمار زیادی از فرزندان ما، و سوگواری صدها خانواده می گردد و با وجود آن که این جنایات تاکنون هرسال تکرار می شود، بازهم آخوند ۵ تومانی به جای آن که از به خاک و خون کشیده شدن فرزندان ما ناراحت و نگران باشد و اظهار اندوه و تأسف کند از رو نرفته و با وقاحت و بیشرمی این سفرهای مرگبار را ضروی و خوب ارزیابی کرده است. به راستی نفرین و لعنت بر آخوند و نسل آخوند که این چنین بدقلب، جنایتکار، و بی حیا است.


فضول محله 

سید علی خامنه ای، مسئولِ مرگ جمشید دانایی فر است!

سین هشتم نوروز امسال، سوگِ سرباز است:

جیش‌العدل در اعلامیه‌ای که روز یکشنبه، سوم فروردین، در وبلاگ و توئیتر خود منتشر کرده، گفته است که “پاسدار گروهبان یکم جمشید دانایی‌فر” را “در راستای اعلام قبلی سازمان مبنی بر قصاص خون شهید علی نارویی به دار آویخته” است.
مقام‌های ایران اعدام علی نارویی را تایید نکرده‌اند ولی علی اوسط هاشمی، استاندار سیستان و بلوچستان، دهم اسفند ماه بدون نام بردن از کسی، به روزنامه “شهروند” گفته بود که “یکی از اعضای جیش‌العدل در حال گذراندن دوران محکومیتش، بیمار شده و با اینکه تحت درمان بوده فوت کرده است”.
جمشید دانایی فر، قربانی سیاست های غلط خامنه ای شد...
جیش‎‌العدل در اعلامیه خود گفته که جسد گروهبان یکم جمشید دانایی فر را “در قبال اجساد ۵۰ تن” از افرادی که آن‌ها را “شهدای راه آزاد”» لقب داده است مبادله خواهد کرد.
این گروه تهدید کرده که اگر مقام‌های جمهوری اسلامی ایران تا “۱۰ روز دیگر از این تاریخ به درخواست سازمان مبنی بر آزادی زندانیان اهل سنت اقدام نکند یک تن دیگر از پاسداران رژیم” را به دار خواهد آویخت.
جیش‌العدل که جمهوری اسلامی ایران ماهیت آن را “تروریست” می‌داند در اعلامیه خود “اعدام جمشید دانایی فر” را “در راستای برچیدن ظلم بپاخواسته” و “واکنشی به کنش‌های رژیم” و آنچه که “جنایات در حق فرزندان اهل سنت” خوانده، عنوان کرده است.

- سیاست های غلط رژیم در قبال مناطق محروم:

بیش از سه دهه از عمر حکومت اسلامی می گذرد و همچنان کشوری که یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیاست، به جای هزینه کردن درآمدهای نفتی برای آبادانی شهر ها و استان های کوچک و بزرگ مملکت، نان را از گلوی مردمان محروم خود بریده و به جیب تروریست های حزب الله لبنان و سوریه و فلسطین می ریزد.
این اقدامات ضد ایران و ایرانی حکومت به محرومیت مناطقی همچون سیستان و بلوچستان دامن زده و فقر و بدبختی و فلاکت را در آن نواحی می گستراند. از طرفی بی احترامی، توهین، تحقیر و تمسخر اهل سنت توسط رسانه ها و منبرهایِ شیعه حکومتی، مردمان سنی مَسلک ایران را خشمگین نموده و جز تخم نفاق و کینه و دشمنی در دل آنان کاشتن، ارمغانی دیگر برای وطن نداشته است.
به دو مورد کلیدی یاد شده، اعدام های دسته جمعی مردمان اهل سنت کشور، آن هم به دلایل واهی را اضافه کنید و شما یک معجونِ تلخِ مُهلک برای باردار کردنِ مناطقِ محرومی همچون سیستان و بلوچستان با جَنین خشونت طلبی و انتقام جویی را در اختیار دارید! اصلن دور از انتظار نیست که به جای یک “جیش العدل”، ده ها “جیش العدل” در گوشه به گوشه نقاط محروم ایران شروع به فعالیت و انتقام جویی کنند.
از آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که مسئولیت قتل و به خاک و خون کشیده شدن فرزندانِ این مرز و بوم، از جمله مرزبانِ جانباخته جمشید دانایی فر، با شخصِ سید علی خامنه ای ایست و مقصر و جنایتکار و تروریست واقعی اوست که با سیاست های غلط و ضد انسانی اش موجب گشته تا مردمانی که حتی یکدیگر را نمی شناسند، با سُرب داغ به استقبال یکدیگر رفته و انتقام شان را از همدیگر بگیرند!
حتی در بازی شطرنج هم زدن سرباز افتخاری ندارد... جمشید دانایی فر قربانی سیاست های غلط خامنه ای شد...
عباس معروفی، نویسنده نامی ایرانی می نویسد: “ما نسل بدبختی هستیم، دست مان به مقصر اصلی نمی رسد، از همدیگر انتقام می گیریم” و چقدر این گفتاورد درست و به جاست! چون دست جیش العدل و دیگر مبارزانِ مسلح مخالف نظام، به سران اصلی و مخصوصن خامنه ای نمی رسد، انتقام شان را از مهره های کوچکی می گیرند که از سر ناچاری به خدمت نظام در آمده اند و برایِ حکومت به قدری بی اهمیت هستند که حتی خبر مرگ شان هم رسانه ای نمی شود!

- اسلامی که همچنان می گردد و فاجعه می آفریند:

اعضایِ گروه “جیش العدل” مسلمانانی مُعتقد اَند که در راهِ اسلام و باورهای مَذهبی شان به شدت ثابت قَدم بوده و هیچ رخنه ای در سَنگِ ایمان شان وجود ندارد. آنان عمیقن باور دارند که در حالِ جَهاد با “عدو الله” اَند و در صورتِ “شهادت”، بهشت برین و حوریانِ فَراخ چَشم انتظارشان را می کشند.
آنان با زمزمه آیات قرآن و ذکرهای مذهبی به سویِ پَناهگاهِ مرزبانانِ ایرانی حمله کرده و آنان را به اسارت گرفتند، آنان اعتقاد عمیقِ قلبی داشته و دارند که هیچ شکستی در کارشان نیست و چه بکشند و چه کشته شوند، پیروز این میدانِ جنگ “حق بر علیه باطل” اَند!
آنان سرباز بینوایِ ایرانی را که از سر اجبار و فقر و درماندگی در آن مرزهای صعب العبور قرار گرفته، به نیت قصاصِ خونِ هم رزمان شان اسیر کرده و سپس اعدامش می کنند. “قصاص” این سنت ارتجاعی اسلامی که همانا خونخواهی بدونِ گذشت و مروت می باشد، یکی از ارکانِ اصلی تشکیل دهنده اعتقاداتِ این باورمندان به الله مدینه است.
آیا به سبب وجود این کشتارهای بی اَمان و خونریزی های بی پایان که نمونه بارز تلألو پَندارهای مَذهبی در کردارهای یک انسان زمینی هستند، اسلام در جایگاه نقد و به چالش کشیده شدن قرار می گیرد یا اینکه دوباره و صد باره و هزار باره، از زیر بار مسئولیت این جنایات فَرار کرده و انگشت اتهام به سویِ آدم هایی می گردد که مسلمان نا واقعی می خوانندشان؟
حال شمایی که جستار را تا بدینجا دنبال کرده و خوانده اید پاسخ این پرسش را دهید که با وجود تمامی آنچه که گفته شد، آیا جیش العدل تروریست واقعی است و یا خامنه ای؟ کدام یک مسئول اصلی خون های ریخته شده و قتلِ جمشید دانایی فر می باشند؟


فضول محله

ریحانه جباری دختری بیگناه، اسیر در چنگال آدم کشان رژیم اسلامی...

دختران و زنان قربانیان رژیم اسلامی

رژیم وحشتناک ولایت فقیه به سرکردگی بزرگترین جنایت پیشه دوران، علی خامنه ای و با همراهی و شرکت چند ده هزار اوباش، هرزه و فاسد اخلاقی، و همچنین لات و دزدانی بی فرهنگ و همگی ضد ایرانی، از ۳۵ سال پیش تا کنون همه گونه ظلم و ستم و رفتار زشت غیر انسانی را در مورد فرد فرد ملت بزرگوار و مهربان ایران روا داشته اند.

رفتار غیر انسانی با زنان

ولی در مورد زنان و دختران، خوی تازی گری و زن ستیزی اسلامی اشان نیز بدان افزون شده. تا جایی که کمتر بانو و دختر جوانی می بینیم که از شر کینه توزی، ستمگری، و زنبارگی فرد فرد این رژیم در امان بوده باشند. حمله به زنان در کوچه و خیابان، شکنجه و تجاوز آنان، ایجاد فشار روانی بر دختران در خانواده ها، و فرار آنان از خانه و شهر خود، و دستگیری به کمک مزدوران رژیم در کلانتری ها، و سرانجام فرستادن آنان به کشورهای عربی و یا راه یافتن آنان به خانه های عفاف که روسپیگری خانه های اسلامی می باشد، سیاست خصمانه و رفتار حیوانی این رژیم با زنان کشور است.
ریحانه جباری دختری که به دفاع و شرافت خود در برابر ناانسانی ایستادگی کرد ولی غافل از آن که شرف و ناموس در قاموس رژیم اسلامی سکوت محض و تسلیم بلاشرط زنان است.

زن ستیزی رژیم در ابعاد گوناگون

کشوری که نیمی از آن را زنان تشکیل می دهند، زنان در کارهای اجرایی و تصمیم گیری شرکتی ندارند. حتی زنان برای سفر و هتل گرفتن و یا ازدواج باید مانند کودکان حمایت و رضایت شخص بزرگتری مانند پدر و یا شوهرشان را همراه داشته باشند. یک دادگاه اسلامی می تواند گفته های کودکی را بپذیرد ولی گواهی و شهادت زنان ارزشی ندارد و ادعای آنان در هیچ دادگاهی پذیرفته نیست. در رژیم اسلامی، دفاع مردان در برابر زنان ناموسی، ولی دفاع زنان در برابر مردان، هرزگی و بی ناموسی است. رژیم اسلامی شرافت و ناموس زنان را در مطیع بودن آنان در برابر مردان، پوشیدن لچک سیاه رنگ بنام حجاب اسلامی، و تسلیم پذیری در برابر یک صیغه خواندن عربی، و همکاری داشتن با زنان دیگر در برآوردن لهو لعب مردان چند همسری است.
اعتراض جمعی مردم سوئد و ایرانیان مقیم استکهلم از حکم غیر انسانی و حیوانی قصاص، یعنی اعدام ریحانه که از ناموس و شرافت خود دفاع کرده است. به راستی آیا قانون قصاص قانون جنگل نیست؟ قصاص قانون نیست بلکه نهایت بی قانونی است.

داستان ریحانه جباری

ریحانه طراح دکوراسیون بود. مرتضی  زمانیکه ریحانه  در یک کافی شاپ مشغول مکالمه تلفنی بود، تصادفا این مکالمه را شنیده و از شغل ریحانه خبردار میشود. او از  ریحانه می‌خواهد که برای انجام کار دکوراسیون به دفترش مراجعه کند. چندی بعد آنها با هم قرار میگذارند که برای نشان دادن محل و صحبت کردن در مورد کار راهی‌ دفتر کار مرتضی‌ شوند.  

پس از اولین ملاقات، ریحانه سوار ماشین مرتضی برای رفتن به محل کار او جهت انجام کار میشود. ‌
در مسیر رفتن به سوی محل کار، مرتضی در مقابل یک داروخانه می‌‌ایستد و اجناسی را از داروخانه میخرد. سپس مرتضی‌ مجددا سوار اتومبیل شده و همراه ریحانه به سوی دفتر مرتضی‌ حرکت می‌کنند. پس از اینکه به محل میرسند، ریحانه متوجه میشود که آنجا محل کار نیست بلکه یک خانه متروکه است.   مرتضی دو لیوان شربت روی میز  گذاشته و فورا در را می بندد و دستش را دور کمر ریحانه گره زده و به او میگوید راه فرار نداری!  در درگیری ریحانه با  مرتضی و در جریان دفاع از خود، ریحانه با چاقو به کتف مرتضی ضربه ای  زده و فرار میکند . مرتضی گویا در اثر خونریزی فوت میکند.
داستان چگونگی مزاحمت این مرد هوسباز و دفاع ریحانه را می توان به درستی در سایت آقای محمد مصطفایی وکیل مدافع او دید.
در هرجامعه متمدن و انسانی جهان سوای مملکت بلاگرفته و آخوند زده ایران، اگر زنی مورد حمله  یک دیوانه شهوتران قرار گیرد و از خود دفاع کند،،چنانچه آسیبی به آن حیوان درنده رسد، زن در هرحال، بیگناه است.
یک نگاه سطحی به بیدادگاههای رژیم اسلامی به خوبی دیده می شود که زنان همیشه بازنده اند. در مورد اختلافات خانواده، مردان بدون کمترین دلیل منطقی می توانند از همسر خود جدا شوند ولی زنانی که از جور و ستم شوهر خود به ستوه آمده اند و به دادگاه رجوع می کنند، سرانجام با موعظه و روضه خوانی آخوندی که رل قاضی را در پیش گرفته روبرو شده اند و آن این که بهتر است با شوهر خود بسازند و کوتاه بیایند.
در جدال و کشمکشی که میان زنان و مردان به وجود می آید، چنانکه در برخوردها زن کشته شود، خون او پایمال شده و خانواده اش نمی توانند پیگیر آن باشند ولی اگر مرد زخمی و یا کشته شود ولو آن که زن کاملن بی گناه باشد، بیدادگاه رژیم اسلامی گواهی و شهادت زن را نمی پذیرد. تا آن جا که در این سه دهه صدها زن بیگناه به اتهام های گوناگون شکنجه و به دار آویخته شدند.
وظیفه وجدانی و هم میهنی همه ایرانیان است که در برابر اعدام این دختر شجاع و دلاور که از شرافت خود دفاع کرده، از جوامع بین المللی برای نجات ریحانه در خواست کمک و همراهی کنند.

نکاتی که بیدادگاه رژیم نادیده گرفته

بیدادگاه رژیم هیچگاه حقیقت های بیگناهی ریحانه را در نظر نمی گیرد وگرنه ریحانه در هردادگاه درستی محاکمه شود، بیگناه شناخته شده و در زندان نخواهد بود. پاره ای از این نکات از اینگونه است:
۱- مرتضی کارمند پیشین وزارت اطلاعات بوده، بنابراین داوری و قضاوت رژیم نمی تواند منصفانه باشد. به ویژه آن که در زن ستیزی رژیم شک و تردیدی نیست.
۲- در ایران و فرهنگ ایرانی هیچ زنی به خود اجازه نمی دهد که به دنبال مردان راه افتاده، سد راه آنان شود و برای آنان مزاحمت ایجاد کند. هرگونه حادثه ای در اینمورد بی گمان ناشی از حرکت بی جای مردان دله و هوسباز است.
۳- مرتضی از نظر کهولت و سن، به جای پدر ریحانه بوده، بنابراین، دلیلی وجود ندارد و منطقی نیست که دختر جوانی آنهم در اجتماع زن ستیز ایران، به دنبال مرد پیری راه افتد و وسوسه و هوسرانی کند.
۴- مرتضی، از داروخانه داروی بیهوشی خریده بود که در روی میز اطاق پیداشد. آیا هدف از این کار چه بوده است؟ بیهوشی خودش، و یا بیهوش کردن ریحانه؟!.
۵- مرتضی پس از آگاهی از شغل ریحانه از او دعوت می کند تا برای طراحی جدید به دفتر کار او رود. ولی به جای بردن ریحانه به محل کار خود، او را به خانه عمه خود  که خالی بودمی برد.
این ویدیو سرگذشت دردناک ریحانه را از بدو آشنایی با مرتضی به تفصیل شرح می دهد و ما را در جریان آنچه گذشته می گذارد.

از آنچه گذشت:

زنان در فرهنگ آخوند و در قوانین اسلامی رژیم برگرفته از آیات مذهبی، وجود خارجی ندارند. بلکه ابزاری اند برای رفاه و آسایش مردان. بنابراین، در بیدادگاههای رژیم، هیچگونه ادعا و دلیلی از سوی آنان پذیرفته نیست. شرافت و ناموس یک زن، در فرهنگ رژیم ایران، زمانی ارزشمند است که آن زن به خواسته های مردان عمل کرده و از خود واکنش و عکس العملی نشان ندهد و خود را در کیسه سیاه رنگی بپوشاند تا آخوند هیز و زن ستیز را به وسوسه در نیاورد. وگرنه، هرگونه اعتراض و عملکرد زن، در برابر مردان در قانون ولایت فقیه محکوم است و جای بحث و گفتگو در آن نیست.
ریحانه جباری یکی از صدها زن ایرانی است که در بیدادگاه رژیم به دلیل دفاع از ناموس و ازادی خود، محکوم است و هیچگونه دفاع و نشان دادن مدارک و اثبات بی گناهی، در محضر آخوند زن ستیز کاری به جایی نمی برد و ارزشی نخواهد داشت. آقای محمد مصطفایی وکیل ریحانه مدارک و دلایلی را به دادگاه نشان داده که در هردادگاه مردمی در جهان می تواند دفاع از شرف و ناموس ریحانه، و وحشیگری و جنون جنسی مرتضی را به خوبی به اثبات رساند و ریحانه را از بند رهایی بخشد. در حالی که کار آخوند زن ستیزی و زنبارگی است و از این امامزاده ها هرگز معجزه ای دیده نخواهد شد!.

نکته پایانی:

کشته شدن مرتضی به دست ریحانه یک قتل غیر عمدی و کاملن اتفاقی بوده، که ریحانه از ناموس و شرف خود در برابر مرد هرزه و هوسران دفاع کرده است. ولی به دارآویختن ریحانه یک قتل عمدی است و چنانچه انجام شود همه مسببین و مسئولین آن باید در آینده در دادگاه به عنوان شریک در قتل عمد محاکمه و مجازات شوند.


فضول محله 

با تلاش و همت والای ملت بزرگ ایران، چهار سرباز میهن از مرگ رهایی یافتند...

پیامد سکوت ملت

اگر دیدیم که این رژیم آدمخوار از روز نخست تا کنون دسته دسته زنان ومردان ایران را زیر شکنجه و تجاوز قرار داده و یا به راههای گوناگون سر به نیست نمود، تنها به دلیل سکوت و کوتاه آمدن ما بود. برای روشن شده جریان به بیان چند مثال زیر می پردازیم:
۱-رژیم، افسران بلند پایه و ارزشمند ارتش، فرهنگیان، و دیگر خردمندان ایران را به چوبه دار بست ولی صدایی از کسی بیرون نیامد.

۲- تراژدی سال ۶۷

کشتار بیش از پنج هزار از جوانان میهن دوست در زمانی کوتاه و با سکوت ما مردم ایران پایان پذیرفت و جوانان آینده ساز ایران در زیر گودالی دور از چشم جهانیان تلمبار و چال شدند، و ما ملت هم از جای خود تکان نخوردیم.
این فرتور ۵ سرباز ایرانی در بند جیش‎‌العدل است که نفر میانی آقای جمشید دانایی فر که با بی تفاوتی رژیم ضد بشری اسلامی به دست گروه جیش العدل کشته شد. بی گمان علی خامنه ای مسئول قتل این جوان بوده و دستش به خون او آغشته شده است.

۳- نقش خونبار فدائیان اسلام در دو رژیم

چهار نفر از گروه آدم کش فدائیان اسلام به نام های عبدالحسین واحدی، خلیل طهماسبی، مظفر ذوالقدر، و نواب صفوی که دنباله رو تز اسلامی کردن ایران شیخ فضل الله و علی شریعتی بودند، کشتارهای گوناگونی در رژیم گذشته انجام دادند که از سوی دولت و مردم در سکوت گذشت و خون سیاستمداران و بزرگان ادب ایران مانند سپهبد رزم آرا نخست وزیر، دکتر زنگنه وزیر آموزش و پرورش ، احمد کسروی ، و همچنین تلاش برای ترور دکتر مصدق بود. این جنایت ها زیر چتر و با کمک آیت الله کاشانی و آخوندهای قم انجام گرفت و رژیم گذشته واکنشی نشان نداد. زیرا دستگاه امنیتی رژیم شاه در فاصله سال های ۳۰ تا ۳۱ با فدائیان اسلام به علت ضدیتی که با مصدق داشتند، مماشات می کرد و در سال ۱۳۳۴ که علت وجودی آنان برای رژیم از بین رفت، سرکوب شدند.
فدائیان اسلام پس از روی کار آمدن آخوندها، به کمک رفسنجانی و شیفتگی و علاقه علی خامنه ای، در سال ۱۳۴۵ با نام “حزب ملل اسلامی” وارد میدان شدند و در سال۱۳۵۷ نام “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی” را بر خود نهادند. و همراه با دکتر یزدی و قطب زاده گروه دانشجویان مسلمان ایرا ن را در خارج به وجود آورد که پله های ترقی خمینی شدند. در همه این جنایات، ملت ایران تنها شنونده و شاهد جنایت ها بودند ولی هرگز اعتراضی بجا و کارساز از خود نشان ندادند. همین سکوت و بی تفاوتی ما مردم ایران، آنچنان به آخوند بی سر و پا و دوره گرد قدرت و جسارت داد که در سیاست کشور دخالت کرده، و انقلاب مردمی را به نفع خود ضبط کند.
استاندار سیستان و بلوچستان که چهره مردمی ندارد و یکی از مزدوران رژیم است، به دنبال اعتراض همه ملت ایران و آزادی ۴ نفر پس از کشته شده جمشید دانایی فر، اظهار داشت: " حضور مردم در کنار مسئولین موجب نجات آنان شده".این آقا فراموش کرد و یا شهامت نداشت بگوید:" اعتراض جهانی مردم ایران، رژیم را به وحشت واداشت و آنان دست به دامن مولوی پیشوای مدهبی بلوچستان شدند و او بود که با پادر میانی و احترامی که نزد بلوچ ها داشت، توانست ۴ نفر زنده مانده را آزاد کند".

۴- قتل های زنجیره ای

قتل‌های زنجیره‌ای، به قتل برخی از شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی منتقد نظام جمهوری اسلامی در دههٔ هفتاد خورشیدی در داخل و خارج از ایران گفته می‌شود که به گفتهٔ برخی منابع با صدور فتوی توسط روحانیون بلندپایه و توسط پرسنل وزارت اطلاعات در زمان وزارت علی فلاحیان (وزیر اطلاعات دوران ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی) و دری نجف آبادی (اولین وزیر اطلاعات در دولت محمد خاتمی) صورت گرفت. محمدجعفر پوینده (پژوهشگر و نویسنده)، محمد مختاری (نویسنده)،
پروانه اسکندری و داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) از جمله قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای هستند. این قتل ها نیز زیر سرپوش ماند و ما ملت ایران واکنشی سازنده در سطح بین المللی از خود نشان ندادیم.
۵- قتل های گوناگون و پراکنده
از ۳۵ سال پیش تا کنون قتل های پی در پی و پراکنده در هزاران دخمه مرگ رژیم اسلامی صورت گرفت که بازهم زیر سرپوش ماند و ما بدان ها توجهی نکردیم. از دید رژیم سکوت ملت، نشانه رضایت آنان است. بنابراین، رژیم به خود اجازه داد تا هر روز و هرشب نیروهای انقلابی و سیاسی ایران را به اتهام دروغین اهانت به اسلام و آخوند، مرتد شدن و برگشت از دین، و قاچاق مواد مخدر و دهها اتهام زشت و نازیبای دیگر، دختران و پسران کشورمان را به خاک و خون کشاندند.
جسارت و تعدی بر روی بانوان گرانمایه، بی حرمتی و جنایتی که در دوران رژیم گذشته کمتر دیده می شد. چند نمونه زیر گویای این واقعیت تلخ است:
الف- تجاوز گروهی به زنان و گاه منجر به قتل زنان در استان های اصفهان ( تجاوز ۱۴ مرد به ۱۰ زن به صورت گروهی در یکی از باغ های خمینی شهر اصفهان).
ب- تجاوز ۴ مرد به پزشک روستا و تجاوز منجر به قتل دختری توسط دو مرد در استان گلستان.
پ- تجاوز گروهی به زنی در اراضی اطراف روستای قوژد از توابع بخش مرکزی شهرستان کاشمر. ؛ دادستان شهرستان کاشمر حتی پس از رسانه ای شدن این خبر ،پاسخ دقیقی برای عدم پی گیری نداد.
ت- تجاوز به ترانه موسوی به وسیله حسین طائب و گروه او، و تجاوز گروهی به عاطفه سهاله پیش از اعدام در زندان.
ج- اعدام ۱۰ زن بهایی در زندان عادل آباد شیراز، که بی تردید با تجاوز و هتک حرمت آنان همراه بوده است.
چ- کشتن محمد و عبدالله فتحی در اصفهان به اتهام دروغین قاچاق و کشتن اکبر محمدی که آنهم بی پاسخ ماند و خانواده هردو در آمریکا و اروپا جایگزین شده دست از تلاش خود علیه جنایت رژیم برداشتند.
ح- تجاوز در زندان و کشتن زهرا کاظمی که زیاد با اعتراض مردم روبرو نشد و دولت کانادا نیز اقدام چشمگیری در دنباله گرفتن قتل این گزارشگر انجام نداد.
خ- رانه موسوی، سهراب اعرابی، حسین اختر زند، و محسن روح الامینی.
د- کشتن بسیاری از سیاستمداران و ادیبان ایران در خارج کشور مانند دکتر بختیار، و فریدون فرخ زاد.
چه بیشمار دختران جوان و میهن پرستی که به دست رژیم بدسگال و ضد انسانی در سراسر کشور و درون زندان ها به دار آویخته شدند. یادشان گرامی باد.
لیست تنها ۴۶ نفر از قربانیان بیشمار بندرعباس به دست ما رسیده که در این جا تنها به نگارش ده نفر آنان می پردازیم:
۱-محمد زحمت پیشه ۱۸ ساله دانش آموز
۲- مهدی ایزد شناس ۱۶ ساله دانش آموز
۳- کامیار اسماعیل زاده ۱۸ ساله دانش آموز
۴- کریم عبدالله پور کارگر ماهر اداره بندر و کشتیرانی
۵- مهشید معتمد کیوان، خانه دار (مهشید چند ماه پس از به دنیاآوردن نوزاد خود تیرباران شد)
۶- محمد چشم براه، کارگر اداره بنادر و کشتیرانی
۷- محمد سرفراز، درجه دار نیروی دریایی، دارای همسر و دو فرزند
۸- علیرضا قاسمیان، دانش آموز ۱۷ ساله
۹- محمد عظیمی ۱۸ ساله، دانش آموز
۱۰- حمید معتقدی ۱۸ ساله دانش آموز
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۴۶- یدالله سالاری
گفتگویی در صدای آمریکا در مورد جنایت های بیشمار مصطفی پور محمدی از کشتار در زندان بندرعباس، و کشتار پنجهزار جوان در زندان ها در سال ۶۷.

تجاوز در زندان ها

کتایون آذرِی و مارینا نمت از جمله افرادی هستند که با رسانه‌ها مصاحبه کرده و می‌گویند که مورد تجاوز قرار گرفته‌اند: آذر آل کنعان یکی از فعالان کرد، در یک مصاحبه ویدیویی گفته که در اوایل سال ۱۳۶۱ به همراه کودک یکساله خود دستگیر شده، در حضور دخترش به شدت شکنجه شده و یکبار نیز در زندانی در کردستان توسط بازجویش به او تجاوز جنسی شده‌است.
کتایون آذرِی می‌گوید که در سن ۱۷ سالگی در یکی از زندانهای جمهوری اسلامی توسط بازجوی خود که شخصی به نام حاج آقا صفایی بوده به طرز بسیار خشنی مورد تجاوز قرار گرفته‌است.

واکنش تجاوزهای رژیم در کشورهای دیگر

در همه این قتل و جنایت ها، ما ملت ایران از خود اعتراض و حرکتی نشان ندادیم. در نتیجه رژیم در کمال آرامش در باغ و گلستان ایران به گل چینی پرداخت، زبده و بهترین افراد روشنفکر و میهن دوست را مانند علف هرزه از گلستان ایران جدا کرده و به زیر خاک و یا سطل خاکروبه فرو نشاندند.

پاره ای از اعتراض مردم

اعتراض مردم آنهم در سطح جهانی می تواند چهره پلید رژیم را نشان داده و از اعدامهای بیشتر جلوگیری کند. برای نمونه:
۱- کشتن نداآقا سلطان
این قتل به دستور مستقیم مجتبی خامنه ای فرزند جلاد انجام گرفت. گرچه این قتل با عکس العمل سیاستمداران جهان روبرو شد ولی، مجتبی خامنه ای، قاتل اصلی، همچنان آزاد و در قدرت است.
Ads by CoupExtension. More Info | Hide These Ads
ترانه موسوی، دختر جوانی که در بازداشتگاه از سوی حسین طائب و گروه او به طرز وحشیانه مورد تجاوز قرار گرفت، و پیکر نیم سوخته اش را در بیابان رها کردند. ولی ما ملت نجیب و گوسفند نشان حرکتی از خود بروز ندادیم.
;-شکنجه و کشتن ستار بهشتی
این قتل نیز در خاموشی صورت گرفت ولی به کمک مادر و خواهر شجاع و بیباک او، این مسأله جهانی شد و رژیم اسلامی زیر فشار سازمان های بین المللی قرار گرفته که قاتل او را شناسایی کنند. از آنجا که کشتن این افراد به دستور شخص خامنه ای انجام می شود، رژیم ناچار است بیگناهی را دستگیر و به عنوان قاتل ستار اعدام کند. کاری که در گذشته بارها انجام شده. در حقیقت در چنین موارد رژیم جنایتی انجام می دهد که فردی روشنفکر و انتقادگر را نابود کند، و جنایت دیگری انجام می دهد که با اعدام فرد دیگری سرپوش روی قضیه بگذارد.

نکته پایانی:

ما قتل جمشید دانایی فر را گناه جیش العمل نمی دانیم. بلکه همانطور که همکار گرانمایه ما آقای سیروس پارسا در مقاله پیشین خود نوشته است، قتل جمشید دانایی فر و بسیاری دیگر در مرز بلوچستان، پیامد ظلم و ستمی است که رژیم ضد بشری اسلامی ایران علیه بلوچ های ایرانی و میهن دوست انجام داده اند. در حقیقت قاتل اصلی جمشید دانایی فر  خامنه ای جلاد است ونه فرد دیگری.
سر و صدای مردم ایران در درون و برون کشور و انعکاس آن در سطح جهانی، رژیم را به وحشت انداخت و این مأموریت انسانی و صددرصد ایرانی را به مولوی عبدالحمید پیشوای وارسته و رشید بلوچ سپرد. وگرنه، مزدوران ایرانی حاکم در بلوچستان چون استاندار، فرماندار، مقامات کشوری و لشکری، بیشتر از چاپلوسان و کاسه لیسان خامنه ای جنایتکارند.


فضول محله