۱۳۹۲ بهمن ۱۹, شنبه
با وجود بحران کشنده اقتصاد، چه آینده ای برای ایران پیش بینی می شود؟
تورم
تورم در اقتصاد به افزایش نا متناسب قیمتها گفته می شود. افزایش در آمد عمومی در اثر رشد اقتصادی ویا افزایش تولید پول (نقدینگی) به بی ارزش شدن اسکناس و پر ارزش شدن کالا ها و خدمات به “تورم” می انجامد.کشور ایران امروز درگیر بی ارزش شدن پول و تورم بسیار بالای حدود ۵۰٪ است. این تورم کمر شکن که نتیجه ای جز سیاستهای اشتباه اقتصادی ۳۵ سال گذشته رژیم نیست به شدّت توان خرید مردم را پایین آورده است.
رکود
کاهش توان خرید عموم مردم بدانجا رسیده است که بازرگانان و بنگاههای اقتصادی دچار بحران نداشتن مشتری باشند. این رکود غیر عادی است،چرا که قانون “تورم” از قانون “عرضه و تقاضا ” تبعیّت می کند. پرسشی که می ماند ،آن است که چرا امروز رکود و تورم با هم اتفاق افتاده است؟
رکورد تاریخی فساد و ثروت
بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار در آمد نفتی ایران در ۸ سال گذشته کجاست؟ پاسخ ساده است! بیشتر این در آمد بصورت مجازی از راه بانک مرکزی به افراد “خاص” رسید و آنها هم آن را به اموال خود افزودند. پس از این مصادره درآمد نقتی ایران وسیله گروههای مافیای قدرت که مانند سرطان همه قسمتهای اقتصاد ایران را فرا گرقته اند، چیزی در دست مردم و در چرخه اقتصاد نماند.
شوربختانه این در آمد نفت بصورت عمده از ایران خارج شده است و دیگر به ایران باز نمی گردد. اقتصاد ایران را می توان به دو قسمت مجزّا تقسیم کرد. این پاره های اقتصاد یکی عامه مردمند که قدرت خرید ندارند و درآمد پایین و بیکاری به آنها اجازه نمی دهد که حتی خوراک روزانه خود را بخرند، چه برسد به آن که بخواهند در چرخه اقتصاد ،خریدار کالا از بازرگانان باشند. مردم ایران براستی توان خرید کالا را از دست داده اند، چه برسد به هزینه آموزش و درمان و حتی مرگ و میر!
گروه دوم در چرخه اقتصاد ایران ثروتمندان هستند که شامل ثروتمندان سنتی و قدیمی به اضافه گروه جدید زورمداران و تازه بدوران رسیدگان فاسد متصل به رژیم می شود. مشکل امروز در ایجاد تورم بالا این گروهند. اینها که عمدتا سپاهی و یا خانواده جیره خوار رژیم هستند،از راه چاپلوسی و جنایت و دزدی در سی و پنج سال رژیم آخوندی ، عمده پول نفت را بالا کشیدند! این پول مفت که به بهانه وام، پروژه و هر بهانه دیگر از بانکها و دولت به آنها داده شد، ایشان را به ثروتی افسانه ای رسانید.از آنجا که این ثروت به دلیل آن که باید بصورت ریال در اختیار آقایان قرار می گرفت ،نقدینگی ایران به پانصد هزار میلیارد ریال رسید! پولی که بدون پشتوانه چاپ شد و بدست ملت نرسید که هیچ، فقط تورم آن برای مردم ماند.
سپاه پاسداران
در نوشتار های گذشته بهسپاه پاسداران پرداخته شد. سپاه اقتصاد ایران را فلج کرده و دولت مانند یک کارگزار درحاشیه است که وظیفه او تامین بودجه برای غارتگران سپاه و بیت رهبری است! همگی فعالیتهای اقتصادی ایران امروز به سپاه و نیروهای آن وابسته است. بیکاری فزاینده و چند میلیونی جوانان امروز حاصل زیاده خواهی سپاهیان و غارت ایران است.
شاخص فلاکت
نام این شاخص را در یکی دو سال گذشته می شنویم.این شاخص را برای کشورهای بحران زده آفریفایی بکار می بردند، اما ایران ثروتمند چند سالی است که شاهد شاخص فلاکت بالاست. بیکاری بالای بیست درصد به همراه تورم ۵۰ درصدی این شاخص را برای ایران به عدد عجیب و غیر ممکن ۷۰٪ می رساند. این عدد شاخص در دنیا کم سابقه است ولی می توان آن را به فساد همه جانبه در دولت مربوط دانست، چرا که بنا بر آمار ، رابطه مستقیم بین میزان فساد اقتصادی و شاخص فلاکت وجود دارد.
( این ویدئو قدیمی است !البته امروز ثروت آقا به ۱۰۰ میلیارد دلار نزدیک می شود! خدا شاه را بیامرزاد !)
واگذاری اقتصاد دولت به آقایان به بهانه واگذاری به بخش خصوصی
همانطور که در گذشته هم یاد شد بیش از ۸۷ درصد واگذاریها غیر واقعی بوده و فقط به اخراج کارگران و بیکاری گروه بیشتری از مردم انجامیده است. آقایان با واگذاری کارخانه ها و بانکها به خودشان! بعنوان واگذاری به بخش خصوصی ، باقیمانده استخوانهای لاشه اقتصاد ایران را هم حیف و میل کرده اند. چنان که وزیر اقتصاد با نا امیدی می گوید : ««… از حدود ۱۵۰ هزار میلیارد تومانی که از داراییهای دولت درطول سالهای گذشته واگذار شده است تنها حدود ۱۲/۵٪ آن به بخش خصوصی واقعی رسیده است و بقیه به بخش های عمومی واگذار شدهاند.»»
افزوده شدن بیش از ۵ میلیون نفر به بیکاران
بزودی بیش از ۸ میلیون بیکار خواهیم داشت! بماند که همان شاغلان فعلی هم امیدی به حفظشان نیست! بیایید به سخنان گهر بار وزیر اقتصاد دولت “کلید” گوش فرا دهیم :
وزیر امور اقتصادی و دارایی با اشاره به جمعیت بالای بیکاران در کشور اظهار کرد: “در طول چند سال گذشته تقریبا سالی یک میلیون نفر به عرصه کسانی که متقاضی کار هستند اضافه شدهاند در حالی که در طول تمام این چند سال فقط یک میلیون فرصت شغلی ایجاد شده و این نشان میدهد ما باید خود را برای جمعیت پنج میلیونی که به بازار کار میآیند آماده کنیم.”
طیبنیا افزود: اگر که این جمعیت را با جمعیت سه میلیون نفری بیکار کشور در حال حاضر جمع کنیم می بینیم دولت باید در آینده نزدیک برای بیش از هشت میلیون نفر شغل ایجاد کند وقتی اقتصاد یک کشور از رکودی این چنینی رنج میبرد قطعا نمیتوان انتظار داشت شغل زیادی ایجاد شده تا جمعیت بیکاران به سر کار بروند.
وی با بیان اینکه ایجاد شغل مستلزم رشد اقتصادی است عنوان کرد: “در سند چشم اندازی که از طرف مقام معظم رهبری ابلاغ شده است رشد سالانه هشت درصدی برای اقتصاد ایران پیش بینی شده اما متاسفانه میبینیم در حال حاضر به رشد منفی رسیدهایم که بی سابقه است و تنها در دوران جنگ تحمیلی شبیه به آن اتفاق افتاده است.”
یکی نیست بگوید : آقای محترم ! همه مشکلات از آخور آقا آب می خورد حال شما انتظار دارید که “رهنمود ” های آقا مشکلات مردم را حل کند؟! زهی خیال باطل!
بحران مردم را می کشد
این بحران اقتصادی کشنده است. نه خانواده هایی که جوانی تحصیل کرده و بیکار دارند و نه خانواده هایی که خود جوانند ، هیچ یک نمی توانند با این شرایط پایدار باشند. شنیدنی و دیدنی است که دراین شرایط شهرداری تهران بیلبوردی را چاپ می کند که : ” با یک گل بهار نمی شود ” . یکی نیست بگوید : گلی به جمال آقا. مردم ایران بچه دوست بودند، اما شما با این شرایط مردم را به راهی کشانیده اید که مسکن که هیچ! غذایی هم در سفره ها یافت می نشود:
چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق
این بیلبورد اوج حماقت رژیم را در مدیریت کشور نشان می دهد. امروز طبقه متوسط که بیشترین نقش را در کاهش شدید زاد و ولد بازی می کند ، بخاطر مشکلات اقتصادی شدید ، از کار و مسکن گرفته تا درمان و آموزش را نمی تواند داشته باشد، این مشکلات و همچنین بی تمایلی جوانان در “اضافه کردن یکی دو بدبخت دیگر به ایرانیان ” ، حدود ۱۰ میلیون جوان مجرد را در ایران پدید آورده است ! این جوانان معمولا بیکارند و یا کاری دارند که در آمد آن هرگز به ازدواج کفایت نمی کند. جوانان امروز ناامیدند و می گویند ” چرا کودکی بیافرینیم که بد بخت شود؟” کدام زندگی شاد؟
این رژیم چقدر از کودکان دیروز حمایت کرد؟
این رژیم فاسد با غارت ایران، کودکانی را که در همین رژیم پرورش یافتند،به رگبار بست… شکنجه کرد… به زندان انداخت و نه کاری برایشان فراهم نمود و نه آزادی را به آنها داد! چرا کودکانی باز بیایند و بیکار شوند، معتاد شوند، دست آخر هم رژیم هیچ مسؤولیتی را در شغل و مسکن آنها حس نکند؟. بر عکس فساد اقتصادی امروز ایران به جایی رسیده است که یک معلم (به فرض تورم صفر!)، اگر بخواهد یک آپارتمان کوچک بخرد. با حقوق زیر یک میلیون تومانش باید ۲۰۰ ماه خرج نکند وهیچ نخورد و تورم هم نداشته باشیم ، آن گاه پس از ۱۷ سال صاحب یک آپارتمان ۶۰-۷۰ متری در بد ترین نقطه شهر می شود. رژیم، کودکان دیروز را بحال خود رها کرد و اعتیاد و بیکاری جوانان ایرانی را فرا گرفت ، حال پرسش این است گلهای دیروز در حال خشکیدن هستند، چگونه و با چه امیدی گلهای امروز را بیشتر کنیم؟
نکته پایانی:
چه آینده ای برای کشورمان پیش بینی می شود؟
ایران در سالهای آینده با بحرانهای زیر مواجه است:
۱. بیکاری بیش از ۲۵٪ و یا بیشتر.
۲.تورم شدید و کاهش قدرت خرید مردم بصورت سالیانه.
۲.تعطیلی بیشتر کارخانه ها و حراج زمین آنها بدلیل مدیریت مدبّرانه آقا.
۴.بیش از پانزده میلیون مجرد تنهای بالای ۳۰ سال !
۵.کم آبی و کاهش شدید تولید و کشاورزی .
۶. ناپدید شدن بیشتر جنگلها و منابع طبیعی، گرد و غبار هوا و آلودگی کشنده شهرهای بزرگ.
۷.غارت گاز و نفت مشترک با قطر و امارات… خوش بحال اعراب که ما اینقدر بی خردیم!
۸.مشکلات روانی بیشتر اجتماع ! این ناشی از بحران اقتصاد بصورت تشدید بزهکاریها و اعتیاد، افزایش کودکان بی سرپرست و زنان و مردان بیکار و مجرد می باشد.
آیا امیدی هست؟
در کوتاه مدت امیدی به اقتصاد فاسد و در دست سپاه ایران نیست. اقتصاد امروز ایران دولتی و فاسد است. بخش خصوصی واقعی به کناری زده شده است و بنیادها و مافیا ها همه چیز را بدست دارند. پس به دیدگاه کوچک شما نمی توان برای نسل امروز و حتی نسل پسین آینده شاد و روشنی پیش بینی کرد.دور نیست اگر، بامدادانِ سر شکستگی مرگ این ملتِ خواب هم بدمد.
(ببینید خامنه ای می خواهد مردم را مانند گوسپندان کنترل کند. شرم بر ما!)
فضول محله
پاداش ۳۵ سال غفلت، بی تفاوتی و نشستن در تاریکی، سبد حقارت و بردگی است!
ملت های آزاد
ملت هایی به دموکراسی میرسند و آزادند که آزادانه بیاندیشند و آزادانه عمل کنند. آنان در برابر ظلم و ستم و یا کجروی سیاستمداران هیچگاه تسلیم نشده، و هرگز با رژیم و زورگویان کنار نخواهند آمد. آنان تا می توانند به کمک هم و دست در دست یکدیگر، در برابر دیکتاتورها می ایستند و به مبارزه و چالش می پردازند. چنانچه نتوانند رژیم را از عملکرد نادرست و زورگویانه باز دارند، دست کم خود را از شرکت در هر محفل رژیم کنار کشیده و صحنه را همواره خالی می کنند. آنها در کارهای روزانه خود اعم از اداره، کارخانه و یا کارگاه، دلسردانه و با خونسردی دست به کار می زنند. اینگونه مبارزه منفی می تواند به سرعت و در زمانی کوتاه چرخ هادر گردش رژیم خودکامه را از کار بیاندازد و آنان را به ستوه آورده و از کار بیاندازد،
و ملت های دربند
ملت های بی اندیشه و بی تصمیم و یا دنباله رو، از خود هدف و انگیزه ای ندارند و همیشه متکی و وابسته به یک و یا گروهی بنام رهبر، پیشوا، فرمانده اند که با خواست و نیت آنان هرکاری را انجام دهند. به گفته دیگر ملت های در بند آنهایی هستند که همواره اسیر شیخ و شاه بوده و رهایی نیافته اند. اینگونه ملت ها، مانند کودکان بی اراده به دنبال قیم و سرپرست، و وکیل و وصی می گردند، و به آسانی اراده و سرنوشت خود را در اختیار حاکمان و احیاناً زورگویانی قرار می دهند. زورگویانی که نمی توانند در برابر آنان ایستادگی کنند و نا خشنودی خود را از طرحی و برنامه ای اعلام نمایند.
اتکاء و وابستگی دینی نیز یک نمونه بی اختیاری، بی تصمیمی، و در نهایت تسلیم پذیری است.
و حال، ملت ایران
شوربختانه، ملت ایران از چند هزار سال پیش تسلیم دو نیرو و دو گروه زورگو و متجاوز بوده است؛ نخست شاهان خودکامه و زورگو و دیگر، سوداگران و دکانداران دین می باشد. این دو اهرم قدرت ملت ایران را همواره در زیر منگنه فشار و نیروی خود قرار داده، و آنها را از هر تصمیم گیری و به کار انداختن اندیشه خود باز داشته است.
اعتصاب غذای چند نفر و یا رأی ندادن و شرکت نکردن عده ای کم در مجلس آخوند و یا تظاهرات با تعداد کم در برابر بیشتر مردم که به خواب رفته و حرکتی از خود نشان نمی دهند، کاری از پیش نمی برد. اینها رمز پیروزی آخوند و سواری گرفتن آنان از ما است.
۱۴۰۰ سال بردگی
اجداد ما ۱۴ سده زجر و جور تازی و تازی نژادان را پذیرفتند، بدانان بیگاری دادند و خود را ارزان فروختد. زیرا ملت ایران خود را در برابر حاکمان کشور و دکانداران دین، دست بسته، بی اراده، و بدون هرگونه خرد زایی و اندیشه می دانست. همین بی ارادگی و تسلیم پذیری، آنان را بدون هرگونه اندیشیدن و تعقلی به سوی آخوند پاچه پاره و حقه بازی بنام خمینی راند و دست بسته تسلیم آنان نمود.
۳۵ سال خفت و درماندگی
بیگمان، ۳۵ سال گذشته در تاریخ کشورمان را باید دوران کامل بردگی و سر شکستگی ملت ایران دانست. شرکت در انتصابات و یا افتضاحات قانون اساسی رژیم اسلامی در ۱۴ فروردین ۱۳۵۸، بنام روز نحس و پلید جمهوری اسلامی، بزرگترین اشتباه تاریخی و نهایت بی خردی و بدون هرگونه اندیشیدن ملت ایران در سرتاسر تاریخ ۱۴۰۰ ساله به شمار می رود. ملت ایران با اینکار، سند بدبختی و نیاز به قیم و سرپرست داشتن خود را امضاء کرد. به راستی، سند نوکری، و بردگی….
شوربختانه ملت نجیب و فراموشکار، در این سه دهه گذشته به همه سازهای رژیم رقصید. هر چهار سال یکبار، در افتضاحات ولی فقیه شرکت نمود، و بی منطقی و نیاندیشیدن خود را به اثبات رسانید. زشت ترین و ناهنجار ترین عملکرد ما ملت فراموشکار، شرکت در انتخاب روباه بنفش بود.
شوربختانه ملت نجیب و فراموشکار، در این سه دهه گذشته به همه سازهای رژیم رقصید. هر چهار سال یکبار، در افتضاحات ولی فقیه شرکت نمود، و بی منطقی و نیاندیشیدن خود را به اثبات رسانید. زشت ترین و ناهنجار ترین عملکرد ما ملت فراموشکار، شرکت در انتخاب روباه بنفش بود.
از آنچه گذشت:
آیا ۱۸ میلیون نفری که به این مردک بی اراده و شریک دزدان رژیم رأی دادند، هرگز تصور می کردند، که بازهم بازیچه روباه گری و حقه بازی آخوند قرار گرفته اند؟. آیا ملت سربلند و روشنفکر ایران از تجربه تلخ سه دهه خود نتوانست آخوند جنایتکار و دغل را درست بشناسد که بارأی دادن خود در سال گذشته رژیم در حال سرنگونی و فروپاشی را جان تازه بخشید و مانع سقوط آن شد؟. آیا گرفتن یک سبد چند کیلو برنج و روغن آنهم با آنهمه خفت و خواری و سرشکستگی که تنها می تواند خوراک یک روز خانواده ای را تأمین کند، برای ملتی که روی نفت و گاز و صدها معادن دیگر خوابیده، به چه معناست؟.
آیا این اوج بدبختی و بیچارگی ما نیست؟. آیا ما این چنین ذلیل، بی اراده، بی اختیار، و بی تفاوت شده ایم که شماری آخوند فرومایه که هم عمر کاسه گدایی اشان در دست و به سوی ملت دراز بود، اکنون چنین ما را بیچاره و درمانده کند که ما کاسه گدایی به دست به دنبال آنان باشیم؟. آیا جمعیت ایران که نزدیک به ۷۰٪ جوان قدرتمند بوده، که بیشتر آنان روشنکفر و نیک اندیش و به مسائل ایران و سیاست جهانی آشنایی دارند چگونه می توانند این خفت و سرشکستگی و دست گدایی به سوی آخوند فرومایه دراز کردن رو توجیح کنند و بازهم ساکت بمانند؟. ذهی شرمساری، درماندگی و اوج فروپاشی ملت کشتی به گلل نشسته و جدا و متفرق از یکدیگر… به راستی باید به حال ما ملت بی تصمیم و اراده گریست که چنین درمانده و ناتوان مانده ایم.
فضول محله
گر نخیزید زجا، به ناکجا خواهید رفت...
این است مقام انسانی شما،... که خمینی دجّال وعده داده بود. فقر، گرسنگی، فحشای دینی (صیغه، که سبب پاشیدگی خانواده هاست)، زندانی کردن آزادی خواهان، اعدامهای پنهانی و آشکاری، زورگیری های خیابانی، کارتن خوابیهای کودکان و جوانان بی خانمان، معتادی های کودکان زیر ده سال و چوانان بیکار، آبهای آلوده و آلودگی هوا در شهرهای بزرگ، تاراج ثروت های ملّی و هدیه کردنشان به لبنان، فلسطین، سوریه، عراق، و اربابان اسلام پرور در دول قدرتمند، کمبود دارو و کالاهای اساسی مورد نیاز جامعه، تحقیر و فراری دادن مغزهای سازندۀ کشور، حکومت دیکتاتوری دینی-فراماسونری در سرزمین اهورایی که مهد تمّدن جهان است، و هزاران مقامهای انسانی دیگر که ارمغانهای مخرّب اسلامیست.
گر نخیزید زجا، به ناکجا خواهید رفت
بما بپیوندید تا با اتّحاد ملّی، زیر نماد ملّی ما، پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان ایران، رژیم سفّاک اسلامی را برای همیشه بزیر کشانیم.
گر نخیزید زجا، به ناکجا خواهید رفت
بما بپیوندید تا با اتّحاد ملّی، زیر نماد ملّی ما، پرچم سه رنگ شیروخورشید نشان ایران، رژیم سفّاک اسلامی را برای همیشه بزیر کشانیم.
رضا پهلوی در گفتگو با کیهان آنلاین...
باید با همبستگی ملی و ارائه یک آلترناتیو سکولار- دمکرات بر سیاست کشور تأثیر بگذاریم...
«دهه روشنگری» در برابر «دهه فجر»: ۳۵ سال «ضدانقلاب»؟!
چنانچه مناسبات نظام مستبد جمهوری اسلامیبا غرب رو به بهبودی رود، چه ضمانتی است که امکانات ناشی از این مناسبات در راستای بهبود وضعیت معیشتی و رفاه و امنیت و سربلندی ملت ایران قرار گیرد و نه در راستای ماجراجوییهای تازه در عرصه بینالمللی از جمله در سوریه و عراق و همه اینها باز هم فقط در خدمت بقای نظام جمهوری اسلامی؟!
کیهان آنلاین – ۱۷ بهمن ۹۲ – به مناسبت «دهه روشنگری» که کیهان تلاش کرده است با انتشار مطالب روشنگرانه آن را در برابر «دهه فجر» قرار دهد، گفتگویی با شاهزاده رضا پهلوی داشتیم که آن را در ادامه میخوانید.
کیهان آنلاین: دلایل ۳۵ سال پایداری رژیم اسلامیایران را در چه میدانید؟ آن هم در حالی که حتا خود رژیم نیز میداند محبوبیتی در میان مردم ندارد.
شاهزاده رضا پهلوی: جمهوری اسلامیاز همان ابتدای استقرار در کشورمان، به دلیل عدم کفایت در مملکتداری و با فاکتورگرفتن اصل شایستهسالاری همه زیرساختهای بنیادین کشور را به نابودی کشانده است. در چنین شرایطی که هرج و مرج در همه لایههای جامعه نفوذ کرده، مجموعهای از عوامل و فاکتورهای مختلف به شرح زیر موجبِ نه «پایداری» بلکه «نظامداری» رژیم جمهوری اسلامیدر طی سی و پنج سال گذشته شده است:
۱. قتل و کشتار: جمهوری اسلامیاز آغاز حکمرانی خود، با اجرای اعدامهای گروهی با رای دادگاه انقلاب اسلامیبه دستور روحالله خمینی و به ریاست خلخالی از کشتار ارتشمردان و خدمتگزاران کشوری بر پشت بام مدرسه رفاه تا کشتار و زندهسوزی بهاییان، کشتار اهل سنت، اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، قتلهای زنجیرهای، کشتار دانشجویان در کوی دانشگاه، اعدام نوکیشان مسیحی و دگرباشان، کشتار و اعدامهای خیابانی پس از جنبش سبز و همچنان ادامه اعدام و قتل عام شهروندان ایرانی تا به امروز توانسته است رعب و وحشت را در جامعه ایجاد کند.
۲. سرکوب و خشونت: جمهوری اسلامیهمواره خشونتی هدفمند را علیه شهروندان ایران به ویژه زنان و جوانان سازماندهی کرده است. رژیم به نام انقلاب فرهنگی به پاکسازی و حذف اندیشههای مختلف از دانشگاه تا همه سطوح مختلف جامعه پرداخت. همچنین با بستن روزنامهها، زندانی کردن اندیشمندان، روزنامهنگاران، دانشجویان، فرهنگیان و کنشگران مدنی و سیاسی و وکلای مدافع زندانیان سیاسی- عقیدتی، سرکوب شدید فعالین کارگری و سندیکاها، شکنجه و تجاوز زندانیان و آزار و اذیت خانوادههای آنها به سرکوب و واپسرانی شهروندان ایرانی پرداخته است.
۳. فقر و ناامنی: جمهوری اسلامیهمه امور سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و به ویژه امور اقتصادی را به شکل قبیلهای به دست گرفته است. پدیده آقازادهها ناشی از گردش قدرت و پول در دست چند خانوار مرتبط به چند چهره سیاسی است که در نتیجه مافیای اختلاس را در کشور ایجاد کرده است. فقر و تنگدستی دهشتناک و عدم امنیت فردی و اجتماعی باعث تضعیف روحیه جامعه شده و سطح امید به زندگی مردم به شکل اسفناکی کاهش یافته است.
۴. حکم حکومتی: در واقع خشت اول جمهوری اسلامیبا برگزاری یک رفراندوم نمایشی و فرمایشی که دستمایه پروژه سیاسی «ولی فقیه» است، پایه ریزی شد و اینچنین حق انتخاب شدن و انتخاب کردن و حق حاکمیت ملت را از آنها سلب کرده است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، مرام نامه جماعتی است که تنها پیروان یک فرقه مذهبی را به رسمیت میشناسد و در عمل ابزاری برای تمرکز تمامیقدرت در دست یک نفر به نام «ولی فقیه» است. بر پایه این قانون اساسی، عالیترین مقام نظام، رهبر یا ولی فقیه است و تمام امور کشور زیر کنترل مطلقه او قرار دارد. رای یا «حکم حکومتی» رهبر فراتر از قانون اساسی و بی اعتنا به خواست مردم، برای تمام ارکان حکومت «فصل الخطاب» است.
۵. آلترناتیو و بدیل سیاسی: جمهوری اسلامیدر دهه اول نظامداری با ترور کنشگران برجسته ایران در خارج از کشور به تضعیف نیروهای سیاسی برای جلوگیری از تشکیل یک بدیل واقعی و موثر در مقابل نظام اقدام کرد. در دو دهه دیگر نیز رژیم با خرج سرمایههای کلان اقدام به ساخت بدیلهای درون نظام مانند «اصلاح طلب» و «اعتدالیون» پرداخته است. در چنین شرایطی، حضور پررنگ و موثر یک آلترناتیو و بدیل سکولارـ دمکرات بیش از هر زمانی ضروری و حیاتی است.
۶. عدم پشتیبانی جامعه بینالملل: با گذری در تاریخ شاهد آن هستیم که همه نظامهای دیکتاتوری با به کارگیری ابزارهای خشونت و سرکوب میتوانند برای دورهای زمامداری کنند، همانند شوروی سابق که به مدت هشت دهه قدرت سیاسی تام را در اختیار داشت و در نهایت با کمک وسیع جهان غرب فرو پاشیده شد. درمورد ما ایرانیان، توجه بیش از حد جامعه بینالملل بر پرونده هستهای و کمتوجهی به پروندههای بیشمار نقض حقوق بشر در ایران باعث تضعیف جامعه آزادیخواه سکولار ایرانی شده است.
بر اساس همه این دلایل، همه تمرکز خود را میبایست بر همبستگی ملی در راستای ارائه یک آلترناتیو سکولارـ دمکرات و در اجرای برنامههای مشترک از جمله «کمپین نه به اعدام » و «نه به پوشش اجباری» و دیگر موارد برای احقاق حقوق شهروندان ایرانی قرار دهیم و بر سیاستهای درون مرز و برون مرز کشورمان تاثیرگذار باشیم.
کیهان آنلاین: فکر میکنید توافق اتمیو به طور کلی بهبود مناسبات جمهوری اسلامیبا آمریکا میتواند واقعا کمکی به حل مشکلات جامعه بکند؟ به عبارت دیگر، آیا رژیم این ظرفیت را دارد که از مناسبات بهتر با جهان در راه بهبود مناسبات خود با جامعه ایران نیز گام بردارد؟
شاهزاده رضا پهلوی: در طی سی و پنج سال گذشته، حاکمان جمهوری اسلامیبا نقض سیستماتیک منفعت ملت ایران و در راستای تامین منافع و مصالح خود، همواره علیه منافع ملی ایران اقدام کردهاند. نمونههای زیادی را میتوان نام برد که در اینجا تنها به چند مورد بسنده میکنم:
نخست، تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز به نام «دفاع مقدس» بر ملت ایران که خسارات وارده از بمباران و موشکباران شهروندان بیگناه، جنگافزارهای شیمیایی و سرانجام نوشیدن جام زهر و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت، بیش از یک میلیون کشته، هزاران جانباز روحی و جسمی، کاهش درآمد نفتی و درنهایت صدها میلیارد دلار خسارت هنگفت اقتصادی و معیشتی برای ملت ایران به جای گذاشت.
دوم، ایران دارای دومین جایگاه ذخایر گاز در جهان است. جمهوری اسلامیبه جای سرمایهگذاری در توسعه صنعت گاز و دیگر منابع بالقوه کشور همچون تولید انرژی خورشیدی، بودجه هنگفت کشور را با صرف صدها میلیارد دلار در راستای برنامه هستهای به هدر داده است و اینچنین مصلحت نظام را در تقابل با منفعت ملت قرار داده است.
سوم، با وجود برخورداری از درآمد افسانهای دلارهای نفتی، نرخ رشد اقتصادی کشور به طور دهشتناکی سقوط کرده است. میدانهای مشترک نفت و گاز در مرزهای ایران، به دلیل ناتوانی جمهوری اسلامی، منابع آنها عملا در انحصار همسایگان قرار گرفته است.
چهارم، حاکمان اسلامیبا چپاول میلیارد میلیارد از سرمایههای ملت ایران در گوشه و کنار دنیا قصرهایشان را بر پا کردهاند و این درحالیست که بار فشارهای کمرشکن ناشی از رکود، تورم، بیکاری و تحریمهای گسترده بینالمللی بر دوش بخش بسیار بزرگی از مردم ایران سنگینی میکند.
پنجم، در نظام جمهوری اسلامیهدف همواره وسیله را توجیه میکند. اینکه دولت یازدهم و هر دولت دیگری به روی کار آید، هیچ تفاوتی در بهبود وضعیت کشور نمیتواند داشته باشد چراکه دولتهای جمهوری اسلامیبر اساس فیلترینگ رهبری و از طریق شورای نگهبان تعیین میشوند و همواره وابسته به یک سیستم مافیایی هستند. در حقیقت، دولت در سیستم جمهوری اسلامی، وسیله ای برای توجیه هدف بنیادین «ولایت فقیه» است.
با گذری به سی و پنج سال عملکرد جمهوری اسلامیدر برابر ملت ایران، بر همگان روشن است که با دراختیار داشتن دلارهای نفتی، منابع گسترده گاز و دیگر ثروتهای طبیعی و انسانی کشورمان، اگر رهبران فاسد جمهوری اسلامیارادهای برای بهبود وضعیت ملت ایران داشتند، اقدامهایی هرچند ناچیز را پیشه سیاستهای خود قرار میدادند. وضعیت اقتصاد فروپاشیده کشور، عدم رسیدگی به زیست بوم مردم ایران، مرگ و میر ناشی از آلودگیهای هوا و سموم موجود در بنزین، افزایش تعداد اعدامها، وضعیت نابسامان زندانیان و خانوادههایشان و بسیار موارد دیگر در بی عدالتیهای اجتماعی موجود در کشور، همه این شواهد و قرائن این پرسش را به ذهن میآورد:
با توجه به نکتههای بالا، چنانچه مناسبات نظام مستبد جمهوری اسلامیبا غرب رو به بهبودی رود، چه ضمانتی است که امکانات ناشی از این مناسبات در راستای بهبود وضعیت معیشتی و رفاه و امنیت و سربلندی ملت ایران قرار گیرد و نه در راستای ماجراجوییهای تازه در عرصه بینالمللی از جمله در سوریه و عراق و همه اینها باز هم فقط در خدمت بقای نظام جمهوری اسلامی؟!
کیهان آنلاین: آیا گمان میکنید به غیر از روحانیانی که خواهان جدایی دین از دولت هستند و مانند آیتالله کاظمینی بروجردی نظر خود را به صدای بلند اعلام میکنند و به زندان میافتند و یا خاموشی گزیدهاند تا فرصت مناسب برسد، هستند روحانیانی در میان زمامداران نظام که در این ۳۵ سال به این نتیجه رسیده باشند که نهاد روحانیت در کنار نهاد «سلطنت» بهتر میتواند به حیات خود ادامه دهد و اعتماد و محبوبیت از دست رفته خود را نیز به دست آورد؟ یعنی روحانیانی که منتظر فرصت مناسب هستند تا جبهه خود را عوض کنند؟
شاهزاده رضا پهلوی: به گمان من، تعداد روحانیونی که چه درون نظام و چه برون از زمامداران نظام خواهان جدایی دخالت نهادهای دینی در نهادهای سیاسی باشند، زیاد است چراکه روحانیت اولین قشری است که خودش شاهد آسیبهایی است که به دین در جامعه ایران وارده شده. آسیبهایی که پیامد و حاصل یک حکومت دینی است.
امروزه گفتمان ما کنشگران سیاسی ـ مدنی برای آینده کشورمان در راستای دستیابی به یک نهاد و نظام سکولار پارلمانی است. سکولاریسم و گیتیگرایی یعنی جدایی دین از سیاست از شرایط لازم و اساسی برای دستیابی به دمکراسی میباشد. در دنیای کنونی، ائتلاف دو نهاد «سلطنت و دین» جایی در گفتمان سیاسی آینده کشورمان ندارد. ملت ایران به رشد فکری والایی رسیدهاند که ارزش سکولاریسم را درک کردهاند و این مهم همراه با احترام به باورها و عقاید دیگران است. یعنی هر فردی میتواند آزادنه دینداری کند و نه اینکه دین سیاستمداری کند. حال چنین ارزشی میتواند در هر دو نهاد پادشاهی و یا جمهوری به شکل پارلمانی که قانون اساسی آن مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و سکولاریسم و کثرتگرایی باشد، عملی شود.
کیهان آنلاین
خامنه ای با توزیع سبد کالا مردم را تحقیر می کند...
روز گذشته میلیون ها نفر صحنه های توزیع سبد کالا را در سایت های خبری و شبکه های بین المللی تلویزیونی مشاهده کردند.
صحنه هائی از درد و رنج مردم شریف میهنمان در دیکتاتوری چپاولگر خامنه ای که یقیننا لعن و نفرین تاریخ و مردم میهن امان را برای مسببان، آمران و عاملان این طرح ضد مردمی به همراه خواهد داشت و آن را در حافظه ملی امان به ثبت خواهد رساند. صحنه هائی از مردمی دردمند وکشوری به یغما رفته و سرکوب شده. کشوری بر دریائی از نفت و گازو منابع گسترده حیات که مردمان اش در برف و بوران، با چشمانی اشکبار ولرزان و با فریاد های ملتسمانه به انتظار دریافت چند کیلو برنج و روغن و حبوبات و چند صد گرم پنیر ایستاده اند، عرق شرم بر پیشانی هر ایرانی شرافتمند روان میکند. روزنامه حکومتی شرق در تاریخ 11 بهمن در این رابطه می نویسد: ”در حالیکه مراجعه کنندگان ساعت های طولانی مقابل انبار فروشگاهها در سرمای پنج درجه زیر صفر و زیر برف ایستاده بودند، با برخورد ناشایست متصدیان توزیع روبه رو می شدند“.
آری سخن از رژیم غارتگر است که بخش بزرگی از مردم را با سبد توزیع کالا به ”گدائی مدرن“ کشانده است. ابعاد فاجعه به حدی است که کارگزاران حکومت نیز آشکارا از ”طرح گدائی پروری“ سخن میرانند. خبرگزاری حکومتی فارس، وابسته به سپاه پاسداران در این رابطه می نویسد: ”آیا کسی در آینده ”گداپروری“ و یا ایجاد ”کمیته امداد 75 میلیونی“ را بر روی توزیع سبد کالائی از سوی دولت روحانی خواهد گذاشت یا خیر“؟
چند خط فوق ماحصل و بخش کوچکی از بودجه ای است که آخوند روحانی برای به دست آوردن منابع مالی از جیب مردم محروم میهنمان، طراحی کرده است. همان حکومتی که صدها میلیاردها دلاراز منابع مالی کشور را در یک قمار اتمی به هدر داده و باعث بلوکه شدن بیش از 100 میلیارد دلار دیگر در بانک های خارجی شده است. همان قماربازی که برای بلند پروازی ها و جاه طلبی های اتمی خود و برای به تاراج دادن ثروت های کشور از هیچ دنائت و رذالتی علیه مردم میهنمان کوتاهی نکرده است. دیکتاتور جباری که در سایه سرکوب خونین، زندان و تیرک های اعدام و در سایه چپاول اموال مردم، امپراطوری 95 میلیارد دلاری به راه انداخته و به هیچ مرجع و هیچ مقامی پاسخگوی اعمال و رفتار خود نیست، اکنون مردم را برای گدائی مواد غذائی به خیابان ها کشانده است.
بر سیاق لایحه بودجه سال 93 دولت ”تدبیر و امید“ و با تزریق سیستم کوپنی، دیکتاتوری طلسم شکسته خامنه ای تصمیم دارد تا با 150 میلیارد تومان از طریق سبد كالا به 17 میلیون خانوار بدهد!. این رقم دستکاری شده در حالی است که پیشتر از آن وزارت معدن و تجارت رژیم آخوندی در تاریخ 11 بهمن مشمولان دریافت سبد کالا را فقط ” 4 میلیون و پانصد نفر“ اعلام کرده است.
برای مثال رقمی که دولت آخوند روحانی برای هر خانوار 4 نفری تعیین کرده، رقمی بالغ بر81 هزار تومان در ماه است که آنهم با توزیع مواد غذائی ویا همان ”سبد کالا“ به مردم داده می شود. رژیم با این طرح چپاولگرانه عملا 100 هزار تومان از هر خانواده 4 نفری درماه اخاذی خواهد کرد زیرا در یک مقایسه ساده با 180 هزار تومان وجه نقدی که یک خانوار 4 نفره در سال گذشته تحت عنوان ”یارانه“ دریافت میکرد، میتوان به خوبی به ابعاد کلاهبرداری رژیم صد هزار تومانی حکومت، از مردم محروم و تهی دست میهنمان پی برد.
حکومت ولی فقیه با اجرای این طرح در تلاش است تا رقمی بالغ بر 52 میلیارد تومان از جیب مردم به درآمد های حکومتی اضافه نماید. میزان کالا ئی که در این طرح تحقیر آمیز آمده عبارتند از 2 کیلو کیلوگرم روغن نباتی مایع، 10 کیلوگرم برنج غير ايراني، 4 کیلوگرم گوشت مرغ صادراتی از تركيه، 800 گرم پنیر و یک کیلو 800 گرم تخم مرغ، در ازاء تحویل کوپن، می باشد.
از سوی دیگر ابعاد طرح ضد ملی توزیع سبد کالا به حدی است که برای نمونه با اجرای این طرح عملا 13 میلیون کارگر از دریافت سبد کالا محروم خواهند شد. زیرا رژیم آخوندی مبنا برای دریافت سبد کالا را درآمد های زیر 500 هزار تومان قرارداده است و این در حالی است که از 17 میلیون کارگر و زحمت کش فقط حدود 3،5 میلیون نفر کارگر، این میزان حقوق دریافت می کنند.
به هر حال آنچه که مسلم است، بازگشت به سیستم کوپنی یکی از علائم شکست رژیم آخوندی در زمینه اقتصادی است. خاطرمان هست که راه اندازی سیستم کوپنی و تزریق کالا برای نخستین بار در اثناء جنگ ضد میهنی ایران عراق توسط دولت وقت آنزمان به اجرا گذاشته شد که در جوهر خود به معنی ”انقباض اقتصادی“ و رکود هرچه بیشتر اقتصاد با هدف کنترل بازار می باشد.
وضعیت وخیم معیشتی مردم در حالی است که هزينه ماهانه يک خانواده چهار نفره در تهران به گفته کارگزارن رژیم حدود 700هزار تومان می باشد. این رقم بدون در نظر گرفتن اجاره خانه، بهداشت، درمان، مخارج مدرسه و دانشگاه و سوخت، آب و برق از سوی بانک مرکزی حکومت محسوب شده است. با احتساب این واقعیت در حالیکه برای مثال حقوق پايه ای یک کارگر 480 هزار تومان است، یقیننا یک خانوار 4 نفره کارگری برای تامین نیاز های اولیه زندگی خود، بیش از 200هزار تومان ديگر کمبود مالی خواهد داشت. از سوی دیگر بسیاری به درستی بر این نکته انگشت می گذارند که با راه اندازی این طرح توزیع سبد کالا و سیستم کوپنی، در آینده نزدیک شاهد راه افتادن دلال بازی در سطح کشور خواهیم بود. یعنی در عمل با مردم گرسنه و محتاجی روبرو می شویم که در کنار خیابان ها به فروش کوپن و مواد غذائی روی خواهند آورد. روزنامه جمهوری در رابطه با این وضعیت بغرنج و پیچیده که گریبان مردم و اقشار ضربه پذیر را خواهد گرفت در تاریخ 13 بهمن 1392 نوشت: ”وضعيت پيچيده دريافت سبد كالا آنچنان است كه شامل بسياري از افراد كم درآمد جامعه نميشود اما بعضي افراد مرفه را در بر ميگيرد! مثلا احمدي نژاد مشمول دريافت سبد كالا ميشود اما بسياري از رانندگان تاكسيها، قالي بافان، دستفروشان و كارگران فصلي از آن محرومند“.
آنچه که تا به امروز اثبات شده، آخوند روحاني در صدد است تا با ایجاد شوک قیمت ها، یعنی مشابه همان سیاستی که احمدی نژاد انجام داد، سفره مردم را کوچ و کوچک تر کند و فشار های مالی و اقتصادی بر مردم را برای قفل نگهداشتن جامعه و سرگرم نگهداشتن مردم به مایحتاج عمومی و همچنین وابستگی به رژیم آخوندی، افزایش دهد. این در حالی است که اکنون کشور با 4 میلیون گرسنه روبرو است و نرخ فلاکت به بالای 44 درصد رسیده است. هدف رژیم آخوندی از راه اندازی این طرح ضد ملی، همان جلوگیری از قیام گرسنگان است. خامنه ای به خوبی برابعاد تنفر عمومی از رژیم اش با خبر است. لذا طرح توزیع سبد کالا را باید در این راستا و برای ترمز زدن به خیزش های عمومی و برای هرچه بیشتر محتاج کردن مردم به نان شب، مورد توجه قرارداد.
آری سخن از رژیم غارتگر است که بخش بزرگی از مردم را با سبد توزیع کالا به ”گدائی مدرن“ کشانده است. ابعاد فاجعه به حدی است که کارگزاران حکومت نیز آشکارا از ”طرح گدائی پروری“ سخن میرانند. خبرگزاری حکومتی فارس، وابسته به سپاه پاسداران در این رابطه می نویسد: ”آیا کسی در آینده ”گداپروری“ و یا ایجاد ”کمیته امداد 75 میلیونی“ را بر روی توزیع سبد کالائی از سوی دولت روحانی خواهد گذاشت یا خیر“؟
چند خط فوق ماحصل و بخش کوچکی از بودجه ای است که آخوند روحانی برای به دست آوردن منابع مالی از جیب مردم محروم میهنمان، طراحی کرده است. همان حکومتی که صدها میلیاردها دلاراز منابع مالی کشور را در یک قمار اتمی به هدر داده و باعث بلوکه شدن بیش از 100 میلیارد دلار دیگر در بانک های خارجی شده است. همان قماربازی که برای بلند پروازی ها و جاه طلبی های اتمی خود و برای به تاراج دادن ثروت های کشور از هیچ دنائت و رذالتی علیه مردم میهنمان کوتاهی نکرده است. دیکتاتور جباری که در سایه سرکوب خونین، زندان و تیرک های اعدام و در سایه چپاول اموال مردم، امپراطوری 95 میلیارد دلاری به راه انداخته و به هیچ مرجع و هیچ مقامی پاسخگوی اعمال و رفتار خود نیست، اکنون مردم را برای گدائی مواد غذائی به خیابان ها کشانده است.
بر سیاق لایحه بودجه سال 93 دولت ”تدبیر و امید“ و با تزریق سیستم کوپنی، دیکتاتوری طلسم شکسته خامنه ای تصمیم دارد تا با 150 میلیارد تومان از طریق سبد كالا به 17 میلیون خانوار بدهد!. این رقم دستکاری شده در حالی است که پیشتر از آن وزارت معدن و تجارت رژیم آخوندی در تاریخ 11 بهمن مشمولان دریافت سبد کالا را فقط ” 4 میلیون و پانصد نفر“ اعلام کرده است.
برای مثال رقمی که دولت آخوند روحانی برای هر خانوار 4 نفری تعیین کرده، رقمی بالغ بر81 هزار تومان در ماه است که آنهم با توزیع مواد غذائی ویا همان ”سبد کالا“ به مردم داده می شود. رژیم با این طرح چپاولگرانه عملا 100 هزار تومان از هر خانواده 4 نفری درماه اخاذی خواهد کرد زیرا در یک مقایسه ساده با 180 هزار تومان وجه نقدی که یک خانوار 4 نفره در سال گذشته تحت عنوان ”یارانه“ دریافت میکرد، میتوان به خوبی به ابعاد کلاهبرداری رژیم صد هزار تومانی حکومت، از مردم محروم و تهی دست میهنمان پی برد.
حکومت ولی فقیه با اجرای این طرح در تلاش است تا رقمی بالغ بر 52 میلیارد تومان از جیب مردم به درآمد های حکومتی اضافه نماید. میزان کالا ئی که در این طرح تحقیر آمیز آمده عبارتند از 2 کیلو کیلوگرم روغن نباتی مایع، 10 کیلوگرم برنج غير ايراني، 4 کیلوگرم گوشت مرغ صادراتی از تركيه، 800 گرم پنیر و یک کیلو 800 گرم تخم مرغ، در ازاء تحویل کوپن، می باشد.
از سوی دیگر ابعاد طرح ضد ملی توزیع سبد کالا به حدی است که برای نمونه با اجرای این طرح عملا 13 میلیون کارگر از دریافت سبد کالا محروم خواهند شد. زیرا رژیم آخوندی مبنا برای دریافت سبد کالا را درآمد های زیر 500 هزار تومان قرارداده است و این در حالی است که از 17 میلیون کارگر و زحمت کش فقط حدود 3،5 میلیون نفر کارگر، این میزان حقوق دریافت می کنند.
به هر حال آنچه که مسلم است، بازگشت به سیستم کوپنی یکی از علائم شکست رژیم آخوندی در زمینه اقتصادی است. خاطرمان هست که راه اندازی سیستم کوپنی و تزریق کالا برای نخستین بار در اثناء جنگ ضد میهنی ایران عراق توسط دولت وقت آنزمان به اجرا گذاشته شد که در جوهر خود به معنی ”انقباض اقتصادی“ و رکود هرچه بیشتر اقتصاد با هدف کنترل بازار می باشد.
وضعیت وخیم معیشتی مردم در حالی است که هزينه ماهانه يک خانواده چهار نفره در تهران به گفته کارگزارن رژیم حدود 700هزار تومان می باشد. این رقم بدون در نظر گرفتن اجاره خانه، بهداشت، درمان، مخارج مدرسه و دانشگاه و سوخت، آب و برق از سوی بانک مرکزی حکومت محسوب شده است. با احتساب این واقعیت در حالیکه برای مثال حقوق پايه ای یک کارگر 480 هزار تومان است، یقیننا یک خانوار 4 نفره کارگری برای تامین نیاز های اولیه زندگی خود، بیش از 200هزار تومان ديگر کمبود مالی خواهد داشت. از سوی دیگر بسیاری به درستی بر این نکته انگشت می گذارند که با راه اندازی این طرح توزیع سبد کالا و سیستم کوپنی، در آینده نزدیک شاهد راه افتادن دلال بازی در سطح کشور خواهیم بود. یعنی در عمل با مردم گرسنه و محتاجی روبرو می شویم که در کنار خیابان ها به فروش کوپن و مواد غذائی روی خواهند آورد. روزنامه جمهوری در رابطه با این وضعیت بغرنج و پیچیده که گریبان مردم و اقشار ضربه پذیر را خواهد گرفت در تاریخ 13 بهمن 1392 نوشت: ”وضعيت پيچيده دريافت سبد كالا آنچنان است كه شامل بسياري از افراد كم درآمد جامعه نميشود اما بعضي افراد مرفه را در بر ميگيرد! مثلا احمدي نژاد مشمول دريافت سبد كالا ميشود اما بسياري از رانندگان تاكسيها، قالي بافان، دستفروشان و كارگران فصلي از آن محرومند“.
آنچه که تا به امروز اثبات شده، آخوند روحاني در صدد است تا با ایجاد شوک قیمت ها، یعنی مشابه همان سیاستی که احمدی نژاد انجام داد، سفره مردم را کوچ و کوچک تر کند و فشار های مالی و اقتصادی بر مردم را برای قفل نگهداشتن جامعه و سرگرم نگهداشتن مردم به مایحتاج عمومی و همچنین وابستگی به رژیم آخوندی، افزایش دهد. این در حالی است که اکنون کشور با 4 میلیون گرسنه روبرو است و نرخ فلاکت به بالای 44 درصد رسیده است. هدف رژیم آخوندی از راه اندازی این طرح ضد ملی، همان جلوگیری از قیام گرسنگان است. خامنه ای به خوبی برابعاد تنفر عمومی از رژیم اش با خبر است. لذا طرح توزیع سبد کالا را باید در این راستا و برای ترمز زدن به خیزش های عمومی و برای هرچه بیشتر محتاج کردن مردم به نان شب، مورد توجه قرارداد.
اندر احوالات یک ملت انقلابی...
سی و چند سال پیش بود که شاه گریه کرد و رفت…!
مردم ریختن تو خیابون و شادمانه شیرینی و شکلات پخش میکردن...
چند تا بچه داد میزدن شاه فراری شده سوار گاری شده…!
یه شیرین عقل دیگه ای هم داد میزد مَمَد دِماغ دَر رَفت…!
مَمَد دِماغ دَر رَفت…!
مردم جلوی ماشین ها رو میگرفتن و تا راننده رو پیاده نمیکردن که برقصه نمیذاشتن بره…!
بیچاره ها نمیدونستن که این آخرین رقص عمرشونه…!
عکس شاه رو از روی اسکناس ها رو درآورده بودن و با خوشحالی بههم نشون میدادن و نمیدونستن عکس شاه اعتبار اون کاغذ ها بود…!
هر دلار هفت تومان بود…!
و هر تومان کلی ریال با ارزش…!
یک عکس بزرگ از شاه رو در محل خانه آیت الله شیرازی نصب کرده بودن که یک جفت شاخ داشت و از دندانهای دراکولایی اش خون میچکید…!
خون جوانان وطن بود به اصطلاح…!
و سالها گذشت از اون روز….
و سالها گذشت…!
دیگه مردم از شاه بعنوان مَمَد دِماغ یاد نمیکنن
دیگه کسی نمیگه شاه فراری شده سوار گاری شده…!
بلکه آه میکشن و میگن خدا بیامرزدش…!
نور به قبرش بباره ایشالله…!
دیگه رقصیدن جُرم شد…!
پولها بی ارزش شد…!
دلار افسار برید…!
نفت که سر سفره نیامد که بماند نان هم پرکشید…
برکت هم رفت…!
نه آب و برقی مجانی شد و نه اتوبوسی…!
ارزان شدن پیشکش ….
کمر شکست این قبض های لعنتی….!
معنویاتمان هم بر باد رفت…!
سر در گریبونیم ما خود کرده های بی تدبیر…
در پی لقمه ای نان که روزی قوت مسکینان بود …!
35 سال دستاورد انقلاب اسلامي :
٨٠٠٠ پزشك بيكار ،
٧ ميليون جوان بيكار ،
ازهر١٠ ازدواج ۴ طلاق ،
۳ ميليون معتاد ،
٦٨% افسردگي ،
رسيدن سن فحشا به ۱۲ سالگي ،
فروش سالانه ١٣ هزار كليه ،
٤٢% زير خط فقر!
اشتراک در:
پستها (Atom)