۱۳۹۳ اردیبهشت ۱, دوشنبه

رضا پهلوی...



درباره

زندگی‌نامه
Reza Pahlavi was born in Tehran, Iran on October 31, 1960 to the late Shah of Iran and Empress Farah Pahlavi. As Crown Prince of Iran and the oldest of four siblings, he left Iran at the age of 17 for air force training, during which time the establishment of the clerical regime in Iran prevented his return to his homeland. Despite being forced to live in exile, Reza Pahlavi’s commitment and patriotic duty to Iran endures.

After leaving Iran, Reza Pahlavi completed his higher education with a degree in political science from the University of Southern California. An accomplished jet fighter pilot, Reza Pahlavi completed the United States Air Force Training Program at the Reese Air Force Base in Lubbock, Texas. During the Iran-Iraq War, Reza Pahlavi volunteered to serve his country’s military as a fighter pilot, but was declined by the clerical regime.

For over thirty years, Reza Pahlavi has been a leader and advocate of the principles of freedom, democracy and human rights for his countrymen. He maintains constant contact with his compatriots both inside and outside the country. Pahlavi travels the world meeting with heads of state, legislators, policy-makers, interest groups and student groups speaking about the plight of Iranians under the Islamic regime in Iran. He consistently speaks out against the widespread abuse and oppression of the Iranian people and calls for the establishment of a secular democracy in Iran. Since the fraudulent elections of 2009, Pahlavi's singular message of solidarity and unity for a secular and democratic Iran has taken on a new air of urgency.

In addition to numerous articles, Reza Pahlavi has written three books, on the state of affairs in Iran: Gozashteh va Ayandeh (Kayhan Publishing, 2000); Winds of Change: The Future of Democracy in Iran (Regnery, 2002); and IRAN: L’Heure du Choix [IRAN: The Deciding Hour] (Denoël, 2009).

Reza Pahlavi has lived in exile since 1978. He married Yasmine Etemad-Amini on June 12, 1986. They have three daughters: Noor Pahlavi (born April 3, 1992), Iman Pahlavi (born September 12, 1993), and Farah Pahlavi (born January 17, 2004).

Yasmine is a graduate of The George Washington University School of Law with a Doctorate in Juries Prudence. She was admitted to the Bar and practiced for ten years as a lawyer, for the Children’s Law Center, as a legal advocate for at-risk youth. Yasmine also founded the Foundation for the Children of Iran (FCI) in 1991. FCI, a non-profit foundation, provides complex, life saving, free health care services to indigent Iranian children.

Reza Pahlavi's siblings include his sister Farahnaz Pahlavi (March 12, 1963), brother Ali-Reza Pahlavi (April 28, 1966-January 4, 2011), and sister Leila Pahlavi (March 27, 1970 – June 10, 2001), as well as half-sister, Shahnaz Pahlavi (October 27, 1940).


*******************************************************

رضا پهلوی در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۳۹ در تهران – ایران متولد شد، او فرزند ارشد و ولیعهد پادشاه فقید ایران و شهبانو فرح پهلوی است. او ایران را در ۱۷ سالگی بمنظور آموزش خلبانی ترک کرد، استقرار رژیم مذهبی بازگشت او را به میهنش ناممکن کرد. علیرغم اجبار به زندگی در تبعید، تعهد به وظایف میهنی اش پایان ناپذیر است.


بعد از ترک ایران، رضا پهلوی تحصیلات عالیۀ خود را تا اخذ مدرک لیسانس در علوم سیاسی از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی ادامه داد. دورۀ خلبانی جت های جنگی را در پایگاه نیروی هوایی ریس در لابوک – تگزاس تکمیل کرد. در زمان جنگ ایران – عراق، رضا پهلوی داوطلب شد که بعنوان خلبان جنگی به ارتش میهنش خدمت کند، ولی این درخواست توسط رژیم مذهبی بی پاسخ ماند.


در طی سی سال گذشته، رضا پهلوی پیشگام در پشتیبانی از اصول آزادی، دموکراسی و حقوق بشر برای هم میهنانش بوده است. او در این زمان همواره در تماس مستمر با هم میهنانش در داخل و خارج از ایران بوده است و در سفرهای متعدد با زمامداران، قانونگذاران و سیاستگذاران، گروه های علاقمند و گروه های دانشجویی در کشورهای مختلف جهان در مورد شرایط ناگوار ایرانیان زیر سلطۀ رژیم اسلامی مذاکره و تبادل نظر داشته است. او مستمرا در مورد تجاوز به حقوق و سرکوبگری فزایندۀ اعمال شده در مورد ملت ایران آشکارا سخن می گوید و خواهان برقراری دموکراسی سکولار در ایران بوده است. از زمان انتخابات ریاکارانۀ ۲۰۰۹، رضا پهلوی همواره بر ضرورت و فوریت همبستگی و اتحاد برای ایجاد زمینۀ استقرار حکومتی دموکراتیک و سکولار در ایران تاکید کرده است.


افزون بر تعداد بی شماری مقاله، رضا پهلوی سه کتاب در مورد ایران نوشته است: گذشته و آینده (انتشارات کیهان، ۲۰۰۰)؛ نسیم دگرگونی: آیندۀ دموکراسی در ایران (انتشارات رگنری، ۲۰۰۲)؛ و ایران: زمان انتخاب (انتشارات دنوئل، ۲۰۰۹).


رضا پهلوی از سال ۱۹۷۸در تبعید زندگی کرده است. او با یاسمین اعتماد امینی در تاریخ ۱۲ ژوئن ۱۹۸۶ ازدواج کرده است. آنها دارای سه دختر می باشند: نور پهلوی (متولد ۳ آوریل ۱۹۹۲)، ایمان پهلوی (متولد ۱۲ سپتامبر ۱۹۹۳)، و فرح پهلوی (متولد ۱۷ ژانویۀ ۲۰۰۴).


یاسمین دارای دکترای حقوق از دانشگاه جرج واشنگتن می باشد. او در کانون وکلای آمریکا پذیرفته شده و ده سال در مرکز حقوقی کودکان بعنوان مدافع حقوق جوانانی که در خطر هستند کار کرده است. یاسمین همچنین بنیانگذار بنیاد کودکان ایران در ۱۹۹۱ بوده است، بنیادی غیرانتفاعی که خدمات درمانی برای کودکان ایرانی که به بیماری های خطرناک مبتلا هستند و از لحاظ مالی در مضیقه می باشند فراهم می نماید.


خواهران و برادر رضا پهلوی عبارتند از: فرحناز پهلوی (متولد ۱۲ مارس ۱۹۶۳)، علیرضا پهلوی (متولد ۲۸ آوریل ۱۹۶۶- وفات ۴ ژانویۀ ۲۰۱۱)، و لیلا پهلوی (متولد ۲۷ مارس ۱۹۷۰ – وفات ۱۰ ژوئن ۲۰۰۱)، و همچنین شهناز پهلوی (متولد ۲۷ اکتبر ۱۹۴۰

یک مادر، مراسم اعدام را به کلاسِ دَرس “آزادگی” تَبدیل کرد!

عکس‌ های منتشر شده از یک مراسم اعدام در استان مازندران که در پایان با بخشش خانواده مقتول و توقف اجرای حکم همراه شده است، بازتاب گسترده‌ ای در شبکه‌ های اجتماعی داشته و با استقبال روبرو شده است.
این گزارش تصویری که روز سه شنبه (۲۶ فروردین – ۱۵ آوریل) در خبرگزاری دانشجویان ایران، منتشر شده مراسم اعدامی در شهرستان نور در شمال ایران را نشان می دهد که طی آن قرار است جوانی به نام بلال به علت قتل جوانی دیگر به نام عبدالله حسین‌ زاده، بالای چوبه دار برده شود.
مادر مقتول، طناب دار را از گردن بلال که قاتلی پشیمان است، باذ می کند.
مادر بزرگوار مقتول، به قاتل فرزندش یک سیلی می زند و می گوید که تو را بخشیدم...
بلال که طناب دار از گردنش باز شده، باری دیگر احساس زنده بودن می کند.
مادر مقتول و مادر قاتل، در آغوش هم زار زار گریه می کنند، آیا مادر مقتول سمبل بخشندگی و بزرگواری نیست؟
بلال پس از اینکه طناب دار از گردنش باز می شود، از شدت هیجان، لحظه ای از هوش می رود.
در تصاویری که کلیک آرش خاموشی تهیه کرده، علاوه بر جمع قابل توجهی از اهالی شهر که برای تماشای مراسم اعدام گرد هم آمده اند، خانواده فرد محکوم به اعدام، بلال، دیده می‌شوند که در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم “عاجزانه” از خانواده مقتول درخواست عفو می‌کنند.
آن طور که این گزارش تصویری روایت می‌کند، در آخرین لحظات اجرای حکم و در حالی که بلال طناب‌ دار به گردن دارد و روی صندلی ایستاده، مادر مقتول با زدن سیلی به صورت او، از مجریان مراسم می‌خواهد او را اعدام نکنند.
انتشار این مجموعه تصاویر که با عکس‌ های شکرگزاری و تشکر خانواده قاتل از مقتول به پایان می‌رسد، در ساعات گذشته واکنش گسترده‌ ای در میان کاربران شبکه های اجتماعی چون فیس بوک و توییتر داشته است.
کاربران این شبکه‌های اجتماعی، همزمان با به اشتراک گذاشتن عکس‌ های این رویداد، از توقف اجرای این مراسم استقبال کرده‌اند و برخی آن را نشانه‌ای از “شکل‌ گیری یک تمایل اجتماعی” برای کاهش استفاده از مجازات اعدام در ایران دانسته‌ اند.

- اعدام، قَتلِ عَمد است:

اعدام به معنایِ ستاندن جان یک انسان است؛ آدمی هر چند خطاکار و گمراه و جنایتکار، شایسته کشته شدن به دست انسان های دیگر نیست. اگر فَردی قَتلی مرتکب شده و جان یک یا چند نفر را گرفته، شاید در نظر مردمان شایسته زنده ماندن نباشد ولی آنچه منطق و انسانیت حُکم می کند این است که وی خطاکار است و بایستی مجازات شود.
مجازاتِ اعدام برای افرادِ خاطی فقط در کشورهای عقب افتاده مذهبی و به خصوص اسلام زده به چشم می خورد و ممکن نیست که در یک کشورِ سکولار دموکرات و متمدن با سطح فرهنگی بالا و جامعه ای با سواد و مُدرن، قوه قضاییه دستور به اعدام و قتلِ انسانی را بدهد.
شوم بختانه ایرانِ ویرانِ اسلامی ما امروز بَعد از چین، مقامِ شَرم آور دومی را در زمینه اعدام انسان ها به خود اختصاص داده است؛ به راستی چه بر سر ما مَردم آمده که فرزندانِ این آب و خاک پُر گوهر که صاحب غنی ترین و کهن ترین فرهنگ و تمدن دنیا می باشند، امروزه نه تنها در برابر این قوانین ارتجاعی مذهبی نمی ایستند، بلکه خود نیز همراه روحانیون شده و با شنیدن خبرِ اعدام به وَجد می آیند؟

رئیس قوه قضاییه ایران زمین
، آن روحانی بی سواد و بی هُنر و تَن پَرور، اعدام را یکی از ارزش های اصلی اسلام و تمامی مسلمانان جهان می خواند؛ از نظر او که یک مسلمان واقعی است و سال ها درسِ فقه اسلام خوانده و به روشنی از مردم عادی کوچه و بازار، بسیار بهتر و بیشتر اسلام را می فهمد و درک می کند، اعتراض به حُکمِ اعدام، تعرض و توهین به ذاتِ پاک اسلام است.
بی شک دیگر روحانیونِ دین فروش نیز با وی همسو بوده و دیدگاه ضد انسانی وی را نه تنها تأیید کرده، بلکه در راهِ گسترش اینگونه اندیشه های پلید و ترسناک از راهِ سخنرانی بر روی منبرهای شان، کوشش می کنند. به راستی چرا جان و شرافت انسان ها در دینِ اسلام، کمترین ارزش و جایگاهی ندارد؟ این در حالی است که به گفته یک مسلمان راستین، اعدام که به معنایِ کشتنِ یک انسان است، از جایگاه والایی برخوردار است.!

- درسی که یک مادر به جامعه ایرانی داد:

مادری که داغدار فرزند نوجوانش بود، به قاتل جگرگوشه اش یک سیلی زده و می گوید: “تو را بخشیدم” و بعد با دستانِ خودش، طناب دار را از گردن بلالِ جوان که سال ها در زندان بوده در آورده و اجازه می دهد تا او به آغوش گرم خانواده اش بازگردد. او نمی گذارد تا مادری دیگر، سوگوار غمِ از دست دادن پسرش بشود.
به راستی این مادر به تَنهایی به ملتی که شوربختانه غرق تماشایِ دسته جمعی اعدام است و خشونت را می ستاید، درس گذشت، فداکاری و بخشندگی داد؛ دروسی که به راستی در جامعه امروزی ایرانی کمرنگ بوده و گویی اصلن و ابدن در پیشگاه مردمان ما، جایگاهی ندارند.
امید است که این حرکت خود سرآغاز جنبشی همه گیر باشد و ایرانیان در سراسر کشور به بخشندگی و گذشت روی آورده و با محبت نسبت به یکدیگر، رفتار کنند. آرزوی هر ایرانی روشنفکر و آزاده ای، ایرانی به دور از خشونت و اعدام است، بنابراین رفتار این مادر مهربان و با گذشت، بایستی که سرمشق تمامی مردمان سرزمین مان قرار گیرد.

بلال در سال ۱۳۸۶ در جریان نزاعی خیابانی عبدالله حسین زاده را به قتل رسانده بود
مادر بلال (محکوم به اعدام) یک روز پیش از اجرای مراسم
بلال برای اجرای حکم اعدام آورده می‌شود
مادر بلال 'ناامید' و در حالی که دیگر نمی‌تواند روی پا بایستد هنوز دست به دعا دارد
بلال به سوی طناب‌دار برده می‌شود
مادر عبدالله، مقتول، بر سر بلال داد می‌کشد. پسر او به هنگام مرگ فقط هفده سال سن داشت
مادر و پدر عبدالله با دستان خود طناب‌دار را از گردن بلال باز می‌کنند
مادر بلال برای تشکر به پابوس مادر عبدالله رفته است
مادر بلال و مادر عبدالله یکدیگر را در آغوش می‌گیرند
مادر و برادر بلال از پدر عبدالله تشکر می‌کنند


 فضول محله 

طرح دو‌فوریتی «شنود اسلامی»



به گزارش «فرارو» سعید حیدری‌طیب، عضو کمیسیون انرژی مجلس از ارائه طرح دو‌فوریتی نمایندگان مجلس به هیات‌ رییسه خبر داده تا آن‌طور که او می‌گوید «شنود» به‌صورت اسلامی در کشور انجام شود.
براساس این گزارش در صورت تصویب این طرح، از این پس در کمیته شنود استان‌ها، حضور یک نماینده مجلس الزامی خواهد شد.
این طرح همچنان پیشنهاد کرده که در «تیم شنود» یک قاضی شنود، یک نماینده مجلس و دو کارشناس از شورای تامین استان حضور داشته باشند و نظر و رای نهایی هم بر عهده قاضی شنود باشد.
طراح این طرح تاکید دارد که این طرح در راستای «منشور حقوق شهروندی و مبانی فقهی و شرعی، تدوین شده و برای حفظ حرمت و شان مردم، لازم و ضروری است.»
به گفته‌ی سعید حیدری‌طیب، ضرورت این طرح به این خاطر است که «تشکیلات امنیتی آلوده به گناه نشده و در تمام مسیر شنود، نمایندگان بر ماجرای شنودهای مورد نیاز دستگاه‌ها نظارت داشته باشند.»
حیدری‌طیب که این طرح دو‌فوریتی را به هیات‌رییسه مجلس تقدیم کرده، درباره اینکه آیا این طرح محدودیت‌های جدیدی در مساله شنود به وجود نخواهد آورد هم گفته است: «ما در این طرح به دنبال تسهیل و قانون‌مندشدن امر شنود هستیم و هدف از حضور نماینده در کمیته شنود به‌خاطر افزایش سطح نظارت‌هاست. یعنی بنا نداریم مساله را پیچیده‌تر کنیم اما می‌خواهیم بدانیم که شنود چه ابعادی داشته و نظارت نماینده بر اشکال شنود اتفاق بیفتد.»
گفتنی است طرح «شنود اسلامی» در شرایطی به هیات‌ رییسه مجلس ارائه شده که پیش‌تر علی مطهری از شنود تلفن تمامی نمایندگان مجلس خبر داده بود.
همچنین سیدمحمد خاتمی، رییس‌جمهوری ایران در دولت اصلاحات هم چندی پیش به کنایه به شنود دفتر کارش و انتشار برخی اخبار به نقل از این شنودها اشاره کرده بود.

khodnevis.org

خواست وزارت اطلاعات از ريحانه: گره کور جنايتي که ما سازمان داده ايم، را شما لطفا باز کنيد!




ريحانه ۱۹ ساله بود که براي انجام طراحي دکوراسيون به همراه يک مرد وارد يک خانه ميشود، در آنجا با نقشه شوم قصد تجاوز اين فرد به خود آگاه ميشود و در وحشت و هراس و در جريان دفاع از خود با چاقو به کتف راست او ضربه اي ميزند و فرار ميکند.

اين اتفاق در ايران تحت حاکميت جمهوري اسلامي مي افتد. در سرزميني که انسانها هيچ ارج و قربي ندارند و يک باند وحشت و ترور در آنجا حکومت ميکنند که به راحتي آب خوردن قتل سازمان ميدهد، پرونده سازي ميکند و انسانکشي ميکند تا بماند و حکومت کند!

مرتضي سربندي هفت سال قبل در خانه اي به قتل ميرسد، ريحانه وارد چنبره حوادثي ميشود که يکسرش به موسسه اي وصل است که اين فرد قبلا با آنها همکاري ميکرده ، وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي، وزارت ترور و جنايت جمهوري اسلامي ايران ، وچنين است که يک تراژدي براي يک دختر جوان و براي خانواده اش اتفاق مي افتد.

ريحانه را در دالانهاي خونين و ترسناک وزارت اطلاعات، در شکنجه گاههاي اين حکومت ، ميزنند و بدنش را لت و پار ميکنند، ناخن پايش را ميکشند و به او يک سناريو آموزش ميدهند.بگو من قاتل بودم بهر قيمت اينرا بگو و از همين دفاع کن.

ريحانه قتل را به عهده ميگيرد، در حاليکه ، همه چيز شهادت از اين ميدهد که او فقط از بد روزگار به شبکه اي وارد شده که يک نفر ظاهرا بايد در آنجا به قتل ميرسيده و ريحانه در مقابل خود مردي را مي بيند که غافل از همه جا قصد تجاوز به اين دختر جوان را داشته است. بنظر ميرسد هر دو قرباني يک نقشه شوم وزارت اطلاعات هستند.

ريحانه ضربه ميزند و فرار ميکند و بقيه داستان را همان طراحان قبلي ادامه ميدهند. آثار جرم از بين ميرود، راست راست دروغ ميگويند، مي فرمايند مرتضي سربندي در حال نماز خواندن به قتل رسيده، براي اينکه مشروعيت و تقدس به اين واقعه بدهند، و موضوع دفاع در مقابل تجاوز را از پرونده پاک کنند. در حاليکه او دم در ضربه خورده و ريحانه در حاليکه قصد فرار دارد به او ضربه زده است و سجاده اصلا خونين نبوده و... و... و از اين نوع مسائل در اين پرونده به وفور يافت ميشود....

هر چه زمان ميگذرد و موضوع اين پرونده در سطح جامعه مطرح تر ميشود، زواياي بيشتري از پرونده علني ميشود. اينک سخن از گلوله به ميان آمده و قتل از طرق ديگر و... و... آنچه موضوع را علني و علني تر ميکند، حضور مردم در اين پروسه است.

حداقل ۱۵۰۰۰۰ نفر طومار امضا کرده و وارد پرونده شده اند و ميليونها نفر با شنيدن خبر بهر طريقي که توانسته اند خواست لغو حکم اعدام ريحانه را مطرح کرده اند، موضوع ريحانه به يک بحران سياسي در حکومت اسلامي ايران دامن زده و طراحان و استراتژيستهاي اين حکومت و مسئولين وزارت اطلاعات با سرهم بندي مسائل و آبروريزي بيشتر دارند کار را از خراب خراب تر ميکنند.

اکنون همه ميدانند که پرونده به زيرزمين هاي وحشتناک و خونين وزارت اطلاعات وصل است.

مردم ! امضا کنندگان طومار، هنرمندان و همه کسانيکه خواهان لغو حکم اعدام ريحانه هستيد!

ببينيد وزارت اطلاعات با چه ترفندهايي خواهان ختم اين قائله است. کشتن هر چه زودتر ريحانه!

وزارت اطلاعات مي فرمايد:

اعتراض بيهوده است. اصلا اعتراضات و تحريک احساسات خانواده هاي مقتول باعث جري تر شدن آنها و اعدام افراد است. پس لطفا ساکت شويد ، کمپين نکنيد، افشا گري نکنيد و فقط دعا و التماس کنيد و به حکومت و قانون قصاص و اعدام کاري نداشته باشيد در غير اينصورت خودتان باعث و باني اعدامها هستيد!!

و درست در همين روزها چند خانواده مقتول رضايت ميدهند و به نوعي تو دهني محکمي به حکومت و وزارت اطلاعاتش ميزنند. در شهرستان نور مادر قهرمان عبدالله که اسمش و عکسش در تاريخ ثبت شد ميگويد هر خانواده مقتولي که اکنون رضايت نميدهند با لعن و نفرين و اعتراض بقيه مردم مواجه هستند...

کوشيدند و نوشتند و سرودند که حرفي در مورد کنه ماجرا نزنيد. وارد پرونده و جزييات آن نشويد، شما قاضي و کارشناس و متخصص نيستيد، کار را به متخصصين امور بسپاريد. اگر وارد جزييات شويد باز خانواده مقتول ناراحت ميشود!!

وقتي وکيل قبلي پرونده با شجاعت وارد موضوع شد و از جعبه سياه و نابود شدن اسناد و مدارک توسط همان دوستان وزارت اطلاعاتي حرف زد. فعلا پاسخي از آنسو نشنيده ايم.

گفتند و نوشتند و سرودند که احزاب و يا سازمانهاي سياسي و يا حقوق بشري جان ريحانه برايشان مهم نيست اينها ميخواهند مشهور شوند!! پس به حرفشان گوش نکنيد. اين بنظر بيش از همه نقش و اهميت کار افشاگرانه و بين المللي و اهميت کمپين هايي از اين نوع را گوشزد ميکند و تاثير اين نوع کمپين ها در محتاط شدن حکومت اسلامي و تحميل عقب نشيني به حکومت را. اين نقطه قدرت ما و نقطه ضعف رژيم را نشان ميدهد.

و در نهايت وقتي به همت مردم و به دليل بحثهاي گسترده در مدياي اجتماعي سوال هاي متعددي را شاهد بودند، روز جمعه از زبان جلال سربندي فرزند ارشد مرتضي سربندي در يک مصاحبه اعلام کردند، شرط آنها يعني شرط خانواده مقتول براي بخشش ريحانه، باز کردن گره کور اين قتل است. يعني ريحانه بايد بگويد چه کسي گم شده، کدام اسناد را وزارت اطلاعات از بين برده و شيخي نامي که گم شده اين پرونده است کجاست و کيست؟

ببينيد جلال سربندي در مصاحبه با اعتماد چه ميگويد:

اعتماد: به نظر مي رسد ريحانه خودش هم يك قرباني است. در مقابل چه چيز حاضر به بخشش ريحانه هستيد؟

"جلال سربندي: ريحانه ممكن است قرباني باشد اما اين دواي درد ما نيست. ما فقط در صورتي كه انگيزه واقعي ريحانه مشخص شود و واقعيت را بگويد كه همدستش و اتفاق حقيقي اي كه افتاده چه بوده حاضر به بخشش هستيم.

اگر هم از روي ناداني و سن پايين اين قتل را انجام داده باشد و فقط يك احساس بچگانه نسبت به اين موضوع داشته باشد قابل پذيرش نيست. چطور مي توان كسي چاقوي 50 سانتي بگيرد و بگذارد در كيفش. اين شايبه در ذهن من جايي ندارد. خانم جباري به دو علت آقاي «ش» را معرفي نمي كند. يا اينكه توسط ايشان اغفال شده است و دسترسي به او ندارد يا اينكه نمي خواهد آن مرد را معرفي كند."

گره کور و يا جعبه سياه اين پرونده ، فردي به نام شيخي است .

احتمالا يک عنصر وزارت اطلاعات. حالا وزارت اطلاعات از ريحانه ميخواهد او را معرفي کند، در غير اينصورت اعدام ميشود.

در ملاقات آخري که ترتيب داده بودند، قاضي با قيافه اي مهربان در يک اطاق از او ميپرسد: دخترم اگر حرفي داري براي روشن شدن اين پرونده و اگر ميخواهي کسي را معرفي بکني بگو، ما به تو قول ميدهيم از تو مواظبت کنيم....

همان قاضي و همان کساني که ناخن پايش را کشيده اند و به حرفهايش توجهي نکرده و در خفا و آشکار تهديدش کرده اند. همان دستگاه جهنمي که او را گروگان گرفته و ميخواهد با تمام وجود و هر چه سريعتر او را اعدام کند. ريحانه به اندازه کافي "مهرباني" اين قضات عاليرتبه حکومت اسلامي و سيستم آنها را چشيده است و ديگر احتياجي به اين نوع مهرباني ها ندارد.

در مورد چاقويي که در اين مصاحبه جلال سربندي از آن حرف ميزند، خيليها گفتند و نوشتند، بقول يک نفر اين چاقو نبوده قمه بوده و چگونه يک دختر در کيفش که اکنون در دسترس عموم است و همه ميتوانند آنرا ببينند، يک قمه با خود برده و ظاهرا از قبل هم با تلفن و اس ام اس جار زده آي مردم فردا قرار است کسي را بکشم، اينها سناريوهاي مسخره وزارت اطلاعاتي است که به کنج ديوار رانده شده و مجبور است بگويد چه کسي سربندي را کشت و چرا آثار جرم را از بين برديد و چرا دروغ ميگوييد و چرا يک دختر را قرباني ميکنيد؟

اينک صحبت از تيراندازي و گلوله اي است که از جلو به سربندي اصابت کرده است.

اعتماد: عموي شما در جلسه صلح و سازش در دادسراي امور جنايي مدعي شد علاوه بر اصابت ضربه چاقو به پدرتان گلوله نيز شليك شده است. آيا اين موضوع صحت دارد؟

جلال سربندي : عموي من گفتند كه جاي گلوله در بدن پدرم بوده اما لخته خوني كه در بدن ايشان بود شايد اين شايبه را به وجود آورده و اين را رد مي كنم.

بهمين راحتي!! عموي من فکر کرده جاي گلوله بوده و من اينرا تکذيب ميکنم. خيلي ممنون افکار عمومي هم آرام ميشود. چون جلال سربندي ميگويد گلوله نبوده عمويم فکر کرده گلوله بود، خون لخته شده بود.... و ما همه ميرويم آسوده خاطر ميشويم و منتظر اجراي حکم اعدام ريحانه مي نشينيم!!! .

جلال سربندي در اين مصاحبه ميگويد در شربت روي ميز داروي بيهوشي نبوده ، بلکه داروي مسهل بوده که از قبل در درون ليوان بوده و پدر ايشان نفهميده و در آن ليوان ريحانه شربت ريخته و اين دارو هم درونش حل شده است!!

اعتماد: يكي از ابهامات پرونده كه مطرح شده وجود داروي بيهوشي در دو ليوان آبميوه يي است كه در محل حادثه قرار داشته است. شما در اين باره چه مي دانيد؟

جلال سربندي: يكي از دو ليوان داراي داروي مسهل بوده نه بيهوش كننده و اين نشان دهنده حرف هايي كه در مورد تجاوز مي زنند نيست... آنجا خانه عمه پدرم بود و ايشان شايد به دليل سن بالايشان قبلادارويي ريخته باشند و بعدا كه آبميوه داخل آن ريخته شده است اين را نشان داده است. از يكسري شايبه و اتهاماتي بعضي ها استفاده مي كنند كه اين شان ما را جريحه دار تر مي كند

از اين نوع اظهار نظرها در مصاحبه فرزند مرتضي سربندي زياد ميتوان ديد.
نکته اصلي اينست که حکومت اسلامي و وزارت اطلاعاتش پشت خانواده مقتول قائم شده اند و پاسخ يک کمپين انساني و مشروع و بين المللي را براي لغو حکم اعدام ريحانه، با اعلام اينکه حرف نزنيد خانواده مقتول ناراحت ميشوند، التماس کنيد شايد دلشان نرم شود و اينک با اعلام اينکه ريحانه وقتي نجات مي يابد که بگويد عنصر وزارت اطلاعات و قاتل اصلي الان کجاست، عملا چنين اعلام ميکند که قصد اعدام ريحانه بهر قيمتي را دارد.

اين حکومت را فقط با گسترش دادن به اعتراضات و اعمال فشار نهادهاي بين المللي ميتوان وادار به عقب نشيني کرد. بايد اعدام ريحانه را براي نظام اينها هزينه ساز کرد. اين تنها راه نجات ريحانه از دست وزارت اطلاعات خونريز و قسي القلب و کل حکومت جنايتکار اسلامي است. به کمپين نجات رحانه جباري بپيونديد و کمک کنيد با اقدامات و ابتکارات و افشاگريهاي گسترده جان او را نجات دهيم!

مينا احدي
۲۰ آوريل ۲۰۱۴

خامنه‌ای: برابری زن و مرد کاملا غلط است...



سیدعلی خامنه‌ای رهبر حکومت اسلامی ایران صبح شنبه ۳۰ فروردین در جریان دیدار با عده‌ای از زنان که سایت وی آنان را «نخبه و فرهیخته» نامیده، گفت که ضروری است تا یک مرکز عالی فرا قوه‌ای برای تدوین راه‌بردی صحیح در قبال مساله «زن» تشکیل شود.
وی لازمه دست‌یابی به چنین راه‌بردی را پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات «غلط، کلیشه‌ای و متحجر» غربی در امور زنان و تکیه بر متون و معارف ناب اسلامی دانست.
خامنه‌ای با ذکر این‌که «هرکس اگر مساله زن را جدا از مساله خانواده مورد بررسی قرار دهد، در فهم مساله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می‌شود»، گفت: «اگر می‌خواهیم نگاه ما به مساله زن، سالم، منطقی، دقیق و راهگشا باشد باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی کاملا فاصله بگیریم».
رهبر نظام جمهوری اسلامی «برابری جنسی زن و مرد» را از جمله حرف‌های کاملا غلط غرب خواند و اضافه کرد: «برابری همیشه به معنای عدالت نیست، عدالت همیشه حق است، اما برابری گاه حق است و گاه باطل».
وی هم‌چنین گفت: «با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه‌ای از زندگی آفریده است در عرصه‌هایی وارد کنیم که آن‌ها را دچار رنج و سختی می‌کند؟»
خامنه‌ای با اشاره به محدودیت تحصیل زنان در برخی رشته‌های دانشگاهی، گفت: «اگر در این مساله تفاوتی هم باشد ضد عدالت نیست چرا که نباید رشته‌های تحصیلی و مشاغلی که متناسب با طبیعت زنان نیست به آنان تحمیل شود».
در سال‌های اخیر، سیاست‌ محروم کردن دختران از تحصیل در برخی رشته‌های دانشگاهی، کاهش سهمیه آن‌ها در کنکور و سیاست‌های تبعیض آمیز دیگری توسط مسوولان نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته شده‌اند.
دی‌ماه گذشته علیرضا ‌علی‌احمدی رییس کمیسیون تدوین الگوی سبک زندگی اسلامی‌ـ‌ایرانی دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی در مصاحبه‌ای، با حمله به مدرنیته و زندگی شهری، گفت که تجملات این فرهنگ باعث اسراف و تبذیر می‌شود و در نتیجه زن و مرد هر دو مجبور می‌شوند کار کنند.
وی که سابقه تصدی مقام وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی را در کارنامه دارد پیشنهاد داد که دوران تحصیل دختران به جای ۱۲ سال به ۱۰ سال کاهش یابد تا بتوانند ازدواج کنند و «کار اصلی آن‌ها خانواده، فرزند و پرداختن به آن مسائلی باشد که روز قیامت باید به آن پاسخ‌گو باشند».
این عضو شورای انقلاب فرهنگی، فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی و سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، داشتن شغل را برای زنان بدون مانع دانست اما گفت که شغل جزو اولویت‌های زندگی ما برای خانم‌ها نیست «بلکه بانوان ما باید بتوانند کانون گرم خانواده را شکل دهند و فرزندی تربیت کنند که اعمالش برای پدر و مادرش باقیات الصالحات باشد و موجبات رضای الهی را فراهم کند».
لازم به ذکر است که مساله مقابله با کاهش جمعیت، در سال‌های اخیر با فرمان رهبر جمهوری اسلامی در دستور کار مسوولین نظام قرار گرفته است.
خامنه‌ای در جلسه‌ای که اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در آن حضور داشتند، «دستور جدی» برای عدم ارائه کمک مالی به روش‌های جلوگیری از کاهش جمعیت داده است.
سال ۱۳۸۹ محمود احمدی‌نژاد رییس دولت وقت جمهوری اسلامی در گفت‌وگویی با شبکه یک تلویزیون دولتی ایران، گفت ایران قابلیت جمعیتی معادل ۱۵۰ میلیون نفر را دارد و افزود که داشتن یک یا دو فرزند سیاستی غربی است. آبان‌ماه ۱۳۹۲ نیز علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی در پیامی که به همایش «تغییرات جمعیتی و نقش آن در تحولات مختلف جامعه» در شهر قم فرستاد، اظهار کرد: «ما دست کم را گرفتیم که گفتیم ۱۵۰ میلیون، بیشتر هم می‌شود».
علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی سال گذشته موضع‌گیری سابق خود را مبنی بر تایید سیاست کاهش جمعیت اشتباه خوانده و گفته بود: «یکی از خطاهایی که خود ما کردیم این بوده که تحدید نسل از اواسط دهه ۷۰ به این طرف باید متوقف می‌شد. مسوولان کشور در این باره اشتباه کردند و خود بنده هم سهیم هستم. این را خدای متعال و تاریخ بر ما ببخشد».
در پی طرح سیاست‌های جدید برای تشویق به افزایش جمعیت، جراحی‌های پیش‌گیری از بارداری از چرخه عمومی ارائه خدمات حذف شد، واحد درسی «تنظیم خانواده» در دانشگاه‌ها که پیشنهاد شده بود با «شکوه همسرداری» جابه‌جا شود، جای خود را به واحد «دانش خانواده» داد و سال گذشته نیز شهروندهای پایتخت شاهد بیل‌بوردهای بحث‌برانگیز «فرزند بیشتر، زندگی شادتر» به جای «پسر یا دختر، دو بچه کافی‌ست» بودند.

khodnevis.org

زنده یاد نصرت الله امینی یکی از نجات دهندگان تخت جمشید...



پس از انقلاب 57 نصرت الله امینی برای مدت کوتاهی استاندار فارس شد و در همان زمان بود که در برابر اقدام خلخالی که قصد داشت با بولدوزر تخت جمشید را ویران کند، ایستاد و به نیروهای نظامی فارس آماده باش داد تا از این اقدام ضد بشری جلوگیری کنند.

جاوید باد

دین...



دینی که پر از فرمان کشتن و بستن و دست و پا بریدن و ربودن این زن و آن زن باشد و یا دارایی و هستی شان را بچابد، دین نیست فرمان نابودی اندیشه و روان و کالبد است. من باور و عقیده ی به این بیدادگری و ستم پیشگی ندیدم.

فردریش نیچه

لاریجانی: از هیچ یک از احکام اسلامی خجالت نمی‌کشیم...




لاریجانی: از هیچ یک از احکام اسلامی خجالت نمی‌کشیم

محمد جواد لاریجانی٬ دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه: مشکل اینجاست که غرب نمی‌فهمد قصاص با اعدام فرق می‌کند؛ حکم قصاص، متعلق به شاکی است که می‌تواند اجرا کند یا محکوم را مورد بخشش قرار دهد تا قصاص نشود.

وی در ادامه افزود: از هیچ یک از احکام اسلامی خجالت نمی‌کشیم؛ پشت ‌سر احکام اسلامی می‌ایستیم.

بیماران جنسی‌ که بر ما حکومت میکنند و تفکرات آنها به شکم و زیر شکم محدود میشود...

بیماران جنسی‌ که بر ما حکومت میکنند و تفکرات آنها به شکم و زیر شکم محدود میشود: آخوندی زنان را به قابلمه محتوی چلو کباب تشبیه می‌کند و می‌گوید: آی مردها اگر می‌خواهید کسی‌ نسبت به زن و دختر شما هوس نکنه، یَک چادر بندازید روش! واًِلا هوس ميكنندا

او همچنین می‌گوید:
اگر زن و شوهر همدیگر را از لحاظ نیاز جنسی‌ سیر نکنند، حسابی‌ به هم دیگه تأمین نکنند، این بنده خدا گرسنه می‌مونه، نیمچه گرسنه میومنه، آدم گرسنه هم غذای‌ خوشمزه توی خیابون ببینه اینطوری نگاه میکنه :O

به نظر شما چرا ما مردم ایران به این افراد با این افکار مریضشان اجازه میدهیم در تمامی‌ امور زندگی‌ ما این چنین دخالت کنند؟ از خانوم هایی که با ظاهر امروزی، در اروپا و آمریکا چرا هر روز برای تقویت قدرت حکومت آخوند ها، همانها که بیشترین ظلم را به زنان کرده اند، تلاش میکنند؟

در سلسله ویدیو هایی تفکر زن ستیز آخوند‌ها را به شما نشان خواهیم داد تا خودتان قضاوت کنید.

لینک به ویدیو سخنان حجت‌الاسلام که پای مینبر در مورد حرارت صندلی که زن روی آن‌ نشسته صحبت می‌کند

http://goo.gl/dNK8wf

به نظر شما این افراد در کجا و چگونه تربیت شدند که تا این اندازه افکارشان مریض است؟ چرا ما مردم ایران به این بیماران جنسی‌ اجازه میدهیم با این درجه از وقاحت در خصوصی‌ترین مسائل زندگی‌ ما دخالت کنند؟ بعضي از هموطنان ميگويند ما تلويزيون را خاموش ميكنيم تا صحبت های آنها را نشنويم، اما آيا با جارو كردن آشغال به زير فرش ميتوان سلامت خانه را حفظ نمود؟


حجت الاسلام دیگری می‌گوید:

«اگر یک خانمی روی صندلی بشینه، وقتی بلند شد، تا وقتی گرمای نشستن اون خانم اونجا هست، یک مرد اگه اونجا بشینه، مکروهه!»

و در ادامه گفت:

« امیر المؤمنین می‌فرمود من به دختران جوان سلام نمیکنم!، مبادا که جواب سلام را با یک ناز و کرشمه‌ای بدهد، صدا را نازک کند، دل من بلرزد! »

کدام تفکر به شکوفایی زنان و مردان در جامعه کمک می‌کند؟

https://www.facebook.com/photo.php?v=10152305668463954

عقب نشینی (بدون شرح)


مجموعه «اراذل و اوباشی» به نام «نظام»



سی و چند سال است که یک کلمه به کررات شنیده شده است: «نظام» ! اما به راستی این «نظام» چیست؟ اگر دقیق شویم «نظام» نام مستعار تعدادی «آخوند مفت خور» و مجموعه ای از «اراذل و اوباش» است که در سی و چند سال گذشته به چپاول و غارت سرمایه های ملی ایرانیان مشغول هستند. مجموعه ای دویست تا سیصد نفری که تعدادی پست حکومتی را بین یکدیگر پاسکاری می کنند و نام مستعار خود را «نظام» گذاشته اند. از این مجموعه، سپاهی از درنده ترین و وحشی ترین «اوباشان» تحت نام «سپاه پاسداران» محافظت می کند.

نکته دانی می گفت وقتی انقلاب شد و چند ماهی گذشت و ادارات دولتی و مدارس و کارخانه ها بازگشایی شدند و هر کس به سر کار خود بازگشت در این بین ماندند تعدادی از « اوباشان و چاقوکشان» که کار و شغلی نداشتند و لذا جذب مراکزی به نام «کمیته» و «سپاه پاسداران» شدند و از آنجا که خمینی و آخوندهای ما قبل تاریخی حرفی به جز سرکوب برای گفتن نداشتند هر روز بیشتر از روز پیش برای بقای «سلسله آخوندیان» متوسل به این «اراذل و اوباش» گشتند و انتهای کار آن شد که امروز کشور ثروتمند ایران یکی از سیاه ترین و نکبت بار ترین دوره های تاریخی خود را طی می کند.

آیا آخوند دوزاری خامنه ای یا آخوند مفت خور لاریجانی یا آخوند تروریست روحانی یا بقیه آخوندهای ماقبل تاریخی اعم از جنتی، موحدی کرمانی، احمد خاتمی و بقیه فسیل های حوزه علمیه اگر این بساط چپاول و غارت تحت نام «نظام» برپا نباشد به چه کار این جامعه می آیند؟ یا اوباشان بی سوادی چون نقدی، رادان، فیروزآبادی، ده نمکی و بقیه چماقداران و چاقو کشان در یک جامعه سالم چه جایگاه و منزلتی خواهند داشت؟

گشادی کلاهی که تحت نام «جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه» بر سر ایرانیان رفت آنگاه آشکارتر می گردد که به یاد بیاوریم امام دروغگویان – خمینی- حفظ «نظام» یعنی حفظ خودش و همین مجموعه ی «اراذل و اوباش» را از اوجب واجبات اعلام کرده و هر جنایتی را برای حفظ آن مباح و حلال دانسته بود.


جزئیات تکان دهنده از ضرب و شتم زندانیان سیاسی...



در پی تهاجم خونین روز پنج شنبه به بند ۳۵۰ زندان اوین، سی تن از زندانیان این بند به سلول های انفرادی منتقل شدند.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان به نقل از  تارنمای کلمه، در پی مقاومت تعدادی از زندانیان سیاسی در برابر بازرسی غیرمتعارف و استفاده از باتوم علیه زندانیان، به دستور ماموران عملیات اطلاعات سپاه و حفاظت زندان، سی نفر از زندانیان به سلول های انفرادی بند ۲۴۰ اوین منتقل شدند.
به هنگام این انتقال، گارد زندان با بیش از یکصد مامور باتوم به دست، با تشکیل تونل در سالن منتهی به خروجی بند ۳۵۰ زندانیانی را که به روی زمین می کشیدند، با باتوم خصوصا از ناحیه سر و صورت مورد ضرب و جرح قرار دادند و لباس های آنها را پاره و از تن آنها خارج کردند.
بر اساس این گزارش، ماموران پس از آنکه زندانیان را در محوطه افسر نگهبانی رو به دیوار و یا روی زمین قرار دادند، دستبند و چشم بند به آنها زدند و مجددا با ضرب و شتم و در حالی که تعدادی از آنها با شکستگی و خونریزی رو به رو بودند، با مینی بوس به بند ۲۴۰ و سلول های انفرادی انتقال داده شدند.
این گزارش همچنین حاکی است مجروحان به بهداری اعزام نشده اند و تنها مقادیری وسایل پانسمان به سلول های انفرادی ارسال شده است.