۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

مسئله زمین، زندگیِ دهقانان، و برنامه اقتصادیِ رژیم ولایت‌فقیه...

سیاست‌های ضدمردمی اقتصادی- اجتماعی رژیم ولایت‌فقیه در بخش کشاورزی فاجعه آفریده‌ است. دهقانان میهن ما در چنگال فقر و عقب‌ماندگی گرفتارند. بیش از سه‌دهه پس از انقلاب بهمن، معضل زمین همچنان گلوی روستاییان کشور را می‌فشارد.



مسئله زمین، زندگیِ دهقانان، و برنامه اقتصادیِ رژیم ولایت‌فقیه 


روستاهای میهن ما بیش از هرزمان دیگری با مشکل‌های ناشی از سیاست‌های مخرب رژیم ولایت‌فقیه دست به‌گریبانند. افزایش شمار مهاجرت‌ها از روستا به شهر، کاهش سطح تولیدات کشاورزی، فقر روزافزون خانواده‌های دهقانی، و معضل زمین و آب، در کنارِ جولان دادن واسطه‌ها، سَلَف‌خرها، و دلال‌های وابسته به حکومت، عرصه زندگی در روستاها را تنگ‌تر از پیش ساخته‌اند. دراین زمینه، روزنامه آرمان روابط عمومی، ۱۶ بهمن‌ماه، درگزارشی نوشت: ”بخش کشاورزی بجای ۲/ ‌۶ درصد رشد، ۴/‌ ۱ درصد رشد داشته ‌است... ۸۰ درصد عقب‌ماندگی از برنامه در بخش کشاورزی دیده‌ می‌شود.” خبرگزاری کار ایران- ایلنا- نیز در انتهای آذرماه امسال نوشته‌ بود: ”تهدید اشتغال ۶۵هزار خانوار کشاورزی در پی عدم پرداخت مطالبات دولتی... مطالبات کشاورزان چایکار بالغ بر ۲۸ میلیارد تومان است، علی‌رغم پیگیری‌های مستمر کشاورزان و انجام ملاقات‌های متعدد با نمایندگان استان (گیلان) در مجلس هنوز مطالبات پرداخت‌ نشده و این خُلف وعده به بحران تبدیل شده ‌است.“
همچنین خبرگزاری کشاورزی ایران- ایانا” - ۳‌ بهمن‌ماه، گزارش‌داد: ”رییس انجمن ملی سیب‌زمینی ایران گفت، به‌رغم تولید ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار تن سیب‌زمینی... کشاورزان سیب‌زمینی کار کشور ضرر کردند... قیمت خرید تضمینی دولت حدود ۱۶۰ تومان بود، درحالی که قیمت تمام‌شده یک کیلوگرم سیب‌زمینی ۲۶۰ تومان برای کشاورز تمام می‌شود.“
به‌علاوه، خبرگزاری ایسنا، ۵ بهمن‌ماه، در گزارشی، خاطرنشان ساخت: ”برآورد تورم ۳۵ درصدی محصولات کشاورزی درسال آینده... درحال و هوای اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها و شدت‌ یافتن تحریم‌ها... نرخ‌های تصویب‌شده خرید تضمینی از ناکارآمدی این بازوی حمایتی[حکایت] داشته. ... نایب رییس هیات مدیره مجمع ملی هماهنگی و حمایتی تشکل‌های کشاورزی دراین باره می‌گوید، درشرایط افزایش چشمگیر نرخ تورم و رشد ۲۰۰ درصدی قیمت نهاده‌های کشاورزی اعلام نرخ‌های تضمینی، انگیزه کشاورزان برای کشت را ازبین‌برده و پیش‌بینی می‌کنیم درسال زراعی جدید کاهش قابل ملاحظه سطحِ زیرکشتِ محصولات کشاورزی و بیکاری کشاورزان ضعیف و فقیرتر را شاهد باشیم.“
تضعیفِ بخش کشاورزی و فقر دهقانان ایرانی، به موازات واردات سیل‌آسای محصولات مختلف کشاورزی از سوی تاجرهای عمده و بنیادهای انگلی، ادامه ‌دارد. در گرماگرم بحران ارزی و سقوط ارزش پول ملی، در پاییز امسال، اعلام‌شد که، در طول شش‌ماهه نخست سال ۱۳۹۱، بیش از ۱۰ میلیون تن محصولات کشاورزی به ‌کشور وارد شده‌ است. رسانه‌های همگانی دراین زمینه خبرهای زیادی منتشر کردند. ایلنا، از قول رییس کمیسیون کشاورزیِ اتاق بازرگانی، گزارش داده ‌بود: ”طی شش ماه نخست سال جاری واردات ۱۰ میلیون تن محصول کشاورزی به ‌ایران نگران کننده‌ است. طبق آمار منتشره واردات محصولات کشاورزی سبب گردیده، نرخ بیکاری در روستاها و بخش کشاورزی افزایش یابد. به تصریح رییس اتحادیه صادرکنندگان میوه و تره‌بار طی سال جاری دراثر سیاست وزارت جهاد کشاورزی در حمایت از واردکنندگان و تجار عمده ”تعداد زیادی از کشاورزان در زمینه تولید مرکبات متضرر شده یا کار خود را از دست دادند.“ دراین خصوص، ایسنا، ۷ آذرماه، در گزارشی نوشت: ”باتوجه به تولید ۵/ ۴ میلیون تن مرکبات در کشور وزارت جهاد کشاورزی بدون توجه به میزان تولیدات، نسبت به واردات مرکبات اقدام کرد و تعداد زیادی از کشاورزان کار خود را ازدست‌ دادند.“
این معضل درمورد کشتِ چای و چایکاران نیز وجود دارد. ایلنا، ۲ آذرماه، در گزارشی از وضعیت چایکاران شمال کشور، یادآوری کرد: ”۶۵ واحد تولید چای درشمال تعطیل شده‌اند. درهر کارخانه چای به‌طور متوسط ۵۰ کارگر کار می‌کردند که درحال حاضر بیکار شده‌اند. در منطقه مرکزی لاهیجان بسیاری از باغات زیر کشت چای به‌دلیل مقرون به‌صرفه نبودن کشت چای تبدیل به جنگل شده‌اند. از مجموع ۱۸۰ کارخانه چای در شمال کشور هم‌اکنون ۱۱۵ کارخانه بصورت نیمه فعال باحداقل ظرفیت درحال تولید هستند. بجز دلالان صنعت چای که سودهای کلانی را بدون زحمت نصیب خود می‌کنند همه کسانی که درصنعت [و کشتِ] چای ایران به‌نوعی ذینفع بوده‌اند، متضرر شده‌اند.“
علاوه براین‌ها، ایلنا، ۱ آذرماه، گزارش‌ داد: ”نماینده لاهیجان و سیاهکل گفت، دولت برای خرید چای کشاورزان این حوزه [لاهیجان- سیاهکل] تعهد ۲۸/ ۵ میلیارد تومانی داده‌ بود که تا به‌امروز به تعهدات خود عمل‌ نکرده ‌است.“ محصولاتی مانند سیب‌زمینی، پنبه، برنج، گندم، و ذرت نیز سرنوشت مشابهی داشته و دهقانان فعال در این زمینه‌ها یا ورشکسته شده یا از سر فقر و تیره‌روزی روستاها را رها کرده و ساکن حاشیه شهرهای بزرگ کشور شده‌اند. مطابق آمار اتحادیه پنبه‌کاران کشور درسال کنونی ۲۵ درصد از سطح زیرکشت پنبه کاسته ‌شده که علت آن حذف یارانه‌ها است.” لازم به‌ذکر است که در آمریکا و اتحادیه اروپا به ‌تولید برخی محصولات کشاورزی ازجمله پنبه یارانه [سوبسید] داده‌ می‌شود، درحالی‌که به‌ دستور “صندوق بین‌المللی پول” ، دولت ضدملی احمدی‌نژاد یارانه‌های بخش کشاورزی را حذف می‌کند.
ایلنا، ۱ آذرماه، گزارش‌داد: ”رییس اتحادیه سیب‌زمینی‌کاران از افت کیفی سیب‌زمینی خبرداد و گفت، باتوجه به پایین‌ بودن قیمت خرید تضمینی، این محصول ازسوی واسطه‌ها از کشاورز جمع‌آوری می‌شود و با ۶۰۰ تومان افزایش قیمت درهر کیلو در بازار مصرف عرضه می‌شود. حدود ۱۸۰ هزار هکتار ۵/ ۲۲ تن محصول برداشت می‌شود. ... اما با توجه به قیمت خرید تضمینی امسال که برای هر کیلو سیب‌زمینی ۱۶۰ تومان بوده‌ است، کشاورزان ضرر می‌کنند و این موضوع سبب ‌شده تا سیب‌زمینی تولیدی توسط دلالان و واسطه‌ها جمع‌آوری شود. ... تولید سیب‌زمینی به‌عنوان یکی از محصولات مهم کشاورزی که ارتزاق قشر آسیب‌پذیر قلمداد می‌شود، رهاشده و برنامه‌ای برای ساماندهی آن وجودندارد. ... در سال جاری و سال آینده با کمبود این محصول مواجه و پیش‌بینی می‌شود دست به‌دامن واردات شویم.“
قیمت خرید تضمینی گندم و اجحاف به دهقانان ایرانی آن‌چنان روشن ‌است که لازم به توضیح و تفسیر نیست. ازسوی دیگر، ایلنا، اواخر مهرماه امسال، در گزارشی اعلام ‌کرده‌ بود: ”کمبود شدید کود شیمیایی مزارع گندم را در وضعیت خطرناکی قرار داده ‌است. ... امسال به دلیل بحران کمبود شدید کود شیمیایی به‌ویژه کود اوره و همین‌طور افزایش نرخ آن در بازار آزاد تا حدود ۵ برابر کود یارانه‌ای و زیر فشار رفتن کشاورز از لحاظ اقتصادی، مزارع گندم در وضعیت بسیار خطرناکی هستند.”
مسئله قیمت خرید تضمینی یکی از معضل‌های جدی دهقانان میهن ما در سالیان اخیر، به‌خصوص از زمان اجرای برنامه آزادسازی اقتصادی و شدت‌ یافتن تحریم‌های امپریالیستی، بوده‌ است. دولت‌های جمهوری اسلامی، و به‌ویژه دولت ضدملی احمدی‌نژاد، در چارچوب راهبردهای اقتصادی- اجتماعی رژیم ولایت‌فقیه، همواره نرخ خرید تضمینی را بسیار پایین‌تر از ارزش واقعیِ محصولات و هزینه‌ها و کار انجام‌شده از سوی دهقان، تعیین می‌کنند، و این امر سبب زیان و ضرر روستاییان کشور خصوصاً دهقانان خرده‌پا و تهیدست شده و می‌شود. ورشکستگی دهقانان، به‌ویژه پس از اجرای هدفمندی یارانه‌ها و حذف یارانه‌های حامل‌سوخت، کود، و بذر، دامنه‌یی گسترده و سخت نگران‌کننده یافته ‌است. با این وجود، هرساله نرخ خرید تضمینی- نه براساس خواست و حقوق دهقانان و حمایت از تولیدات بخش کشاورزی- بلکه در راستای منافع تجار عمده، دلال‌ها، سَلَف‌خرها، و به‌طورِکلی سرمایه بزرگ تجاری و شبکه توزیع دلالی آن، تعیین و مقرر می‌شود. دراین خصوص، دولت ضدملی احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری برگمارده ولی فقیه، برای سال آینده (۱۳۹۲)، قیمت خرید تضمینی برنج را اعلام کرده‌ است که با اعتراض دهقانان شالی‌کار رو‌به‌رو شد، و انجمن برنج ایران، اقدام دولت در اعلام زودهنگام قیمت خرید تضمینی برنج پرمحصول کشاورزان را “طنزآمیز“ خواند: “امسال قیمت خرید تضمینی برنج پر محصول در ابتدای مهر ماه اعلام شده و این در حالی است که کشاورزان، این مبلغ را در اواخر شهریور ماه سال بعد دریافت می‌کنند. این مبلغ نسبت به سال گذشته تنها ۲۰ درصد افزایش داشته است. کشاورزان نسبت به قیمت خرید سال گذشته نیز معترض بودند. با توجه به تورم موجود در کشور، چنین حرکتی از سوی دولت طنز آمیز است. ... اعلام قیمت دربازه زمانی اواخر اسفند یا ابتدای فروردین ماه منجر به‌این می‌شد که کشاورزان نسبت به هزینه‌ای که باید دراین حوزه انجام‌دهند دید صحیحی نداشته‌ باشند، اما حرکت دولت در اعلام زودهنگام قیمت خرید تضمینی، طنزی تلخ‌است.”
به‌هرروی، سیاست‌های رژیم ولایت‌فقیه درست در نقطه مقابل منافع دهقانان زحمتکش کشور قرار دارد. واردات سیل‌آسای محصولات کشاورزی به قیمت فقر و خانه‌خرابی روستاییان، ماهیت برنامه‌های اقتصادی جمهوری‌اسلامی را به‌خوبی افشا می‌کند. واردات بی‌رویه و نقش مخرب دلال‌های وابسته به حکومت- که برخی از آنان نظیر واردکنندگان و دلال‌های شکر، چای، میوه، و برنج، با روحانیون بلندپایه حکومتی مانند مکارم شیرازی، نوری همدانی، آیت‌الله یزدی، و مصباح یزدی در ارتباط مستقیم‌اند- چنان وضعیتی را رقم‌ زده ‌است که می‌توان از آن با ‌عنوان “فاجعه تمام عیار در بخش کشاورزی” نام‌ برد. خبرگزاری کشاورزی ایران- ایانا- ۲۷ آبان ماه، درخصوص واردات و نیز مشکل زمین و طرح انتزاع بخش کشاورزی، گزارش‌داد: ”بخش کشاورزی همیشه از لحاظ سوددهی نزدیک خط قرمز است بنابراین لازم‌است تصمیم‌گیری‌های مدیریتی یا کارشناسی بهتری صورت بگیرد. ... تنها راهی که می‌تواند به داد کشاورز برسد این‌است که واردات ممنوع و صادرات آزاد باشد و تنها در مواقع نیاز از صادرات جلوگیری شود. ... وزارت تجارت نگاهش بیشتر به بحث بازار و سود است و کمتر به بخش کشاورزی و تولید پرداخته‌ است. ... وجدان حکم می‌کند که کنترل واردات و صادرات کشاورزی به‌دست وازرتخانه متولی آن باشد و طرح انتزاع وظایف کشاورزی از وزارت تجارت اجرایی‌ شود. کسانی که مخالف طرح انتزاع وظایف کشاورزی از وزارت تجارت هستند، درد برنج‌کار، دامدار و کشاورز را نمی‌دانند و شاید همه برایشان چندان مهم نباشد که تولیدکننده چه مشقت‌هایی می‌کشد تا حاصل دسترنج‌اش را روانه بازار کند.“
هنگام بحث و بررسی وضعیت ناگوار حاکم بر بخش کشاورزی و زندگی دهقانان، نمی‌توان به نقش سیستم بانکی اشاره‌یی حتی گذرا نکرد. خبرگزاری کشاورزی ایران- ایانا- در مطلبی باعنوان: ”تقابل سیستم بانکی با رونق اقتصاد کشاورزی” ، می‌نویسد: ”در روش بانک‌ها تغییراتی نسبت به گذشته... مشاهده نشد و شاید بهتر بتوان گفت که روش سختگیرانه‌تری هم ازخود [نسبت به بخش تولید و خصوصاً اقتصاد کشاورزی] نشان‌دادند.“ سیستم بانکی کشور در اعطای وام و تسهیلات مالی به کشاورزان بسیار سخت عمل می‌کند، ولی درهمان حال، تاجران عمده، دلال‌ها، واسطه‌ها، و شرکت‌های وابسته به بنیادهای انگلی- که در واردات کالا به‌ کشور نقشی پررنگ دارند- از همه‌گونه وام‌ و تسهیلات اعتباری با برخورد با کم‌ترین مشکل برخوردارند. در چنین شرایطی، وزارت جهاد کشاورزی و دیگرنهادهای ذی‌ربط درحال تدوین طرحی‌اند ‌که بر مبنای آن، زمین‌های مرغوب و منابع طبیعی را به بنیادهای انگلی و اشخاص حقیقی زیر نام “سرمایه‌گذار” ، واگذار می‌کند. خبرگزاری ایانا، ۲۸ آبان‌ماه، نوشت: ”اجرای طرح واگذاری زمین‌ها و منابع طبیعی باید انجام ‌شود و زمینه ایجاد اشتغال در بخش کشاورزی فراهم ‌آید.“ پرسش اینجاست که، چرا زمین‌های مرغوب و منابع موردنظر به دهقانان، به‌خصوص دهقانان بی‌زمین و کم‌زمین، واگذار نمی‌شود تا آنان با ثمره‌های تولید خود زمینه‌های شکوفایی بخش کشاورزی و بهبود زندگی روستاییان را فراهم سازند؟
سیاست‌های ضدمردمی اقتصادی- اجتماعی رژیم ولایت‌فقیه در بخش کشاورزی فاجعه آفریده‌ است. دهقانان میهن ما در چنگال فقر و عقب‌ماندگی گرفتارند. بیش از سه‌دهه پس از انقلاب بهمن، معضل زمین همچنان گلوی روستاییان کشور را می‌فشارد. حمایت بی‌دریغ از حقوق دهقانان، و مبارزه خستگی‌ناپذیر برای زنده کردن جنبش دهقانی، از اهمیتی جدی دراین مرحله برخوردار است!

”کمدی الهی“

علی خامنه ای: ”امروز دولت ما یکى از محبوب‏ترین دولت‏ها بعد از مشروطه تا امروز است“

علی لاریجانی در خصوص نوار پخش شده در مجلس اقدام احمدی نژاد و اطرافیانش را مافیایی دانست...



”کمدی الهی“ 



علی خامنه ای: ”امروز دولت ما یکى از محبوب‏ترین دولت‏ها بعد از مشروطه تا امروز است“
علی لاریجانی در خصوص نوار پخش شده در مجلس اقدام احمدی نژاد و اطرافیانش را مافیایی دانست و گفت رییس دولتی که مرتب مجلس و دیگران را تهدید می کند بداند که اینها مشکل کشور است

علی خامنه ای: ”امروز دولت ما یکى از محبوب‏ترین دولت‏ها بعد از مشروطه تا امروز است“
مصباح یزدی: ”دیشب‌ یکی‌ از دوستان‌ حاضر در جلسه‌ نقل‌ کرد؛ قبل‌ از برگزاری‌ مرحلۀ‌ اول‌ انتخابات‌ به‌ محضر یکی‌ از علمای‌ اهواز رسیدم‌. ایشان‌ گفت‌: نگران‌ نباشید، احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور می‌شود. ایشان‌ گفته‌ بود که‌ شخصی‌ شب‌ بیست‌ و سوم‌ ماه‌ رمضان‌ در حال‌ احیاء پیش‌ از نیمۀ‌ شب‌ به‌ خواب‌ می‌رود. در خواب‌ به‌ او ندا می‌شود که‌ بلند شو برای‌ احمدی‌نژاد دعا کن‌، وجود مقدس‌ ولی‌عصر دارند برای‌ احمدی‌نژاد دعا می‌کنند...“
محمدرضا رحیمی، معاون رئیس جمهوری: ”در سوریه در شهر تاریخی بُصرا که اسم آن را بعضاً ممکن است نشنیده باشید، یکی از مسلمانان به من گفت که من معتقدم اگر بنا بود بعد از پیامبر، پیامبری بیاید آن، احمدی نژاد بود...“
جنتی در خطبه‌های نماز جمعۀ تهران: ”این نامه (نامۀ احمدی‌نژاد به رئیس‌جمهور آمریکا) فوق‌العاده است و عقیده من این است که از الهامات خدا بود... توصیه می‌کنم این نامه را بچه‌ها همه بخوانند و در مدارس و دانشگاه‌ها خوانده شود و صداوسیما نیز مکرر آن را بخواند... این‌گونه حرف زدن، الهام خداوند است...“
 علی لاریجانی در خصوص نوار پخش شده در مجلس اقدام احمدی نژاد و اطرافیانش را مافیایی دانست و گفت رییس دولتی که مرتب مجلس و دیگران را تهدید می کند بداند که اینها مشکل کشور است
* * *
دانته آلبگیری، شاعر و نویسنده برجسته ایتالیایی، که در قرن سیزده و چهاردهم میلادی می زیست، در اثر فنا ناپذیر خود به نام ”کمدی الهی“، در طول سفرش به دوزخ، برزخ و بهشت با بسیاری ”شخصیت های جهانی“ رو به رو می شود و در این ”رو به رو شدن ها“، دوران سیاه استبداد مذهبی حاکم در قرون وسطا را به نقد می کشد.
حوادث روزهای اخیر مجلس شورای اسلامی در ”نظام نمونه جهان“، که در آن احمدی نژاد، ”رئیس محبوب ترین دولت بعد از مشروطیت“ و کسی که با ”معجزه امام زمان“ (یا بهتر بگوییم اسلحه سربازان گمنام امام زمان - برادران سپاهی) بر کرسی ریاست دولت تکیه زده، با علی لاریجانی، رئیس برگمارده مجلس فرمایشی رژیم، بر سر تقسیم غنایم و اثبات اینکه کدامیک فاسد تر از دیگری است، برخورد شدید و افشاگرانه ای داشت، می توانست به راحتی فصلی از نظم جاودان ”کمدی الهی“ دانته را تشکیل دهد.
واقعیت این است که برخورد شدید میان علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد در صحن مجلسِ برگماردگان ولی فقیه، در هفته گذشته، زمین لرزه‌یی شدید و کم‌سابقه بود که هرم قدرت دیکتاتوری حاکم را به‌لرزه انداخت. زمینه‌های و سرانجام تقابل دیگ اختلاف‌ها و رقابت‌ها بین سران قدرت‌مدار رژیم که مدت‌ها درحال غلیان بوده است، سرانجام به یقه‌گیریِ دوتا از طرف‌ها منجر شد، ولی آنچه که در این روی‌داد تامل‌برانگیز است، تبدیل شدن صحنِ علنی مجلس به چاله میدانی برای دعوای خانوادگی و تائیدِ آشکار وجودِ گروه‌های مافیایی و فساد اقتصادی‌ای است که تاروپود نظام مدعیِ ارزش‌های انقلابی و اخلاق اسلامی را درهم بافته است. مهم‌تر از همه اینکه، این جدال و پته روی آب انداختن‌ها کاملا خلاف دستور اکید ”رهبری“ که از پیش آن را خیانت به کشور دانسته بود، به نمایش درآمد. دیگر می‌توان به‌وضوح دید که، منافع سیاسی- اقتصادیِ سرمایه‌داریِ هارِ بوروکراتیکِ نوظهور [که باند احمدی نژاد- مشایی بخش هایی از آن را نمایندگی می‌کند]، پارامترهای جدیدی را در زیربنایِ اقتصادی و روبنایِ سیاسی وارد کرده‌اند. این بورژوازیِ نوکیسه جسور و ماجراجو، و همچنین دیگر کانون‌های قدرت، به‌خصوص سرمایه‌داری سنتی و تجاری که ”علی لاریجانی” یکی از نماینده‌های سیاسی آن‌ها است، به صورت گذشته در یک گلیم نمی‌گنجند، و به‌وجود آوردن نوعی تغییر در ترکیب رژیم را از سوی حاکمیت ضروری کرده است.
تحلیل‌های حزب ما درباره اقتصاد سیاسیِ هرم قدرت در حاکمیت جمهوری اسلامی، از سال‌های گذشته تاکنون، همواره دارای این مضمون بوده‌اند که، نزاع‌ها بین جناح‌های قدرت‌مند رژیم ریشه مادی دارند و بازتابی است از رقابت در زمینه منافع عظیم اقتصادی‌شان. کنش‌های پیچیده برآمده از اتحادهای موقتی، به‌موازات رقابت سلطه‌جویانه بین سه کانون تمرکز سرمایه‌های کلان، یعنی: بیتِ ولی فقیه، سرمایه‌داری تجاری، و سرمایه‌داری بورکراتیک- نظامی، عامل اصلی و عینیِ بروز تغییرهای مهم در شکل روبنایِ سیاسی رژیم ولایی بوده و خواهد بود.
ماهیت زیربنایِ اقتصادی کشور ما را فعالیت‌های غیرتولیدی و انگلیِ سوداگرانه‌یی شکل می‌دهد که تمرکز سریعِ سرمایه‌های غیرتولیدی (به‌طورِعمده مالی) و به‌چنگ آوردن ثروت‌های عظیم خصوصی در کوتاه‌ترین زمان ممکن خصلت اصلی آن است. وظیفه اصلی مجموعه روبنایِ سیاسی کشورمان، پاسداری از منافعِ این کلان‌سرمایه‌های غول‌آسایِ انگلی و گشوده نگه‌داشتنِ مجراهای سوداگری آن‌هاست، کلان‌سرمایه‌هایی‌ که نه‌تنها با طبقه‌ها وقشرهای مرتبط با کار و تولید در جامعه هیچ‌گونه پیوند ارگانیک و اشتراک منافعی ندارند، بلکه آشکارا با آن‌ها در تضادند. بنابراین، در روبنایِ سیاسی کشور ما رفتارهایی مانند باندسازیِ مافیایی، زورگوییِ قانونی و غیرقانونی به قشرهای زحمتکش از جمله خرده‌سرمایه‌داران، فساد، رشوه گرفتن و دادن ساختاری، ترویجِ دلالی، و رانت‌خواری جلوه‌ها‌یی‌اند از ابزار و عرف‌های لازم و منطبق با خصلت پیش گفته زیرپایه اقتصادی کشور. عنصرهای جنایتکار اما مهم و کارا برای رژیم ولایی همچون سعید مرتضوی، مخلوقِ مستقیمِ این روبنای سیاسی‌اند. سعید مرتضوی‌ها می توانند در مقام‌های متنوعی از قاضی، دادستان، سانسورچی مطبوعات، شکنجه‌گر و قاتل خبرنگارعکاس، گرداننده بازداشتگاه و شکنجه گاه خوفناک کهریزک، رئیس مبارزه با قاچاق کالا و ارز گرفته تا رئیس سازمان تامین اجتماعی، بنابر شرایط و برحسب منافع کلان سیاسی- اقتصادی و تغییر توازن قدرت به نفع این یا آن جناح، در محل انجام وظیفه حاضر شوند. در این زمینه باید توجه‌ داشت که، مرتضوی به دلیل شنیع‌ترین جنایت‌ها بازداشت نمی‌شود، ولی بعد از عزل از دادستانی به وسیله باندِ لاریجانی‌ها، بی‌درنگ جذب باندِ احمدی نژاد می شود، و فقط به جرم فیلم‌برداری از یک ”برادر مؤمن“ در اردویِ مافیایِ رقیب، یک روز بازداشت می‌شود، و با حمایت رئیس دولت کودتا پس از یک روز آزاد می گردد! درکِ رابطه ظریف و کلیدی بین ”روبنایِ سیاسی“ و اثرپذیریِ مستقیمش از فعل و انفعال‌هایی که در “زیربنایِ اقتصادی” جریان دارد، مسئله‌یی بسیار مهم است، زیرا به‌روشنی نشان می‌دهد که، در مبارزه با دیکتاتوری حاکم می باید این پایه و تکیه‌گاهِ هرمِ قدرت در اقتصاد سیاسی را هدف قرار داد. از این‌روی، حزب توده ایران معتقد است که، در مبارزه برای گذار از دیکتاتوری به سویِ برپاییِ دموکراسی و عدالتِ اجتماعی، می‌بایست در نظر گرفت که “روبنایِ سیاسی“ و “زیربنایِ اقتصادی“ را به‌طورِهمزمان دگرگون ساخت. این سه کانون تمرکز سرمایه‌های کلان که در بالا بدان اشاره شد، در مجموع، با حذف یارانه‌ها، کاستن از خدمات عمومی، محو کردن نقش برنامه‌ریزی اقتصادی دولت، وارد کردن فشارهای نزولی بر ارزش نیروی کار، و در کنارِ این‌ها، تأکید بر بازارِ کارِ انعطاف‌پذیر (حذف حقوق قانونی زحمتکشان)، از منظر اقتصادی با یکدیگر اشتراک نظر دارند. از نظر سیاسی، این سه کانون در مورد لزوم نقش محوری داشتنِ ولی فقیه به‌منظور برقراری ثبات به وسیله حکومتی مطلقه- با وجود دولتی فراش‌صفت و انتصابی و در کنار آن مجلسی بی خاصیت- اشترک نظر داشته و دارند. آن‌ها خواهان تداوم قانون اساسی موجود‌اند، زیرا با دستاویز قرار دادنِ ”مشروعیت حکومت ولی فقیه“ می توانند در برابر مردم، مدیریت جامعه، و یا به‌حاشیه راندن نیروهای سیاسی، خط قرمزی خطرناک ترسیم کنند. ازاین‌روی، همه نمایندگان سیاسی این کانون‌های تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی، با گرد آمدن به‌دور ولی فقیه و با دادن چک سفید به او، از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ حمایت کردند. آن‌ها برای مهندسیِ انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ نیز اشتراک نظردارند. چالشِ فرارویِ آن‌ها، هماهنگی عملیِ این وجه‌اشتراک‌های نظری است. حذف نقش مردم در تصمیم‌گیری‌‌های اساسی برای امور کشور، مسدود کردن مبانی دموکراسی و پایمال ساختن حق رای مردم به وسیله جلوگیری از انتخابات آزاد، نادیده گرفتن حقوق صنفی با سرکوب و نقض آزادی دموکراتیک طبقه‌ها و قشرهای زحمتکش، از مهم‌ترین وظیفه‌های دولت آینده مورد نظر این کانون‌های تمرکز سرمایه‌های کلان‌اند. کابوس آن‌ها امکان جهت گیریِ اقتصاد سیاسی کشور به‌ سوی حفظ منافع مادی و بی‌درنگ مردم است، زیرا در این صورت دیگر در زیربنایِ اقتصادی چیزی و جایی برای این باندهای الیگارش باقی نخواهد ماند. بنابراین، وقتی نیروهای سیاسی مبارز کشورمان از عدالت اجتماعی و رشد توسعه اقتصادی در جهت منافع مردم سخن می‌گویند، جز هدف قرار دادن این سه کانون ضد مردمیِ تمرکز سرمایه‌های کلان که عامل‌های سد کننده فرایند دموکراسی سازی روبنایِ سیاسی‌اند، معنای دیگری نمی‌تواند داشته باشد. بر این اساس، تغییرهای دموکراتیک در روبنایِ سیاسی با دگرگون‌سازی زیربنایِ اقتصادی در جهت محور قرار گرفتن تولیدِ ارزش‌افزا و توزیع عادلانه ثروت مادی، رابطه اُرگانیگ دارد. بسیاری از نیروها و نظریه‌پردازان اپوزیسیون نیز به‌وجود ساختارهای ضد ملی و ضد مردمی اقتصاد میهن‌مان آگاهند. برخی دیگر نیز در تحلیل‌ها و بیانیه‌های خود، به راه‌های گوناگون، به لزوم رشد سالم اقتصاد ملی و پیشرفت وضع معیشت مردم و از جمله طبقه کارگر اشاره‌هایی می‌کنند. نکته مهم در اینجا، در نظر گرقتن بافت طبفاتی و شرایط عینی و ذهنی جامعه و خوداری از انحراف به چپ و راست است. در این رابطه، تحلیل‌ها و شعارهای چپ‌روانه پیرامون براندازیِ نظام سرمایه داری در شرایط کنونی کشورمان ذهن‌گرایی است، و با مرحله کنونی رشد نیروهای مولده ایران متناسب نیست. از سوی دیگر، ارائه نسخه برای ادامه یافتن تعدیل‌های اقتصادی در جهت پررنگ کردن نفش محوریِ ”اقتصاد بازار آزاد“ به امید بازسازی اقتصاد ملی و بهبود سطح زندگی مردم کشورمان، نفت بر آتش معضل‌ها ریختن است. نمونه حتی منظم‌تر اجرایِ این نوع الگوی نولیبرالیستی در کشورهای پیشرفته‌تر سرمایه‌داری به‌طورِمستقیم رشد فعالیت‌های مالی‌گراییِ غیرتولیدی، اقتصاد کازینویی، و همین‌طور رانت‌خواری و ورشکستگیِ اقتصادهای ملی را باعث شده است. توجه‌برانگیز آنکه، طی دو دهه گذشته، این نوع تعدیل‌های اقتصادی بر اساس نسخه‌های صندوق بین‌المللی پول، در جهت شدت بخشیدن به خصلت غیرتولیدی و انگلیِ زیربنایِ اقتصاد کشورمان عمل کرده است، که ”ثروت آفرینی“ برای لایه‌یی کوچک در جامعه، بی‌ثباتی اقتصاد ملی، و افت عمیق سطح زندگی قشرهای زحمتکش و طبقه کارگر حاصل آن بوده است.
واقعیت این است که، در عرصه داخلی، رویارویی و تضاد درونی در روبنایِ سیاسی کشور به حدی رسیده است که دیگر هنجارها، عرف‌های معمول، و حتی برخی نهادها و مقام‌های سیاسی در هرمِ قدرت به ابزار حکومتی کم اثری مبدل شده‌اند. در عرصه خارجی نیز، برخلاف گزافه‌گویی‌های ”رهبر“ و گردن‌کشیِ غیرعقلانی در برابر دورِ جدید تحریم‌های مالی از سوی آمریکا، اقتصاد ملی کشور با شتاب به سوی درهم‌پاشیدگی می‌رود. می‌توان به‌درستی گفت که، شرایط عینی کنونی کشورمان نشان می‌دهد که از سویی رژیم حاکم دیگر نمی‌تواند با ابزار و شیوه‌های موجود حکومت کند و مجبور به انجام تغییرهای مشخصی خواهد شد، و از سوی دیگر، شاهد آنیم که اقتصاد سیاسی بسیار ناعادلانه کنونی به موازات شدت یافتن پیامدهای تحریم‌های اقتصادی، به اوج‌گیریِ خواست‌های مبرم برآورده نشده طیف وسیع قشرهای زحمتکش جامعه و از جمله لایه‌های بینابینی منجر شده است. این وضع حساس و پر مخاطره جامعه ما در نبودِ عامل ذهنی، یعنی وجودِ اتحاد عمل نیروهای پیشرو و مجهز به برنامه‌یی حداقلیِ عملی به‌منظور بسیج مردم، می‌تواند فرجام‌هایی ناگوار به همراه داشته باشد.
نکته بسیار پر اهمیت درکِ این مسئله است که، این وضع از عامل‌های عینی در بحران سیاسی و اقتصادی برآمده است و ربطی به اراده و ذهن افراد و یا نوع تعبیر و تحلیل نظریه‌پردازان ندارد. رژیم حاکم به‌هرحال در رویارویی با این وضع، برای بقا و دوام منافع جناح‌های کلیدی، به حرکت‌های مشخص سرکوب‌گرانه دست خواهد زد.
تجربه تاریخی جهانی و کشور ما نشان می‌دهد که، در این وضعِ سیال، دیکتاتوری حاکم برای حفظ سلطه خود و مهارِ خطر و دور کردن آن از سطح جامعه و درغیاب عاملِ ذهنی‌ای قوی، یعنی بسیج جنبش در جبهه‌یی وسیع و یکپارچه، سعی خواهد کرد با توسل به خشونت و سرکوب گسترده، روبنای سیاسی را بازسازی کند. از دهه ۶۰ خورشیدی تا به‌حال، رژیم ولایی استعداد و تجربه عملی‌اش در گردشِ سریع و قهرآمیز به راست و سرکوب بی‌رحمانه نیروهای پیشرو را بارها نشان داده است.
صورتِ دیگر پیامدها در وضع موجود، این است که با محور قرار دادنِ شعار گذار از دیکتاتوری ولایی بر اساسِ اتحادِ عمل پیرامون برنامه حداقلیِ چندجانبه‌یی که جواب‌گوی خواست‌های برآورده نشده اکثریت مردم باشد، می‌توان وضعِ کنونی را، به‌هدف جهشِ کیفی میهن‌مان به مرحله ملی- دموکراتیک، به فرصتی تاریخی تبدیل کرد. ژرفش شکاف‌ها در درونِ رژیم، به‌خودیِ‌خود به تغییرهای مترقی به نفع مردم منجر نخواهد شد، و حتی می‌تواند به شرایط بدتری از منظر حق حاکمیت ملی بینجامد. آنچه که هم‌اکنون به‌صورت باز و در سطح افکارعمومی دهان به دهان می‌گردد و از آن در حکم ”جرقه“ سخن می‌رود، در غیاب عامل ذهنیِ بسیج‌کننده و سازمان‌دهنده، خاکستر خواهد شد، و یا فقط به حرکت‌هایی پراکنده و بی‌هدف منجر می‌گردد. ارتجاع حاکم قدرت‌مند است، و در نبودِ مبارزه فعال و متحد، با استفاده از پس‌رفتِ اجتماعی- اقتصادی در جامعه، قشرهای لمپن را تکثیر خواهد کرد و سازمان خواهد داد. یا به قول مهدی کروبی، با تربیت لشکری از شعبان بی‌مخ‌ها، شرایط اجتماعی بسیار بدتری را به کشور ما تحمیل خواهد کرد، که همانند آن را می توان امروزه در پاکستان دید. تنها اتحاد عمل هوشیارانه نیروهای سیاسی در جبهه‌یی وسیع بر ضد استبداد، می‌تواند کشور ما را به مرحله‌یی مترقی‌تر و آینده‌یی بهتر راه بنماید. این امر حیاتی تنها با کار صبورانه سازمان‌یافته در بین مردم و بر اساس ترسیمِ خط مشی شفافِ حزبی به‌قصد بالا بردن آگاهی طبقاتی، همراه با برجسته کردن مخرج مشترک‌های منافع طبقاتی و به‌وجود آوردن فضای همکاری نیروهای اجتماعی با یکدیگر، امکان پذیر است.

کتاب سوزی خاموش رژیم ولایت فقیه فرهنگ ستیز...

تیغ سانسور و ممیزی در حوزه نشر و کتاب حالا دیگر به تعبیر نویسندگان فلج کننده شده و نفس اهالی فرهنگ و نشر و کتاب را گرفته است...



کتاب سوزی خاموش رژیم ولایت فقیه فرهنگ ستیز 



 سال آخر فعالیت دولتی که از اساس با فکر و فرهنگ میانه ای نداشت، در حال سپری شدن است. این روزها نتایج عملکرد دولت در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در حال آشکارتر شدن است و حوزه فرهنگ و قلم نیز از این سرانجام مستثنا نیست. تیغ سانسور و ممیزی در حوزه نشر و کتاب حالا دیگر به تعبیر نویسندگان فلج کننده شده و نفس اهالی فرهنگ و نشر و کتاب را گرفته است.
به گزارش کلمه، در سالهای اخیر وزارت ارشاد دولت احمدی نژاد به بهانه های واهی و غیرمستدل یا مجوز چاپ به نویسندگان نمی دهد و یا مجوزهای صادرشده را هم باطل می کند و بسیاری از کتابها هم اجازه تجدید چاپ نمی گیرند.
تشدید سانسور و محدودیت در راه چاپ و انتشار کتاب از یک سو نویسندگان را ناامید از نوشتن کرده و از دیگر سو با تنزل تیراژ کتاب و کتابخوانی همراه شده است، تا جایی که طبق اعلام نویسندگان مستقل و منتقد، “اگر پنج سال پیش تیراژ دو هزار نسخه‌ای تیراژی معمول بود، اکنون این تیراژ به کمتر از یک هزار نسخه رسیده است؛ آن هم در جامعه‌ای که بیش از ۷۵ میلیون جمعیت دارد و ۷۰ درصد این جمعیت جوان هستند؛ جوانانی تشنه دانستن و کشف کردن.”
نویسندگان منتقد، این روش حکومت را در حکم به گرو گرفتن آزادی بیان، خلاقیت و معاش نویسندگان از جانب دولت خوانده اند که می خواهد دیدگاه‌های خود را بر آثار نویسندگان تحمیل کند، “حربه‌ای برای اعمال تبعیض میان نویسندگان و سوق دادن آنها به خودسانسوری، ابزاری برای دخالت حاکمیت در عرصه‌ ادبیات، هنر و اندیشه.”
از لیست کتاب های در انتظار چاپ و بلاتکلیف اسامی زیادی قابل اشاره است. چند نمونه از آنها که اخیرا نامشان در رسانه ها مطرح شده، اینهاست: مجموعه شعر «زمستان بلاتکلیف ما» سروده‌ی محمدعلی سپانلو بعداز گذشت ۲ سال، همچنان برای دریافت مجوز بلاتکلیف مانده است. کتاب «وهمِ سبز، وهمِ نارنجی» نوشته فریده گلبو  که انتشارات «کتابسرا» مسئول انتشار آن است، نزدیک ۳ سالی است منتظر دریافت مجوز است و اجازه‌ی انتشار ندارد. «چهار شب سرنوشت‌ساز» عنوان کتاب دیگری است که یک سالی است منتظر دریافت مجوز است و هیچ جوابی برای تعیین تکلیف آن نداده‌اند. نزدیک به ۶ سال است که هیچ یک از آثار «محمدرحیم اخوت» (نویسنده و منتقد) مجوز انتشار دریافت نکرده است.
شهلا لاهیجی نویسنده و منتقد با اعلام اینکه  مشکلاتی که الان برای صدور مجوز پیش می‌آید بی‌سابقه است، توضیح می دهد:  قبلآ این کار‌ها بیشتر از یک هفته طول نمی‌کشید. الان برای یک مجوز گاهآ نزدیک به ۶ ماه منتظر می‌مانیم و همین بلاتکلیفی امکان هر نوع برنامه‌ریزی را از ما می‌گیرد.
او با بیان اثرات این محدودیت ها گفته است: جمیع مشکلات، صنف نشر و کتاب را در موقعیت بدی قرار داده است. چاپخانه‌ها را می‌بینیم که در چه موقعیتی قرار دارند، لیتوگرافی‌ها عملآ تعطیل شده‌اند، تیراژ کتاب‌ها به ۵۰۰ نسخه رسیده است.
چندی پیش در واکنش به وضعیت سانسور کتاب شماری از نویسندگان، با انتشار متنی خواهان لغو فوری مجوز انتشار کتاب از سوی وزارت ارشاد و کلیه‌ مقررات و قوانین مربوط به آن شدند.
آنها با تاکید بر اینکه “حق مردم است که فارغ از هرگونه سانسور و فشار حکومتی به آثار ادب، هنری و اطلاعات دسترسی پیدا کنند و خود به داوری و نقد بپردازند.” اعلام کردند: “برای برون‌رفت از وضع بسیار اسفناک عرصه‌ کتاب و بهبود شرایط نویسندگان و برای برخورداری جامعه از ادبیاتی که شایسته مردم آزاداندیش ایران باشد، می‌بایست «مجوز چاپ کتاب» لغو شود.”
در این بیانیه اعتراضی، ایران از معدود کشورهایی خوانده شده که در ابتدای قرن بیست‌ویکم هنوز هم نویسندگانش مجبورند برای نشر آثار خود، از دولت “مجوز چاپ” بگیرند. “مجوزی” که حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به آن اشاره‌ای نشده است.
از جامعه‌ی کتاب‌نخوان باید ترسید
در همین زمینه خانم لاهیجی  با تاکید بر اینکه تولیدات فرهنگی نشان دهنده‌ی فعالیت مغز یک جامعه هستند و پویا بودن آن به معنی زنده بودن جامعه است، اضافه می کند: وقتی تولیدات فرهنگی متوقف شود، یعنی مغز آن جامعه متوقف شده و این به معنی مرگ جامعه است. از جامعه‌ی کتاب‌خوان نباید ترسید، از جامعه‌ای که کتاب نمی‌خواند باید ترسید.
هم چنین اخوت در واکنش به رویه موجود تاکید دارد: کسانی که کار نظارت و ممیزی را انجام می‌دهند، دغدغه‌ی فرهنگی ندارند. من نمی‌توانم درباره‌ی اعمال سلیقه در کار ممیزی نظر بدهم، زیرا تابحال خودم برای پیگیری کار‌هایم به وزارت ارشاد نرفته‌ام و نمی‌دانم الگوی مشخصی برای ممیزی وجود دارد یا نه، اما اینطور که تقریبآ متوجه شده‌ام حساسیت روی اسم و نفر خاص وجود دارد.
بیانیه اعتراضی چندی پیش نویسندگان منتقد که نام‌هایی هم چون سیمین بهبهانی، سیدعلی صالحی، علی باباچاهی، یداله رؤیایی، محمود استادمحمد، پوران فرخزاد، علی‌اشرف درویشیان و رضا براهنی در آن به چشم می‌خورد، اشاره داشت: “تقلاهای چند سال اخیر وزارت ارشاد و دیگر دستگاه‌های هم‌سو، برای اعمال هر چه شدیدتر سانسور و ایجاد محدودیت‌ها و تنگناهای بیشتر در راه چاپ و انتشار کتاب بار دیگر ثابت کرد که افول و نزول شأن کتاب و کتاب‌خوانی رابطه‌ مستقیمی با سانسور دارد.”
آنها تاکید کرده بودند : “در این چند سال که تیغ سانسور فزون‌تر و تیزتر از گذشته بر شریان‌های انتشار کتاب گذارده شده، سقوط تیراژ کتاب‌ها نیز بیشتر شده است. اگر پنج سال پیش تیراژ دو هزار نسخه‌ای تیراژی معمول بود، اکنون این تیراژ به کمتر از یک هزار نسخه رسیده است؛ آن هم در جامعه‌ای که بیش از ۷۵ میلیون جمعیت دارد و ۷۰ درصد این جمعیت جوان هستند؛ جوانانی تشنه دانستن و کشف کردن.”
تاکید نویسندگان بر این است که “این روش حکومت را در حکم به گرو گرفتن آزادی بیان، خلاقیت و معاش نویسندگان از جانب دولت خوانده تا بتواند دیدگاه‌های خود را بر آثار نویسندگان تحمیل کند، حربه‌ای است برای اعمال تبعیض میان نویسندگان و سوق دادن آنها به خودسانسوری، ابزاری است برای دخالت حاکمیت در عرصه‌ ادبیات، هنر و اندیشه.”
نویسندگان از تیغ سانسور بر آثارشان می گویند
محمدعلی سپانلو که مجموعه شعر او با عنوان «زمستان بلاتکلیف ما» بعد از گذشت ۲ سال، همچنان برای دریافت مجوز بلاتکلیف مانده، با انتقاد از فضای فعلی گفته است: وقتی کتاب «افسانه شاعر گمنام» که نزدیک به ۱۴ سال برای آن وقت صرف کرده بودم را با حذفیات زیادی منتشر کردند و کتاب ۱۳۰ صفحه‌ای در ‌نهایت ۱۰۰ صفحه شد، دیگر جایی برای پیگیری وجود ندارد.
شیوا ارسطویی، نویسنده و مترجمی است که اعلام کرده مسئولان وزارت ارشاد از سال ١٣٨۶ تاکنون برای هیچ یک از آثارش مجوز انتشار صادر نکرده‌اند.
علی باباچاهی، شاعر در ترسیم وضع اسفبار موجود گفته است: “به‌نظر می‌رسد که این آقایان هر یک براساس پیش‌فرض‌های خود با متن‌های من برخورد می‌کنند و من به عینه دیده‌ام که برداشت این دوستان با معنای این متن‌ها مغایرت فاحشی دارد.”
شهلا لاهیجی، نویسنده، ناشر و مترجم نیز اشاره کرده متاسفانه به دلیل گرفتاری‌های نشر از لحاظ اقتصادی و رفت و آمدهای مداوم به وزارت ارشاد برای پیگیری وضعیت آثار و مجوزهایی که معمولآ به ما داده نمی‌شود، گویی ذهنم عاری و تهی شده و توانایی سر و سامان دادن به آثارم را ندارم. نزدیک به ۲ سال است کتابی را آماده کرده‌ام و تنها کار جمع‌بندی آن مانده که به دلیل همین مشکلات، از انجام‌ آن باز مانده‌ام.
نازی صفوی، رمان‌نویس ایرانی، مدت‌هاست که کار نگارش دو کتاب وی به پایان رسیده اما پس از چندین بار بازنگری هنوز منتشر نشده‌اند. او می گوید: “مدت‌هاست که نگارش کتاب «تا بهشت راهی نیست» و یک اثر دیگر را به پایان رسانده‌ام، اما به این دلیل که خود ما هم دچار یک خودسانسوری برای فرار از سانسورهای بعدی هستیم، چندین و چند بار آن‌ها را بازنگری کرده‌ام.”
اخوت نیز از نویسندگانی است که ۵-۶ سالی است به آثارش مجوز انتشار نمی‌دهند. این آثار شامل چاپ‌های اول و تجدید چاپ‌هاست که ناشر برای تجدید چاپ به وزارت ارشاد فرستاده است. آثار چاپ اولش که مجوز انتشار دریافت نکرده‌اند حدود ۸ عنوان است. به گفته این نویسنده آثار دیگر، دو داستان در مجموعه‌ای به نام «زنی در تاریکی» «داستان‌های نانوشته» «عذاب» (هفت خان زندگی) و.. است. اخوت به کتاب‌های دیگرش که برای تجدید چاپ مجوز دریافت نکرده‌اند؛ اشاره کرده و گفته است: کتاب‌های تجدید چاپ من نزدیک به ۱۰ عنوان است. تعدادی از این عناوین را که در خاطرم است، شامل «نام‌ها و سایه‌ها»، «نمی‌شود»، «باقی مانده‌ها»، «داستان‌های سال ۸۴»، «داستان‌های سال ۸۵»، «داستان‌های سال ۸۶» و «داستان‌های سال ۸۷» است. همچنین کتاب «تعلیق» (یک داستان بلند) قبلآ توسط یک ناشر اصفهانی منتشر شده بود. کار تجدید چاپ این کتاب برعهده‌ی انتشارات «آگاه» بود که این کتاب مجوز انتشار دریافت نکرد.
او درباره‌ی دلیل عدم دریافت مجوز انتشار آثارش گفت: یکی دو اثر را کلآ غیرقابل چاپ اعلام کردند. برای باقی این آثار هم بخش‌های را به عنوان حذفیات و اصلاحات مشخص کرده‌اند، اما من به هیچ‌وجه به این کار، تن نمی‌دهم و حاضر نیستم کتابم تحت هر شرایطی چاپ شود. ترجیح می‌دهم کاری را که با وسواس هرچه تمام‌تر انجام داده‌ام، برای چاپ مثله نشود.
«فریده گلبو» می گوید:  کتاب «وهمِ سبز، وهمِ نارنجی» نزدیک ۳ سالی است منتظر دریافت مجوز است و اجازه‌ی انتشار ندارد. برای این کتاب آنقدر پیگیری کردم که از خود وزیر ارشاد هم نامه‌ای برای دریافت مجوز گرفتم، اما اداره‌ی کتاب باز هم با انتشار آن موافقت نکرد.
«چهار شب سرنوشت‌ساز» عنوان کتاب دیگری است که آن هم در اختیار انتشارات «کتابسرا» قرار دارد و یک سالی است منتظر دریافت مجوز است و هیچ جوابی برای تعیین تکلیف آن نداده‌اند. در مورد کتاب‌های تجدید چاپی‌اش هم ظاهرآ هیچ‌کدام از آثاری که سابقآ منتشر کرده‌ام اجازه‌ی تجدید چاپ ندارند.
تبصره‌های خودسرانه برای افزایش فشار به نویسندگان
در شرایطی که نویسندگان مستاصل از سانسور برای انتشار آثار خود بلاتکلیف مانده اند، نظر محمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد بر این است که  ”ممیزی کتاب نه تنها مانعی نیست، بلکه یک ضرورت است.” سخنانی مشابه دیدگاه آیت الله خامنه ای که معتقد است “نمی توان بازار کتاب را آزاد گذاشت تا کتاب‌های مضر وارد جامعه شود.”
جواد مجابی نویسنده منتقد کشور در توصیف وضع امروز به تلاش برای خدشه‌دار کردن استقلال نویسندگان اشاره کرده است.
وضعیتی که لاهیجی این شرایط را یک درد و مشکل همگانی خوانده که یک سیاست کلی است و شاید از معاون و مدیر کل هم فرا‌تر باشد.
لاهیجی که این شرایط را مربوط به چند سال اخیر دانسته، اضافه می کند: ما در بحث صدور مجوز کتاب یک مصوبه‌ی شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم که قانون است و لازم‌الاجرا. ظاهرآ وزارت ارشاد اخیرآ تبصره‌هایی را به آن اضافه کرده است و بحث اعمال سانسور و مشخص کردن حذفیات برای یک متن را بر این اساس اجرا می‌کند.
به گفته وی، این بخش و تبصره مغایر با قانون اساسی است و نباید اجرا شود، زیرا خود وزارت ارشاد نمی‌تواند قانون بگذارد. براساس این قانون هیچ کس نمی‌تواند برای صدور مجوز پیش از چاپ کتاب، بررسی و ممیزی انجام دهد. اینکه کجای یک کتاب حذف و اصلاح شود، سلیقه‌ی بررس و ممیز است. ممیزی و سانسورهای فعلی نوعی توهین است.
لاهیجی  یادآور شده که ما دوران میرسلیم را هم دیدیم که با وجود تمام سختگیری‌ها، از لحاظ فرهنگی زنده ماندیم، اما الان دیگر امیدی نداریم که بتوانیم ادامه‌ی حیات فرهنگی بدهیم. وضعیت ما با سال‌ها سابقه‌ی فعالیت و برگزیده شدن به عنوان ناشر سال اینگونه است، دیگر وای به حال آن‌ها که تازه وارد این عرصه شده‌اند.
دیگر امیدی نداریم
با تشدید ممیزی وزارت ارشاد گروهی از نویسندگان کنار نشستند و برخی انتشار کتاب بدون اخذ مجوز در بازار غیر رسمی از طریق چاپ افست و کپی را انتخاب کرده اند، برخی به انتشار کتاب های خود در خارج از کشور روی آورده تا دیگر نیازی به اجازه انتشار نداشته باشند و بخشی هم به فضای مجازی و اینترنت برای انتشار آثار خود روی آورده اند.
محمدرحیم اخوت ضمن ابراز ناامیدی از تغییر وضعیت موجود می گوید: از اینکه این آثار در دوره‌ی زندگی من منتشر شوند، قطع امید کرده‌ام. البته وقتی آثار من چاپ نشوند، زمین به آسمان نمی‌آید، اما این موضوع منحصر به من نیست و بسیاری در عرصه‌ی فرهنگ با چنین مشکلاتی دست به گریبان هستند. به هر حال این وضعیت نگران کننده است و تقریبآ تمام اهالی قلم از این وضعیت می‌نالند و در هر سطح و مرتبه‌ای، فریادشان از این سد و بند به آسمان رسیده است. این شکایات در نشریات و رسانه‌های مختلف و با احتیاط منتشر می‌شوند و می‌بینیم اغلب افراد دست به قلم از این شیوه دل چرکین هستند.
اخوت بروز چنین وضعیتی را باعث ایجاد دلسردی‌اش برای نوشتن دانست و گفت: سال‌ها تنها دغدغه‌ی فکری من نوشتن بوده است. در چنین وضعیتی تصمیم گرفتم برای همیشه نوشتن را کنار بگذارم و دو سالی است که از نوشتن کمی طفره رفته‌ام، اما نوشتن من را‌‌ رها نمی‌کند. بر اساس همین اجبار و به این دلیل که نتوانستم از چنگ نوشتن فرار کنم، امسال هم یک رمان نوشتم و کار آن را به اتمام رسانده‌ام.
نازی صفوی هم تنها راه پیشرفت را منحصر به وجود جریان‌های نظارتی ندانسته و افزوده است: “جریانات فکری باید ارتقا پیدا کنند تا از این طریق آثار هم بهبود یابند، اما نباید به حال خود‌‌ رها شوند.”
فریده گلبو نویسنده و پژوهشگر معتقد است در شرایط فعلی، شاید چاپ نکردن کتاب‌هایش بهتر باشد و ممکن است با این وضعیت، رمانی که مشغول نوشتن آن است، آخرین اثرش باشد. تاکید او بر این است که نویسنده، شاعر، نقاش و… بالاخره حرف خود را می‌زنند و مخاطب آن را می‌شنود.
حال باید دید سانسور و ممیزی  که به اعتقاد جواد مجابی فلج کننده شده است، تا کجا پیش خواهد رفت. سانسوری که هر میزان تیراژ کتاب در کشور کمتر می شود، به آمار کتاب های سانسور شده اضافه می شود. تا جایی که از تعداد کتاب هایی که یک به یک مهر می گیرند و یا در لیست طولانی مدت انتظار برای چاپ می روند، می توان نمایشگاهی برپا کرد.

مصوبه دستمزد، تحمیل فقر و گرسنگی بر جامعه کارگری است...

افزایش حداقل دستمزد کارگران باز هم برخلاف قانون و به میزانی کمتر از حد انتظار صورت گرفت تا روزهای زمستانی کارگران برای یک سال دیگر تمدید شود و جامعه کارگری با کوله باری از تشویش و دلهره به پیشواز نوروز و بهار برود. فعالان سیاسی نباید در قبال این اجحاف آشکار در حق کارگران سکوت کنند...



مصوبه دستمزد، تحمیل فقر و گرسنگی بر جامعه کارگری است 


حقوق اساسی کارگران پایمال می‌شود؛ فعالان سیاسی سکوت نکنند


 وعده های بهاری دولت، هنوز از راه نرسیده روزهای زمستانی کارگران را برای یک سال تمدید کرد. حاکمیت زر و زور و تزویر، با وجود دلسوزی های صوری رهبری و پیروانش برای معیشت مردم، در عمل با تصمیم دیروز خود، آخرین روزهای سال را نیز بر کام جامعه کارگری تلخ کرده است.
در روزهای گذشته، یازده میلیون کارگر مشمول قانون کار که به همراه خانواده هایشان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، از یک طرف به اجلاس شورای عالی کار برای تعیین حداقل دستمزد سال آینده چشم دوخته بودند، و از طرفی دیگر با قیمت های سرسام آور مواد عذایی و هزینه های شب عید پنجه در افکنده اند. در این میان شورای عالی کار با زیر پاگذاشتن ماده ۴۱ قانون کار و لحاظ نکردن هزینه یک خانوار چهار نفره و نرخ واقعی تورم در تعیین دستمزد، عصر دیروز میزان حداقل دستمزد کارگران برای سال آینده را ۴۸۷ هزار و ۱۲۵ تومان تعیین کرد و جامعه کارگری را با کوله باری از تشویش و دلهره به پیشواز نوروز و بهار فرستاد.
شورای عالی کار در مصوبه روز گذشته خود، حق مسکن کارگران را بدون هیچ گونه افزایشی همانند نه سال گذشته به مبلغ ۱۰ هزار تومان ثابت نگه داشته است. حق بن کارگری نیز به نسبت سال گذشته تغییری نکرده است و در همان مبلغ ۳۵ هزار تومان ثابت باقی مانده و تنها پایه سنواتی برای هر روز از ۲۵۰ تومان به ۳۰۰ تومان و حق اولاد نیز از ۳۸۹۷۰ تومان برای هر فرزند به ۶۲ هزار تومان افزایش یافته است. سایر سطوح مزدی نیز از ۷ درصد رشد به علاوه روزانه ۱۲۰۹ تومان در سال گذشته به ده درصد رشد به علاوه روزانه دو هزار تومان افزایش یافته است.
تشکل های کارگری رسمی و حداقل دستمزد
حداقل دستمزد کارگران برای سال آینده در حالی ۴۸۷ هزار تومان تعیین شده و به امضاء نمایندگان کارگری عضو شورای عالی کار رسیده است که تشکل های رسمی کارگری، دستمزد واقعی کارگران را با در نظر گرفتن هزینه جاری زندگی بیش از یک میلیون تومان اعلام کرده اند. حسین حبیبی مسئول کمیته دستمزد “کانون عالی شوراهای اسلامی کار سراسر کشور” چندی قبل به ایسنا گفته بود: “در جلسه ستاد دستمزد مبنای تعیین دستمزد سال ۹۲ به اتفاق آرا رقم یک میلیون و ۳۱۶ هزار تومان قرار گرفت و تاکید شد که چنانچه تعیین دستمزد سال آینده واقعی و منطقی و موافق با منافع کارگران نباشد هیچکدام از اعضای شورای عالی کار و تشکلهای کارگری آن را امضا نکنند.”
کمیته دستمزد “کانون عالی انجمن های صنفی کارگران ایران” نیز در گزارشی با لحاظ نمودن میزان کالری مصرفی انسانها در سبد کالریک سازمان خوار و بار جهانی که با ۱۶ قلم کالا تنظیم شده است و با اخذ قیمتهای متنوع از استانها، و تنظیم میانگین هزینه های این کالاها خط فقر و گرسنگی برای یک خانواده چهار نفره را ۱,۵۹۲,۸۴۳ تومان اعلام کرده است. اما گویا این ارقام و اعداد در مذاکرات مربوط به دستمزد هیچ اهمیتی برای اعضای شورای عالی کار نداشته است.
تشکل های کارگری مستقل و حداقل دستمزد
علاوه بر تشکل های رسمی کارگری، سندیکاها و تشکل های مسقل کارگری نیز در ماه های گذشته بارها نسبت میزان حداقل دستمزد کارگران در سال آینده بیانیه صادر کردند. “سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه” در اواخر بهمن از طرف کارگران شرکت واحد طوماری را با دو هزار امضا به وزارت کار ارسال کرد و ضمن اعلام این مطلب که “دستمزد عادلانه حق مسلم کارگران” است، از وزارت کار خواسته بود تا “علاوه بر تورم واقعی امسال، تورم سال آینده نیز در تعیین حداقل دستمزد لحاظ شود، تا طبق ماده ۴۱ قانون کار و با استفاده از روش‌های حمایتی دولتی حداقل دستمزد کارگران پاسخگوی هزینه‌های کمر شکن زندگی کارگران و بازنشستگان کارگری باشد.” کارگران اعضای سندیکای شرکت واحد در انتهای طومار تصریح کردند: “در این راستا کارگران انجام اقدامات اعتراضی را حق مسلم خود می دانند.” علاوه بر ارسال این طومار در تاریخ چهاردهم اسفند حدود ۱۰۰ راننده شرکت واحد تهران در مقابل محل جلسه شورای عالی کار تجمع کردند تا بتوانند دغدغه ها و نگرانی های خود را در ارتباط با دستمزد سال آینده به گوش مسئولین و اعضای شورای اسلامی کار برسانند.
“اتحادیه آزاد کارگران ایران” نیز از بهار امسال تا کنون طوماری را به امضاء سی هزار کارگر از سراسر کشور رسانده که یکی از هفت خواسته کارگران در آن طومار “افزایش حداقل دستمزد‌ها بر اساس تورم واقعا موجود و تامین شرافتمندانه سبد هزینه یک خانوار چهار نفره با دخالت نماینده‌های منتخب مجامع عمومی کارگران کارخانه‌ها و مراکز تولیدی و خدماتی” بود. اولین مرحله این طومار اعتراضی در ۲۷ خرداد و مرحله دوم و سوم آن نیز در ۲ مهر و ۲۸ آذر به وزارت کار و رونوشتی از آن نیز به مجلس و دفتر نهاد ریاست جمهوری ارسال شد.
در پی بی توجهی دولت به خواست های کارگران و بعد از تحصن یک روزه هماهنگ کنندگان طومار اعتراضی مقابل مجلس در تاریخ ۲۸ آذر، این فعالان کارگری از استانداری تهران درخواست صدور مجوز برپایی تجمع خیابانی در روز ۲۸ بهمن ماه در مقابل وزارت کار کردند. اما مسئولین ضمن خودداری از ارائه مجوز و پایمال کردن اصل بیست و هفت قانون اساسی، هماهنگ کنندگان را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احضار کردند.
علی رغم همه این فشارها حدود ۵۰ نفر از کارگران که در جمع آوری طومار سی هزار نفری کارگران همکاری داشتند به همراه هماهنگ کنندگان این طومار از ساعت ده صبح روز سی‌ام بهمن ماه در محل وزارت کار در خیابان آزادی دست به تجمع اعتراضی زدند. عاجل ترین خواست کارگران در همه این کنش های اعتراضی اجرای ماده ۴۱ قانون کار در تعیین حداقل دستمزد سال آینده بوده است؛ که این خواسته نیز روز گذشته توسط دولت مدعی مهرورزی، مورد بی مهری قرار گرفته است.
مرگ سه جانبه گرایی با مصوبه مجلس
اکنون سالهاست که دولت در شورای عالی کار حرف اول و آخر را می زند و ترکیب نمایندگان حاضر در آن به گونه ای است که این شورا به کل از حالت سه جانبه گرایی خارج شده است و تعداد نمایندگان دولت به عنوان بزرگترین کافرما در کشور در آن بیشتر از تعداد نمایندگان جامعه کارگری و کارفرمایی است؛ تغییری که استیلای دولت را بر تمامی تصمیمات این شورا به همراه داشته است.
در گذشته به موجب متن صریح قانون کار، کارگران، کارفرمایان و دولت هر یک سه نماینده در این شورا داشتند. اما به موجب قوانین مصوب مجلس (ماده هشت قانون نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی و تبصره سه ماده ۱۸ قانون اصلاح قوانین و مقررات موسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران) ۲ نفر دیگر از سوی دولت به اعضای شورای عالی کار اضافه شده است و تعداد نمایندگان دولت در این شورا به پنج نفر رسیده است و این در حالی است که کارگران و کارفرمایان هر یک تنها دارای سه نماینده در شورا هستند. در حالی که ۱۱ نفر عضو رسمی در شورای عالی کار حضور دارند، جلسات این شورا مطابق آیین نامهٔ مصوب هیأت دولت با ۷ نفر رسمیت می‌یابد. در این صورت عدم حضور ۳ نمایندهٔ کارگری در شورا، تاثیری بر رسمیت یافتن جلسه نخواهد داشت.
دولت با استیلای خود بر شورای عالی کار، عملا این شورا را به نمایشی مضحک از سه جانبه گرایی تبدیل کرده است. ولی جامعه را چنان خوابی فرا گرفته است، و فساد و دروغ آنچنان در تار و پود حکومت و دولت رخنه کرده است که در روز روشن دروغ تحویل مردم داده می شود و مسئولین وزارت کار با بی شرمی تمام از سه جانبه گرایی در شورای عالی کار و روند تعیین حداقل دستمزد سخن می گویند.
مرگ سه جانبه گرایی در شورای عالی کار چنان علنی است که افرادی هم که تحت سیطره نظارت استصوابی دولت، انتخاب شدند و در صدر تشکل های کارگری غیر مستقل و وابسته به دولت نشانده شده اند و در شورای عالی کار نیز به عنوان نمایندگان جامعه کارگری حضور دارند، به این مساله اعتراض می کنند. محمد احمدی عضو کارگری شورای عالی کار حضور ۵ نماینده از سوی دولت در این شورا را با “روح سه جانبه‌گرایی در قانون کار” متضاد دانسته و در این مورد به ایلنا گفت: “در این شرایط، حضور یا عدم حضور گروه کارگری در جلسات شورای عالی کار تاثیری بر رسمیت یافتن جلسه و روند تصویب دستمزد ندارد.”
نظارت استصوابی دولت بر تشکل های کارگری
افرادی که تحت عنوان نمایندگان رسمی کارگران در مراجع تصمیم گیری حضور دارند، از یک طرف به صراحت از بی تاثیری حضورشان در روند تصمیم گیری سخن می گویند و از طرفی دیگر هیچ اعتقادی به ضرورت وجود تشکل های کارگری مستقل و همکاری با آنها ندارند. زمانی که مرحله اول طومار اعتراضی سی هزار کارگر به مسئولین کشور ارسال شده بود این افراد به صراحت موجودیت چنین طوماری را کتمان کرده بودند. هادی ابوی سخنگوی کانون عالی انجمن های صنفی کارگران ایران در مورد طومار اعتراضی سی هزار کارگر به ایلنا گفته بود: ” اصالت این نامه برای ما به عنوان یکی از تشکلهای صنفی کارگران کشور مبهم است و نمی دانیم که کدام بخش از کارگران آن را امضا کرده‌اند… آنچه مسلم و مورد تاکید است خواسته‌ها و مطالبات کارگران باید از طریق تشکلهای قانونی کارگری دنبال شود.”
بر اساس ماده ۲ ” آئین نامه انتخابات قانون شوراهای اسلامی کار”، صلاحیت کارگران کاندید در عضویت شورای اسلامی کار، توسط یک هیأت تشخیص بررسی می شود. اعضاء این هیأت سه نفر می باشند که دو نفر از طرف دولت و یک نفر از از طرف مجمع عمومی کارگران انتخاب می شود. در اینجا نیز نه تنها سه جانبه گرایی به سخره گرفته شده است، بلکه عملا مطابق این ماده نظارت استصوابی دولت بر تشکل های کارگری رسمی تحمیل می شود. لذا طبیعی است که نماینده پیگیر در دفاع از حقوق کارگران به دلایل واهی همچون عدم “اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه” ، که یکی از شرایط کاندید شوندگان است، حذف گردد تا مخل روند بی قانونی های جاری در عرصه کار و نقض “حقوق بنیادین کار” از سوی دولت و به تبع آن کارفرما نشود.
عملکرد و دیدگاه های افرادی که در صدر تشکل های کارگری رسمی حضور دارند به خوبی از عمق فاجعه ای پرده برمی دارد که نظارت استصوابی دولت بر تشکل های کارگری برای جامعه کارگری ایران رقم زده است. اولیا علی بیگی، رئیس کانون عالی شوراهای اسلامی کار سراسر کشور در مصحابه اخیر خود با ایلنا گفت: “بندهٔ علی بیگی ابتدا سرباز ولایت هستم و در مرحله دوم از حقوق کارگران دفاع می‌کنم. حفظ نظام از خواندن نماز هم واجب‌تر است.” غلامرضا خادمی‌زاده ، رئیس هیأت مدیره کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری ایران نیز با تائید چنین دیدگاهی در همان مصاحبه گفت: ” تشکل‌های رسمی کارگری اساسا در راستای حفظ نظام تاسیس شده‌اند. ما زمانی از حقوق کارگران دفاع می‌کنیم که متضمن حفظ نظام باشد.”

پرسش اساسی اینجاست که ارتباط میان اقدامات و عملکرد “ولایت” با تهی شدن سفره بیش از سی میلیون اعضای خانواده جامعه کارگری چیست؟ مگر نه آن است که فاجعه ای که امروز کارخانه ها و کارگران با آن دست به گریبان هستند، ریشه در عملکرد همین دولتی دارد که نظر رهبری به نظر رئیس آن نزدیکتر بود و با حمایت های غیرقانونی و بی دریغ خود از این دولت و با اتکا به تقلب و خیانت به آرای مردم و ریختن خون فرزندان این آب و خاک بر سنگفرش خیابانها و پر کردن زندان ها، “دولت امام زمان” ی اش را ابقا نمود و این ایام سیاه را برای مردم و جامعه کارگری رقم زده است؟
دفاع از حقوق قانونی کارگران و اجرای ماده ۴۱ قانون کار نظام جمهوری اسلامی ایران در تعیین حداقل دستمزد کارگران، چگونه می تواند تقابلی با “حفظ نظام” داشته باشد؟! اعضای تشکل های رسمی کارگری به عنوان نمایندگان کارگری در شورای عالی کار، روز گذشته مصوبه ای را امضاء کرده اند که به شکل صریح در مغایرت با اصل ۴۱ قانون کار است؛ اکنون روسای این تشکل ها باید در پیش وجدانشان از خود بپرسند که آیا “سرباز ولایت” بودن انسانی تر است یا مقابله با تحمیل گرسنگی و فقر بر میلیونها نفر از اعضای خانواده جامعه کارگری در ایران؟
فعالان سیاسی و حداقل دستمزد
زیر پا گذاشتن قانون کار در تعیین میزان حداقل دستمزد کارگران و اعلام دستمزدی غیر منطبق با هزینه های جاری زندگی یک خانواده چهار نفره، با سکوت بسیاری از تشکل ها و فعالان سیاسی نیز همراه بوده است. از زمان شکل گیری موج اعتراضی کارگران نسبت به عدم رعایت ماده ۴۱ قانون کار در تعیین دستمزدها در اردیبهشت ماه امسال و افزایش این اعتراضات قانونی در ماه های اخیر برای اجرای این ماده قانونی، تقریبا هیچ سازمان و حزب سیاسی حتی از میان منتقدان حاکمیت فعلی از این اقدام اعتراضی و حق طلبانه جامعه کارگری دفاع نکرده است. این در حالی است که برخی احزاب و سازمان های سیاسی اصلاح طلب همچون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، جبهه مشارکت ایران اسلامی، نهضت آزادی ایران، شورای فعالان ملی مذهبی، شورای هماهنگی راه سبز امید به درستی و نیکی در مورد انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی، رفع حصر رهبران جنبش سبز و یا در ماه گذشته در اعتراض به دستگیری روزنامه نگاران بیانیه صادر کرده اند، اما عدم اجرای ماده ۴۱ قانون کار که موجب تحمیل گرسنگی و فقر فاجعه بار بر زندگی میلیونها شهروند ایرانی می شود، جایی در بیانیه های هیچ کدام از این سازمان ها و احزابی که همواره رعایت قانون و اصلاح امور سرلوحه برنامه های سیاسی شان بوده، نداشته است.
این موضوع به خصوص وقتی اهمیت می یابد که توجه کنیم کم توجهی فعالان سیاسی به پایمال شدن حقوق اساسی کارگران، نه تنها دست حکومت را برای جفای هرچه بیشتر به کارگران باز گذاشته است، بلکه موجب شده تا در ادبیات برخی فعالان سیاسی منتقد نیز به نقش و اهمیت کارگران کم توجهی شود و برخی از آنها به خاطر روی کار آمدن دولتی که خود بیشترین ضریه ها را به اقشار فقیر و کم درآمد جامعه زد، به ملامت فقرا بپردازند که قاعدتا یازده میلیون کارگر نیز از جمله این قشر محسوب می شوند.
آیا مقصر روی کار آمدن دولت مدعی عدالت و در عمل ناقض صریح عدالت، یا مقصر یکه تازی های حاکمیتی که آحاد ملت را زیر فشارهای اقتصادی له می کند، آنهایی هستند که مظلومانه در این سالها آماج سیاست های مخرب حاکمان بودند؟ و آیا شایسته است که اصلاح‌طلبان با زبان سرزنش یا بدتر از آن با نادیده گرفتن و بی اعتنایی با مستضعفان و کارگران رو به رو شوند؟ آیا کسانی که چنین مسیری را در پیش گرفته اند، معتقدند رای بالای آقای خاتمی در سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ در استان های محروم و روستاهای کشور هم نشانی از “عوام الناس” بودن روستاییان بوده است؟
طومار سی هزار کارگر برای اجرای قانون در حوزه کار و در اعتراض به عدم رعایت “حقوق بنیادین کار”، تلاشی درون زا و از پایین دست جامعه برای توسعه دموکراسی بود و شایسته بود و هست که اصلاح طلبان به حمایت از این اقدام بپردازند. مگر هدف سیاست ورزی چیزی به جز سروسامان دادن زندگی روزانه مردم است؟ مگر دموکراسی چیست که اعتراض به عدم پرداخت حقوق ماهانه توسط کارگران تلاش برای گسترش دموکراسی محسوب نمی شود، اما اعتراض به بسته شدن روزنامه ها و بیکار شدن روزنامه نگاران اقدامی در جهت پیشبرد دموکراسی محسوب می شود؟ آیا صد روستایی دامدار و کشاورز سرخسی را که در هفته های گذشته در تهران و آن هم مقابل بیت رهبری، در اعتراض به غصب زمین ها و مراتع شان توسط آستان قدس رضوی تحصن اعتراضی برگزار کردند، می توان وابسته به حکومت تصور کرد؟
به نظر می رسد بخشی از فعالان سیاسی منتقد وضع موجود، باید در تلقی خود از واقعیت های جامعه و توجه انحصاری به “طبقه متوسط مدرن یا شهری” تجدید نظر کنند. همانقدر که تصور رسالت رهایی بخشی و منجی گری کل جامعه برای “طبقه پرولتاریا” خیال خامی بود و دیگر این روزها کمتر کسی در آن رویا به سر می برد، یکسونگری از این طرف هم ناکارآمد از تحلیل واقعیت هاست و بی توجهی تشکل ها و فعالان سیاسی به حقوق کارگران و مردم کم درآمد، در کنار اقداماتی که دولت و حاکمیت در این حوزه انجام می دهد، نتیجه ای جز به حاشیه راندن بیش از پیش اقشار ضعیف و تقابل میان بخش های کم درآمد با بخشی های برخوردار جامعه نخواهد داشت و در آینده می تواند به تهدید امنیتی جدی برای میهن عزیزمان تبدیل شود.
نسیان کارگران نه تنها دردی را دوا نمی کند بلکه روز به روز بر جراحت سیاست ورزی منفک از کار در کنون فلک زده ما می افزاید. اینکه بخش کم درآمد جامعه برای درمان عاجل دردهای خود رای به آن کسی بدهد که از او پول دریافت می کند، چندان عجیب نیست اما برخی گونه های سخن گفتن فعالان سیاسی از فقرا جای تامل دارد. جا دارد که فعالان سیاسی در کنار جوالدوز زدن به فقرا، یک سوزن هم به خود، شیوه گفتار و عملکردشان در گذشته و اکنون بزنند و از خود بپرسند که در این سالی که در روزهای پایانی آن به سر می بریم، تا چه اندازه در گفتار، نوشتار و کنش سیاسی شان به مشکلات جامعه کارگری توجه داشته اند و به چه میزان با اقدامات اعتراضی آنها برای احقاق حقوق قانونی شان همراهی و یا همصدایی داشته اند؟ آیا اصلاح طلبان و سبزها که همواره از اعتراضات مدنی برای پیشبرد اصلاح جامعه سخن می گویند، اعتراضات مدنی جامعه کارگری برای کسب حقوق قانونی شان را در یک سال گذشته به قدر کافی دیده اند؟!
یادآوری و مرور سخنان میرحسین شاید ضرورت پاسخ گویی به پرسش های مطرح شده را بیشتر عیان کند. میر حسین با ما چنین سخن گفته بود: “شبکه‌های جنبش سبز باید به سمت درک مشکلات همه اقشار خصوصا کارگران و کشاورزان و معلمان پیش برود که متاسفانه رسانه‌های سبز در این زمینه فقیر هستند و باید خیزش در اطلاع رسانی و ارائه راه حل‌ها آغاز شود… بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم.” میرحسین آزادی و عدالت را دو امر متفاوت دریافت نمی‌کند تا معتقد به اولویت “توسعه سیاسی” بر “توسعه اقتصادی” باشد.
او در ۱۳بهمن ۱۳۸۹ هم گفت: “وقتی معیشت مردم سامان پیدا می‌کند، هم ریشه‌های آزادی در جامعه عمیق‌تر می‌شود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر می‌شود… مردم در مشروطیت عدالت می‌خواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد. تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان می‌دهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلت‌ها و یا مادر همه فضیلت‌های دیگر دانسته‌اند. من گمان نمی‌کنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آن‌ها را انتخاب کنیم… امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.”
البته این نگاه میرحسین به این همانی عدالت و آزادی بسیار دیرینه است. او در سال ۱۳۸۴ در بیانیه‌ای که برای انصراف از نامزد شدن انتخابات ریاست جمهوری صادر کرده بود، از “آنهایی که بین عدالت و آزادی تناقضی نمی‌یابند” به عنوان “سرمایه گرانقدر و قابل اتکا” به نیکی یاد کرده بود. امید است مواجهه با سپهر سیاست از زمین کار برای تحقق فردایی انسانی تر و عادلانه تر مدنظر همه آنهایی که دل در گرو آبادانی و آزادی این آب و خاک دارند، قرار گیرد.

خیز دولت برای بستن کامل اینترنت در آستانه انتخابات...

با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، محدودیت ها و اقدامات مشکوک و ضدامنیتی دولت در حوزه اینترنت بار دیگر از سر گرفته شده است. این روزها با قطع کامل نرم افزارهای ارتباطی اینترنتی و همچنین مسدود شدن VPN ها در کشور، ارتباط کاربران ایرانی با شبکه جهانی اینترنت با اختلالات اساسی روبه‌رو شده است...


خیز دولت برای بستن کامل اینترنت در آستانه انتخابات 



در حالی که سایت ها و خبرگزاری های مختلف خبر از بسته شدن کامل VPNها در کشور می دهند، با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری بار دیگر نهادهای حکومتی شبکه های اینترنتی و ارتباطی را با انسداد و فیلترهای شدید مختل کرده اند. کارشناسان و نهادهای مرتبط با انتقاد شدید از این محدودسازی ها، نسبت به اقدامات مشکوک و ضدامنیتی دولت در حوزه اینترنت از جمله توزیع VPNدولتی هشدار می دهند و گزارشگران بدون مرز، ایران را جزو پنج کشور دشمن اینترنت در جهان معرفی کرده است.
به گزارش کلمه، در حالی که ماهها بحث راه اندازی اینترنت ملی و قطع شبکه اینترنت ایران از جهان بر سر زبان ها بود، سرانجام این روزها با قطع کامل نرم افزارهای ارتباطی اینترنتی و همچنین مسدود شدن VPN ها در کشور، ارتباط کاربران ایرانی با شبکه جهانی اینترنت با اختلالات اساسی روبه‌رو شده است.
VPNها از کار افتاده اند…
برخی از وبسایت ها گزارش می دهند که علاوه بر VPN ها، کاربران اینترنت ایران با قطع انواع دیگر فیلترشکن نیز روبرو شده اند. طبق اخبار واصله، از چهارشنبه ۱۶ اسفنداکثر کاربرانی که از وی‌پی‌ان با پورت “PPTP” استفاده می کردند، دچار مشکل شدند و پس از آن تاکنون این مشکلات تشدید شده است. همچنین کاربرانی که از پورت “L2TP” استفاده می کردند نیز دچار مشکل شده اند.
این مشکلات آنجا جدی تر می شود که بدانیم در چند روز گذشته، ورود به زیرمجموعه های سایت گوگل در اکثر نقاط کشور یا غیرقابل دسترسی شده و یا به سختی امکان پذیر است. از سوی دیگر ورود به صندوق پستی الکترونیکی گوگل (Gmail) نیز به دشواری صورت می‌گیرد.
علاوه بر این اختلالات، بسیاری از نرم افزارهای ارتباطی تصویری همچون اسکایپ، اوو و یاهو مسنجر نیز قابل استفاده نیستند. گفته می شود دلیل این امر به مسدود سازی پورت‌های وی‌پی‌ان بر می گردد و همزمان با آن، محدودیت‌هایی نیز برای استفاده از پروتکل امن HTTPS ایجاد شده است.
این در حالی است که طی روزهای اخیر و همزمان با غیر ممکن شدن برقراری ارتباط از طریق VPN و SOCKS نرم‌افزارهای عبور از فیلترینگ و پروکسی‌ها، قطعی طولانی مدت امکان دسترسی به نرم افزار ارتباط صوتی و تصویری از راه دور، کاهش سرعت در حد قطعی ارتباط و یا بارگذاری نشدن برخی سایت‌ها بدون آنکه پیغام فیلترینگ نشان داده شود، در شیکه اینترنت کشور افزایش یافته است.‌ شایعاتی هم منتشر شده است مبنی بر اینکه این مشکلات به دلیل تست‌های نهایی روی شبکه اینترنت ملی است.
وی پی ان (VPN) اگرچه اطلاعات را از طریق یک شبکه عمومی مانند اینترنت جابه‌جا می‌کند اما در عین حال با استفاده از الگوریتم‌های رمزنگاری، این ارتباط هم‌چنان اختصاصی و محرمانه باقی می‌ماند. در غیاب VPN، گفته می شود هنوز برخی از نرم افزارهای عبور از فیلترینگ مانند Hotspot Shield، Freegate و Proxifier هنوز هم اجازه استفاده آزادانه از اینترنت را به کاربران داخل ایران می‌دهند اما ممکن است سرعت و دسترسی آن‌ها به همه سایت‌ها همیشه پایدار نباشد. وجود شیوه‌هایی مانند تونل و برنامه‌هایی مثل psiphone، Your Freedom، JonDo و سایر ابزارهای دیگر، از جمله راه‌هایی است که توسط کاربران داخل ایران به دیگران معرفی می‌شود.
VPNهای دولتی، دامی برای کاربران ایرانی اینترنت
از کار افتادن VPN ها در روزهای گذشته در حالی است که چندی پیش مسوولان دولتی در اقدامی عجیب خبر از توزیع VPNهای دولتی داده بودند. در همین رابطه وزیر ارتباطات در تازه ترین موضع گیری خود می گوید با دستور رئیس دولت در حال ساماندهی به VPN ها هستیم. با این حال یک کارشناس ارتباطات، این کار دولت را در حوزه امنیت اینترنت بسیار خطرناک می داند و توضیح می دهد: حکومت می‌خواهد که کاربران با ارائه شناسنامه خود برای دریافت امکان “VPN مجاز” مراجعه کند. پس از ثبت مشخصات کاربر و نام همه کسانی که از این امکان می‌خواهند استفاده کنند، حکومت احتمالا نرم افزاری را بر روی کامپیوتر کاربر نصب خواهد کرد که مثلا ارتباط VPN مجاز را برقرار می‌سازد. این نرم افزار کامپیوتر کاربر را به ارگان امنیتی حکومتی (وزارت اطلاعات، پلیس فتا، اطلاعات سپاه و غیره) وصل خواهد کرد و از آنجا ارتباط امن را نیز ایجاد خواهد کرد.
کمال هادیانفر، رئیس پلیس فتا، چند ماه قبل خبرگزاری ایسنا گفته بود: «به‌زودی ابلاغ آیین‌نامه اجرایی کمیسیون ساماندهی فیلترینگ فضای مجازی به منظور صدور مجوز استفاده از فیلترشکن‌های وی‌پی‌ان مجاز تدوین خواهد شد»
در مورد اختلالات روزهای اخیر، رمضانعلی سبحانی فرد از نمایندگان مجلس در گفت و گو با مهر، اظهار داشت: بررسی دلایل بروز این مشکلات و سیاستهای مدنظر در این زمینه در دستور کار کمیته ارتباطات و فناوری اطلاعات مجلس قرار گرفته است و ظرف ۲ روز آینده اطلاع رسانی می‌شود. وی با بیان اینکه پیگیری ها نشان می دهد که مشکل به وجود آمده در دسترسی برخی کاربران به سایتهای اینترنتی احتمالا به دلیل قطع استفاده از پورتهای VPN غیرمجاز باشد، ادامه داد: ظرف چند روز گذشته پورتهای VPN غیرقانونی در کشور مسدود شده و براساس اعلام قبلی مسئولان، از این پس تنها VPN های قانونی و ثبت نام شده، قابلیت استفاده خواهند داشت؛ در این راستا این احتمال وجود دارد که قطع ورودی VPN ها مشکلات فنی در دسترسی کاربران به سایر سایتهای اینترنتی به همراه داشته است که البته در این زمینه باید بررسی‌های بیشتری صورت گیرد.
این نماینده البته نگفت که بر اساس کدام قانون، VPN های موجود غیر قانونی خوانده شده و بر اساس کدام ضابطه، VPN هایی که دولت (و در واقع دستگاه های امنیتی) ایجاد کنند، مجاز شمرده می شود.
آیا اینترنت ملی شده است؟
اختلالات جدید در شبکه اینترنت کشور و استفاده از فیلتر شکن ها در حالی است که تعداد بسیار زیادی از شهروندان در کشور روزانه برای تبادل اطلاعات، پیگیری اخبار، امور بازرگانی و … از اینترنت و صندوق های پست الکترونیک خود استفاده می کنند. گزار شهای گوگل حاکی از وجود حدود ۳ میلیون کابر جیمیل در ایران است. یک کارشناس رسانه و ارتباطات این موج اخیر محدودیت ها را ناشی از راه اندازی پروژه اینترنت ملی می داند. محمود تجلی مهر به رادیوزمانه می گوید: این کار در همان راستای پروژه “اینترنت ملی” است. اینترنت ملی در واقع محدود سازی ارتباط اینترنت ایران با خارج به کانال‌های تعریف شده و قابل کنترل ارگان‌های امنیتی است. وی می افزاید: سالهاست که تلاش حکومت برای کنترل کامل اینترنت است و تاکنون به نتیجه‌ای هم نرسیده است. این به بازی موش و گربه شباهت دارد. حکومت موقتاً می‌تواند زمینه‌ای را محدود کند تا زمانی که راه حل مناسب از سوی طرف مقابل، یعنی کاربران و مخالفان سانسور و سرکوب یافته شود.
هنوز مشخص نیست که آیا این اختلالات ناشی از نگرانی هایی است که مسوولین دولتی و امنیتی از خیلی وقت پیش آن را بیان می کرده اند یا خیر. پاییز امسال بود که وزیر ارتباطات مدعی شده بر اساس طرح اینترنت ملی، با جداسازی شبکه اطلاعات داخلی از شبکه اینترنت جهانی ایران «قادر به مهار صد در صدی حملات سایبری خواهیم بود و دیگر بدافزاری وارد نخواهد شد. مگر برخی شیطنت‌ها که ممکن است از داخل کشور منشا بگیرند.»
از نگاه او اینترنت «به عنوان ابزاری بسیار قوی در انقلاب های رنگی مورد استفاده و بهره برداری قرار می گیرد و گوگل تمامی اطلاعاتش را در اختیار سازمان سیا قرار می دهد.»
البته وزیر ارتباطات پیشتر خبر داده بود که تا پایان امسال اینترنت ملی راه اندازی می شود. حال مشخص نیست که آیا پروژه اینترنت ملی تنها به ایجاد مشکل و هزینه برای کاربران اینترنتی محدود می شود یا مزایایی هم برای ایرانیان خواهد داشت.
دکتر شهشهانی رئیس دانشکده ریاضیات دانشگاه صنعتی شریف که از وی به عنوان بنیانگذار اینترنت در ایران یاد می شود پیش از این به روزنامه قدس گفته بود: اگر بیشتر مردم بدانند اینترنت ملی یعنی چه، با آن مخالف خواهند بود. چون مدلی که مطرح است، شبیه چیزی است که در چین وجود دارد.
اخبار و گزارش های منتشر شده در روزهای اخیر نشان می دهد ابعاد افزایش کنترل و محدودسازی بر سایتهای اینترنتی به میران موجود محدود نیست، چرا که بنا بر آنچه خبرگزاری مهر منتشر کرده: از این پس اتصالات شبکه های خصوصی مجازی ثبت نشده همگی فیلتر خواهند شد.
نکته ی جالب توجه آنجاست که مسوولین مربوط، حاضر به پاسخگویی و حتی پذیرش محدودیت های جدید نیستند و به نوعی طفره رفتن از چرایی این عمل را ترجیح می دهند. از جمله معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات و رئیس سازمان فناوری اطلاعات که در گفت و گو با خبرنگار مهر، وجود اختلال در دسترسی به برخی سایتهای اینترنتی را تایید نکرده و می گوید: هیچ گزارشی در این باره به ما ارائه نشده است.
انتقاد از کنترل و سانسور اینترنت در ایران
در حالی این روزها شبکه اینترنت در ایران با محدودیت های بیشتر و بیشتر روبرو می شود که کاربران، صاحبنظران و کارشناسان حوزه اینترنت از جایگاه نامناسب و ناشایست کشورمان در حوزه کنترل و سانسور اینترنتی در جهان انتقاد می کنند.
دو روز قبل به مناسبت روز جهانی مبارزه با سانسور، گزارشگران بدون مرز گزارشی را منتشر کرد که در آن ایران در کنار چین، سوریه، بحرین و ویتنام از جمله دشمنان اینترنت خوانده شده بود.
پس از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و با تلاش های مسوولان امنیتی، نظامی و فرهنگی با اجرای طرح هایی همچون ساماندهی وبگاه ها و تحت عناوین مختلف سانسور و فیلترینگ در ایران افزایش یافت. سانسورهای پی در پی و در مدت اخیر دستکاریهای وسیع در سرعت و دسترسی کاربران به شبکه جهانی اینترنت نارضایتی کاربران را به شدت افزایش داده است.
برخی کاربران اینترنت در این روزها با انتقاد از مشی اقتدارگرایانه دولت در تشدید محدودیت های اینترنتی، نوشتند که: «یک راه اساسی و قاطع برای کنترل کامل اینترنت وجود دارد و آن هم خاموش کردن شبکه برق است»!
نشریه گاردین در همین رابطه در ۳۰ ژوئن ۲۰۰۹ منتشر کرد، نوشته است که در ایران تمام شرکت های ارائه کننده سرویس اینترنت تحت نظارت و از کانال شرکت ارتباطات راه دور به ارائه خدمات با ترافیک پایین می پردازند، امری که به شدت کنترل بر ترافیک را تسهیل کرده و از طریق نرم افزارهایی این امکان را به دولت می دهد که IP استفاده کنندگان را نیز مورد تعقیب قرار دهد.
در مطلب دیگری که سال ۲۰۰۹ در وبسایت شرکت «Circle ID» منتشر شده با رجوع به گزارش چند مرجع معتبر بین المللی، این طور بیان شده که به خصوص پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، اینترنت در ایران و عملکرد دولت در کنترل آن به امر بسیار پیچیده ای تبدیل شده است.
انتخابات و میهمان ناخوانده حکومت
انتخابات پیش روی ریاست جمهوری در حالی برگزار خواهد شد که به گفته بسیاری از کارشناسان ارتباطات و سیاست اینترنت نقش بسیار پررنگی در آن بازی خواهد کرد. خبرگزاری رویترز در همین باره می نویسد: انتخابات پیش روی ریاست جمهوری دلیل اصلی این اقدام جمهوری اسلامی قلمداد می شود.
نگرانی مسوولان حکومتی از حجم عظیم کاربران اینترنت و تاثیر آن در انتشار جهانی اخبار و اطلاعات باعث شده تا بسیاری از نهادها و مسوولان دولتی مجبور به پاسخگویی در مورد وقایع و اتفاقات باشند.
انتخابات پیشین ریاست جمهوری نیز در حالی برگزار شد که حکومت در روزهای منتهی به رای گیری اقدام به قطع شبکه های اس ام اس و تلفن و اینترنت در برخی نقاط کشور کرده بود و حتی در روز های بعد از انتخابات قطع کامل شبکه اینترنت نیز موجبات اعتراض گسترده را فراهم آورد. امری که البته نهادهای مسوول هیچ پاسخی درباره آن ندادند.
نگرانی شدید حاکمان از قدرت و تاثیرگذاری شبکه های مجازی در سازماندهی و تقویت ارتباطات مردم و شکل دهی حرکت های مدنی، این روزها و به خصوص در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و شوراها آنها را به فکر واداشته تا هرچه زودتر پروژه ی خودساخته ی «اینترنت ملی» را به اجرا بگذارند، طرحی که در سال های گذشته بارها و بارها شاهد نقل قول ها و وعده هایی درباره راه اندازی آن در آینده ای نزدیک بودیم، اما در عمل اتفاق نیفتاد.
این در حالی است که بر اساس گزارش های بین المللی از جمله آنچه سایت «Cosmic Log» منتشر کرده، در هشت سال اخیر در ایران سالانه تعداد کاربران اینترنت ۵۰ درصد رشد داشته که این بالاترین رقم در خاورمیانه است و همچنین تاثیر این کاربران بر سیاست در این کشور بسیار مورد توجه است.
باید منتظر بود و دید آیا این اقدامات غیرشفاف در این روزها بخشی از پازلی است که مسوولان امنیتی و نظامی برای روزهای پیش رو و در استانه انتخابات چیده اند یا خیر.

روستای محروم گل گاه...

سیاست‌های ضدمردمی اقتصادی- اجتماعی رژیم ولایت‌فقیه در بخش کشاورزی فاجعه آفریده‌ است. دهقانان میهن ما در چنگال فقر و عقب‌ماندگی گرفتارند. بیش از سه‌دهه پس از انقلاب بهمن، معضل زمین همچنان گلوی روستاییان کشور را می‌فشارد. حمایت بی‌دریغ از حقوق دهقانان، و مبارزه خستگی‌ناپذیر برای زنده کردن جنبش دهقانی، از اهمیتی جدی دراین مرحله برخوردار است!



روستای محروم گل گاه 



بجنورد - خبرگزاری مهر :روستاي گل گاه از مناطق محروم منطقه مانه و سملقان در خراسان شمالي است . آب اين روستا از رودخانه به وسيله تنگ و دبه هاي آب توسط خود مردم تامين مي شود ، علاوه بر غير بهداشتي بودن اين آب در مواقع بارندگي و گل آلود شدن آب رودخانه براي تهيه آب آشاميدني و بهداشتي خود دچار مشكل مي شوند . شادي و نشاط كودكان بي بضاعت اين روستا با دریافت لباس هاي دست دوم از خيرين چندين برابر كودكان شهري است .







































سن مصرف اعتیاد در کشور به ۱۰ سالگی رسید...

یک مدرس پيشگيري از اعتياد گفت: سن مصرف كنندگان مواد مخدر در كشور در حال حاضر به ۱۰ سالگي رسيده است و اين مي تواند يك خطر بسيار جدي براي نسل جوان جامعه باشد.


سن مصرف اعتیاد در کشور به ۱۰ سالگی رسید 


سن مصرف اعتیاد در کشور به ۱۰ سالگی رسید


محمد دهقان شامگاه چهارشنبه در اختتامیه جشنواره عکس و فیلم سراب در گرگان افزود: مسئولان نيز بايد سعي كنند فضاهايي را براي مردم ايجاد كنند تا مردم در شرايط بد روحي بتوانند اوقات خود را درآنجا بگذرانند و متاسفانه امكاناتي كه امروزه براي مردم فراهم است قيمت آنها بيشتر از فروش مواد مخدر است.

وي ابراز داشت: روشي كه امروزه در جامعه در رابطه با اعتياد براي مردم در نظر گرفته شده است در رابطه با پيشگيري، بحث آموزش است و البته افزايش آموزش لزوما به تغيير رفتار در افراد منجر نمي شود و بايد سعي كنيم كارهاي خود را در حوزه رسانه افزايش دهيم .

دهقان تصريح كرد: البته بايد توجه داشت كار در حوزه رسانه نيازمند زمان زيادي است تا منجر به تغيير رفتار شود و هنرمند بايد در اين موضوع به صورت مستمر كار كند.

وي ادامه داد: كارها در حوزه رسانه و همسالان بیشتر شود چرا كه بيشتر افرادي كه به سمت مواد مخدر مي روند تحت تاثير فشارهاي همسالان است و بايد سعي كنيم افراد را به سمت كارهاي مفيد و مثبت سوق دهيم و راه درست را به مردم نشان دهيم.

وي با اشاره به اينكه يكي از كارهاي هنرمند، بهينه سازي اوقات فراغت جوانان است، اظهار داشت: هنرمند مي تواند با استفاده از ارائه محصولات فرهنگي در ارتباط با موضوعاتي همچون ارائه اطلاعات حقيقي و درست، كاربردهاي خانواده در حوزه پيشگيري و ايجاد مهارت بين والدين و فرزندان در اين حوزه به جامعه كمك كند.

این مدرس با اشاره به تغيير شيوه مواد مخدر از سال ۸۴ نسبت به حال گفت: در سال ۸۴ دوسوم مواد مخدر ما از كشورهاي خارجي وارد كشور مي شد و فقط يك سوم آن در كشور توليد مي شد، اما متاسفانه در حال حاضر بخش عمده مواد مخدر در داخل كشور توليد مي شود و بيش از نيمي از معتادان ما را معتادان كراك و هروئين تشكيل مي دهند.

دهقان افزود: درحال حاضر بيش از يك ميليون معتاد در كشور داريم و در ايران در هر دو ساعت يك معتاد از دنيا مي رود.

به گزارش مهر، وي تصريح كرد: در سال گذشته بيش از هزارو ۴۹۵ در ارتباط با كشف مواد مخدر شكل گرفت. 

باندهای مافیائی همدیگر را افشاء می کنند...

عضو فراکسیون رهروان ولایت مجلس نهم رژیم با اظهار نگرانی از جریان تخریبی و ساختار شکنی دولتی در آستانه انتخابات یازدهم گفت: دولت از حربه‌ای که در انتخابات نهم و دهم بهره برد، در این دوره نیز علیه افرادی که می‌توانند در انتخابات یازدهم نقشی داشته باشند، استفاده می‌کند...


باندهای مافیائی همدیگر را افشاء می کنند 



Download (1)
عوض حیدرپور با حذف اصلاح طلبان از کورس رقابت در کسب سهم بیشتری از قدرت، رقابت در انتخابات را بین دوگروه سهیم در قدرت اعلام کرد و گفت اگر بخواهیم انتخابات یازدهم را تقسیم بندی کنیم، اصولگرایان یک طرف هستند و جریان انحراف طرف دیگر. آنچه مایه نگرانی است جریان انحراف است که هم اداره کشور و ساختار را در دست دارد، هم امکانات بسیار وسیعی را از قبل تدارک و پیش بینی کرده‌اند و برای انتخابات آماده شده‌اند. وی در ادامه تاکید کرد افراد شاخص دولت بیرق حرکت جریان انحرافی را به دوش گرفته‌اند، چراکه این تیم در انتخابات گذشته از مهم‌ترین فاکتوری که استفاده کردند تخریب بوده و این بار ساختار شکنی را هم اضافه کرده اند.
نگران ساختارشکنی دولت در آستانه انتخابات هستیم
عضو فراکسیون رهروان ولایت مجلس نهم شورای اسلامی با اظهار نگرانی از جریان تخریبی و ساختار شکنی دولتی در آستانه انتخابات یازدهم گفت: دولت از حربه‌ای که در انتخابات نهم و دهم بهره برد، در این دوره نیز علیه افرادی که می‌توانند در انتخابات یازدهم نقشی داشته باشند، استفاده می‌کند.
عوض حیدرپور در گفتگو با خبرنگار پارلمانی ایلنا اذعان داشت: اگر بخواهیم انتخابات یازدهم را تقسیم بندی کنیم، اصولگرایان یک طرف هستند و
جریان انحراف طرف دیگر. آنچه مایه نگرانی است جریان انحراف است که هم اداره کشور و ساختار را در دست دارد، هم امکانات بسیار وسیعی را از قبل تدارک و پیش بینی کرده‌اند و برای انتخابات آماده شده‌اند.
وی ادامه داد: به نظر من افراد شاخص دولت بیرق حرکت جریان انحرافی را به دوش گرفته‌اند، چراکه این تیم در انتخابات گذشته از مهم‌ترین فاکتوری که استفاده کردند در ایجاد دولت نهم و دهم، تخریب بوده و این بار ساختار شکنی را هم اضافه کرده اند. خود رئیس جمهور صحبت‌هایی در مجمع تشخیص کرده که ما بیاییم یک سیستم یکپارچه اقتصادی ایجاد کنیم. در فضایی که قانون اساسی سازو کارهای کلان اقتصادی را مشخص کرده است، بیان این ایده‌ها یعنی ساختار شکنی.
نماینده مردم شهرضا در مجلس خاطرنشان ساخت: رئیس جمهور در کنگره بزرگداشت قانون اساسی نیز موضوعاتی را مطرح کرد، به مجلس توپید، به شورای نگهبان حمله کرد، به قوه قضائیه جسارت کرد و… با این روال علاوه بر تخریب شروع به نوعی ساختار شکنی را هم می‌بینیم.
این نماینده مجلس اظهار داشت: ساختار شکنی حلقه تکمیل کننده کل اقدامات تخریبی آقایان است که در جریان انحرافی تدبیر کرده‌اند و حتما جزو تدابیر تبلیغاتی آنهاست، اما این نافیه‌ای نیست که از تخریب دست بردارند. قطعا تخریب ادامه پیدا می‌کند و برای چهره‌های شاخص برنامه‌های تخریبی تدارک دیده‌اند همانطور که شاهد تخریب‌ها علیه دکتر قالیباف هستیم و در اینده هم خواهیم بود. اما ما باید به عنوان اصولگرایان به هوش و به گوش باشیم که نگذاریم نیرو‌هایمان از دست بروند و آسیب ببینند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس تاکید کرد: برداشت من این هست که بزرگان جریان اصولگرایی مثل ولایتی، حداد عادل، دکتر قالیباف،‌پور محمدی، لاریجانی، اعضای حزب موتلفه، رهروان مقام معظم رهبری و خط امام و اصولگرایان قدیم باید نشستی بگذارند و دقت داشته باشند آنچه در انتخابات آتی ما را تهدید می‌کند جریان انحرافی است و ممکن است جدی جدی مدل پوتین مدودوف را برای ما به ارمغان بیاورد.
حیدرپور همچنین اضافه کرد: امروز معتقدم که مسئولیت این وضع نابسامان اقتصادی، بدهی‌های دولت و کسر بودجه سنگین بر عهده همین تیمی است که سرکار هستند و با ادامه تحریم و با شرایطی که در آینده پیش بینی می‌کنیم اوضاع ممکن است خطرناک‌تر و بد‌تر از امروز شود.
وی گفت: باید از آقایان بخواهیم در راستای تقویت جریان اصولگرایی نشست‌هایی بگذارند و یک تیم کارآمدی را تدوین کنند که آن تیم علاوه بر اینکه هدایت حرکت و جریان انتخابات را بر عهده می‌گیرد، به صورت جدی و اصولی مسئولیت اداره کشور را بر عهده بگیرد. از جمله کسانی که در آن فرایند می‌توانند کار بکنند به صورت جدی همین نفرات هستند و در عین حال نگران هستم که طرح مسائل و ورود به مسائل جریان انحرافی را برانگیخته کند و نسبت به افرادی که می‌توانند در انتخابات ورود پیدا کنند مثل قالیباف، لاریجانی و حداد تخریب‌ها را شروع کنند.
حیدرپور: سوابق هر سه عضو اصلی ائتلاف خوب است اما کارنامه محمدباقر قالیباف بیش از بیش می‌درخشد.
عضو فراکسیون رهروان ولایت با بیان اینکه ائتلاف ۲+۱ موفق‌ترین ائتلاف در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم خواهد بود اذعان داشت: بهترین ائتلافی که برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم اعلام آمادگی کرده‌اند، ائتلاف ۲+۱ است و محوریت آن محمدباقر قالیباف است.
عوض حیدرپور در خصوص فضاسازی بر علیه کاندیداهای انقلابی و ارزشی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری توسط برخی جریان‌ها از جمله جریان انحرافی اذعان داشت: در حالیکه اعضای ائتلاف ۲+۱ و به خصوص قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری مقبولیت زیادی پیدا کرده‌اند، فضاسازی‌ها تاثیری نخواهد داشت.
وی در ادامه سازوکار ائتلاف ۲+۱ را جامع و کامل خواند و گفت: سازوکاری که بزرگان ائتلاف ۲+۱ طراحی کرده‌اند بسیار جامع است و بر اساس آن هر چه به انتخابات نزدیک می‌شویم، افرادی که طبق نظرسنجی‌ها مقبولیت بیشتری میان مردم دارند، باقی می‌مانند و دیگران برای حفظ رای حداکثری کناره گیری کرده و از کاندیداهای دیگر حمایت می‌کنند. این سازوکار، کاندیداهای اصولگرای گروه‌های سیاسی دیگر را نیز به خود جذب کرده و تمایل به عضویت در این ائتلاف را دارند.
این نماینده مجلس خاطرنشان کرد: یکی دیگر از ویژگیهای قالیباف و ائتلاف ۲+۱ اینست که محوریت جامعتین و حمایت مطلق از ولایت فقیه را قبول دارند، چه اینکه مادر سالهایی که به توصیه روحانیت عمل کرده‌ایم، ضرر ندیده‌ایم.
نماینده مردم شهرضا در مجلس نهم با بیان اینکه سه عضو مرکزی ائتلاف ۲+۱ افرادی شناخته شده و دارای کارنامه هستند تاکید کرد: من سوابق هر سه عضو اصلی این ائتلاف را می‌دانم اما در این میان کارنامه محمدباقر قالیباف بیش از بیش می‌درخشد. او را از دوران دفاع مقدس می‌شناسم. یکی از نیروهای خوب، خوش فکر، منظم، پرتلاش و پرکار دفاع مقدس بود.
نوجوان بود که به جبهه‌ها آمد و در عرض یکی دو سال سلسله مراتب نظامی را طی کرد و به فرماندهی تیپ و بعد فرماندهی لشکر ارتقاء درجه یافت. بعد از دفاع مقدس سلسله مراتب فرماندهی را در قائم مقامی فرماندهی نیرو و نیروی انتظامی طی کرد و مدتی فرمانده نیروی هوایی سپاه شد. چه در زمانی که نیروی مقاومت، نیروی هوایی و انتظامی بود، توانست بار امانت ملت را به خوبی به منزل برساند و چه بعد از اینکه وارد شهرداری شد.
به اعتقاد حیدرپور، نکته جالب در شخصیت قالیباف این است که به ساز و کار‌ها و قواعد تمکین کرد و در انتخابات ریاست جمهوری با انتخاب فردی دیگر، به رای مردم احترام گذاشت و وارد شهرداری تهران شد.
حیدرپور با بیان اینکه من ۴۰ سال است در تهران زندگی می‌کنم، افزود: در طول ۴۰ سال گذشته بهترین مدیری که اداره شهر تهران را برعهده گرفت قالیباف بوده است. گرچه او بیشتر از ۶-۷ سال نیست که شهردار تهران است، برداشت من اینست که معادل همه خدماتی که از بعد انقلاب تا الان در تهران انجام شده، کار کرده است.
این نماینده مجلس تهران را یک هفتم ایران خواند و گفت: تهران یک هفتم ایران است و به تعبیری اداره کشور در نقش ریاست جمهوری می‌شود تهران ضربدر هفت. لذا قالیباف با تجربه‌هایی که در اداره تهران بدست آورده و سازوکارهایی که برای تهران طراحی کرده است، قطعا می‌تواند ایران را نیز به خوبی اداره کند.
وی همچنین با بیان اینکه قالیباف علاوه بر مقبولیت عمومی در کشور، مقبولیت بین المللی هم دارد، اذعان داشت: قالیباف در دوران کاری خود به خصوص در مدیریت شهری پایتخت، در اجلاس بین المللی زیادی شرکت کرد که جملگی صاحب موفقیت‌های چشمگیری بوده و مقبولیت بسیار خوبی در همه کشورهای جهان دارد. لذا تعامل او در قالب شهری با کشورهای دیگر نشان می‌دهد که در سطح جهانی نیز توانایی برقرار ارتباط با همه ملل را دارد.
حیدرپور تاکید کرد: به همه ویژگیهای قالیباف اضافه کنیم تسلط ایشان به علوم روز، پژوهش، مشورت و بهره برداری از نقطه نظرات دیگران، تسلط به زبان خارجی. لذا برداشت من این است که یک نفر در عین اینکه همه شایستگی‌ها را دارد اعلام کرده که تابع نتیجه نظرسنجی‌ها خواهد بود، قطعا فردی آماده و لایق برای ریاست جمهوری است.

درد نوشته ای برای مادر ستار بهشتی: تو تنها نیستی، مادر!

امنیت از این خانواده داغدیده سلب شده، نمی خواهند آنها آرامش داشته باشند، می خواهند آنها از پیگیری قضایی منصرف شوند، بازپرس هم پرونده را نگه داشته و به دادگاه نفرستاده تا نتیجه این فشارها مشخص شود...




درد نوشته ای برای مادر ستار بهشتی: تو تنها نیستی، مادر! 


از کجا شروع کنم؟ یک خبر را باید تنظیم کنم. یک خبر کوتاه، یک خبر تکراری. مثل آن همه خبرهای انبوه سال ۸۸ که شرم و خشم از واژه واژه شان می چکید. خبری درباره یکی از آنها که کمی دیر، اما به واقع خیلی زود، به آن قافله پیوست. قافله حق طلبانی که رنج خانواده هایشان را هنوز هم کسی نمی فهمد. خانواده هایی که هیچ کس هیچ وقت حال واقعی آنها را درک نکرد. خانواده هایی که تنها بودند و تنها ماندند، ولو خودشان و عزیزانشان در قلب بسیاری از ایرانیان جا داشته باشند. خانواده هایی در امتداد خانواده شهدای دفاع مقدس، خانواده شهدا و رنج کشیدگان و شکنجه دیدگان انقلاب، خانواده شهدای مبارزات چریکی و ملی شدن و مشروطه و قبل از اینها قرن ها مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه این سرزمین. خانواده تمام آنها جان دادند تا شهادت دهند، تا گواه باشند که چراغ حق طلبی خاموش نخواهد شد.
به ایران برگردیم، و به امروز. خبر مربوط به ستار بهشتی است: خواهر او را تهدید کرده اند، تهدید تلفنی، نیروهای امنیتی، که او را کتک خواهند زد، که با خانواده اش برخورد خواهند کرد اگر بخواهند در پنجشنبه آخر سال بر مزار او حاضر شوند. بر مزار این برادر، این پسر، این کارگر، این وبلاگ نویس، این جوان، این آزادیخواه، این شهید … و وقتی مادر ستار گوشش بدهکار نشده و نپذیرفته، ماموران امنیتی بسیار پرتعداد در قبرستان رباط کریم حضور یافته اند و نگذاشته اند جز مادر و خواهر ستار کسی بر سر مزارش بیاید. تهدیدها ادامه دارد، امنیت از این خانواده داغدیده سلب شده، نمی خواهند آنها آرامش داشته باشند، می خواهند آنها از پیگیری قضایی منصرف شوند، بازپرس هم پرونده را نگه داشته و به دادگاه نفرستاده تا نتیجه این فشارها مشخص شود.
خبر را می نویسم: نیروهای امنیتی هفته گذشته طی تماس تلفنی سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی را تهدید به ضرب و شتم کرده و به وی اعلام کرده بودند که در صورت حضور بر سر مزار ستار بهشتی در آخرین پنجشنبه سال با آنها برخورد خواهند کرد. / در حالی که مسئول رسیدگی به پرونده ستار بهشتی پرونده وی را بسته دانسته است ده ها مامور اطلاعاتی و امنیتی روز پنج شنبه ۲۴ اسفند با حضور بر سر مزار ستار بهشتی از برگزاری مراسم پنجشنبه آخر سال برای وی توسط خانواده اش جلوگیری کرده اند.
خبر راضی ام نمی کند. این کلمات تکراری، حسی جز بیزاری در پی ندارند. حتی همان را هم ندارند؛ فقط بی تفاوتی می آورند این واژه ها. آن همه حقیقت سنگین و تلخ پاراگراف قبلی را در کجای این پاراگراف بعدی می توان جای داد. اما چاره ای نیست، ادامه می دهم:
شاهدان عینی که از حضور ده ها مامور بر سر مزار ستار بهشتی در آخرین پنجشنبه سال خبر داده بودند گفته اند که گوهر عشقی مادر ستار بهشتی و سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی ، دو نفره بر سر مزار ستار بهشتی مراسم کوچکی برگزار کرده اند اما برخوردهای امنیتی و تهدید آمیز ماموران باعث شده است که هیچ شخصی بجز خانواده وی نتواند در آن مراسم شرکت کند. / تهدید خانواده ستار بهشتی بویژه تهدید به بازداشت سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی ، امنیت و آرامش این خانواده را کاملا سلب کرده است . ماموران امنیتی قصد دارند با ایجاد وحشت خانواده ستار بهشتی را وادار به سکوت و عقب نشینی در مورد پیگیری پرونده ستار بهشتی کنند.
به این خبر می توان ادامه داد: می توان از سابقه خبر نوشت، از روند افشای این قتل سیاسی، از شهادتنامه زندانیان، از دروغ گویی ها و پنهان کاری های مسئولان، از برخی نمایندگان وابسته مجلس که اخیرا از مختومه شدن پرونده گفته اند، از اظهارات وکیل شجاع خانواده ستار بهشتی که گزارش پزشکی قانونی و اشاره مجلس به آن را اعترافی بر شکنجه وی دانسته، از تعلل دستگاه قضایی در پیگیری نکردن این پرونده، از بی مسئولیتی حکومت در قبال این بازداشتی خود و …
اما نه! اینها فایده ندارد. به جای اینها باید قصه گفت، باید شعر سرود، باید داستان نوشت، باید موسیقی ساخت و نمایش پرداخت. باید در کهنه درس های چندین و چند واحدی خبرنویسی تجدید نظر کرد وقتی دل و ذهن گواهی می دهد که آن خبرنویسی ها دیگر جواب نمی دهد. خبر قرار است واقعیت را بازگو، بلکه قرار است حقیقت را منتقل کند. وقتی نمی کند باید برایش فکری کرد. یا نباید نوشت، یا باید واقعا از سر درد و رنج نوشت. این دیگر نمی شود خبر، می شود رنجنامه، می شود درد نوشته. مگر از بعد ۸۸ به نوشته های برآمده از دل های برافروخته نگفتیم “دل نوشته”؟ حالا چه اشکالی دارد اگر به این نوشته هم بگوییم “درد نوشته”؟
دردنوشته ی من اما تپه ای از واژه ها نیست، یک عکس است، یک عکس سه نفره: پسر، مادر و خواهر.
تمام حجم درد را پایین همین خبر، در یک عکس ببینید. اینجا پایان خبر است. دیگر نخوانید. حالا وقت دیدن است. دیدن یک عکس. اما چند کلمه حرف هم هست از همان جنس درد نوشته ها، که اگر پایین تر بنویسم، زیر عظمت تنهایی نهفته در این عکس گم می شود. پس همین جا می نویسم.
درد نوشته ای برای مادر ستار بهشتی
مادر! من ستار توام. ما همه ستار توییم. همه غمخوار توییم. پرستار مگر نمی خواستی؟ ما پرستار توییم. ما از همان روزی که داستان شکنجه و قتل پسرت برملا شد، همراه تو بودیم. با تو غصه خوردیم، با تو داغ دیدیم، با تو کتک خوردیم و با تو رنج بردیم. بر پیکر خونی پسر تو، بر خاکی چادر تو، بر زخم پای تو و موی کشیده ی تو گریستیم. داغ کربلاگونه ی تو داغ همه مظلومان را بار دیگر زنده کرد، آنچنان که در این چهار سال بارها تاریخ را جلوی چشم خود به تکرار دیدیم. اما …
مادر! ما را ببخش اگر تو را تنها گذاشتیم. بر ستارت، بر ستارهایت خرده نگیر اگر امروز کنارت نیستند. بال و پر ما را شکسته اند. تاب و توان ما را تحلیل برده اند. نگذاشته اند، نمی گذارند. ما باید آن روز کنار تو می بودیم، تا نمی گذاشتیم اشقیا چادر از سرت بکشند و موهایت را در مشت بگیرند. ستارهای تو باید می آمدند و سینه سپر می کردند و نمی گذاشتند مظلومیت برایت مضاعف شود. باید دورت را می گرفتند و نمی گذاشتند پنجشنبه آخر سال را اینچنین غریبانه با سحرت به شب برسانی. مادر! شرمنده ایم.
اما تو تنها نیستی، مادر ستار! همه مظلومان پسران تواند، همه رنج دیدگان خواهران و برادران تواند، هم ایرانیان خانواده ی تواند، و آن روزی که فرصت یابند و بساط ظالمان را جمع کنند، تو را روی چشمشان می گذارند و دیگر ستارهای تو را نه فقط از مرگ نجات می دهند، که از زندان های ظلم تا خانه بدرقه می کنند و بر دوش می برند. شک نکن که آن روز خواهد آمد. این وعده خداست که حق مظلوم را از ظالم بگیرد، و او وعده اش حق است.
خانم گوهر عشقی! عیدت مبارک، عید فرزندت هم مبارک. در این عید اول ستار، تبریک و تسلیت ما را هم بپذیر.
مادر ستار! اگر این عکس همه ی حرف توست برای ما مردم، این شعر هم همه ی حرف مردم با توست. مادر! این درد مشترک ماست که شده شعر. شاعرش ستار توست، و درباره ستارهای تو. برای آن روزی که به قول خود تو، دیگر از ستار کشی ها اثری نمانده باشد:
هوا دل‌پذیر شد، گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه‌ی امید
به جوش آمده‌ست خون، درون رگ گیاه
بهار خجسته‌فال، خرامان رسد ز راه
بهار خجسته‌فال، خرامان رسد ز راه
به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار می‌کنند
به آنان که با قلم، تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار می‌کنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
و این بند بندگی، و این بار فقر و جهل
به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد

راهنمای تهیه خوراک با دستمزد ۴۸۷ هزار تومانی...

«یک خانوار ۴ نفره به طور میانگین ۲۰ کیلو برنج در ماه مصرف می‌کند و اگر بخواهد هر ۳ وعدهٔ غذایی خود را با «برنج خالی» سر کند این میزان به ۵۰ کیلو در ماه می‌رسد./ قیمت هر کیلو برنج آن هم از نوع نامرغوب و بی‌کیفیت حداقل ۵ هزار تومان است، بنابراین هزینهٔ تهیهٔ «خوراک شاهانه» برای یک خانوار ۴ نفره در ماه به ۲۵۰ هزار تومان می‌رسد.»



راهنمای تهیه خوراک با دستمزد ۴۸۷ هزار تومانی 


هفتهٔ گذشته حداقل مزد سال ۹۲ در شورای عالی کار تصویب شد. مطابق مصوبهٔ این شورا، مزد کارگران با ۲۵ درصد افزایش به ۴۸۷ هزار و ۱۲۵ تومان رسید.
به گزارش ایلنا، این افزایش ۲۵ درصدی در حالی اتفاق می‌افتد که نرخ رسمی تورم به روایت بانک مرکزی ۳۱/۷ درصد است. البته برخی مقامات کارگری بر این باورند كه نرخ تورم در سبد معیشت خانوار کارگری به ۱۵۰ درصد نیز می‌رسد.
در چنین شرایطی گروه كارگری ایلنا لازم دید با مقایسهٔ دستمزد دریافتی کارگران در سال آتی و هزینهٔ «خوراک حداقلی» یک خانوار ۴ نفره، تصویری از زندگی كارگران در سال آینده (حتی در صورت تثبیت تورم) در مقابل چشم مردم و مسئولان قرار دهد.
با نان و پنیر چطور می‌گذرد؟
«نان و پنیر»، خوراکی حداقلی و از ساده‌ترین وعده‌های غذایی محسوب می‌شود. اگر یک خانوار ۴ نفره بخواهند وارد یک دوره ریاضت اقتصادی شوند و یک ماه تمام در هر ۳ وعدهٔ غذایی، تنها نان و پنیر بخورند با این فرض که به صورت روزانه ۶ عدد نان سنگگ و یک بسته پنیر سفید مصرف شود، باید بالغ بر ۲۳۴ هزار تومان هزینه کنند.
قیمت یک بسته پنیر سفید در بازار در کمترین حالت ۴۲۰۰ تومان است و تهیهٔ هر عدد نان سنگک ۶۰۰ تومان هزینه بر می‌دارد بنابراین هر روز برای سه وعده غذای یك خانوار چهار نفره (متوسط خانوار طبق قانون كار) ۷۸۰۰ تومان خرج می‌شود. این مبلغ در یک ماه به ۲۳۴ هزار تومان می‌رسد که تقریبا نصف حقوق دریافتی کارگران است.
این در حالی است که اخیرا یکی از روسای سه تشکل کارگری کشور از آمار ۵۷ درصدی کارگرانی که با حقوق کمتر از مصوبهٔ شورای عالی کار مشغول به کارند خبر داده است. شاید اگر چنین آماری به مسئولان ارائه شود در مورد مزایای «نان و پنیر» به عنوان یک وعدهٔ غذایی سالم سخنرانی کنند.
با املت چطور؟
حال بیایید فرض کنیم یک خانوار ۴ نفری بخواهند در تمام ماه، تنها «گوجه و تخم مرغ» یا اصطلاحا‌‌‌ همان «املت گوجه» بخورند. با این فرض که به صورت روزانه یک کیلو گوجه فرنگی و ۱۲ عدد تخم مرغ (هر وعده ۴ عدد تخم مرغ - به ازای هر نفر یك عدد) مصرف شود.
هر شانه تخم مرغ به طور متوسط ۷ هزار تومان است، بنابراین قیمت یک عدد تخم مرغ نزدیک به ۲۵۰ تومان و قیمت ۱۲ عدد تخم مرغ ۴ هزار تومان می‌شود. همچنین یک کیلو گوجه فرنگی را می‌توان با قیمتی معادل ۱۷۰۰ تومان در بازار تهیه کرد. بنابراین هزینهٔ یک ماه مصرف کردن «املت گوجه» برای یک خانوار ایرانی ۱۴۱ هزار تومان هزینه بر می‌دارد.
با برنج سفید...؟
شاید کارگری تصمیم بگیرد برای خانواده‌اش زندگی «شاهانه» راه بیندازد و در تمام وعده‌های غذایی «برنج خالی» مصرف کنند. در این صورت او باید بیش از نصف حقوق دریافتی خود را هزینه کند. یک خانوار ۴ نفره به طور میانگین ۲۰ کیلو برنج در ماه مصرف می‌کند و اگر بخواهد هر ۳ وعدهٔ غذایی خود را با «برنج خالی» سر کند این میزان به ۵۰ کیلو در ماه می‌رسد.
قیمت هر کیلو برنج آن هم از نوع نامرغوب و بی‌کیفیت حداقل ۵ هزار تومان است، بنابراین هزینهٔ تهیهٔ «خوراک شاهانه» برای یک خانوار ۴ نفره در ماه به ۲۵۰ هزار تومان می‌رسد.
توقف‌گاه لبخند
می‌توان این بازی را ادامه داد. می‌توان این لیست را کامل‌تر کرد. می‌توان به هزینهٔ خوراک حداقلی، هزینه‌های مهم دیگری همچون مسکن، پوشاک، تحصیل، بهداشت و... را اضافه كرد تا به نتایج تاسف باری رسید. می‌توان شورش را درآورد. مثلا با مثله كردن رقم حداقل دستمزد (كه شامل ۸۰ درصد كارگران قرارداد موقت كشور می‌شود) و تقسیم آن در سایر هزینه‌های جاری زندگی، به ارقام مضحكی رسید و «دم عیدی» موجبات شادی و سرور را برای كاربران فراهم كرد.
اما حقیقتی كه كارگران در سال گذشته با نوسانات دیوانه‌وار بازار ارز و طلا تجربه كردند، و آنچه با دستمزد ۴۸۷ هزار تومانی و تورم لگام گسیخته به طور حتم در سال آینده تجربه خواهند كرد لبخند را بر صورت می‌خشكاند. این بازی را همین جا تمام می‌كنیم.

وخامت حال کسری نوری و صالح مرادی، پس از ۶۰ روز اعتصاب غذا...

کسری نوری و صالح مرادی از فعالین حقوق دراویش؛ درحالی در ۶۰امین روز اعتصاب غذای خود به سر می‌برند که وضعیتشان بسیار وخیم است و به گفته‌ی پزشک معالج، اگر این اعتصاب غذا یک هفته دیگر ادامه یابد، صدمات جدی‌تر و عوارض جبران ناپذیری متوجه حال این دو درویش زندانی خواهد شد. ...



وخامت حال کسری نوری و صالح مرادی، پس از ۶۰ روز اعتصاب غذا 



کسری نوری و صالح مرادی از فعالین حقوق دراویش؛ درحالی در ۶۰امین روز اعتصاب غذای خود به سر می‌برند که وضعیتشان بسیار وخیم است و به گفته‌ی پزشک معالج، اگر این اعتصاب غذا یک هفته دیگر ادامه یابد، صدمات جدی‌تر و عوارض جبران ناپذیری متوجه حال این دو درویش زندانی خواهد شد.
به گزارش مجذوبان نور؛ حال جسمی کسری نوری و صالح مرادی از دراویش زندانی که از اواخر دی‌ماه دست به اعتصاب غذا زده اند بسیار وخیم گزارش شده است.
روز گذشته نیز در ملاقاتی که خانواده‌های این دو درویش با نوری و مرادی داشته‌اند، از وضعیت جسمی‌شان ابراز نگرانی کرده‌ و در تماسی با سایت مجذوبان نور، وضعیت کسری نوری و صالح مرادی را وخیم اعلام کرده‌اند و گفتند: گودی زیاد چشمانشان قدرت واضح دیدن را از آنها گرفته و عوارض این اعتصاب غذا از جمله (ضعف، کاهش وزن شدید، سرگیجه،‌ کاهش شدید بینایی، درد کلیه، چسپندگی روده ‌،‌ ناراحتی کبد و معده درد و …) تشدید یافته است و جان این دو درویش گنابادی در خطر است.
بر اساس این گزارش ادامه این روند می‌تواند موجب کوری چمشان این دو زندانی یا کاهش بینایی دائمی این دراویش شود.
کسری نوری و صالح مرادی به دلیل اعتراض به انتقال هفت تن از وکلای زندانی دراویش از بند ۳۵۰ به ۲۰۹ زندان اوین، دست به اعتصاب غذا زده‌اند و خواهان برگرداندن “وکلای دراویش و مدیران سایت مجذوبان نور” به بند عمومی زندان اوین بوده که هنوز به درخواست این دو درویش پاسخی داده نشده است و همچنان مدیران سایت مجذوبان نور بیش از ۶۰ روز است که در سلول‌های انفرادی بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برند.
صالح مرادی حدود ۱۹ ماه و کسری نوری نزدیک به ۱۵ ماه است که به اتهام‌های تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و عضویت در گروه مجذوبان و همچنین مصاحبه با رسانه‌های بیگانه و اقدام علیه نظام در زندان عادل آباد شیراز زندانی‌اند و پرونده آنها در دادگاه انقلاب شیراز پس از گذشت ۱۷ ماه همچنان مراحل رسیدگی را طی می‌کند. گرچه با توجه به اینکه مدت حبس آنها از حداقل اتهامات انتسابی فزونی یافته؛ هم اکنون بازداشت آنها غیر قانونی محسوب می‌شود.

هزینه ماهانه یک خانوار ۴ نفره برای تامین خوراک املت و نان و پنیر چقدر است...

هفتهٔ گذشته حداقل مزد سال ۹۲ در شورای عالی کار تصویب شد. مطابق مصوبهٔ این شورا، مزد کارگران با ۲۵ درصد افزایش به ۴۸۷ هزار و ۱۲۵ تومان رسید. این افزایش ۲۵ درصدی در حالی اتفاق می‌افتد که نرخ رسمی تورم به روایت بانک مرکزی ۷/۳۱ درصد است. البته برخی فعالان کارگری بر این باورند که نرخ تورم در سبد معیشت خانوار کارگری به ۱۵۰ درصد نیز می‌رسد...



هزینه ماهانه یک خانوار ۴ نفره برای تامین خوراک املت و نان و پنیر چقدر است 

عکسعکسعکس
در چنین شرایطی گروه کارگری ایلنا با مقایسه دستمزد دریافتی کارگران در سال آتی و هزینهٔ “خوراک حداقلی” یک خانوار ۴ نفره، تصویری از زندگی کارگران در سال آینده (حتی در صورت تثبیت تورم) را در مقابل چشم مردم و مسئولان قرار داد.
به گزارش کلمه، این مقایسه از این رو حائز اهمیت است که سالی که در روزهای پایانی آن هستیم توسط رهبری به نام سال “تولید ملی و دفاع از کار و سرمایه ایرانی” نامیده شده بود. البته هنوز ۵ ماه از آغاز سال نگذشته بود که چرخش به سمت “اقتصاد مقاومتی” در سخنان رهبری رخ داده بود. سخن از “اقتصاد مقاومتی” درست چند روز بعد از اعتراض مردم نیشابور نسبت به گرانی قیمت مرغ و صف های طولانی مردم برای خرید مرغ در خرداد ماه گذشته به میان آمده بود.
در آن زمان بعد از سخنان رهبری در مورد “اقتصاد مقاومتی” نماینده های ولی فقیه و منصوبان وی در نماز جمعه های سراسر کشور، به حمایت از این سخنان پرداختند و از مردم خواستند که فشارها را تحمل کنند. احمد علم الهدی امام جمعه مشهد در آن زمان جایگزینی اشکنه پیاز داغ به جای مرغ را مطرح کرده بود! او در سخنان نماز جمعه مشهد گفته بود: “اگر مرغ در دسترس نیست آن را به یک ماده پروتئینی دیگر جایگزین کنید. مشهدی ها! مگر اشکنه پیاز داغ را یادتان رفته و آن زندگی را فراموش کرده اید؛ مگر قرار است برنامه همان باشد که قبلاً ‌بوده است.”
بر اساس محاسبه گروه کارگری کلمه، آنزمان قیمت هر وعده اشکنه پیاز برای یک خانواده چهار نفره حدود ۵۹۰۰ تومان بود؛ و اگر یک خانواده بر اساس رهنمود های امام جمعه مشهد قرار می بود در روز دو وعده اشکنه پیاز بخورد، می بایست ماهی ۳۵۴۰۰۰ تومان هزینه می کرد. این در حالی بود که کارگران امسال را با حداقل حقوق ۳۸۹ هزار تومان سرکرده اند.
آن روزها حال جامعه کارگری را با بندی از نمایشنامه مرگ یزد، اثر بهرام بیضائی توصیف کرده بودیم. “موبد: باید به سراسر ایران‌ زمین پندنامه بفرستیم. زن آسیابان: پندنامه بفرست ای موبد، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای. ما مردمان از پند سیر آمده‌ایم و بر نان گرسنه‌ایم.” آری، دیری است که جامعه کارگری بر نان گرسنه است و حتی پندنامه های غلامان زر و زور و اشکنه پیاز هم بر آنها گران آمده است.
آنچه گفته شد از گرسنگی و تنگ دستی کارگران در امسالی بود که با همه دردهایش رو به پایان است. ولی با افزایش قیمت ها و حداقل دستمزد ۴۸۷ هزار تومانی، باید منتظر بود تا منصوبان رهبری برای سال آینده چه غذای دیگری را جایگزین اشکنه پیاز داغ به جامعه کارگری پیشنهاد می دهند! با مقایسه های که گروه کارگری ایلنا انجام داده است سال سخت و شومی پیش روی بیش از یازده میلیون جامعه کارگری تحت پوشش قانون کار، که با احتساب خانواده های شان نزدیک به نیمی از جمعیت کشور محسوب می شوند، قرار دارد. نیکو است که همه احزاب و فعالان سیاسی و کنش گران جامعه مدنی، از خود بپرسند این تأمل بر این شکم های گرسنه تا چه میزان در دغدغه ها و گفتارهای شان نفوذ کرده است؟!
متن گزارش ایلنا به شرح ذیل است:
با نان و پنیر چطور می‌گذرد؟
«نان و پنیر»، خوراکی حداقلی و از ساده‌ترین وعده‌های غذایی محسوب می‌شود. اگر یک خانوار ۴ نفره بخواهند وارد یک دوره ریاضت اقتصادی شوند و یک ماه تمام در هر ۳ وعدهٔ غذایی، تنها نان و پنیر بخورند با این فرض که به صورت روزانه ۶ عدد نان سنگگ و یک بسته پنیر سفید مصرف شود، باید بالغ بر ۲۳۴ هزار تومان هزینه کنند.
قیمت یک بسته پنیر سفید در بازار در کمترین حالت ۴۲۰۰ تومان است و تهیهٔ هر عدد نان سنگک ۶۰۰ تومان هزینه بر می‌دارد بنابراین هر روز برای سه وعده غذای یک خانوار چهار نفره (متوسط خانوار طبق قانون کار) ۷۸۰۰ تومان خرج می‌شود. این مبلغ در یک ماه به ۲۳۴ هزار تومان می‌رسد که تقریبا نصف حقوق دریافتی کارگران است.
این در حالی است که اخیرا یکی از روسای سه تشکل کارگری کشور از آمار ۵۷ درصدی کارگرانی که با حقوق کمتر از مصوبهٔ شورای عالی کار مشغول به کارند خبر داده است. شاید اگر چنین آماری به مسئولان ارائه شود در مورد مزایای «نان و پنیر» به عنوان یک وعدهٔ غذایی سالم سخنرانی کنند.
با املت چطور؟
حال بیایید فرض کنیم یک خانوار ۴ نفری بخواهند در تمام ماه، تنها «گوجه و تخم مرغ» یا اصطلاحا‌‌‌ همان «املت گوجه» بخورند. با این فرض که به صورت روزانه یک کیلو گوجه فرنگی و ۱۲ عدد تخم مرغ (هر وعده ۴ عدد تخم مرغ – به ازای هر نفر یک عدد) مصرف شود.
هر شانه تخم مرغ به طور متوسط ۷ هزار تومان است، بنابراین قیمت یک عدد تخم مرغ نزدیک به ۲۵۰ تومان و قیمت ۱۲ عدد تخم مرغ ۴ هزار تومان می‌شود. همچنین یک کیلو گوجه فرنگی را می‌توان با قیمتی معادل ۱۷۰۰ تومان در بازار تهیه کرد. بنابراین هزینهٔ یک ماه مصرف کردن «املت گوجه» برای یک خانوار ایرانی ۱۴۱ هزار تومان هزینه بر می‌دارد.
با برنج سفید…؟
شاید کارگری تصمیم بگیرد برای خانواده‌اش زندگی «شاهانه» راه بیندازد و در تمام وعده‌های غذایی «برنج خالی» مصرف کنند. در این صورت او باید بیش از نصف حقوق دریافتی خود را هزینه کند. یک خانوار ۴ نفره به طور میانگین ۲۰ کیلو برنج در ماه مصرف می‌کند و اگر بخواهد هر ۳ وعدهٔ غذایی خود را با «برنج خالی» سر کند این میزان به ۵۰ کیلو در ماه می‌رسد.
قیمت هر کیلو برنج آن هم از نوع نامرغوب و بی‌کیفیت حداقل ۵ هزار تومان است، بنابراین هزینهٔ تهیهٔ «خوراک شاهانه» برای یک خانوار ۴ نفره در ماه به ۲۵۰ هزار تومان می‌رسد.
توقف‌گاه لبخند
می‌توان این بازی را ادامه داد. می‌توان این لیست را کامل‌تر کرد. می‌توان به هزینهٔ خوراک حداقلی، هزینه‌های مهم دیگری همچون مسکن، پوشاک، تحصیل، بهداشت و… را اضافه کرد تا به نتایج تاسف باری رسید. می‌توان شورش را درآورد. مثلا با مثله کردن رقم حداقل دستمزد (که شامل ۸۰ درصد کارگران قرارداد موقت کشور می‌شود) و تقسیم آن در سایر هزینه‌های جاری زندگی، به ارقام مضحکی رسید و «دم عیدی» موجبات شادی و سرور را برای کاربران فراهم کرد.
اما حقیقتی که کارگران در سال گذشته با نوسانات دیوانه‌وار بازار ارز و طلا تجربه کردند، و آنچه با دستمزد ۴۸۷ هزار تومانی و تورم لگام گسیخته به طور حتم در سال آینده تجربه خواهند کرد لبخند را بر صورت می‌خشکاند. این بازی را همین جا تمام می‌کنیم.