۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

زمین خواری عوامل رژیم با حمایت وزارت اطلاعات...

article picture
 
یک فرد وابسته به رژیم با همکاری وزارت اطلاعات بخشی از چراگاه‌های منطقه ارومیه را ضبط کرد

این فرد وابسته به رژیم به نام (خ – م) با همکاری وزارت اطلاعات، اداره‌ی جنگلبانی و بخشداری بخش سیلوانا بیشتر ار ٢ هکتار از چراگاه‌ها و زمین‌های زراعی شهرک راژان در "محال‌ دشت" را ضبط کرد.

چراگاه‌ها و زمین‌های زراعی که ضبط شده توسط این عامل رژیم در نزدیک منطقه‌ی "گولاگارانی" واقع شده که شهروندان این منطقه تاکنون چندین بار به مراکز مرتبط مراجعه کرده، ولی از سوی مسئولان هیچ پاسخی را دریافت نکرده‌اند.

به گفته‌ی شهروندان این منطقه، "خ – م" چند روز پیش خواسته است بخشی از چراگاه‌های شهرک راژان را ضبط کند و این در حالی است که این منطقه چراگاهای محدودی برای به چرا بردن دام‌ها‌ی شهروندان دارد و در صورت ضبط این چراگاه‌ها و زمین‌های زراعی، شهروندان مجبور خواهند شد که به مکان‌های دیگر روی آورند.

مالکان دام‌ها بر این باورند مناطق دیگر ارومیه از سوی رژیم ایران مین‌گذاری شده و از ترس مین‌های کاشته‌شده نمی‌توانند به آن مناطق کوچ کنند.

در همین رابطه مالکان دام‌ها گفته‌اند، اکثر اوقات در مناطق مرزی هواپیماهای جنگی ترکیه به گمان حضور نیروهای"پارت کارگران کُردستان" این مناطق را بمباران می‌کنند.

سال ١٣٧٥ نیز در نتیجه‌ی بمباران هواپیماهای جنگی ترکیه ١٢ شهروند کُرد منطقه‌ی ارومیه قربانی این حملات شدند.

در مجموع این ١٢ شهروند ٧ تن از عضو یک خانواده به نام‌های حمایل حمیدی، شمس‌الدین قیطرانی، خدیجه قیطرانی، زهرا ایران‌خواه، عمر خشمانپور، محمد طاهری و دو کودک جان خود را از دست دادند.

در حال حاضر بخشی از شهروندان شهرک راژان به علت نبود چراگاه دچار مشکل شده و اعلام کرده‌اند، از سوی افراد وابسته به رژیم به آنها گفته شده است که اجازه ندارند دام‌های خود را برای چرا به چراگاه منطقه‌ی راژان ببرند.

جمهوری اسلامی تهدید کرد مذاکرات هسته ای را دو یا سه سال به تعلیق می اندازد...

article picture
 
منصور حقیقت پور نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی از احتمال تعلیق مذاکرات هسته ای جمهوری اسلامی با آژانس بین المللی انرژی اتمی و جامعه جهانی خبر داد.

حقیقت پور دوشنبه ۲۱-۱-۲۰۱۳ در این باره گفته است: "اگر نمایندگان آژانس یا اربابانشان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری بخواهند از این مسئله به عنوان یک حربه استفاده کنند ما هم به این مسئله فکر می‌کنیم که در روند مذاکرات تعلیق دو یا سه ساله‌ای صورت دهیم. "

او همچنین در این باره اظهار داشت:"اروپا و غرب بهانه‌ای را برای بازی کردن با «جمهوری اسلامی» در خصوص مذاکرات هسته‌ای در دستور کار دارند، تا کنون در مذاکرات اراده‌ای برای توافق در این مسئله از طرف مقابل ندیده‌ایم بلکه با این مسئله به عنوان یک بهانه برخورد می‌کنند."

وی افزود:"دیپلمات‌های غربی صلاحیتی برای اظهار نظر در مورد گرایشات، تمایلات و فعالیت‌های جمهوری اسلامی در مورد مسائل هسته‌ای ندارند و جمهوری اسلامی فقط در برابر نهادهای بین‌المللی پاسخگوست."

نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی ادامه داد:"احتمال این مسئله که طرف‌های مقابل ایران در مذاکرات هسته‌ای به دنبال طولانی کردن این موضوع بوده و نمی‌خواهند به نتیجه برسند، وجود دارد، همانطور که همیشه عنوان کرده‌ایم ما آماده مذاکره هستیم اما طرف مقابل با این رویکرد نشان می‌دهد که تمایلی به این کار ندارد."

او همچنین گفت:" با توجه به روند کند مذاکرات «ایران و ۱+۵» احتمال تعلیق مذاکرات از سوی ایران وجود دارد."

گروه ۱+۵ را آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه و چین، پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، به علاوه آلمان تشکیل می دهند. تا کنون مذاکرات ایران با این گروه بی نتیجه بوده است.

از سویی چهارشنبه و پنجشنبه هفته پیش نمایندگان آژانس بین المللی انرژی اتمی، با مسئولان جمهوری اسلامی در تهران مذاکره کردند. آژانس این مذاکرات را "بی نتیجه" توصیف کرد. در عین حال مقرر شد دور جدیدی از مذاکرات میان ایران و آژانس در ۱۲ فوریه آینده برگزار شود.

سایه ی شوم دار و بیداد جمهوری جرم آفرین اسلامی بر سر ایران غرق در فقر...

article picture
 

بحرانی عمیق و همه جانبه از سوی رژیمی که خود و پایوران و ملایانش، دست های آلوده ی فراوانی در تاراج و چپاول ثروت های این سرزمین دارند، ایران غوطه ور در فقر را فرا گرفته است. جنایات و فجایع اقتصادی رژیم همچون تاراج ثروت های فراوان ملی و اختلاس های نجومی-ثانیه ای خود گواه ضد ملی بودن این حکومت و با مکر و فریب بودن اعدام های مجرمان دانه ریز و کوچک اقتصادی است. یعنی این رژیم هرگز و هرگز فکر آن نیست که با این احکام وحشی و بدوی، امنیت را به جامعه بازگرداند...


 * * *


دیروز، نخست در سایت های حکومتی جمهوری اسلامی، با افتخار خبر اعدام دو جوان زورگیر که کمتر از دو ماه قبل فیلم زورگیری آنها با دوربین مداربسته ضبط شده بود، انتشار یافت. بر اساس گزارش سایت های وابسته به حکومت، هر دو جوان، زیر 24 سال سن داشتند و مبلغی که از این سرقت نصیب آنان شده بود، مجموعا 70 هزار تومان بود! یعنی پولی که در این وضع وخیم اقتصادی، حتا خرجی یک روز یک خانواده ی متوسط الحال را هم پاسخگو نیست! حال آنکه باز بر اساس گزارش خود منابع حکومتی، بر مبنای اعتراف خود "متهمان" این پرونده علت ارتکاب جرم این جوان ها (یا بهتر است بگوییم: نوجوان ها!) فقر و نداری بوده و یکی از این جوانان گفته بود که به خاطر بیماری قلبی مادرش، دست به این سرقت زده است...


در بخشی از شرح به اصطلاح دادگاه و اعترافات متهمان این پرونده که گزارش مبسوط آن را می توانید از اینجا بخوانید، آمده که: هر چهار متهم زیر 25 سال سن دارند و همگی فاقد سابقه ی کیفری بوده اند؛ هر چهار متهم در دادگاه و حین "قرائت قرآن" گریه می کردند؛ اتهام مطرح شده ی متهم ردیف اول و دوم این پرونده: "محاربه افساد فی الارض از طریق سرقت مسلحانه با سلاح سرد و ایجاد ارعاب و وحشت" بود! این در حالی است که به زعم خود قانون اساسی و حتا قانون مجازات اسلامی و نیز نظر بسیاری از فقها و وکلا، جرم این چند جوان هرگز مصداق محاربه نبوده است! اما خاصیت و ویژگی احکام اسلامی و قوه ی سرسپرده ی قضاییه ی جمهوری اسلامی این است که وزن احکام به افراد است و نوع این احکام با سیاسی کاری مقامات تغییر پیدا میکند و هیچگونه عدالت و مساواتی در وضع این احکام وجود ندارد؛ کما اینکه چندی پس از دستگیری این چند جوان، صادق لاریجانی رییس قوه ی قضاییه ی جمهوری اسلامی (که پیشتر بارها نوکر مآبی خود را به رهبر رژیم خامنه ای نشان داده بود)، خارج از دادگاه و با اعمال سلیقه و اعلام نظر شخصی اش، حمل سلاح سرد را نیز مصداق محاربه دانسته بود!...


 آنچه در گفته های همه ی این چهار متهم، آشکار بود: فقر و نداری، بیکاری و مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن بود؛ متهم ردیف اول پرونده، که پدرش را هم از دست داده، از سرپرست خانوار بودن مادرش سخن می گوید و اینکه به دلیل بیمار بودن و نیاز به عمل جراحی داشتن دیگر نمی تواند کارهای خدماتی انجام دهد و علت ارتکاب جرم از سوی وی هم بدست آوردن خرج عمل مادرش بوده است...


در روزهای گذشته از سوی وکلا و حقوق دانان در خصوص ناعادلانه بودن این حکم و عدم تناسب جرم با مجازات سخن زیاد گفته شده که در این مختصر مجال پرداختن به آن نیست... اما بحث اصلی بر سر آن است که بحرانی عمیق و همه جانبه از سوی رژیمی که خود و پایوران و ملایانش، دست های آلوده ی فراوانی در تاراج و چپاول ثروت های این سرزمین دارند، ایران غوطه ور در فقر را فرا گرفته است. جنایات و فجایع اقتصادی رژیم همچون تاراج ثروت های فراوان ملی و اختلاس های نجومی-ثانیه ای خود گواه ضد ملی بودن این حکومت و با مکر و فریب بودن اعدام های مجرمان دانه ریز و کوچک اقتصادی است. یعنی این رژیم هرگز و هرگز فکر آن نیست که با این احکام وحشی و بدوی، امنیت را به جامعه بازگرداند (هرچند که نفس اعدام چیزی جز جنایتی نیست که سبب واکسینه شدن جامعه به جرم و افتادن قبح از قباحت و عادی شدن بزهکاری های کلان تر میشود؛ بلکه این خود جرم و ریشه های فرهنگی آن است که باید خشکانده شود)


 اینجاست که در تنها یک نمونه از این دزدی های کلان، در جریان اختلاس سه هزار میلیاردی، به دستور رهبر رژیم ولی فقیه جنایتکار، پیگیری و محاکمه ی دانه درشت ها "کش داده نشده" و به آن ترتیب اثر داده نمی شود؛ اما برای جو سازی و پیگیری سیاست آلودن جامعه به خشونت و عادی سازی آن و دنبال کردن ارعاب، چند جوانک را به جرم یک سرقت ناچیز، به دار می آویزند!...


 فقر و بحران های اقتصادی، علت العلل و دلیل اصلی بسیاری از اتفاقات فرهنگی و اجتماعی است که در این سرزمین روی می دهد و برآیند کلی آن چیزی نیست جز عادی شدن جرم و جنایت آن هم برای اندکی پول یا لقمه ای نان!... رژیم جنایتکار آخوندی نیز که سیاست ارعاب از یک سو، و خشونت زایی از دیگر سو را برای نابودی مردم ایران مخصوصا جوانان و از بین بردن توان سرکشی و شورش و اعتراض در آنان دنبال میکند، دست به اعدام در ملاء عام جوانان کم سن و سال می زند. اعدام هایی که با کشاندن آنها از خیابان به "پارک هنرمندان" و "استادیوم فوتبال" که تنها برای تماشای فوتبال در آن تفکیک جنسیتی قائل می شود! بی حرمتی و دهن کژی به دیگر زمینه ها یعنی ورزش و هنر و... نیز از سوی جانیان رژیم صورت می گیرد...


معضلاتی که طبق خود آمار مراکز آماری جمهوری اسلامی (که البته بیشتر کارشناسان در صحت آنها مشکوک هستند و حتا برای نمونه: خود مسؤلین رژیم اعلام کرده اند که آمار تورم "محرمانه" است!...) برای نمونه: عادل آذر رییس مرکز آمار رژیم: بیش از ده میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق هستند... این در حالی است که به زعم کارشناسان اقتصادی مانند حسین راغز: میزان فقر مطلق در ایران بر اساس محاسبات بین 25 تا 32 درصد است... و یا گزارش خبرگزاری مهر در تاریخ 24 مهر 91: وزیر پیشین بهداشت رژیم: بیش از هفت و نیم درصد از جمعیت ایران به زیر خط فقر مطلق سقوط کرده اند. این آمارها در یک سال گذشته به دلیل تحریم ها، عدم مسئولیت پذیری رژیم، بحران مدیریت تحریم ها، سیاست های اقتصادی مخرب مانند حذف یارانه ها و مرحله ی دوم آن که باز به گفته ی خود نمایندگان مجلس رژیم سبب بالا رفتن قیمت ها تا 450 برابر می شود، همه و همه فقر مطلق را به شایع ترین بحران روز ایران تبدیل کرده است.


در کنار این آمارهای نگران کننده از وضعیت اقتصادی مردم ، درصد بیکاری نیز در سال های اخیر، بسیار بالا رفته است؛ براساس گزارش مرکز آمار رژیم: میزان بیکاری جوانان و نیروی کاری که هفتاد درصد جمعیت ایران را تشکیل می دهند (جمعیت زیر 35 سال) به 21 و 8 دهم درصد رسیده است؛ و براساس خبرگزاری تابناک وابسته به پاسدار محسن رضایی: 22 و 5 دهم درصد خانوارهای ایرانی بدون حتا یک فرد شاغل هستند. این در حالی است که سازمان های جهانی و بین المللی کار (از جمله: نشریه ی تحقیقات اقتصادی خاورمیانه – میس) آمار بیکاری در ایران را دو برابر آنچه مسوولان دولتی رژیم اعلام میکنند –یعنی تا سقف 40 درصد- می دانند!...


این آمارها نیز در سال جاری به خاطر تورم و رکود شدید، کمبود نقدینگی، افزایش تحریم ها، مدیریت ناصحیح بحران رژیم در مقابله با تحریم ها و... افزایش چشمگیری داشته است.


اینها تنها بخشی از آمارهای وحشتناک از ایران غرق در فقر و تباهی در بند دژخیمان و جلادان جمهوری جهل و جنون اسلامی است، مشتی آخوند بی سواد بی مقدار که به ناگاه از فقر برخاستند و بر سرزمینی تکیه زدند که دارای ثروت بسیار است، به طوری که حتا اگر میادین و معادن نفتی و گازی در شمال و جنوب را نادیده بگیریم، تنها در نظر گرفتن یک نیروگاه پارس جنوبی برای هر سرزمینی، میتواند نشانه ای از قدرت اقتصادی جهانی آن کشور باشد و حتا تنها و تنها با وجود همان میدان گازی پارس، در ایران نباید هیچ فرد فقیر یا گرسنه ای باشد. در بند شدن سرزمین ایران به دست اشغالگران بیگانه ی امروزش، حکم همان شعر حافظ را دارد: یارب مباد آنکه گدا معتبر شود... ملاهای جمهوری اسلامی هم گدایانی بودند که به ثروتی باور نکردنی رسیدند که برای نگهداری و افزودن بر آن حاضرند هر جنایتی را انجام دهند...


اما آخوندهایی مانند خامنه ای جانی علیه بشریت که تنها براساس این گزارش (در اینجا) ثروتی بالغ بر 36 میلیارد دلار دارد که همه از غارت ثروت های این سرزمین و کشتار جوانان آزادی خواه این مرز و بوم بدست آمده است. خامنه ای و سردمداران غارتگر این رژیم تا توانسته اند از دارایی های مردم ایران میلیاردها دلار و پوند و یورو سرقت کرده اند، آن وقت نهایت بی شرمی و وحشی گری است که جوانان بیکار و بی پول این سرزمین را که می توان از نیروی جوانی آنها برای ساختن ایران بهره برد، به خاطر 75 هزار تومان اعدام میکنند!...


 در آستانه ی سیرک مضحک راهپیمایی دهه ی زجر و نیز انتصابات فرمایشی ریاست جمهوری رژیم، روند سرکوب و اعدام جوانان تحت برچسب های مختلفی نظیر محاربه، تجاوز، مواد مخدر و... هیچ دلیل و مبنایی ندارد جز پاکسازی جوانان برای اعتراض و شور و خروش و نابود کردن امید به دگرگونی و رهایی از شر اشغالگران سرزمین در بند ایران...


 در این میان اوج رذالت و وقاحت و حماقت، یعنی داشتن این پندار که جمهوری اسلامی ذره ای به امنیت و منافع ملی ایران و ایرانی ها می اندیشد و این جور جنایت ها را برای دستیازی به آن اهداف انجام می دهد. جمهوری اسلامی، مادر تمام پلیدی ها و علت اصلی تمام بزهکاری ها در سرزمینمان ایران است...

اژه ای جنایتکار:هنوز معلوم نیست که «ستار بهشتی» به چه صورت مرده است...

article picture
 
آخوند بی شرم محسنی‌اژه‌ای جنایتکار در پاسخ به سئوال خبرنگاری که پرسید: پرونده‌ی ستار بهشتی برای رفع بعضی از ابهامات به دادسرای جنایی ارجاع شده است ولی به دادسرای نظامی نرفته است، در این زمینه توضیح دهید؟گفت: ستار بهشتی در رباط‌کریم دستگیر شده بود و با نیابتی که تهران داده، به تهران منتقل شده بود و در زمانی که در اختیار پلیس بوده در تهران بوده است. در واقع اگر جرمی اهم باشد قاضی می‌تواند به همه موارد رسیدگی کند. هم‌چنین اگر ماموری در وظایف ضابطی خود خلافی را مرتکب شود در دادگستری به آن موضوع رسیدگی می‌شود نه در دادسرای نظامی.

به گزارش سایت حکومتی ایسنا، خبرنگار مذکور در ادامه سوال خود مجددا از این آخوند مزدور پرسید که منظور من این بود که دستگاه قضایی برای جلوگیری از تکرار اتفاقاتی مانند پرونده کهریزک و نیز پرونده‌هایی همچون پرونده ستار بهشتی چه اقداماتی را انجام می‌دهد؟ که محسنی‌اژه‌ای پاسخ داد: هنوز معلوم نیست که ستار بهشتی به چه صورت مرده است، در واقع هنوز به دست من چیزی نرسیده که این فرد به خاطر عامل بیرونی مرده است، چرا که امکان ندارد یک نفر که در خارج از دادسرا سکته می‌کند، در دادسرا یا در زندان هم سکته کند، منتهی اگر این فرد در دادسرا سکته کند و فرد خاصی هم باشد سر و صداها بالا می‌گیرد لذا باید بگویم در اینکه ما در هر بخشی از اقدامات خود باید تمهیداتی را بیندیشیم که هیچ عارضه‌ای پیش نیاید، خوب است.

کمک کنید زانیار و لقمان مرادی نجات پیدا کنند...


حضور پرشور برادن بسيجى در لابه لاى خواهـران "


حضور پرشور برادن بسيجى در لابه لاى خواهـران "
خخخخخخخخخخخخخخ

دستگیری و شکنجه کودک ۹ ساله در اداره آگاهی بندر عباس...

article picture
 
دستگیری یک کودک ۹ ساله و شکنجه جسمی و روحی وی بیش از ۵ روز در اداره آگاهی بندر عباس.

بنابه گزارشات رسیده به « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» رسول داوری ۹ ساله متولد ۱۰ دی ۱۳۸۲ می باشد.این کودک فرزند جلال و دارای شناسنامه شماره ۲۳۷۵۱۰ صادره از مشهد است.او کلاس سوم ابتدایی می باشد و در مدرسه شهید حسینی واقع در شهرک برق بندر عباس مشغول به تحصیل است.
روز شنبه ۲ دی ماه در حالی که در کلاس درس بود دستگیر و به اداره آگاهی بندر عباس منتقل شد. این کودک ۹ ساله توسط افسر نیروی انتظامی فردی بنام دری نژاد مورد شکنجه جسمی و روحی قرار می گیرد این افسر شکنجه گر به سایر همکاران خود می گوید که این بچه را حسابی مورد گوشمالی قرار داده است.

آقای جلال داوری پدر این کودک به محض اطلاع از دستگیری فرزند خردسالش به اداره آگاهی مراجعه می کند و خواستار آزاردی فرزندش می شود اما با مخالفت افسر نامبرده مواجه می شود پدر این کودک از آنها می خواهد که در قبال آزادی فرزندش او را بازداشت نمایند.

افسر سرکوبگر نیروی انتظامی ولی فقیه دستور بازداشت پدر را هم صادر می کند و پدر و فرزند خردسالش تا تاریخ ۵ دی ماه در بازداشتگاه اداره آگاهی که با شرایط قرون وسطایی و فریادهای شکنجه سایر دستگیر شدگان شبانه روز شنیده می شد نگهداری می شدند.

در تاریخ ۵ دی ماه پدر این کودک آقای جلال داوری بدستور فردی به نام بهرامی بازپرس شعبه ۳ دادسرای عمومی ولی فقیه به اتهام مشارکت در سرقت به ۱۵ میلیون تومان وثیقه محکوم می شود و روانه قرنطینه زندان مرکزی بندرعباس نمود این فرد همچنین دستو داد کودک ۹ ساله را به کانون اصلاح و تربیت منتقل نماید.

ولی رئیس کانون اصلاح و تربیت از پذیرش این کودک به دلیل صغر سن خوداری نمود و مادر این بچه را وادر به سپردن ۴ میلیون تومان وجه نقد می نماید و نهایتا موفق می شود در شامگاه همان روز فرزند خود را آزاد نماید اما پدر بچه هنوز در زندان بسر می برد زیرا بازپرس مربوطه تا تاریخ اول بهمن ماه از پذیرش وثیقه ای که خود صادر کرده خوداری نموده است .

بازداشت و نگهداری این کودک در اداره اگاهی منجر به وارد شدن صدمات شدید روحی بر این کودک معصوم گردیده است و این کودک از زمان خارج شدن از زندان گوشه اگیر و با شنیدن هر صدای مضطرب و اقدام به به فرار و شروع به جیغ زدن می کند و شبها دچار کابوسهای می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، دستگیری، شکنجه کودک خردسال و پدرش توسط مامورین ولی فقیه را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه خواهان ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه آخوند علی خامنه ای به دادگاه جنایی بین المللی است.


فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۲ بهمن ۹۱ برابر با ۲۱ ژانویه ۲۰۱۳


گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل

بر سر افراد جامعه ما و کودکانی که شاهد نمایش مرگ بودند چه خواهد آمد؟

article picture
 
«وقوع جرم» در جامعه عادی شده است.

کار‌شناسان از‌ تاثیر اعدام در ملاء عام می‌گویند:انگار مد شده است که در صحنه‌‌های‌ اعدام مجرمان، از هر سن و سالی، مرد، زن، کودک، جوان و پیر در صحنه حضور داشته باشند. با مشاهده چنین صحنه‌هایی باید از خود پرسید که بر سر افراد جامعه ما یا‌‌ همان دختر یا پسر بچه‌‌ای که امروز شاهد صحنه اعدام بودند چه خواهد آمد؟ و این افراد در آینده از این اتفاق با چه بینشی یاد می‌کنند؟ مجید ابهری، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، در گفت‌و گو با «قانون» در خصوص اعدام مجرمان در ملاء عام معتقد است: مجازات، پاسخ قانونی به هنجارشکنی و قانون‌ستیزی است، هر چه مجازات بیشترباشد یعنی قانون‌ستیزی گسترده‌تر خواهد بود. وی افزود: در حال حاضر مجازات اعدام تنها راه حل و ابزارمقابله با بزهکاری‌ها است، اما در پاره‌ای ازمواقع بیشتر در کوتاه مدت این مجازات موثر واقع شده ومی‌‌تواند یکی از عناصر پیشگیری قلمداد شود، اما در دراز مدت سایرشیوه‌های پیشگیری از جمله پیشگیری‌های فرهنگی، اجتماعی، قضایی، انتظامی و وضعی موثر‌تر و مفید‌تر برای کاهش جرایم دارد. به گفته ابهری اگر مجازات اعدام مفید و موثر بود، امروز دیگر حتی نباید یک معتاد و قاچاقچی در جامعه ما وجود داشت.

بزهکاران قربانیان شرایط موجود

بنابراین اگرچه اعدام به عنوان یک راه حل کوتاه مدت ممکن است پذیرفته شود، اما در درازمدت باید از ابعاد مختلف پیشگیری استفاده کرد، معمولا بزهکاران، بیماران و قربانیان شرایط تربیتی و اجتماعی خانواده و جامعه خود هستند. وی با بیان این جملات خاطر نشان کرد: اگر در اولین مرحله به محض مشاهده جرم زورگیری اقدامات لازم برای پیشگیری، کنترل و مقابله انجام می‌شد، امروز دیگر شاهد گستردگی و افزایش این جرم نبودیم، آن هم به این دلیل که اکثر بزهکاران اجتماعی از گروه‌های فرزندان طلاق، فرزندان مهاجرین، ساکنان شهرک‌های حاشیه شهر‌ها، فرزندان خانواده‌های پرجمعیت و والدین معتاد یا زندانی هستند. این جامعه‌شناس با بیان اینکه بنابراین انتظار می‌رود در کنار کیفر مناسب برای این افراد، به فکر پیشگیری باشیم، تصریح کرد: به این دلیل که افزایش جمعیت کیفری زندان‌‌ها، انتقال تجربه‌های منفی در این مراکز و مدیریت بعضی از کلاهبرداری‌‌ها در داخل زندان است باید قبل از زندان به فکر مجازات‌های جایگزین بود. در اصل قبح‌زدایی از جرایم وهمین‌طور انعکاس بعضی از بزهکاری‌ها باعث گسترش و افزایش جرم‌ها می‌شود، در اصل اعدام علنی بزهکاران ممکن است به عنوان مسکن در کوتاه مدت عمل کند، اما در دراز مدت تاثیری نخواهد داشت.

مشاهده صحنه اعدام برای افراد اثرات منفی به همراه دارد

این جامعه‌شناس در پاسخ به این سئوال که مردم با حضور در صحنه‌های اعدام از این اقدام استقبال می‌کنند؟، خاطرنشان کرد: متاسفانه اعدام آشکار بعضی از مجرمان برای عده‌ای از شهروندان به شکل یک تفریح و سرگرمی در آمده است و در بسیاری از اوقات ملاحظه می‌شود که پدر یا مادری با فرزندان و خانواده برای تماشای صحنه اعدام آمده است و منتظر اجرای حکم هستند، از دیدگاه رفتار‌شناسی عاطفی اگراین مجازات‌ها در جامعه به عنوان تفریح یا سرگرمی قلمداد شود، دیگر نباید امیدی برفرآیند اصلاح‌ شدن آن‌ها داشته باشیم. ابهری معتقد است: خانواده‌ها نباید اجازه دهند فرزندان به‌ویژه خردسالان شاهد این صحنه‌ها باشند آن هم به این دلیل که مشاهده چنین صحنه‌هایی در ذهن خردسالان در ساعات‌ اول مشاهده ممکن است جنبه سرگرمی و تفریحی داشته باشد، اما اثر مشاهده صحنه منفی جان کندن در درازمدت عوارض عاطفی و روحی برای فرزندان ایجاد خواهد کرد و ممکن است برای مشاهده‌کننده حس ترحم، دلسوزی یا هم‌ذات پنداری با مجرمان را داشته باشد.

برای پیشگیری از بزه‌های اجتماعی کاری کنید

در سال گذشته بعد از اعدام قاتل سعادت آباد یا فردی که باعث مرگ قهرمان روح ا... داداشی شد از نظر مجازات دیگر نباید شاهد استفاده از سلاح سرد یا قتل بود، اما آشکارشدن بعضی از مجازات‌ها باعث پیشگیری نبوده و ممکن است در دراز مدت باعث تشدید شود، در این خصوص ابهری خاطر نشان کرد: با اعدام علنی مجرمان، نه تنها از این بزه اجتماعی کاسته نشده، بلکه همچنان افزایش یافته است، بنابراین کار‌شناسان قوه قضاییه به‌ویژه معاونت پیشگیری ومعاونت راهبردی در نشست‌های کاربردی و تخصصی برای این موضوع و موارد مشابه اقدامات لازم را اندیشیده و به فکر راهکارهای اساسی باشند.

چوب دو سر طلایی به نام اعدام در ملاءعام

امان ا... قرایی مقدم جامعه‌شناس در گفت‌و‌گو با «قانون» با بیان اینکه افزایش بزه‌های اجتماعی تنها به اعدام‌ها در ملاء عام مربوط نیست، بلکه بیکاری، فقر، تربیت نادرست خانواده، دوستان ناباب، میزان سواد، محل زندگی، نوع زندگی در محیط اطراف بومی و غیر بومی آن‌ها نیز تاثیرگذار است، افزود: در اصل بزه‌های اجتماعی در سن جوانی رخ می‌دهد و بالطبع در جامعه شاهد ناامنی و هراس اجتماعی خواهیم بود. وی افزود: در خصوص اعدام‌ها در ملاء عام دو دیدگاه منفی وجود دارد که روح و روان کودکان و افکار عمومی را تخریب کرده و باعث تخریب اجتماعی و در جوامع بین‌الملل هم باعث تخریب اجتماع کنونی می‌شود، اما این عمل اثر مثبت هم دارد و آن این است که مشاهده این اقدامات و حضور در صحنه‌های اعدام باعث تاثیر مثبت در تربیت و رفتار افراد می‌شود.

از اعمال قانون در جامعه هیچ خبری نیست

قرایی مقدم با بیان اینکه از اعمال قانون در جامعه هیچ خبری نیست و پلیس از یک سو مجرمان را دستگیر و از سوی دیگر آن‌ها را آزاد می‌کند و مجرمان به دامن جامعه بازگشته و به فعالیت‌های قبلی خود می‌پردازند، خاطر نشان کرد: در اصل این افراد نه به علت بیکاری، فقر و هزار دردسر و گرفتاری دیگر دست به بزه‌های اجتماعی می‌زنند بلکه اکثر مجرمان به علت زیاده‌خواهی و تن‌پروری می‌خواهند بدون کار و زحمت پول به‌دست بیاورند، به عنوان مثال در جرایم آمده که فردی فقط برای ۴۰ هزار تومان دست به قتل زده است. اگر زیر ساخت‌های اجتماعی از جمله کار، کاهش تورم، به‌وجود آوردن رفاه و تامین اجتماعی خانواده‌ها، نشاط اجتماعی به‌درستی انجام شود، دیگر افراد به بزه اجتماعی رو‌نمی‌آوردند. اگر کنترل و نظارت دقیقی در جامعه اعمال شود، این سوال پیش می‌آید که چرا دزدهای خرده‌پا را دستگیر می‌کنید اما با دزدان کلان از جمله دزدان ۳هزار میلیاردی کسی کاری ندارد!، در این خصوص این جامعه‌شناس معتقد است: ازنظر جامعه‌شناسی باید زیر ساخت‌های اجتماعی از جمله معنویات، مذهب و زمینه رفاه و سلامت اجتماعی برای افراد به‌وجود بیاید. آن هم به این دلیل که از لحاظ علمی میدان نیروی هر جسمی زمانی در تعادل است که نیروهای برانگیزنده با نیروهای بازدارنده تعادل داشته باشند.

آنهائی که از ترس مرگ حاضر به تب کردن شده اند!

article picture
 
در خرداد ماه سال آینده خورشیدی، دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به پایان خواهد رسید؛ در همین ارتباط حکومت جمهوری اسلامی با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، اقدام به گزینش فرد دیگری برای تصدی این پست برای دوره یازدهم خواهد نمود. اما از آنجائی که در شرایط کنونی، و در موقعیتی که مملکت دارای هیچگونه ثبات سیاسی نیست؛ و نیز به سبب بیمی که رژیم از واقعه انتخابات سال 88 دارد؛ همچنین بدان خاطر که احمدی نژاد از هم اکنون، تمام موافقان و همراهان فکری خودش را، در بسیاری از ادارات و شهرداری ها و استانداری ها، برای انتخاب شدن فرد مورد نظر خودش به عنوان رئیس جمهور دوره یازدهم بسیج نموده است. طیف اصولگرایان( اعضای گروه مؤتلفه اسلامی )، که برخی شان قبلا از هواداران احمدی نژاد بوده، اما بعدها در گروه مخالفان او قرار گرفته اند؛ جهت پیشگیری نمودن از اغتشاشات در انتخابات آتی در کشور، دست به تدبیری زده اند که به وسیله آن از رخداد هر اتفاقی که به انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری لطمه بزند پیشگیری نموده؛ و جلوی بر سر کار آمدن یک احمدی نژاد دیگر را بگیرند!

اینکه چه فردی بیش از همه مورد نظر احمدی نژاد می باشد که رئیس جمهور آتی این رژیم بشود؟ در این باره نظریات گوناگونی مطرح است. شایعات خبر از این می دهند که ممکن است نام اسفندیار رحیم مشائی، معاون اول و رئیس دفتر رئیس جمهورنیز، احتمالا در لیست نام کاندیداهای انتخابات قرار بگیرد. اما هیچگونه تردیدی وجود ندارد، که در چنین صورتی نخستین نامی که توسط شورای نگهبان " ردّ صلاحیت " بشود اسفندیار رحیم مشائی خواهد بود!


این را احمدی نژاد خودش بهتر از بقیه می داند، به همین دلیل شایع نمودن چنین نکته ای می تواند از سوی خود رئیس جمهور و همراهان و هم فکران او در همه جا پراکنده شده باشد. چرا که به این وسیله، به قول قدیمی ها اینها خواهند توانست " ایز گم بکنند " ( مخاطبان خودشان را به اشتباه بیندازند) و با گمراه کردن مخالفان خویش، زمینه های رقابت را به نفع خودشان طراحی و مهندسی بنمایند. سپس به آسودگی فرد مورد نظرشان، برای این امر و شرکت دادن او در انتخابات پیش رو را آماده بسازند!

از سوئی دیگر، واهمه های ناشی از احتمال حمله های نظامی به تأسیسات هسته ای و مراکز اتمی جمهوری اسلامی در ایران، و نیز اختلافات درون گروهی مسؤلان رژیم موجب گشته، که ایشان به هر دلیلی از بروز تشنجات در مراسم انتخابات دوره یازدهم پیشگیری نمایند؛ و باری دیگر اجازه ندهند که ملت آزادیخواه ایران، موضوع نامطلوب و تقلبی بودن انتخابات را بهانه بکنند؛ و جهت سرنگونی حکومت مورد تنفرشان، به روال سال 88 به خیابانها بریزند و پایه های سست و متزلزل حاکمیت رژیم آخوندی را بلرزانند؛ و کاخ زورمداری استقرار این مستبدان اشغالگر خودکامه در میهن مان را منهدم کرده و آنان را به حضیض ذلت بکشانند!

از اینرو، یاران خامنه ای در حزب مؤتلفه اسلامی، که مهمترین افراد اصولگرا از اعضای آن می باشند؛ به فکر تراشیدن و تدبیر نمودن یک راه حل اساسی افتاده اند؛ تا از بروز چنین اتفاق مهلکی، که اگر رخ بدهد دودمان حکومت منفورشان را برباد خواهد داد جلوگیری بنمایند!

ناگفته پیداست، که شخص خامنه ای به عنوان رهبر سیاسی مذهبی رژیم، بیش از بقیه این جانیان، دلش شور مقام عظمای خودش را بزند؛ و بکوشد در این رابطه با مشاوران و اشخاص دارای نفوذ در اجتماع، مشورت بکند و به دنبال راه حل مؤثری در این باره باشد. بنابر این بعید به نظر نمی رسد که خامنه ای خودش با رئیس حزب مؤتلفه، حبیب اله عسگراولادی تازه مسلمان( تازه مسلمان دنباله نام فامیلی او، پس از آنکه جد یهودی اش به آئین اسلام گروید به نام فامیلی آنها اضافه شده است؛ تا از گزند حمله مسلمانان آن روزگار، که به کلیمی ها حمله می نمودند و آنها را می کشتند در امان بمانند) مذاکرات خصوصی داشته؛ و وی را برای یافتن و به اجرا گذاشتن طرحی کارساز، جهت دور نگهداشتن جریان انتخابات از ناآرامی های احتمالی در آن مأموریت داده باشد!

طرح به دست آوردن دل میرحسین موسوی و مهدی کروبی، با روش رفع مظان " سران فتنه " نامیده شدن این دو نفر، که مدت چهارسال تمام است که در حصرخانگی به سر می برند و در خانه های خودشان زندانی می باشند؛ با دادن فرصت شرکت در انتخابات آتی به این دو نفر، تا موجب گردد که طرفداران موسوی و کروبی، حرص و بغض گذشته را که هنوز نسبت به حکومت متقلب مملکت دارند را فراموش کرده؛ و در این دوره از انتخابات، با این امید که بالاخره یکی از این دو نفر برنده انتخابات بشوند؛ خطر شورش و ریختن آنان به خیابانها را کاهش بدهند. و طرفداران ایشان را متقاعد بکنند، که آراء دزدیده شده آنان را به ایشان باز خواهند گرداند. شاید در این رهگذر از تکرار شدن ماجرای شبیه به خرداد 88 پیشگیری بشود!

آقای عسگراولادی دبیرکل بزرگترین ائتلاف اصولگرایان رژیم آخوندی، که به تازگی میرحسین موسوی و مهدی کروبی را براداران خود نامیده؛ و گفته که آنها " فتنه ساز " نیستند؛ با وجود انتقاد اعضای شورای مرکزی حزب خود، روز شنبه سی ام دیماه بر این موضع خود پای فشاری کرده و گفته: " اگر اظهارات من برای اعضای مؤتلفه اسلامی مشکل ساز شده؟ حاضر هستم از این حزب بروم؛ اما اظهاراتم بر اساس یک وظیفه الهی مطرح شده؛ و خواسته ام قبل از مرگ به وظیفه ام عمل بکنم و ناگفته های باقی مانده را بگویم. " !


سخنان عسگراولادی زمانی بیان شده، که آخوند احمد خاتمی خطیب نماز جمعه تهران، یک روز پیش از آن، در خطبه های نماز جمعه تهران، با لحن بسیار تندی به انتقاد نمودن از اظهارات عسگراولادی پرداخته و گفته: " تطهیر کردن سران فتنه و تخفیف دادن جرم آنان دارد به یک جریان تبدیل می شود؛ و این خیلی گزنده است که کسی بگوید که آنها سران فتنه نبوده اند. " !


چندی پیش نیز عباسعلی کدخدائی سخنگوی شورای نگهبان هم در این مورد اشاراتی داشته و گفته، اگر این دو از سران فتنه بودن اعلام برائت بکنند؟ شانس شرکت در دوره بعدی انتخابات ( دوره یازدهم ) را خواهند داشت. از آنجائی که شورای نگهبان جمهوری اسلامی، عمده ترین مسؤلیتش کنترل مصوبات مجلس شورای اسلامی، و امر تعیین صلاحیت افرادی است که برای شرکت در انتخابات اعلام آمادگی می کنند؛ می توانند در هر دوی این زمینه ها با خامنه ای هم مشورت نموده و نظر وی را نیز جویا بشوند؛ ممکن است در رابطه با دلنگرانی او در ارتباط با موضوع انتخابات، مورد مشاوره رهبر قرار گرفته باشند؛ سپس کدخدائی با اشاره به موسوی و کروبی، برای امکان یافتن شرکت ایشان در دوره یازدهم انتخابات ریاست جمهوری، چنین سخنانی را مطرح کرده و آنها را به برائت طلبیدن از فتنه گری تشویق نموده باشد!

رنج آور و محزون کننده است، که سران حکومت منحوس اسلامی، که خودشان از فتنه گران بنام در دستگاه آفرینش می باشند؛ از فرد بی خاصیت و بی ارزشی همچون محمود احمدی نژاد تا به این اندازه واهمه داشته باشند. از سوئی دیگر، دلگرم کننده است که به یاد بیاوریم در همان روزهای آغازین به ریاست رسیدن این فرد بی هنر و مفلوک، در همه جا شایع گردیده بود که احمدی نژاد تیر خلاص را بر جمجه جسد نیمه مرده این انقلاب سیاه خواهد زد و جانش را خواهد گرفت!

زیرا همه می دانیم، یکی از مشاغل شریف این فرد جنایتکار قبل از شهردار و استاندار شدن وی، زدن تیر خلاص بر سر فرزندان زندانی ایران، که در زندانهای مخوف این رژیم وحشی محکوم به اعدام می شده اند بوده است؛ امید داریم که عمر حکومت این ستمگران قاتل، حتی به زمان آن انتخابات نیز نرسد؛ و مردم آزادیخواه میهنمان، خودشان در یک حرکت جنبشی و حق طلبانه، تیر خلاص بر همه پیکره این حیوانات انسان نما بزنند؛ و داد سی و چهار سال رنجی را که این مزدوران اهریمن به ملت ایران داده اند را یکجا از همگی شان بستانند!

آيين قالی-شويان يادگاری از مهر-گان کُهن...




ايرانيان باستان به مناسبت-های مختلف جشن برگزار می کردند و اين جشن-ها باعث اتحاد، نزديکي مردمان و تفاهم و موانست و رفع گرفتاری-ها با کمک کردن و ياری رساندن به يکديگر بوده است.
ماندگار-ترين و همه گير-ترين جشن-ها جشن-های مردمی بودند و با گذشت هزاران سال هم چنان برگزار می شوند مانند؛ نوروز، يلدا، سده و ...
مهر-گان با اين که در طول تاريخ دچار دگرگونی شده اما از
بين نرفته است و با تفاوت-هايی در چگونگی برگزاری همواره رواج داشته است.

همه ساله هم زمان با جشن مهر-گان در نقاط گوناگون کشور آیين-هايی بر پا می شود که بنا بر برخی شواهد به نظر می رسد همان جشن باستانی مهر-گان است اما با گذشت روزگار و همراه با تغييرات و تحولات اجتماعی و مذهبی دچار دگرگونی شده-اند


يکی از اين مناسک(؟)، مراسم قالي-شويان در مشهد اردهال کاشان[+] است که در بزرگداشت سالگرد به قتل رسيدن امام-زاده سلطان(!) علی، فرزند امام باقر[+] هر سال در دومين جمعه ماه مهر يعنی يکي دو روز پيش يا پس از مهر-گان يا روز مهر-گان برگزار می شود اما پيش از پرداختن به اين آیين بايد به جايگاه و چرايی جشن و سرور در بين ايرانيان و خود جشن مهر-گان اشاره شود.

واژه جشن فارسی از ريشه پهلوی (اوستايی) يسن، يسنه، يسنا از مصدر ((يز)) به معنی ستايش و پرستش و نيايش است اما در فارسی امروز به معنای محفل شادمانی، ضيافت، مهمانی، سرور، شادی و عيد استفاده می شود.

ايرانيان باستان به مناسبت-های مختلف جشن برگزار می کردند و اين جشن-ها باعث اتحاد، نزديکي مردمان و تفاهم و موانست و رفع گرفتاری-ها با کمک کردن و ياری رساندن به يکديگر بوده است. اين جشن-ها به لحاظ ماهيتی به چند دسته تقسيم می شوند, مذهبی يا دينی، حکومتی و مردمی که ماندگار-ترين و همه گير-ترين جشن-ها جشن-های مردمی بودند و با گذشت هزاران سال هم چنان برگزار می شوند مانند؛ نوروز، يلدا، سده و ...

اما جشن-های مذهبی که به پيروان مذهب خاصی تعلق داشتند محدود-تر بودند مانند جشن کريسمس که تنها مسيحيان برگزار می کنند.

در جشن-های حکومتی نيز به همين صورت با جا به جا شدن قدرت، مناسبت-ها و جشن-ها نيز تغيير می کردند مانند جشن 2500 ساله که پيش از انقلاب(؟) توسط حکومت پهلوی برگزار می شد و ديگر اثری از آن نيست و جشن-هايی مانند 22 بهمن(؟!) که اکنون برگزار می شود

در گاه-شماری قديم سال به دوازده ماه تقسيم می شود و هر ماه نامی دارد افزون بر اين هر روز از ماه نيز نام خاصی دارد، روز اول هر ماه (هرمزد) نام دارد که نام خداوند است روز دوم هر ماه بهمن و روز سوم ارديبهشت و روز چهارم شهريور و... هر گاه نام روز با نام ماه يکی می شد آن را جشن می گرفتند مثلا نوزدهم فروردين که نام روز با نام ماه يکی می شود را به نام جشن فروردين-گان جشن می گرفتند و يا روز چهارم شهريور که نام روز با نام ماه يکی است به آتشکده مي رفتند و مراسم شهريور-گان را جشن می گرفتند

يکي از اين جشن ها مهر-گان است مهر در زبان-های سانسکريت و اوستايی و پهلوی با اندک تفاوتی در تلفظ ميترا (mitra ) ،ميثرا ( mithra ) و ميتره (mitra) آمده است و واژه
مادر نيز از آن گرفته شده است چرا که يکي از معانی مهر زايش است و مهر-گان را جشن آفرينش می گويند مهر پيش از زرتشت يکی از خدايان هند و ايرانی و مورد توجه آريايی-های ايران بوده در "وداها" که از کهن-ترين آثار هندوان است به معنی رفيق، همدم و ياری کننده آمده است و در ديگر متون کهن, ايزدی با صفات دارنده دشت-های فراخ، آگاه از کلام واپسين، زبان آور، دارنده هزار گوش، خوش اندام، زورمند، بسيار توانا، سود بخشنده، سرکوب کننده ديوان، سزاوار ستايش و ده ها صفت و نام ديگر آمده است و امروز نيز آنرا دوستی، پيمان و خورشيد و... می گويند

اما مهر-گان در فارسی امروز واژه-ای مرکب از مهر+گان (گان به صورت پسوند در همه جشن-ها مانند تير-گان و ... به کار می رود) نام جشنی بزرگ است که به ايزد مهر تعلق دارد در پهلوی ميهرکان (mihrakan) و در زبان-های قديمی ميهرکانه (mihrakana) و در عربی مهر-جان آمده است (لازم به يادآوری است اهميت اين جشن به قدری است که اعراب به همه جشن ها مهر-گان می گويند و مهر-گان را معادل واژه عيد به کار می برند)

مهر-گان از قديمی-ترين جشن-های ايرانی است که از هزاره سوم پيش از ميلاد در فلات ايران رواج داشته و سابقه آن به پيش از آريائيان بر می گردد مهرداد بهار معتقد است جشن نوروز و مهر-گان در بين النهرين ادغام شده و به صورت نوروز امروزی درآمده است و باز می گويد: اين جشن از اعياد اقوام برزگر بوده است و نه گله دار به همين دليل سابقه آن را در پيش از تاريخ جستجو می کند و می نويسد: اين جشن در بين النهرين مرسوم بوده وشش روز طول می کشيد که از روز 16 مهر آغاز می گرديد و آن را مهر-گان عام و پايان آن را مهر-گان خاص می گفتند شاهان هخامنشی در اين روز بر خلاف عرف مست می شدند و حتی می رقصيدند همچنين شاهنامه فردوسی پيدايی مهر-گان را پيروزی ايرانيان بر ضحاک به رهبری کاوه آهنگر و تاج گذاری فريدون آورده است بر خلاف تصور برخی که معتقدند اين جشن ريشه در آیين زرتشت دارد از آنجا که در اوستا نامی از مهر-گان به ميان نيامده اين جشن ارتباطی به زرتشت ندارد.

مهرپرستی و ميترايسم از کهن کيش-های ايرانی است که در بسياری از اديان و جريانات اجتماعی و فکری دنيا از جمله مسيحيت اثرات مثبت و ژرفی بر جا گذارده است مانند صليب و لباس کشيشان مسيحی که هر دو از نمادهای مهری است.

مهر-گان را روز تولد مشيه و مشيانه (آدم و حوا) نيز دانسته-اند و به همين جهت آن را جشن آفرينش می گويند دو ساقه گياه ريواس که همسان وهمتان و هم بالا بودند از زمين روييدند و در روز مهر از ماه مهر که صد و نود و شش روز از فروردين است به خواست اهورامزدا از کالبد گياهی به صورت انسانی در می آيند، جالب است که مشيه و مشيانه هيچ برتری نسبت به هم ندارند ابوريحان می گويد: در مهر-گان مردم با روغن بدن خود را مرطوب [چَرب] می کردند که هم شگون و هم نتايج طبی و بهداشتی داشت (احتمالا به خاطر عطر روغن) و هم مشک و عنبر و عود به هم هديه می دادند و «شاه تاج» به شکل آفتاب بر سر می نهاد و سفره-ای مثل نوروز پهن می کردند که در آن نان-های گرد و کوچکي از هفت نوع دانه، گندم، جو، ارزن، عدس، برنج و لوبيا و ميوه-های فصل و شاخه-های سبز و گل، شکر، سکه-ی نو، شاخه گياهی از بيد و زيتون، بِه و انار که شگون داشت بر سفره می نهادند علاوه بر آن شير و خرمای تازه و نارگيل هم قرار می دادند بویِ خوش، سُرمه-دان، آينه و کتاب اوستا هم جز سفره بود و در مجمر و آتش-دان چوب-های خوش بو، اسفند و عود می سوزاندند دور تا دور سفره را آويشن که از سبزه-های مقدس است تزيين می کردند تا غروب آفتاب هر خانواده-ای گرد سفره به شادی می پرداخت همه به هم تبريک می گفتند، کام را شيرين می کردند و چشم ها را سُرمه می کشيدند در آن زمان بره-ای را که از بدو تولد نذرِ (ايزد-مهر)می کردند و همراه با آدابی ويژه، آن را پرورش می دادند به هنگام ظهر روز مهر-گان آن را در زير تابش آفتاب قربانی می کردند (متاسفانه هنوز قربانی کردن در جامعه مرسوم است) دراين روز همه جامه-ی ارغوانی می پوشيدند و می ارغوانی می نوشيدند و ارغوانی رنگ مخصوص اين روز بوده است، اين جشن از جشن-هايی است که حتی در ميان دانشمندان و شاعران و نويسندگان همواره اهميت داشته و با آداب ويژه-ای برگزار می شده است.

مهر-گان با اين که در طول تاريخ دچار دگرگونی شده اما از بين نرفته است و با تفاوت-هايی در چگونگی برگزاری همواره رواج داشته است.

مهر-گان را جشن برداشت محصول نيز گفته-اند که تا پيش از ماشينی شدن کشاورزی ايران بين دهگانان رواج داشته مثلا تا دهه چهل خورشيدی کشاورزان مناطق غربی ايران در آغاز فصل برداشت محصول که تقريبا با شهريور-گان روز چهارم شهريور است جمع می شدند با شيرينی و نذورات خود به مکان-های مقدس و امام زاده-ها می رفتند و مراسمی را برای آغاز برداشت برپا می کردند و پس از بازگشت, شروع به درو محصولات می کردند و زمانی که برداشت پايان می يافت که معمولا چون با ادوات سنتی و اوليه صورت می گرفت تا اوايل پاييز که با مهر-گان هم زمان می شد دوباره به همان مکان می رفتند و با قربانی کردن و بخشيدن قسمتی از محصول خود جشن می گرفتند. (اين مراسم اکنون در روستای باباگُرگُر قُروه کُردستان برگزار می شود)

اما مراسمی که در «مشهد اردهال[+]»، به نام قالی-شويان برگزار می شود بازمانده آيين-های کُهن ايرانی است. در اين روز قاليچه-ای را که نماد امام-زاده(؟) است را کنار جوی آب می گذارند و مردان چوب به دست که تعدادشان صدها نفر است، سر چوب-ها را در آب خيس کرده و قطره-های آب را روی قالی و مردم کنار قالی می پاشند و بدين طريق قالی را غسل می دهند. اما به چند نکته بايد توجه داشت؛ 1- در "فرهنگ شيعی"(؟!) شهدا را غسل نمی دهند اما در اينجا قاليچه را که نماد شهيد است غسل می دهند وهيچ شباهتي به غسل دادن مُردگان در "فرهنگ اسلامی"(؟) نيست. 2- قبر امام-زاده «سلطان علی ابن امام باقر»، در محله جعفريه بغداد است و نمی توان گفت که امام دو فرزند با يک نام داشته است! 3- تاريخ شهادت امام-زاده با تقويم ايرانی است و تغيير نمی کند در حالی که تاريخ ولادت و مرگ «بزرگان دين اسلام»(؟) با تاريخ قمری است و پيوسته در حال چرخش است. در موارد ديگر نيز شاهد بوديم ايرانيان برای در امان ماندن اماکن مقدس-شان از دست اعراب تلاش مي کردند اين اماکن را به مقدسات اسلام پيوند دهند مانند مقبره [آرام-گاه] "کورش بزرگ" که تا يک قرن پيش از اين، آن را قبر مادر حضرت سليمان می دانستند و يا معبد سليمان در تکاب.

نشانه-هايی از آيين مهری و فرهنگ ايرانی در اين مراسم زيبا به چشم می خورد که در ديگر "آيين-های اسلامی"(؟) ديده نمی شود به طور مثال گفته می شود؛ مراسم آب-پاشيدن بی ارتباط به باران خواهی بعد از کاشت نيست و يا برگزاری هفته بازار در حين اجرای مراسم در طول يک هفته همچنين کشتن قربانی، نذر کردن، نمايش و بازی-های آيينی، تردستی، پرده-خوانی و...همچنين نام جا-های منطقه-ی اردهال که ريشه ايرانی دارند و فارسی-اند مانند گرشا، اردهال، پاپک، بارکرسپ و... که بررسی زبان-شناسان را می طلبد.

روايت ديگری وجود دارد که اين مزار را مزار [آرام-گاه] "کاوه آهنگر" می دانند و با توجه به گزارش شاهنامه که مهر-گان را روز پيروزی "کاوه آهنگر" به ضحاک می داند نمی توان اين دو جشن را بی ارتباط دانست.

نگاهى دیگر به«۲۸مرداد۳۲»




سقوط دولت مصدّق، در کشاکش-های جنگ سرد روی داد و لذا تحلیل های موجود درباره-ی علل و عوامل این سقوط – عمدتاً – متأثر از شرایط سیاسی – ایدئولوژیک آن دوران-اند. در این تحلیل-ها به علل داخلی و ضعف-های درونی جنبشی که مصدّق نماد و رهبر آن بود، توجه-ی چندانی نشده است.


* بابک امیرخسروى، عضو برجسته-ی حزب توده- که خود شاهد و ناظر رویداد ۲۸مرداد۳۲ بود ،تأکید مى کند: «هیچ واحد منظم ارتشى در ماجراى روز ۲۸مرداد۳۲، شرکت نداشت».

* برای درک رویداد ۲۸مرداد۳۲، نخست به روانشناسی مردم تهران در نگرانى ازرفتن شاه و ملکه-ی جوان از ایران و هراس مردم از آشفتگى-هاى سیاسى بیشتر و بیم آنان از بقدرت رسیدن کمونیست-ها و استقرار دوباره-ی ارتش سرخ شوروى و سپس، به انفعال عجیب و سئوال-انگیز دکتر مصدّق در روز ۲۸ مرداد، باید توجّه-ی اساسی کرد.

اشاره:

درباره-ی «۲۸ مرداد ۳۲» و سقوط دولت دکتر مصدّق در سال-هاى اخیر کتاب-ها و تحقیقات بسیار منتشر شده-اند٠ استقبال خوانندگان عالی-مقدار از کتاب «دکتر محمد مصدّق،آسیب شناسى یک شکست»و چاپ دوم آن در کمتر از یک سال- باتوجه به تیراژ وسیع کتاب و دشوارى-هاى توزیع و پخش در خارج از کشور- نشانه-ی امید-بخشى براى باز-اندیشى و باز-نویسى تاریخ معاصر ایران است چرا که بخاطر سیطره-ی ایدئولوژى-هاى فریبا(چه دینى و چه لنینى)تاریخ معاصر ایران، عموماً دستخوش تعصب-هاى سیاسى و تفسیرهاى ایدئولوژیک بوده است٠

مقاله-ی حاضر، پیش-گفتار ترجمه-ی انگلیسى کتاب «آسیب شناسى٠٠٠» است که بزودى در آمریکا منتشر خواهد شد٠ چاپ سوم متن فارسى کتاب (با ویرایش جدید و الحاقات واضافات) نیز در دست انتشار است٠
ع٠م

(پیشگفتار ترجمۀ انگلیسى کتاب«آسیب شناسى یک شکست») 
دولت آمریکا تااوایل قرن بیستم به ایران اعتنائی نداشت و اساساً از موقعیّت ممتاز سیاسی – استراتژیک این کشور، بی خبر بود، امّا در سال ۱۹۱۹ با غیبت روسیه-ی بلشویک در ایران و گرفتارى-هاى این کشور با آشوب-های داخلى، وقتی دولت انگلیس کوشید تا ایران را کاملاً به منطقة نفوذ خویش در آورد، سیل عظیمی از احساسات ضدانگلیسی سراسر ایران را فراگرفت و دولت آمریکا با وفاداری به آرمان حمایت از جنبش-های ملّی و آزادیبخش منطقه، از حقوق ملّت ایران شدیداً دفاع و پشتیبانی کرد. از همین هنگام، حضور آمریکا در ایران – به عنوان عامل ثبات و توازن بین دولت های روس و انگلیس- مورد توجّه-ی عموم رهبران سیاسی و روشنفکران ایران قرار گرفت.
*****

پس از گذشت بیش از نیم قرن بر سئوآلات و تردید-هاى از سقوط دولت مصدّق و با وجود انتشار اسناد کودتا-های مهم (مانند کودتای اندونزی، گواتمالا و شیلی)، سازمان C.I.A بطور سئوال-انگیزی تاکنون از انتشار حجم عظیم اسناد مربوط به وقایع "۲۸مرداد۳۲" پرهیز کرده و باادعاى «آتش گرفتن و نابود شدن اسناد مربوط به سقوط دولت دکتر مصدق» [۴]، موجودافزوده است هر چند انتشار اخیر گزارش-های محرمانه-ی وزارت امور خارجه-ی آمریکا[۵] و نیز گزارش "ویلبر" (مسئول برجسته-ی سازمان سیا در طرح کودتا)[۶] تا حدی، خلا ناشی از عدم وجود اسناد سازمان سیا را پُر مى سازند و طرحی از حوادث مربوط به سرنگونی دولت مصدّق را ترسیم می کنند.

*****


با سقوط دولت مصدّق، حزب توده – بعنوان بزرگ-ترین و قدرتمند-ترین حزب کمونیست منطقه در آن دوران، آرزوی ایجاد «ایرانستان وابسته به شوروی» را برباد رفته دید و لذا این حزب، با شبکه-ی گسترده-ای از روزنامه-ها، نشریات، سندیکا-ها و گروه-های سیاسی و روشنفکری، ضمن تلقّی سقوط دولت مصدّق بعنوان «کودتای آمریکائی»، به افکار عمومی در ایران چنان شکل داد که دشمنی با «امپریالیسم آمریکا» و « مبارزه با رژیم دست نشانده-ی محمدرضا شاه » درجامعه-ی سیاسى ایران، نهادینه شد، مخالفتی که ضمن وحدت سیاسی-تئوریک مارکسیست-ها و ملى-مذهبی-ها در مبارزه با آمریکا، سرانجام، زمینه-ساز انقلاب اسلامی به رهبری آیت الله خمینی گردید (۱۳۵۷). اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلمات-های آمریکائی توسط دانشجویان(۱۳۵۸)، تبلور دیگری از این نفرت ودشمنی بود.
*****

از« طرح کودتا» تا «انجام عملی کودتا»، تفاوت، بسیار است. کتاب «دکتر محمد مصدّق،آسیب شناسى یک شکست» به دنبال پاسخ به سئوالات زیراست:

- آیا در ۲۸مرداد۳۲، کودتایى برای سرنگونی دولت مصدّق صورت گرفته است؟

- باتوجه به خلع سلاح کامل نیرو-هاى زبده-ی «گارد شاهنشاهى» توسط مصدق و دستگیرى و بازداشت افسران عالیرتبه-ی منسوب به کودتا در (۲۵مرداد۳۲)، آیا-اساساً- مخالفان نظامى مصدق، نیرو و توان لازم برای انجام کودتا در ۲۸مرداد را داشتند؟

- قدرت سیاسى-نظامى حزب توده، که باعث نگرانى دولت آمریکا و در نتیجه، موجب تصویب طرح کودتا گردید، واقعاً، چقدر بوده است؟

- با توجه به انحلال مجلس توسط مصدّق در یک رفراندوم غیرقانونى و غیردموکراتیک زیر چتر حمایت گسترده-ی حزب توده (۱۲و۱۸مرداد۳۲) و سپس، صدور فرمان قانونى شاه مبنی بر عزل مصدّق از نخست وزیری و رؤیت، امضا و ارائه-ی رسید کتبى این فرمان توسط مصدّق (۲۵مرداد۳۲) و در نتیجه، منتفی شدن طرح کودتا، آیا ادعاى «کودتاى نظامى آمریکا علیه دولت مصدق» مى تواند دقیق یا منطقی باشد؟
ادامــــه[+]

وصیت نامه خدا...




خدای یکتایی که با«ده فرمان» موسی زاده شده، دوران نوزادی و کودکی-اش را در دامان دین یهود، جوانی و میانسالی-اش را با مسیحیت و روزگار پیری و کهنسالی-اش را با اسلام گذرانده است، اکنون هم که مانند هر موجود زاده شده-ای به زمان رفتن خود نزدیک شده، وصیت نامه-اش را می نویسد و با جایگزین کردن «هفت فرمان» تازه-ی خود با «ده فرمان» قدیمی موسی، از باورمندانش می خواهد که پس از او به دامان خدایان دیگر نیفتند و از نو به گمراهی کشیده نشوند.

«وصیت نامه خدا»، قصه-ای است تخیلی که بر مبنای مستندات تاریخی و دینی، در گستره-ی جولان اندیشه درباره-ی خدای یکتا، نوشته شده است. خدایی که تاکنون در باره-اش جز توصیف صفات وی، سخنی نگفته-اند و هیچ کس هم او را تعریف نکرده است، چه پیغمبران و عارفان، چه فیلسوفان و اندیشمندان، در کتب آسمانی هم به همه چیز اشاره شده، بجز تعریف خدا.

«وصیت نامه-ی خدا»، کاری است خواندنی از گرامی "هوشنگ معین زاده" که بزودی منتشر خواهد شد. برای آگاهی بیش-تر و چگونگی سفارش به اینجا[+] سری بزنیــد. 

گرانمایه-ترین بخش از منشور "کوروش" بزرگ...




منم “کوروش”، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگـر،
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شـد.
نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آیـد.
… من برای آرامش کوشیـدم،
من بـرده-داری را برانـداختـم.
فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشنـد.
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختـم.
فرمان دادم تمام نیایشگاه-هایی را که بسته شده بودند، بگشاینـد.
همه خدایان این نیایشگاه-ها را به جاهای خود بازگردانـدم.
باشد که دل ها شاد گـردد.
من برای همه مردم همبودگاهی آرام مهیا ساختم و آرامش را به تمامی مردم پیشکش کـردم.

عوامفریبی ِ بی بدیل از هر دو جناح...




اجازه ندهیم ایران را به پای اسلام قربانی کنند. 
اجازه ندهیم که این کسان از ناکسان وقیح-تر با نام ایران و یا از عِرق وطن پرستی ایرانیان سواستفاده کنند تا به مقصود خود که همانا ذلیل کردن هر چه بیشتر ایرانی و سپس ویرانی ایران است، برسند.

این روزها برای منحرف کردن افکار عمومی ایرانیان و سپس جهانیان هر یک از جناح-های حکومت اسلامی برای یارگیری از مردم ایران دست به عوام فریبی غریب و سخیفی زده اند تا مخالفت مردم سراسر ایران را با تمامیت حکومت اسلامی، از سر خود بر گیرند و آنها را در دعوایی در گیر کنند که سودش اگر هوشیار نباشیم، فقط در جهت ابقای همین حکومت فایده می افتد.

به خاطر بسپاریم که جناح حاکم میرنده است و قدرت باز سازی سیستم و کسب مشروعیت مجدد را ندارد اما در مقابل جناح مغلوب چون عوامفریبانه امروز بین مردم است می تواند در صورت به هم خوردن تعادل قوا به نفع آنها همین قدرت اسلامی را با چهره-ی بزک کرده-تر باز سازی کنند و اندکی بیشتر برای همین حکومت اسلامی زمان بخرند.

هوشیار باشیم که مبادا وعده-های میان تهی هر یک از آنها ما را از مسیرمان که همانا آزادی ایرانی از ایلغار اسلامی است، خارج کند.

داستان چیست؟[+]بخـوانيــد تا بـدانيــد 

به یاد آريامهـر پآد-شـاه ایرا




آریامهر، پاد-شاهی که جز سربلندی ایرانی آرزویی نداشت، و جز عشق به ایران مهری در دل نمی پرورانید و جز دغدغه حفظ منافع کشورش در سر نداشت.
یاد آریامهر-مان گرامی باد.

پادشاهی که در چندین جناح گوناگون با توطئه و دسیسه-های خودی و بیگانه در حال نبرد بود، محمد رضا شاه پهلوی آماج تهمت-ها و افترا-های لجاره-های غربی قرارگرفت، چرا که رو در روی همان “امپریالیست جهانی” ایستاد و به جهانیان اعلام داشت که ایران باج دادن به غرب را بیش از این تاب نمی آورد. برایش دوختند که، “محمد رضا شاه پهلوی دیکتاتوری است آمریکائی،” اما بعدها دیدیم که چگونه به همکاری مامورین “امپریالیست جهانی [+]” ایران را دچار “انقلاب” کردند و با شتاب “امام خمینی” درست کردند و بعدش هم ابراهیم یزدی را با یک دستور-نامه روانه ایران کردند تا به خمینی بفهماند که رهبر انقلاب بودن یعنی چه! پادشاه ایران می دانست با چه اهریمنی رو در رو ایستاده، اما اینرا هم می دانست که دور و برش پر است از خائن، مزدور و جاسوس. دوستانش بسیار اندک بودند، همان شیرمردانی که با شتابی جنایتکارانه و بصورت اسلامی-انقلابی-چریکی در عرض پنج دقیقه محاکمه شدند و در عرض دوازده دقیقه اعدام![+]

پادشاه ایران را با القابی که رنگ و بوی نفرت و عقده-های شخصی دارد “انگ” زدند هزارگونه. در حالی “دیکتاتور”ش خواندند که سخنان انتلکتوالانه-اشان را در کاخ جوانان با دیگر رفقا و برادران در میان می گذاشتند. به سفرهای خارجه، برای تحصیل علم و معرفت می رفتند و در آن ینگه دنیا، در حالیکه دلارهای آمریکایی و پاوند-های انگلیسی را که با سخاوت تمام از سفارتخانه-های پادشاهی دریافت می داشتند خرج شراب خوارگی و بحث-های انقلابی در مجلاتی از قبیل "پلی بوی" می کردند، و از هیچ فرصتی برای خودفروشی نمی گذشتند. از این خودفروشان انقلابی در دانشگاه-های آمریکای شمالی فراوان داریم؛ همه با تشخص هنوز در حال بافتن همان دروغ-های پلیدانه هستند؛ و هنوز مقاله پشت مقاله چاپ می کنند که “انقلابشان” دزدیده شد!
ادامـــه[+]

پیام قتل عام شهریور ماه سال 67




فراموش نکنیم که اکثریت زندانیانی که در تابستان 67 قتل عام شدند زندانیانی بودند که به کمک همین نیرو-های ِ نماز-گزار به سمت کرملین، به حکومت اسلامی معرفی شدند و یا خود در گرفتار کردن آنها فعالانه دست داشتند.


از یاد نبریم که فرو کشیدن کشتار جوانان و مردم ایران فقط به قتل عام تابستان 60 به همان میزان جنایت است که حکومت اسلامی در قتل عام سال 67 مرتکب شد.
به عبارت دیگر سنگر گرفتن فقط در پشت جنایت و خیانت کشتار سال 67 و نادیده انگاشتن کشتار حکومت اسلامی از آغاز حکومتش تا تابستان سال 67 و پس از آن، فرار از عملکرد جنایتکارانه و خیانتکارانه خود و نیز تبرئه-ی خویش است.

باید برای ثبت در تاریخ نوشت و فریاد کرد که کشتار امیران و پایوران نظام پادشاهی در هیاهوی انقلاب و قهقهه-ی آدمکشان در همه رنگش به همان میزان جنایت و خیانت بوده است که در تابستان 67 این جنایت و خیانت اتفاق افتاد.
باید فریاد زد که کشتار ِ جنایتکارانه-ی جوانان از خرداد 60 به این سو و همکاری در این قتل و کشتار به همان میزان جنایت و خیانت بود که در تابستان سال 67 این جنایت و خیانت اتفاق افتاد.
و اما طنز ِ تاریخ، امروز در این است که همکاران ِ دیروزی و حتا امروزی حکومت اسلامی در کشتار ِ فرزندان ایرانزمین، امروز مراسم یاد بود برای قتل عام زندانیان تابستان سال 67 برگزار می کنند.

فراموش نکنیم که همه-ی ما قربانی این رژیم ستمگر هستیم که بر جان و مال و ناموس و مُلک و ملت ما سوار است. بنا براین جا دارد که ما قربانیان با هر عقیده و مرامی، کینه و عداوت را بین خود به دور بریزیم و با مهر و آشتی در کنار هم با یک نا فرمانی مدنی بدور از خشونت موجب شویم که مردم این پیام عشق و دوستی را در میان خودشان نهادینه کنند تا با اعتراضات مسالمت آمیز و اعتصابات سراسری و تظاهرات ميلیونی حکومت اسلامی را در همه عرصه-های اجتماعی فلج کنند و سبب شوند حکومت اسلامی سقوط کند.

ادامـــه[+]

«مصدق» در گیومه!




من از "رضا شاه" بیشتر از همه-ی شما-ها [مصدق و مصدقی-ها] خوشم می آید، که نه در اروپا و در دانشگاه-های مدرن درس خوانده بود، و نه ادعایش را داشت و نه عنوان-های گزاف دکتر/مهندسی به دُمش می بست، ولی آنقدر مدرن بود که بداند هر بدبختی و عقب افتادگی که ما داریم، از دست همین قشر پلید آخوندهاست. برای همین هم تا می توانست، تا توانست دست دراز-شان را از دامن دادگستری و آموزش و پرورش مملکت کوتاه کرد؛ ولی شما چه کردید؟


راستی چرا شما [محمد مصدق] از "رضا شاه" خوشتان نمی آمد؛ چرا هیچگاه انتقادی از فک و فامیل خودتان، مثلا آخرین شاه قاجار که به «احمد علاف» معروف است، نداشتید، ولی با "رضا شاه" بیچاره که دُم آخوند-ها را کمی قیچی کرد، مخالف بودید؟

اصلا شما[محمد مصدق] یادتان می آید که اولین واکنش سیاسی-تان چه زمانی بود؟! یا مثلا چند ساله بودید که رگ ایران دوستی و وطن پرستی تان یک باره گُل کرد؟ اگر یادتان رفته، من یواش یواش یادتان می آورم. اولش باید یادتان بیاورم که کی هستید و کی بودید؟ خُب، حتما متوجه هستید که این چیزها بیش از این که برای آگاهی خود شما باشد، برای آگاهی آنانی است که دو تا انگشت-شان را چپانده-اند توی هر دو گوش-شان و هی می گویند « لالالالالالا...» که یک وقت چیزی به گوش-شان نرسد و عاشورا-ی 28 مرداد-شان خط خطی نشود؛ بله هواداران-تان را می گویم که حالا بیشتر-شان چپیده-اند زیر عبای آخوند-ها و دارند مثل امام-شان [امام آدمکُشان] شعارهای ضد امپریالیستی تولید می کنند.

بدبختی این که آن زمان-ها هنوز رضا شاهی سر کار نبود که اداره-ی ثبت اسناد راه بیاندازد تا معلوم شود ما بدبخت-ها کی و کجا به دنیا می آییم و پس انداخته-ی کدام زن و مرد بیچاره-ای هستیم؟ اما در خاندان سلطنتی قاجار حتما بودند میرزا بنویس-هایی که بنویسند شما نواده-ی سلطان ناصرالدین شاه قاجار، سلطان صاحبقران بودید که ولی-نعمتش میرزا تقیخان امیرکبیر را که کمکش کرد بین آن همه شازده قراضه-ی قاجار به پادشاهی برسد، کُشت؛ آن هم با همدستی مادرش «مهدعلیا» و امام جمعه و شوهر صیغه-ای همین مهد علیا؛ مادر بزرگ ِ پدر بزرگ شما!

شما همان دورو برها پا به این دنیای بی ریخت گذاشتید. جالب این که آن زمان-ها هنوز تاریخ ایران در برج-های قمری می گشت و باز هم هنوز رضا شاهی نیامده بود که تاریخ خورشیدی را به ما ملت عرب-زده-ی آخوند-پرور و تروریست-پرور زورچپان کند. بنابراین براین اساس شما باید حدودا در سال 1881 میلادی متولد شده باشید، لابد با محاسبه-ای سرانگشتی می شود چیزی حدود 1260 خورشیدی یا یکی/دوسالی بعد-تر که جناب-تان پا به عرصه-ی حرمسرا-های قصر-های درندشت قاجارها گذاشتید و در درون اندرونی یکی از این حرمسراهای ابوی نازنین-تان «عوه عوه» راه انداختید. این تاریخ را من از بزرگداشتی که اعوان و انصارتان به مناسبت صد سالگی تولدتان در سال 1981 در این ینگه-ی دنیا راه انداختند، درآوردم. شاید اگر شما [محمد مصدق] هم بعد از پادشاهی "رضا شاه" نازنین به دنیا می آمدید، با این که از تخم و ترکه-ی سلطنتی بودید، دست کم تاریخ تولد درست و حسابی-تان می توانست دست تاریخ نگاران بدبخت را در بیوگرافی نویسی از شما [این ابرمرد تاریخ معاصر ایران(!؟)] بازتر بگذارد. ولی مگر خاندان «جلیل» سلطنتی قاجار وقت و حوصله-ای هم برای اینجور کارها داشتند؟ همه-ی وقت نازنین-شان به حرمسرا-بازی و آخوند-نوازی میگذشت و سفرهایشان به اروپا با قرض و قوله از دولت-های بیگانه و خُب، در همین راستا از دست دادن نصف مملکت و بستن قرارداد-های دارسی و گلستان و ترکمن-چای و غیره. این همه کار که فرصت سر خاراندن به سلاطین و درباریان قاجار نمی داد که به اسناد و مدارک مردم و اصلا زندگی نکبتی ایشان سر و سامانی بدهند؛ میداد؟ ادامــــه[+]

دوستان مصدق/یاران خمینی




«از درون جبهه-ی ملی، نهضت آزادی بوجود آمد كه هم وارث مقاومت ملی بود و هم ...»
در مرامنامه-ی نهضت آزادی آمده است که به حكم مبادی عالیه-ی دین مبین اسلام و قوانین اسلامی ایران اعلامیه-ی جهانی حقوق بشر و منشور ملل متحد، نهضت آزادی ایران، برای تعقیب هدف-های مشروحه-ی زیر فعالیت خود را آغاز می‌كند.


«يـاران "مصـدق"، يـاوران "خمينـی "!»

بازرگان در سخنرانی اولیه-ی خود در مراسم تاسیس نهضت آزادی تصریح كرد که [ما] «اولا مسلمانیم، و دین را از سیاست جدا نمی‌دانیم؛ ثانیاً ایرانی هستیم، ولی ایراندوستی و ملی بودن ما ملازم با تبعیض نژادی نیست؛ ثالثاً تابع قانون اساسی مشروطه هستیم؛ رابعاً
مصدقی هستیم، و "مصدق" را از افتخارات ایران و شرق می‌دانیم»

بررسی تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر ایران [اگر در راستای منافع حزبی و جزمیت-های فرقه-ای/ گروهی نباشد] به دستاورد-هایی راه می برد که کمترینش یافتن گره-های کور فلاکت تاریخی-مان در گرداب تاریخ-نگاری-های دروغین اسلامیستی/کمونیستی است.
شما هیچگاه با این پرسش روبرو بوده-اید که چرا بسیاری از دوستان و دوستداران دکتر(؟) محمد مصدق، نخست وزیر فقید ایران، در دو سر فصل اساسی تاریخ معاصرمان، در کنار ارتجاعی-ترین و عقب مانده-ترین پدیده-ی انسان-ستیز و زن-ستیز برآمده از اعماق تاریخ ایستادند و از این پدیده-ی «ضد ملی» پشتیبانی کردند؛ دست کم در جریان بلوای 15 خرداد 1342 خمینی و افتضاح [اشغال] تاریخی سال 1357؟
ادامــــه[+]
* * * * *


يـاران "مصـدق"، يـاوران "خمينـی "!
*****


جبهه-ی ملی، نهضت آزادی
*****


«آخوند سید محمود طالقانی»
*****


«مهندس مهدی بازرگان - نخست وزیر دولت موقت»
*****


دکتر محمد مُکری - رهبر جبهه ملی اروپا

"مُکری" یکی از نیروهای ملی طرفدار مصدق به حساب می آمد و در پاریس و تهران مشاور امام خمینی و اولین سفیر ایران در شوروی بعد از انقلاب بود.
*****


دكتر یدالله سحابی - وزیر مشاور در طرح-های انقلاب دولت موقت

"يدالله سحابی"، در بلژيک دکترای زمين شناسی گرفت و سپس به ايران بازگشت و فعاليتهای خود را از عضويت در انجمن اسلامی دانشگاه تهران آغاز کرد.
او در جريان جنبش ملی شدن صنعت نفت ايران، به عنوان يکی از ياران نزديک دکتر محمد مصدق مطرح بود.
او سپس به جرگه موسسان جبهه ملی ايران پيوست و به مبارزه با سياستهای حکومت شاهنشاهی ادامه داد.
در سال 1340 همراه با مهندس مهدی بازرگان تصميم به ايجاد يک گروه سياسی ديگر با ويژگي-های مذهبی بيشتر گرفت و بدين ترتيب نهضت آزادی ايران تشکيل شد.
*****


دكتر کریم سنجابی - رهبر جبهه ملی - وزیر امور خارجه دولت موقت

"کریم سنجابی"، رهبر جبهه ملی ایران پس از ملاقات با آیت‌ الله خمینی در پاریس، روز شنبه بیستم آبان ۱۳۵۷ به تهران بازگشت.
*****


داریوش فروهر - وزیر کار دولت موقت

"داریوش فروهر"، از یاران و هواداران مصدق که عقاید پان-ایرانیستی داشت، به رهبری حزب ملت ایران انتخاب شد، او از ۱۵ سالگی و پس از آشنایی با مصدق، زندگی سیاسی خود را آغاز کرد، عضویت در شورای مرکزی جبهه ملی دوم، همزمان با خروج شاه از ایران، در 26 دی-ماه 1357 برای ملاقات با خمینی عازم پاریس شد و ۱۶ روز بعد همراه خمینی به کشور بازگشت، در جریان انقلاب ۱۳۵۷ به صف حامیان روح‌الله خمینی پیوست.
*****


احمد صدر حاج سید جوادی - وزير دادگستری - دادستان تهران

"احمد صدر حاج سيدجوادی"، دکترای علوم سياسی-اش را از دانشگاه سوربن - فرانسه، يکی از مطرح ترين دانشگاه های جهان در حوزه علوم انسانی دريافت کرد. يکی از تدوين کنندگان پيش نويس قانون اساسی جمهوری اسلامی!!!
*****


ناصر میناچی - وزیر تبلیغات و جهانگردی [ارشاد] دولت موقت

"ناصر میناچی"، وزیر ارشاد دولت موقت
طراح اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی، تحصیلکرده رشته حقوق، یکی از بنیانگزاران حسینیه ارشاد و از یاران نزدیک محمد مصدق، دکتر شریعتی و مهندس بازرگان.
*****


دکتر عبدالکریم لاهیجی

"عبدالکریم لاهیجی"، فارغ التحصیل دکترای حقوق خصوصی، جزو هیأت چهار نفری حقوقدانان تهیه کننده نخستین طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی بود، در فاصله سال های 1977-1971، لاهیجی با عفو بین الملل، جمعیت بین المللی حقوقدانان دموکرات، کمیسیون بین المللی حقوقدانان و فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر تماس و همکاری دائم داشت.
و علیه نظام پادشاهی تبلیغات گسترده-ای را برنامه-ریزی و به اجرا گذاشته بود.
*****


مهندس عزت الله سحابی - رئیس سازمان برنامه و بودجه دولت موقت

"عزت الله سحابی"، رهبر شورای فعالان ملی مذهبی(؟) ایران، دانش-آموخته رشته-ی مهندسی مکانیک دانشگاه تهران، یکی از «مصدقی-های» دو آتيشه! عضو شورای انقلاب، نماینده مجلس اول شورای اسلامی، دبیر هیات اجرایی نهضت [ضـــد] آزادی ایران.
*****


دکتر کاظم سامی - وزیر بهداری دولت موقت

"کاظم سامی"، روان-پزشک، عضو جبهه-ی ملی و از هواداران محمد مصدق، رهبر جنبش انقلابی مردم ایران (جاما) از زمان تأسیس در ۱۳۴۲ تا هنگام کشته ‌شدنش در ۱۳۶۷ بود.
*****


مهندس عباس امیر انتظام - معاون نخست وزیر - سخن-گوی دولت موقت

"عباس امیر انتظام"، مهندس برق و ماشین از دانشگاه تهران، در سال ۱۳۲۷ ضمن تحصیل در دبیرستان دارالفنون جذب جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر مصدق شد. بعد از انقلاب به‌ عنوان سفیر ایران در سوئد و اسکاندیناوی به فعالیت پرداخت. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تأکید داشتند اسناد و مدارک زیادی دال بر ارتباط‌-های سری امیرانتظام با آمریکایی‌-ها در اختیار دارند.
*****


دکتر ابراهیم یـزدی - وزير امور خارجـه دولت موقت

"ابراهیم یـزدی"، دارو-ساز، دبیرکل نهضت آزادی ایران، عضو شورای انقلاب، با شروع نخست وزیری محمد مصدق او به سلک طرفداران رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت درآمد. عضو هیأت تحریریه و ناشر روزنامه «راه مصدق»
در سال ۱۳۳۹ و با فعال شدن دوباره جبهه ملی(دوم) به عضویت کمیته انتخابات این جبهه درآمد.
از سال ۱۳۴۰ تا سال ۱۳۴۴ به عنوان دبیر شورای مرکزی جبهه ملی ایران، شاخه آمریکا و عضو هیأت اجرایی و مسئول تشکیلات جبهه، عضو هیأت تحریریه مجله «اندیشه جبهه» ارگان جبهه ملی فعالیت می‌کند.
با تاسیس "نهضت آزادی ایران" در سال ۱۳۴۰ او به همراه مصطفی چمران، علی شریعتی و صادق قطب‌زاده به تاسیس شاخه‌-های اروپا و آمریکای این نهضت مبادرت می‌ورزد و به عنوان رییس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتخاب می‌شود.
او در هنگام اخراج خمینی از عراق و امتناع دولت کویت از پذیرش خمینی و هیات همراه، مأموریت راه-اندازی تشکیلات فعالیت خمینی در فرانسه توسط سازمان-های جاسوسی انگلیس و آمریکا به او داده می شود. یزدی پیشنهاد مهاجرت به فرانسه را به خمینی می‌دهد و با همکاری صادق قطب زاده خانه-‌ای در نوفل لوشاتو به این منظور در اختیارشان گذاشته می‌شود. او در این مدت از مشاورین ارشد خمینی بوده‌است.
*****


مهندس هاشم صباغیان - وزير کشور دولت موقت

"هاشم صباغیان"، از یاران مصدق، فعال در جبهه ملی دوم، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ايران، از اعضای فعال و موثر کميته استقبال از امام خمينی بود، در نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي به عنوان نماينده مردم تهران انتخاب شد.
*****


مسعـود رجوی - موسی خیابانی
رهبران مجاهدین خلق
*****


«ابوالحسن بنی‌صدر، نخستین رئیس جمهور اســلامی»

"ابوالحسن بنی‌صدر"، در دانشگاه تهران، در رشته‌های اقتصاد و حقوق اسلامی تحصیل کرد، رهبری گروه کوچکی از دانشجویان مخالف رژیم شاه را به‌عهده داشت، نزدیکی بیشتری با جبهه ملی احساس می‌کرد، با ورود خمینی به پاریس، او جزء معدود کسانی بود که در فرودگاه به استقبال او آمد، در تاریخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ با پرواز ایرفرانس (که بنی صدر کرایه چارتر آنرا با چک بلامحل خودش پرداخته بود به کشور بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ خمینی که عهده دار کنترل کشور بود، پس از به کار گماردن دولت موقت، بنی صدر را ابتدا در ماه تیر ۵۸ به معاونت وزارت اقتصاد و دارایی و سپس درماه آبان به سمت وزیر منصوب کرد. بنی صدر همچنین مدتی به عضویت شورای انقلاب در آمد.
*****

يـاران "مصـدق"، يـاوران "خمينـی "!

زمانی که خمینی در پاریس اقامت داشت، دکتر حسن حبیبی را مامور تهیه پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی کرد. حسن حبیبی نیز با مشورت و همکاری «ناصر كاتوزيان، عبدالكريم لاهيجی، جعفری لنگرودی، ابوالحسن بنی صدر و ناصر ميناچی» [همگی از یاران مصدق] طرح اولیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را تهیه کردند.
پس از پیروزی انقلاب این طرح در شورای طرح-های انقلاب به رياست «دكتر يدالله سحابی و با مشارکت و همکاری حسن حبيبی، ناصر كاتوزيان، عبدالكريم لاهيجی، احمدصدرحاج سيدجوادی، ناصر میناچی، رضا زواره ای و سيدمحمد خامنه-ای» [همگی از یاران مصدق] متن کامل پیش نویس قانون اساسی در سال 1358 اصلاح و تکمیل شد.

ISLAMIC "CRACK HEROIN" REPUBLIC


The Islamic "CRACK HEROIN" Revolution & The destruction of the Iranian nation !?
PHOTO BY: YUNES KHANI, photo journalist, MEHR NEWS AGENCY - 20,JUNE,2010
مصرف آشکار و بی پرده-ی مواد مخدر در همه جای کلان شهر تهران!؟ [+]
IRAN TODAY !!!
ISLAMIC "CRACK HEROIN" REPUBLIC !? تمـاشـا کنيــد[+]
Three million addicted to
"crack heroin" are less than 18 years old
*****
خبرگزاری رژيم اشغالگر ایران - مهــر - بنگاه خبر پراکنی خلیفه-گری اسلامی - تهران - 30, خرداد، 1389
20JUNE. 2010 - TEHRAN
قابل توجه ستادمبارزه با.../
گزارش تصویری خبرگزاری حکومتی مهــر
مصرف آشکار مواد مخدر در برخی نقاط [بخوان: در همه جای کلان شهر] تهران!؟ ببينيـــد[+]
اعتیاد به مواد مخدر بلای خانمانسوزی است که کیان خانواده و جامعه را مورد تهدید قرار داده و عدم برخورد به موقع و اثربخش با این پدیده نابهنجار اجتماعی - که تصاویر زیر فقط بخشی از آنچه در سطح شهر می گذرد را نشان می دهد- ضمن کاستن از قبح این ناهنجاری اجتماعی موجبات نا امنی و مزاحمت برای شهروندان را فراهم کرده است... امیدواریم مسئولان پرتعدادی که وظیفه برخورد با پدیده شوم اعتیاد را دارند ، از جمله ستاد مبارزه با مواد مخدر و ناجا و ... به مسئولیت خود عمل کنند. مهر آماده همکاری در این زمینه می باشد!؟ عکس: یونس خانی

کجاست آن پُـربـار فرهنگ ايرانی؟




اين-هاست که شما می توانيد به ملت خودتان اطلاعات بدهيد، تا آنها بدانند در اينجا به طوری که "انگليسی-ها" ايران را معرفی کرده اند، يک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند ...


دعوت رييس اداره اطلاعات سفارت آمريکا از استاد "علی اکبر دهخدا" براي مصاحبه با راديو صدای آمريکا

19 ديماه 1332 تهران

آقای محترم- صدای آمريکا در نظر دارد برنامه-ای از زندگانی دانشمندان و سخنوران ايرانی، در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک پخش نمايد. اين اداره جنابعالی را نيز برای معرفی به شنوندگان ايرانی برگزيده است. در صورتی که موافقت فرماييد، ممکن است کتباً يا شفاهاً نظر خودتان را اعلام فرماييد تا برای مصاحبه با شما ترتيب لازم اتخاذ گردد.
ضمناً در نظر است که علاوه بر ذکر زندگانی و سوابق ادبی سرکار، قطعه-ای نيز از جديدترين آثار منظوم يا منثور شما پخش گردد.
بديهی است صدای آمريکا ترجيح می دهد که قطعه انتخابی سرکار، جديد و قبلاً در مطبوعات ايران درج نگرديده باشد. چنانچه خودتان نيز برای تهيه اين برنامه جالب، نظری داشته باشيد، از پيشنهاد سرکار حُسن استقبال به عمل خواهد آمد.

با تقديم احترامات فائقه:
سی. ادوارد. ولز
رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا
*****



Ali-Akbar Dehkhoda - 1879 - March 9, 1959

پاسخ استاد علی اکبر دهخدا
جناب آقای سی. ادوارد. ولز،
رئيس اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا

نامه مورخه 19 ديماه 1332 جنابعالی رسيد و از اينکه اين ناچيز را لايق شمرده-ايد که در بخش فارسی صدای آمريکا از نيويورک، شرح حال مرا انتشار بدهيد متشکرم.
شرح حال من و امثال مرا در جرايد ايران و راديو-های ايران و بعض از دول خارجه، مکرر گفته-اند. اگر به انگليسی اين کار می شد، تا حدی مفيد بود؛ برای اينکه ممالک متحده آمريکا، مردم ايران را بشناسند. ولی به فارسی، تکرار مکررات خواهد بود، و به عقيده من نتيجه ندارد ...
و چون اجازه داده-ايد که نظريات خود را دراين باره بگويم واگرخوب بود، حسن استقبال خواهيد کرد، اين است که زحمت می دهم:
بهتر اين است که اداره اطلاعات سفارت کبرای آمريکا به زبان انگليسی، اشخاصی را که لايق می داند، معرفی کند و بهتر از آن اين است که در صدای آمريکا به زبان انگليسی برای مردم ممالک متحده شرح داده شود که در آسيا مملکتی به اسم ايران هست که دَر ِخانه-های روستاها و قصبات آنجا، دَر و صندوق-های آنها قفل ندارد، و در آن خانه-ها و صندوق-ها طلا و جواهرات هم هست، و هر صبح مردم قريه، از زن و مرد به صحرا می روند و مشغول زراعت می شوند، و هيچ وقت نشده است وقتی که به خانه برگردند، چيزی از اموال آنان به سرقت رفته باشد ...
يا يک شتردار ايرانی که دو شتر دارد و جای او معلوم نيست که در کدام قسمت مملکت است، به بازار ايران می آيد و در ازای «پنج دلار» دو بار زعفران يا ابريشم برای صد فرسخ راه حمل می کند و نصف کرايه را در مبداء و نصف ديگر آن را در مقصد دريافت می دارد، و هميشه اين نوع مال التجاره ها سالم به مقصد می رسد.
و نيز دو تاجر ايرانی، صبح شفاهاً با يکديگر معامله می کنند و در حدود چند ميليون، و عصر خريدار که هنوز نه پول داده است و نه مبيع [فروشنده] آن را گرفته است، چند صد هزار تومان ضرر می کند، معهذا هيچ وقت آن معامله را فسخ نمی کند و آن ضرر را متحمل می شود.
اين-هاست که شما می توانيد به ملت خودتان اطلاعات بدهيد، تا آنها بدانند در اينجا به طوری که "انگليسی-ها" ايران را معرفی کرده اند، يک مشت آدمخوار زندگی نمی کنند ...
در خاتمه با تشکر از لطف شما احترامات خود را تقديم می دارد.

علی اكبر دهخدا

آيا ما هنوز همان هستيم؟