۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

بیکاری، ورشکستگی و بی برنامگی دولت همراه با اعدام های پی در پی...


دولت تعامل و یا تزویر

گویا ملت ایران با وعده و وعید بهتر زندگی می کند تا پذیرفتن حقیقت و واقعیت ها و بازیچه هر ترفند و حیله گری قرار نگرفتن. زنده یاد فریدون فرخ زاد به درستی گفته بود که: ” ملت ما هرگز گرسنه نمی ماند زیرا روزی دو سه وعده دروغ می خورد.” و حال، می بینیم که ملت ما ۳۵ سال است با وعده و وعید و همراه با باد زندگی کرده، و مانند کودکانی که در برابر یک اسباب بازی و یا حتی قول آن تسلیم می شوند، خود را در اختیار روباه گری و نقشه های شیطانی و غیر انسانی آخوند گذاشته است.
جوانان، در سراسر کشور بیکار، درمانده و افسرده اند. ولایت فقیه چه دسته گلی به سر مردم این سرزمین زده که بیش از ۳/۵ میلیون نفر بیکارو سرگردانند. آیا با وجود یک میلیون جوان فارغ التحصیل از دانشگاههای کذایی رژیم و افزوده شدن بر سیل بیکاران کار مملکت به کجا می رسد؟.

تزویر ملای مشهدی و رندی آخوند کلید نشان

پیش ازانتخابات فرمایشی (انتصابات) ۲۴ خرداد امسال، از هرگوشه و کنار و از سوی رسانه ها و هم میهنان زیادی در خارج کشور بارها و بارها به هم میهنان درون ایران توصیه و سفارش شد که باردیگر در دام آخوند نیفتند و در رأی دادن به رژیم اسلامی شرکت نکنند. خامنه ای که رژیم خود را در حال ریزش و سرنگونی می دید، نخست به میهن دوستی ایرانیان تکیه نمود و با افسونگری گفت که اگر برای رژیم هم نمیخواهید رأی دهید، برای کشور و مملکت رأی دهید.
این حقه بازی و ترفند توانست گروهی از هم میهنان را از واقعیت و روباهگری آخوند دور داشته و باردیگر در طلسم او بیافتد و رژیم را از سرنگونی نجات دهد.
نکته دیگر، علم کردن آخوندی زبان باز و ناشناخته بود که با قرار دادن در برابر پاسدار سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف بهتر و کم زیان تر به نظر می رسید. این آخوند زبانباز و یا به گفته ای رئیس جمهور کلید نشان، عامل دیگری در گول زدن مردم و شرکت آنان در انتصابات ولایتی شد.
فعلن که مملکت در دست یک مشت چاقو کش، مداح و دزد وابسته به ولایت است و آخوند مشهدی در پشت عربده جویی و لات گری یک مشت لات آدم کش در امان است.

دولت ورشکسته

اکنون که آب از آسیاب ها فرو افتاد و رژیم توانست باردیگر روی پای خود بایستد و برای سالیانی دیگر افسار به گردن مردم انداخته و سواری بگیرد، آخوند کلید نشان می گوید که خزانه دولت خالی است، پولها و ثروت ملی به باد رفته و بدهکاری ها یکی پس از دیگری در راهند.
باید از این آخوند سیاستمدار و زرنگ پرسید شما که خود جزیی از برنامه های رژیم و از همه جاباخبر بودید چگونه شد که تا کنون ساکت ماندید به مردم قول ها و وعده های سر خرمن دادید ولی اکنون که بار دیگر با فروکش تب انتخابات بر خر مراد سوارید بابی پروایی و پر رویی از خالی بودن خزینه و انبار دولت گفتگو می کنید؟!.
هنگامی که جیب ملت خالی شده و قوت و زندگی مردم سر قبر تازی ها برای آخوند ریخته می شود، آخوند روزبروز چاق تر، چاقتر، و جوانان، سرگشته و سرگردان تر، بدون درآمد و کار، فقیر و فقیر تر می گردند. اینست حکومت اسلام محمدی.
آیا شما که دولت را از همپایه خود تحویل گرفتید اسناد و مدارکی از موجودی و بدهی ها از ایشان مطالبه نکردید؟. آیا به همین راحتی ایشان خداحافظی کرد و شما که خود همیشه ناظر کارهای دولت پیشین بوده اید، با ترتیب دادن مجلس گودبای پارتی ناآگاه و بی خبر ماندید؟.
بی تردید هریک از افراد شما از خامنه ای گرفته تا آخوندهای بیشمار دیگر در رژیم و گروه همکارانتان همیشه در جریان این دزدی های کلان و دستبرد زدن به خزانه ملی بوده اید. تنها گروهی که همیشه ناآگاه و سرش بی کلاه مانده و با وعده و وعید سیر شده، ملت دربند ایران است. وگرنه شما حیله گران و دولت های تزویر و ریا به خوبی می دانید که چگونه سر ملتی را شیره مالیده، آنان را به لب آب برده تشنه باز گردانید.

بیکاری، ناامیدی، و افسردگی

اکنون آمار جوانان بیکار و سرگردان کشور گویا به ۳/۵ میلیون نفر می رسد و سالانه یک میلیون نفر با پایان تحصیلات دانشگاهی بدان افزوده می شود. نتیجه ۳۵ سال غفلت و بی اطلاعی و دور ماندن از یک اقتصاد صحیح و حساب شده، و کارها را به انشاالله و ماشاالله واگذار نمودن، در کنار دزدی های کلان و پر کردن حساب های شخصی در بانک های سرتاسر جهان، و حاتم بخشی و کارهای تروریستی و آدم کشی در فلسطین، غزه و لبنان و سوریه، و پشتیبانی از جنایتکاری چون بشار اسد نتیجه و پیامد بهتری نخواهد داشت.
پیامد ۳۵ سال دزدی و غارتگری آخوند از یک کشور در گل ماندن و به زحمت زیستن مردم این کشور است.
بیکاری، فقر، درماندگی و خانه نشینی بیش از ۲ میلیون کارگر در سراسر کشور و خجالت و شرمندگی در برابر زن و فرزندان پیامد و نتیجه ۳۵ سال دزدی و غارتگری رژیم آخوندی و "اقتصاد مال خر است" آقای خمینی می باشد.
بیکاری و درماندگی نسل جوان می تواند پیامدهای ناگوار و بسیار بدی در جامعه داشته باشد. جوانان به سرعت رو به افسردگی می گرایند، و چون آینده ای برای خود نمی یابند ناچارند مجرد و سربار خانواده پریشان خود بمانند. به اعتیاد و کارهای ناشایست اجتماعی، دروغ، تقلب پناه می برند و جامعه ای فاسد و دور از هرگونه ویژگی های اخلاقی به وجود می آورند.
این برنامه های ضد مردمی و برخلاف مصالح ملت و مملکت تنها برای پرورش و نگهداری آخوند برسر قدرت و به اصطلاح حفظ نظام جمهوری اسلامی است. خامنه ای فردی که میزان خیانت و جنایتش به این کشور بر همگان روشن و شناخته شده و میزان دزدی و غارتگری های او وخانواده اش بر همه روشن است، با وجود روز افزون سیل بیکاران و جوانان سرگردان و از همه جا رانده کشور، گستاخانه برای زنان کشور نیز تصمیم می گیرد که بهتر است در خانه بنشینند و هرچه می توانند بچه تولید کنند. زیرا رژیمی که بر روی فقر و درماندگی مردم بنا شده، نیاز به ۱۵۰ میلیون افراد گرسنه و نیازمند دارد تا امامزاده، قبر مردگان، و مسجدها از گداو مستمند خالی نماند.

آخوند زبان باز

آخوندی که با حیله و نیرنگ دکترای اسلامی خود آنهم از یک دانشگاه انگلیس به رخ مردم می کشد و برای چند دهه در جریان سیاست های چپاولگری و غارتگری رژیم بوده، اکنون که بر خر مراد سوار است و رژیم را از سرنگونی نجات بخشیده است، با پر رویی ادعا دارد که خزانه ملت خالی است و هیچگونه راهی برای پرداخت بدهی ها حتی پرداخت مزدکارمندان دولت نیست.
ملت ما عادت کرده که با هرسازی برقصد و پایکوبی کند. سازی که به دنبال آن اعدام مردم بیگناه و بیکاری روز افزون و افسردگی جوانان است.
تا چنین گله های آخوند مفتخور و بی غیرت وبال گردن مردم ایرانند، نه بیکاری، فقر، تنگدستی، سرگردانی و بی برنامگی از بین می رود و نه چوب های اعدام بر چیده می شود. اگر بخواهیم کشوری آباد، سربلند، و ثروتمند داشته باشیم، ریشه بیکاری، اعتیاد، و فحشاء برکنده شود، باید ریشه آخوند مفتخور و جنایتکار را از روی ایران برداریم وگرنه اقتصاد همچنان مال خر خواهد بود و آخوند سوار می ماند و پیاده نمی شود.

اعدام های پی در پی

رژیمی که نخواسته و یا نتوانسته کشوری را بر سر قدرت نگاه دارد و اکنون ایران از لحاظ اقتصادی به رده های پایین کشورهای جهان رسیده است، برای خفه کردن هر صدایی در گلوی اعتراض کنندگان، ماشین اعدام خود را به میمنت و افتخار دولت تعامل و تزویر آیت الله کلید نشان شبانه روز به کار انداخته است. گویا شمار اعدامی هادر دوران پربرکت حکومت حسن روحانی از دوره های پیش به مراتب بیشتر می باشد.
هفته پیش رژیم بدسگال و جنایت پیشه اسلامی حبیب الله گلپری پور جوان سلحسور و بیگناه کرد را به دار آویخت و جنایتی بزرگ مرتک شد. به دنبال آن ۱۶ زندانی بلوچ که هرکدام به اتهام های  گوناگون و عمومن واهی و دروغین در بند دیوان بودند به دار آویختند. هم اکنون جان دو جوان دیگر کرد به نام های زانیار و لقمان مرادی  در خطر وحشی گری و جنایت دیگر آخوند قرار دارند. بر همه هم میهنان گرامی به ویژه هم میهنان کرد و بلوچ لازم و ضروری است که تا جان در تن دارند نسبت به این جنایات بیکران آخوند آدم کش اعتراض کنند و فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند.
اعدام جوان بیگناه کرد حبیب الله گلپری پور و ۱۶ تن بلوچ های اسیر در بند رژیم نشانه ای از سبعیت و و حشیگری رژیم است. هرنوع کشتن جنایت است حال، چه کشتن سربازان مرزی باشد و یا به دازدن به اتهام قاچاق و یا مخالفین سیاسی. رژیم ضد مردمی هزاران جوان لات و عربده جو را به عنوان بسیجی به کار گمارده تا در کوچه و شهر روبروی مردم قرار گیرند واز کسی نفسی بیرون نیاید. ولی سربازان بیگناه و ساده دل که چندان تجربه رویارویی در برابر جنایتکاران ندارند، در کنار مرزها هدف گلوله دشمنان این سر زمین قرار می دهند.

از آنچه گذشت:

پیامد ۳۵ سال تسلط آخوند بر کشورمان، فقر و درماندگی، ورشکستگی اقتصادی، بیکاری و افسردگی روز افزون جوانان، و اعدام های پی در پی در گوشه و کنار کشور است. در خرداد گذشته باردیگر ملت در بند ایران بازیچه دست آخوند قرار گرفت و باشرکت خود و۱۸ میلیون رأی دادن به آخوند حیله گر و زبان باز دیگر، به رژیم در حال فروپاشی و ریزش مشروعیت بخشید و برای سالیان دیگر آخوند را سوار بر ملت نمود.
از این دولت تعامل و تزویر باید پرسید شما چه برنامه ای برای ۳/۵ میلیون جوان بیکار و سرگردان کشور دارید؟. آیا پیش از اشغال پست صدارت متوجه این مشکل اجتماعی بوده اید؟، و یا بهتر دیدید مانند ۳۵ سال گذشته ملتی را بازیچه افسون و حیله گری خود قرار دهید؟.
گویا همه پلیسی و اقتصاد شکوفای آخوند و آنچه را توانسته تقدیم به ملت ایران کند، دور ضریح گشتن، قبر آخوند بوسیدن و تقاضای عفو و بخشش نمودن است.

نکته پایانی:

از برکت یمن آخوند شمار جوانان بیکار و سرگشته روز به روز زیاد تر می شود و هرسال یک میلیون برآن افزوده می گردد و  تعداد زندانی و اعدامها نیز بالا می رود.   روز و ساعتی نیست که جوان و فرد بیگناهی را در گوشه ای از کشور به دار نیاویزند.
کینه توزی و دشمنی آخوند با کردها و بلوچ های کشورمان، تازگی ندارد. این روش خصمانه می تواند تخم نفاق و دورویی و جدایی طلبی را در هم میهنان ستمدیده به وجود آورد.
از آخوند هفت ختم روزگار، رئیس جمهور کلید نشان باید پرسید اگر شما عرضه و جلوزه جلوگیری از اعدامها و آزادی کامل زندان ها را نداشتی چرا و به چه مجوزی با ترفند و حیله گری سر مردم را شیره مالیدی و خود را به حلق مردم فرو کردی؟. اگر بنابراین است که شما هم یک آبدارچی بیعرضه و بی لیاقت از آب در آیی بهتر است خود را کنار بکشی تا ملت بتواند یک انسان و یک خردمند میهن پرست را به این وظیفه ملی و میهنی برگمارد و از شر وجود منحوس آخوندهای مفتخور در امان بماند.
از آخوند هفت ختم روزگار، رئیس جمهور کلید نشان باید پرسید اگر شما عرضه و جلوزه جلوگیری از اعدامها و آزادی کامل زندان ها را نداشتی چرا و به چه مجوزی با ترفند و حیله گری سر مردم را شیره مالیدی و خود را به حلق مردم فرو کردی؟. اگر بنابراین است که شما هم یک آبدارچی بیعرضه و بی لیاقت از آب در آیی بهتر است خود را کنار بکشی تا ملت بتواند یک انسان و یک خردمند میهن پرست را به این وظیفه ملی و میهنی برگمارد و از شر وجود منحوس آخوندهای مفتخور در امان بماند.


فضول محله 

خامنه ای یک دیکتاتور است و دین اسلام، کاتالیزور بساط دیکتاتوری او شده!


خامنه ای و دموکراسی دروغین:

برگزاری ده ها انتخابات نمایشی، ذره ای مشروعیت برای رژیم به همراه نمی آورد و همچنان از دیدگاه منصفانه، چه خامنه ای و چه حسن روحانی، همه دیکتاتور محسوب شده، که با توسل به قتل و آدم کشی، بر مسند های خود تکیه زده اند.
صدام حسین نیز هر از گاهی، بساط انتخابات را بر پا می کرد، و با نود و نه درصد آرا، توسط مردم عراق بر گزیده می شد. حال آیا این انتخابات، چیزی از دیکتاتور بودن او کم می کند؟ خامنه ای، معتقد است توسط نمایندگان مردم در مجلس خبرگان رهبری، به سمت رهبری برگزیده شده است. اما همگان به خوبی می دانند، افرادی که در مجلس خبرگان رهبری هستند، نماینده مردم محسوب نمی شوند!

هنگامی که شرایط انتخابات آزاد در یک کشور وجود ندارد و انتخابات تحت تدابیر امنیتی شدید برگزار می شود، کسانی که برگزیده می شوند، به هیچ وجه نمی توانند نماینده مردم باشند.


اصولا اعضای شورای نگهبان، تنها افرادی را مجاز به نامزدی برای مجلس خبرگان می دانند که مجیز گوی رهبری باشد. حال این افراد، قرار است بر کار رهبر نظارت کنند یا او را انتخاب کنند. بماند که اصولا همین اعضای شورای نگهبان نیز، توسط خود رهبری انتخاب می شوند.
به عبارت ساده، خود رهبر، انتخاب می کند که چه کسی بر کار او نظارت کند! در حقیقت، دور باطلی در این میان به چشم می خورد، و آن این است که خود خامنه ای، تعیین می کند چه کسی باید بر او نظارت کند، و این با ساده ترین اصول دموکراسی، در تناقض است.

- شرایط انتخابات آزاد:

انتخابات در صورتی برای یک رژیم مشروعیت به همراه می آورد که شرایط زیر برقرار باشد:
یک- هر کسی بتواند نامزد شود و حاکمان، نتوانند کسی را حذف کنند.
دو- هر کسی بتواند در نهایت آزادی، تمامی نامزدها را نقد کند.
سه- امنیت افراد رای دهنده، و یا نقد کننده، یا نامزدها، تامین گردد.
اگر به انتخابات رژیم نگاهی بیاندازیم، می بینیم که هیچ یک از این مولفه ها، رعایت نشده و این انتخابات، صرفا یک نمایش فرمایشی، برای خرید مشروعیت برای رژیم است. نگارنده به یاد دارد، در دهه هفتاد، در استان کهگیلویه و بویراحمد، مردم باید چهار نماینده برای مجلس خبرگان رهبری انتخاب می کردند تا بر کار رهبر، نظارت کند، اما شورای نگهبان رژیم، آنچنان قلع و قمع به راه انداخته بود که تعداد نامزدهای موجود سه نفر بود!
بی تردید خامنه ای بزرگ ترین و خوفناک ترین دیکتاتور عصر ماست و آموزه های دین اسلام به او کمک می کنند تا راحت تر بر مردم ما حکومت کند.

- اسلام کاتالیزور دیکتاتوری خامنه ای است:

سوالی که به ذهن می رسد، این است: خامنه ای و اطرافیان او، چگونه این انتخابات را توجیه می کنند؟ اگر به دقت نگاه کنیم، خواهیم دید که تنها سلاح خامنه ای برای توجیه این روند غلط، و این بساط دیکتاتوری، دین اسلام است.
در حقیقت، زیر ساخت بنای این دیکتاتوری توسط اسلام و آموزه های اسلامی شکل گرفته است. خامنه ای با استفاده از دین اسلام، تمامی جنایات خود را توجیه می کند. البته پر بیراه نیست اگر بگوییم اصولا دین اسلام، بشدت قابلیت این را دارد که از یک نظام دیکتاتوری، طرفداری کند.
در اینجا، وظیفه مردم جامعه و خصوصا افراد مسلمان است که وارد میدان شوند، و به صراحت اعلام دارند که جای دین، در گوشه مسجد است، و نباید از دین و اعتقاد آنها، برای حکومت بر مردم، یا جنایت و غارت کشور، سو استفاده شود. یکی از مهمترین روش های مبارزه با رژیم خامنه ای، و همینطور، جلوگیری از شکل گیری دیکتاتورهای مشابه در آینده، آشنا کردن مردم با سکولاریسم و لزوم جدایی دین از سیاست است.


ادامه مطلب: خامنه ای یک دیکتاتور است و دین اسلام، کاتالیزور بساط دیکتاتوری او شده! | فضول محله http://www.fozoolemahaleh.com/2013/11/02/%d8%af%db%8c%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%aa%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%86%d9%87-%d8%a7%db%8c#ixzz2jX04icNw



http://www.fozoolemahaleh.com

خبرفوری...


انتقال زندانی سیاسی محکوم به اعدام به سلول انفرادی و نامه سرگشاده خانواده وی

https://www.facebook.com/zendani.siasi

چند روز پیش محکومیت اعدام منصور آروند در دیوان عالی کشور به تایید رسید و وی در آستانه اجرای حکم اعدام قرار دارد.

بنابه گزارش " کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی " امروز در دیوان عالی کشور به خانواده این زندانی سیاسی کرد زبان محکوم به اعدام گفته شده که حکم اجرا در حال تایپ است و در این باره هیچ گونه اقدامی نمیتوانیم انجام دهیم.

از طرفی دیگر بنابه گزارشات موثق این زندانی سیاسی محکوم به اعدام جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی انتقال داده شده است.

حکم اعدام منصور آروند زندانی سیاسی کرد زبان که در بند ۱۲ زندان مرکزی ارومیه «زندان دریا» نگهداری می‌شود، از سوی دیوان عالی کشور به تایید رسید و در زندان به ایشان ابلاغ شد.

و طبق منابع موثقی احتمال اعدام این زندانی سیاسی طی روزهای آینده وجود دارد.

در این باره سه برادر این زندانی سیاسی محکوم به اعدام طی نامه سرگشاده به گزارشگر وِیژه سازمان ملل و تمامی نهادهای حقوق بشری تقاضای مانع از به اجرا درآوردن اعدام برادرشان شده اند.

متن کامل نامه که در اختیار " کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی" به شرج زیر میباشد.

جناب آقای احمد شهید، سازمان و نهادهای حقوق بشری، مردم آزادیخواه

به استحضار می رسانیم "منصور آروند" زندانی سیاسی که در 14/06/2011 در منزل مسکونی خود در شهرستان مهاباد توسط نیروهای امنیتی اداره اطلاعات دستگیر و پس از متحمل شدن شکنجه و آزار و اذیت جسمی و روانی در چندین زندان جمهوری اسلامی و گرفتن اعتراف اجباری تلویزیونی، از سوی شعبه 2 دادگاه انقلاب به تهمت عضویت در یکی از احزاب کوردی و محاربه، به اعدام محکوم شده و علیرغم پیگیریهای قضایی مستمر پدرم، دگربار حکم اعدام وی از سوی دیوان عالی کشور تائید و متاسفانه در آستانه اجرا قرار دارد.

بنا به آخرین اخبار موثقی که به دستمان رسیده از روز چهارشنبه گذشته (30/10/2013) ماموران امنیتی زندان دریا به منظور به اجرا درآوردن حکم اعدام برادرم، وی را به سلول انفرادی انتقال داده و هرآن ممکن است این حکم به اجرا در بیاید.


لذا ما برادران "منصور آروند" از تمام سازمان و نهادهای حقوق بشری، مردم آزادیخواه و بخصوص جناب آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران

تقاضا داریم به کمک ما بشتابید و با محکوم کردن این حکم و فشار بر جمهوری اسلامی مانع از به اجرا درآوردن اعدام برادرم شوید.
اسماعیل آروند ، سوران آروند ، سیروان آروند برداران زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام

شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ - 2013 November 02

زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان اعدام انتقام گیرانه ۱۶ زندانی را محکوم می کنند...


بیانیه زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان در محکومیت اعدام جمعی و انتقام گیرانه ۱۶ زندانی در زندان مرکزی زاهدان و خواستار دخالت دبیر کل سازمان ملل متحد و شورای امنیت برای برای متوقف کردن اعدام ها در ایران و پیگیری و مجازات آمرین و عاملین این جنایتها. این بیانیه جهت ارسال به مجامع بین المللی و انتشار در رسانه های در اختیار « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرا داده شده است. متن بیانیه به قرار زیر می باشد:
با درود و احترام،
به استحضار می رساند واقعه و جنایت صبح شنبه مورخه ۴ آبان ۹۲ در زندان مرکزی زاهدان ، به شهادت رسیدن عده ای از مبارزان غیور و غیرتمند شخصیت های سیاسی با حکم اعدام از طرف وزارت دادگستری را شدیدا محکوم می کنیم .
حکامی که به جای عدل و داد و برقراری مساوات و امنیت و خدمت به ملتها متاسفانه برای بقای قدرت خویش دست به هر جنایتی زده و قتل ، کشتن ، اعمال زور و خشونت و ایجاد رعب و وحشت و انواع شکنجه های ضد بشری و با اعتقاد به سیاستهای غلط و تضییع حقوق مدنی و سرمایه های ملی انسانی می پردازند و به جای الگو گرفتن از شیوه انبیا و اولیا و حکام عدالت گستر و پایبندی به اصول و اخلاق در واقع به پیروی ازافرادی همچون مک اولیف فیلسوف و سیاستمدار تاریخ و امثال آن که می گفتند; « حکام و زمامداران ، بی رحمی را یکی از سلاحهایی بداند که ملتها را متحد و مطیع می سازد ».


همین طرز تفکر ، جباران و مستبدانی برای بقا و حفظ قدرت خویش خونهایی می ریزند و یکسری انسانهای آزاده بیشماری را به دیار مرگ می فرستند و از کشتار و اعدام و اعمال زور و خشونت و تبعیض و ظلم باکی ندارند اینها هستند که نخست از آسمان بر آنها لعنت و نفرین می بارد و سپس تنفر و لعنت زمینیان و دعا و فریاد مظلومان از هر سوعلیه آنان سرازیر می شود و در چاه بد عملکرد خویش سقوط خواهند کرد .
ما زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان بلوچستان ایران این جنایت و کشتار مظلومانه مبارزان حق و حقیقت را شدیدا محکوم می کنیم و از مقامات سازمانهای بین المللی و حقوق بشری تقاضا داریم هر چه سریعترجلوی این جنایات و کشتارهای ملت مظلوم و بی دفاع را بگیرند و این جنایت را محکوم بدارند عاملان این اعدامها را مورد بازخواست قرار دهند و دادگاهی نمایند.
بیانیه زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان
آبان ۱۳۹۲
امضا کنندگان :ایرج محمدی، محمد امین آگوشی، بشیر احمد حسین زهی، ناصر ریگی، خسرو ریگی، جیهند ریگی ، عبدالغنی گنگوزه ای ریگی ، رحیم ریگی، عابد بم پوری، اسحاق کلکلی، فاروق ملازهی ، عبداخالق شاهوزهی، امیر سعد سربازی، ارسلان بهادری ، محسن امیری، صادق مهرپویان ، احمد فرخی، مصطفی میری، سیروس بلوچ



Freedom Messenger - Ghasedane Azadi

افشای نام قاتل و شکنجه گر "شهید ستار بهشتی" برای نخستین بار...


همانطور که می دانید ستار بهشتی در تاریخ نهم آبانماه سال 1391 توسط پلیس فتای نیروی انتظامی دستگیر و به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق فعالیت در شبکه اجتماعی فیس بوک به مکانی نامعلوم منتقل و در روز سیزدهم آبانماه سال 1391 در حالیکه شدیدا مورد شکنجه واقع شده بود به شهادت رسید و جنازه او در تاریخ هجدهم آبان همان سال به خانواده اش تحویل داده شد.

یکی از بستگان ستار بهشتی که جنازه او را دیده بود چنین اظهار می نماید:
"روی سرش فرو رفتگی بزرگی بوده و روی سرش گچ کشیده بودند،صورتش باد کرده بود،به محض اینکه بند کفن را باز کردند از کنار زانوی راستش به کفن خون سرازیر شده و کفن کاملا خونین شده است.علائمی از کالبد شکافی هم روی بدنش مشاهده شده است".

این فرد همان فردیست که با مادر ستار بهشتی روبرو میشود و به او میگوید:
"زمانیکه ستار را شکنجه می کردم او میخندید و هیچ چیز نمی گفت و همین خندیدن مرا بشدت عصبانی می کرد،طوریکه در یکی از این عصبانیت ها او را طوری شکنجه کردم که زیر شکنجه جان باخت".

او از مادر ستار بهشتی تقاضای عفو گذشت کرد و خواست که از گناهش در گذرد و او را حلال کند.

این شخص دارای درجه ستوانی در پلیس فتای نیروی انتظامی ست و من نامش را برای نخستین بار افشا میکنم.
او کسی نیست جز "ستوان اکبر تقی زاده". او از نیروهای کادر و درجه دار نیروی انتظامی ست و اکنون در زندان است و امیدوار است گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی با فشار بازپرس پرونده (شهریاری) و چند نفر خبرنگار و چندین نفر از افرادیکه با نام فعال سیاسی و مدنی به منزل آنها رفت و آمد دارند تسلیم حکومت شده و از شکایت خود صرفنظر کند.
تصمیم گرفته ام که در روزهای آتی اطلاعاتی از پرونده شهید ستار بهشتی را منتشر نمایم و مردم را در جریان واقعیات قرار دهم تا مردم بدانند در کشور چه می گذرد و قوه قضاییه چطور قصد رهانیدن متهم و تبرئه او را دارد.

شایسته است قوه قضاییه (بخوانید قوه غذاییه) بازیهایِ مرسوم را به کناری نهاده و نسبت به برپایی دادگاهی صالحه برای بررسی این جنایت اقدام نماید و دادِ خانواده مظلوم را از ظالمین بستاند.

http://rooholla.blogspot.fr/2013/11/blog-post.html

ملت هميشه در صحنه هم با موبايل حضور يافته اند...


مردی عصر روز چهارشنبه در مجتمع مسکونی فرهنگیان اراک اقدام به خودکشی کرد.

منبع : http://www.tabnak.ir/fa/news/354667

دانش آموزان روستای سورتاک در جنوب کرمان صندلی ندارند...



استان وایر، پروانه معصومی: روستای سورتاک در شهرستان قلعه گنج در جنوب کرمان، آب شیرین برای شرب ندارد و در دبستان روستا "دانش‌آموزان پایه اول، دوم و سوم در یک کلاس هستند و کلاس اولی‌ها به دلیل کمبود صندلی، روی زمین می‌نشینند."

به نوشته خبرگزاری فارس، روستای سورتاک در جنوب کرمان جاده ندارد و برای رسیدن به آن پس از روستای چاه‌المدین باید تا سورتاک از بیراهه رفت. این روستا مدرسه ای دارد که "خیری سال گذشته آن را ساخته" است و "با حصار و سرویس بهداشتی که همه مردم روستا از آن استفاده می‌کنند."

در این گزارش تاکید شده است که در مدرسه سورتاک "دانش‌آموزان پایه اول، دوم و سوم در یک کلاس هستند و کلاس اولی‌ها به دلیل کمبود صندلی، روی زمین می‌نشینند" و آب شور روستا "صورت آن‌ها را رگه رگه کرده است."

تا "یک ماه پیش این دانش‌آموزان هنوز کیف و کفش نداشتند، کیف آن‌ها گونی‌های برنجی وارداتی و لباس آن‌ها هم محلی بود"، اما معلم سال قبل این روستا که با تعدادی از خیران تهرانی آشنا شده، امسال برای "این دانش‌آموزان کیف و لباس آورده و بین آن‌ها تقسیم" کرده است.

مردم این روستای جنوب کرمان می‌گویند که "سورتاک یعنی جایی که آب شور دارد." شغل مردم آن دامداری است و پیش‌تر "هر خانواده‌ای 200 رأس گوسفند و بز داشتند، اما سال گذشته که باران نیامد، همه آن‌ها مریض و تلف شدند و حالا کسی بیشتر از 10 گوسفند ندارد." زنان روستای سورتاک به حصیربافی مشغولند و "دسترنج آن‌ها را یک وانتی به قیمت خیلی پایین می‌خرد و به جای آن آرد" برای روستائیان می‌آورد.

محرومیت دانش آموزان از حدااقل امکانات آموزشی در روستای سورتاک و صدها روستا در مناطق مختلف ایران درحالی است که حتی براساس اصل 30 قانون اساسی فعلی ایران "دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.

منبع :
http://iranwire.com/fa/ostanwire/news/3336

بخوانید و به اشتراک بگذارید!



پس از انقلاب اسلامی و نظر به ممنوعیت موسیقی به آن شکلی که در دوره شاه مرسوم بود، نوحه خوانی و اجرای مراسم مذهبی قوتی بیشتر از همیشه یافت و امروزه مداحی به یک صنعت پر درآمد بدل شده است. در این میان هستند مداحانی که برای نوحه خوانی در هر شب محرم، ارقام میلیونی دریافت می‌کنند. اکنون به برخی از این افراد و میزان پولی که در ازای نوحه خوانی در یک شب دریافت می‌کنند اشاره خواهیم داشت.

سعید حدادیان: دو میلیون و پانصد هزار تومان

محمود کریمی: دو میلیون و پانصد هزار تومان

رضا هلالی: دو میلیون تومان

سیب سرخی: دو میلیون تومان

افراد نامبرده در حالی از راه حسین، حسین و سوء استفاده از احساسات مردم ناآگاه میلیونر شده‌اند که خودشان اندک اعتقادی به هیچ یک از مبانی تشیع ندارند و در مجالس خصوصی امامان شیعه را به باد تمسخر می‌گیرند. در فایلِ صوتی که چندی پیش از مراسم خصوصی چند تن از مداحان طراز اول به بیرون درز کرده است، شخص گوینده که گفته می‌شود سعید حدادیان است با استفاده از الفاظ رکیک جک‌های قومیتی می‌گوید و بارها امام شیعه را مورد تمسخر قرار می‌دهد.

لینک این فایل صوتی:

http://www.youtube.com/watch?v=vqzHQu7vYtc


تا خم نشوید، کسی سوارتان نمی‌شود!

مارتین لوتر کینگ


داوری با شما. . .

برگرفته از تاربرگِ به نام انسان بخشنده مهربان

چهار زندانی بند 350 در حمایت از اعتراض آقای عبدالفتاح سلطانی، به اعتصاب پیوستند...



عبدالفتاح سلطانی از وکلای در بند در اعتراض به وضعیت جسمانی خود، و سایر زندانیان بیمار، دست به اعتصاب غذای تر زده است.

بنا بر اطلاع “کمپین صلح فعالان در تبعید” آقایان امیر خسرو دلیر ثانی، محمد حسن پور سیفی، سعید مدنی و مهدی خدایی نیز در حمایت از آقای عبدالفتاح سلطانی دست به اعتصاب غذا زدند.

پیشتر نیز طبق گزارش این کمپین آقای اسماعیل برزگر در اعتراض به عدم رسیدگی به وضعیت درمانی اش دست به اعتصاب غذا زده بود.

طبق گزارشهای رسیده به این کمپین به تدریج به گروه اعتصاب کنندگان اضافه خواهد شد.

فعالان در تبعید

عکتصویری زیبا از نسرین ستوده و مادر ستار بهشتی به همراه خانواده...


عکتصویری زیبا از نسرین ستوده و مادر ستار بهشتی به همراه خانواده..

بنیامین ( فرزند سحر بهشتی ) در آغوش نسرین عزیز..

برگفته از تاربرگ نسرین ستوده