۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

امنیت با چماق به دست نمی اید باعقل به دست میاید!؟


بنام یزدان پاک
امنیت  با  چماق  به  دست  نمی  اید  با  عقل  به  دست  می  اید؟!
چند روز  قبل  از  خیابانی  میگذشتم  نا گهان  صدای  جیغی  شنیدم  حا ج  واج  ماندم  ودر  ان  شلوغی  نمی دانستم  چه  شده  فقط  مردمی  را  میدیدم  که  به  جلو  خیره  شده  اند ؟ . بعد متوجه  خانمی  شدم  که  در  گوشه  ایی  گریه
میکرد؟ ،تازه  متوجه  شدم  یک  موتو  سوار  همراه  دو  راکب گردنبند  زن  بیچاره  را به  سرقت  بردند !، ناراحت  شدم  اما  تعجب  نکردم ؟چون  دیگر  این  قبیل  جرائم  برای  مردم  عادی  شده  است  ، چون هرچند روز یکبار از  این  خبرها  در  جامعه  زیاد  به  گوش  میرسد . دیشب  هم  نزدیک  خانه  مان  رسیدم  دیدم  چند  نفر  از  جوانانی  که  سر  کوچه  میمانند  یا  بیکار  هستند  یا  معتاد  ومواد فروش  برای  خود  نمایی  پیش  دختر  همسایه  دو  موتور  سوار  غریب  را  زدند  طوری با  خشونت به  جان  ان  دونفر  افتاده  بودند  گویی  دسته ایی کفتار  به  تکه  گوشتی  حمله  ور  شدند ،! لحظه ایی فکر  میکردم  واقعا  انسان  هستند  یا  مستند  حیات  وحش  را  میبینم ؟. سوالی  برایم همیشه  بوده  وهست؟ واین  سوال این است  ، این  طرح  امنیت  اجتماعی  که  اقایان  هر  ساله  با  انواع واقسام اسمها  ونامهای  دهان  پر  کن  راه  می اندازند ،  وخرج  کلانی  که  پای  ساخت  پاسگاه  وزندان  وتجهیز  نیروها میکنند چقدر  جواب  داده؟ اقایانی  که  دم  از  پیشرفت  امنیت  در  جامعه  میزنندمیشود  بگویند این  نظم  وامنیت  که  با  چماق  برپا  کردید  کجاست ؟ ودر  چه  زمینه هایی  یا  زمینه ایی بوجود امده؟ و به  چه  قیمتی  درست  شده ؟ روزی  نیست  که  در  جامعه  خبری  از  قتل   ، دزدی   ،تجاوز  ،ضرب وشتم و........به گوش  نرسد .  ایا  این  امنیت  اجتماعی  است  یا  امنیت  اشتباهی. اگر  این  همه  هزینه  که  تا بحال  برای  امنیت  انجام  داده اید  جواب  داده  ،این  همه  نا امنی  در  جامعه  چیست  ، اگر  این امنیت  چماق  جواب  نداده  چرا  اصرار  به  انجام  ان  دارید.؟اقایان  اگر این  همه  خرج  که  پای  این  نوع  امنیت  میکنید ان  خرج  را برای  اوردن  نان  سر  سفره  مردم  کنید امنیت  بیشتری  به  جامعه نصیب  نمیشد. وامنیت  ان  بهتر  از  امنیت  چماقی  که  راه  انداختید  نبود ؟. نکند فکر  میکنید  کسی که  قتل  میکند ،تجاوز  میکندو..........از  مادر  متولد  شده  با  این  خوی  به  دنیا  امده؟  وشما  هم  با  پست  ومقام  به  دنیا  امدید؟. نه عزیزان ان  کسی که  دست  به  خلاف  میزند  بخاطر شرایط بد  جامعه  مجبور  به  خلاف  میشود.مثالی  میزنم  از  میلیونها نفر که در  جامعه  گرفتارند.  وقتی   سرسفره  مردم  نان برای  خوردن  نیست  وقتی  پدر  خانواده  شرمنده  زن وبچه  است  ،دعوایی که  بین  زن ومرد  پدر وپسر  مادر  ودختر  بخاطر  نداری  درست  میشود  وبیزاری که  درخانواده  درست  میشود . مرد  خانواده  رو  به اعتیادو  هوسرانی و.....هزاران کار دیگر  میاورد ، زن  خانواده  از  بی  مهری  به  بیراهه میرود ، دختر  خانواده بخاطر  بی مهری  به  دیگری  دل  میبندد  ، پسر  خانواده  بخاطر  اینکه  ثابت  کند به  کسی احتیاج  ندارد  دست  به  هر  کاری  میزند.حالا همین  یک  خانواده  ایا  امنیتی  درون  خود ویا  برای  جامعه  خود دارند  این  یک  نمونه  از  میلیون  خانوار ایرانی  است .  حالا  اقایان  اگر  ان  همه  هزینه  که  خرج  چماق  درست  کردن  برسر  مردم برای  امنیت  میکنید   ، خرج  اوردن  نان  سر  سفره  مردم  شود  خرج  درست  شدن  کار  وازدواج  جوانان  شود امنیتش  ماندگار  تر  است  یا  این  طرحهایی  که  هر  چند  وقت  یکبار  با  اسمی  جدید  برپا  میکنید.امنیت  با  چماق  کوبیدن  بر  سر مردم  درست  نمیشود  ،با  جلوگیری  از  فساد  مسئولین   ، جلوگیری  از  رانت  خواری ،   واوردن  نان  سر  سفره  مردم  درست  میشود.  ایا  خود  اگر  جای  این  مردم  بودید  باز  از  این  طرحهای  امنیت  اجتماعی  (امنیت اشتباهی)را  اجرا  میکردید.  اقایان مردم  ناامنی  دیدند ومیبینند  اما  امنیت  ندیدند  ونمیبینند ،  مردم  بیداد دیدند ومیبینند اما  دادگری  ودادرسی نمیبینند .وهر  سال  وضع  امنیت  جامعه  از  سا ل  قبل  بدتر  است . امنیت  باچماق  به  دست  نمیاید  باعقل  به  دست  میاید .  کسی  که  عقل  ندارد  چماق  دردست  میگیرد  ،وکسی که عقل  ندارد  چماق  دردست  گرفتنش  امنیت  نمی اورد  نا امنی  راهم  افزایش  میدهد.

"اقای خامنه ایی" ازسلطنت کردن دست بردارید.





بنام یزدان پاک

(به نام خداوند جان وخرد   کزین برتر اندیشه برنگزرد)
درود بردوستان . (فاش میگویم واز سخن خود دلشادم  بنده عشقم واز هردو جهان ازادم )  32سال از عمر" ننگین نظام جمهوری اسلامی" میگذرد . ودر طی این سالها چه جوانان وچه پیرانی که به جرم مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، ارزو دردل به خون خود نغلطیدند وچهره در اغوش خاک فرونبستند. چه زنانی که دردخمه های این نظام جمهوری اسلامی به جرم مخالفت با نظام ، بچه خود را به دنیا نیاوردندویا بچه خود را زیر بار شکنجه وغم وغصه ،استرس و پریشانی سقط نکردند. چه جوانانی که موهای مشکی خود را در این زندانها قرون وسطایی وطولانی مدت  به سپیدی رنگ نسپردند.  وچه بسیار خانواده ها که بی پدر ومادر، بی خواهر وبرادر ،بی یارویاور شدند. چه خانواده ها که بخاطر ظلم این حکومت جائرازهم فرو باشیده شده اند. وبسیار معضلات ومشکلات بیشمارکه گفتن ان از حوصله به دور است .  اما ممهمترین قسمت این قضایا انجا است که کسانی روزی خود جز این نظام ، طرفداران وبنیانگذاران ان بودند به مرور زمان به پوچی وجور این جائران پی بردند وراه درستی وپاکی را پیشه کردند.که حتی این نظام به این عزیزان هم رحم نکرد . نمونه اخرش اضافه  کردن محکومیت اقای "ابوالفضل قدیانی" بود. وایشان نیز نامه ایی در جواب به اقای خامنه ایی نوشتند . هرچند که در این (32سال)بسیارانسانهای ازاده وازادیخواه دست به چنین کاره شجاعانه ایی زدند. چه از برون کشور وچه ازدرون کشور .و جریان نوشتن واگاه سازی مردم نه تنها از طرف "اقای قدیانی"نازنین که پیش از این ادامه داشته .از قبل از "اقای منتظری"تا عزیز دل ازادیخواهان "اقای حشمت الله طبرزدی" ............تا اقای محمدنوری زاد ،اقای قدیانی ونامه همسر شهید همت . اما جای تقدیر وتشکردارد به ان عزیزان که چهره های برجسته هستند واز درون دخمه های ظلم این نظام ، ویا از درون جامعه همچون کوه روبروی این استبداد ایستاده اند.و ندای ازادیخواهی سر میدهند ،وهزینه میپردازند. وای به حال ما که جرات گفتن ونوشتن کلامی در مخفی ترین جاها را هم نداریم .وای به حال اپوزیسیون ما که هم چون  خرسها به خواب زمستانی رفته اند وگاهی که گرسنه میشوند برای سیر کردن  خود دوری میزنند،و با تهمت زدن وتفرقه انداختن خودنمایی میکنند  وباز به خواب زمستانی خود ادامه میدهند. ودر این میان هزینه تفرقه اپوزیسیون را عزیزان ما در زندانهای این نظام با جان خود میدهند . بعد از نامه "اقای قدیانی" وهمسر شهید همت . دور از انصاف دیدم ان عزیزان که بااینکه چهره شناخته شده هستند ،ودر جلوتیر کینه این نظام هستند .اینجانب که در گوشه ایی مخفی هستم. به عنوان یک ایرانی به حمایت از ان عزیزان ، وبه تاسی از ان عزیزان نامه ایی به اقای خامنه ایی بنویسیم . هرچند خود میدانم گوش اقای خامنه ایی برای صدای رسای ان عزیزان چیزی نمیشنود .وای به حال نامه من . اما(اب دریا را اگر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باید چشید) اگر  نامه من صدایی ندارد،اعلام حمایت من نسبت به ان عزیزان را دارد،اگر نامه من صدایی برای من ندارد، شاید تلنگری به اپوزیسیون در خواب زمستانی باشد.  درود به اقای خامنه ایی که خود را ولی فقیه ویا امیرالمومنین  مسلمین جهان میداند، درود براقای خامنه ایی که در هر گفتار وسخنرانیش کلمه (اتقوالله و بصیرت گرایی) را فراموش نمیکند.درود براقای خامنه ایی که حفظ قدرت خود را با شعار اوجب واجبات است اعلام میکند.یارانش به تاسی از این حرفها،نطقها و فتواهای به ناحق گفته شده ،  خودرا ذوب شده در ولایتش میدانند وبرای ماندن برقدرتش حاضر به هر قتل وجنایتی هستند ،وکم نمیگذارند. چون او را نائب امام زمان وحتی در جایی پا را انقدر فراتر میگذارندکه ایشان را نائب خدا برروی زمین میدانند. بله درود برشما اقای خامنه ایی که با این همه اوصاف که برای خود تعریف کرده ایید . من جز انسانی قدرت پرست چیزی نیستید
(2) اقای خامنه ایی ایا باور کرده ایید ولی فقیه وامیرالمومنین  مسلمین جهان هستید . اقای خامنه ایی . در کشور اسلامی هر کدام از سران حکومتها خود را خلیفه جهان اسلام میداند. هرچند شرایط ان را ندارند. اما ایا شماشرایط ان را دارید ؟ فقاهت شما درچیست جز وقاهت، دردادن فتوا که نگهداری حکومت از اوجب واجبات است .ایا اگر شما برسر حکومت نبودید باز این فتوارا میدادید .میشود برای نشان دادن حقیقت گفتارتان از سلطنت پایین بیایید ،سپس فتوا دهید. فقاهت وامیرالمومنین بودن شما جز موردتایید جیره خوران شما از اموال مردم ایران است (سوریه ،حزب الله لبنان ونزوئلا)و تعداد کمی دیگر انهم برای چپاول مورد تایید کشوریا مردمی هستید.شما در کشور خود احترامی ندارید چه رسد به کشورهای مسلمان دنیا ،اقای خامنه ایی بن لادن وگروه طالبان چون شما می اندیشیدند. اما دریغ از احترامی ودرنهایت جز فضاحت وبدبختی برای انها چیزی نداشت.اقای خامنه ایی دست از سلطنت بردارید واین سلطنت را به پایان برسانید.
(2) اقای خامنه ایی اتقولله وبصیرت گرایی را درچه میبینید؟ در رفتار وگفتار شما وهمفکرانتان تقوا وبصیرت گرایی راهش گوش به فرمان شما بودن است وبغیر از ان هرکس فکری ویا راهی دیگربرود بی بصیرت وبی تقوا است ،اقای خامنه ایی طبق اصول قانون اساسی (اصل109)راخوانده ایید، ایا شما صفات رهبرشدن رادارید. واقای خامنه ایی چرا هرراهی بغیراز نرفتن راه وحرف شما بی بصیرتی است .مگر شما چه کسی هستید .چه فرقی با من یا دیگری دارید شما خظا نمیکنید.نکند خود را خدا میدانید .چطور میشودکسی که درحکومت او هر دزدی وقتل وجنایت وفضاحت میشود وکسیکه خودرا رهبرجامعه میداند.   ازان ارازل واوباش حمایت میکند،انها را حزب الله می نامد.چگونه انسان باتقوا وبصیرت گرا است .چگونه کسی که خود ارازل واوباش وعربده کشها را حزب خدا میداند.او را میتوان انسان باتقوا وبابصیرت دانست وخدای اوراخدایی  با انصاف ودادگر، "اقای خامنه ایی" این نوع بیان ودلیل برای تقوا وبصیرت گرایی نوعی دیکتاتوری ،خودکامگی .سلطنت از نوع نعلین است. پس دست از سلطنت کردن بردارید واین سلطنت را به پایان برسانید .
"اقای خامنه ایی" این همه اعمال وقاهت بار، فضاحت بارکه در جامعه به بار اوردید .ایا خود را نه فقیه بلکه پادشاهی ظالم درلباس فقاهت نمیبینید. چگونه شب سرارام بربالشت میگذارید درکنار خانواده خود،در صورتیکه هرروزوهرشب ،بسیارعزیزان مااز زن ومرد در دخمه های حکومت شماشب را دوراز خانواده به صبح میرسانند. چگونه ارام زندگی میکنید ،وقتی که اکثر خانواده های ایرانی با ناارامی عمر به سر میزنند .چگونه عمررا به خوشی میگذرانید، وقتی که بسیار ازخانواده های ایرانی در فقر وفحشا بسر میبرندودرناخوشی. واین از همان تقوا وبصیرت شما ناشی میشود. که خود قضاوت کنید این بی تقوایی است یا با تقوایی ، با بصیرتی است یا بی بصیرتی. اقای خامنه ایی شما حاکم مستبد وظالمی هستید که نه بخاطر دین که بخاطر قدرت دست به هر جنایت وفضاحت زده ایید ومیزنید .وضرری که دراین مدت به جان ومال وابروی ومردم زده ایید .یک نمونه از خباثت شما است .اقای خامنه ایی بخاطر همان بصیرت شما ایران را دردنیا به مقام تروریست وتروریست پروری شناسانده ایید،ودرانزواکامل قراردادید .اقای خامنه ایی. اقتصاد ،فرهنگ ،اجتماع وسیاست ایران را بخاطر استبدادخودنابودکردید. "اقای خامنه ایی" ازسلطنت کردن دست بردارید. واین سلطنت را به پایان برسانید. " اقای خامنه ایی" انقدر ترسیده ایید که قوه قضائیه شما خبر میدهد( تحریم انتصابات) جرم است اقای خامنه ایی از سلطنت دست بردارید،واین سلطنت را به پایان برسانید.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران

متن پیام ویدئویی مهم مهندس حشمت الله طبرزدی از داخل زندان رجایی شهر








در این پیام که بتازگی و با دشواری فراوان از داخل زندان  منتشر شده است، حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی با سابقه در بند نظرات خود  را در مورد مسائل روز کشور و تقابل جمهوریت با دین بیان میکند.
آزادی گوهر انسان است و اگر ازادی نباشد هیچ انتخابی نمیتواند ارزش داشته باشد. چنانچه آوردن دین نیز بر پایه اختیار و ازادی است. در ادیان بزرگ اسمانی واسطه ای بین انسان و خدا وجود ندارد.
برخی از  کارشناسان دینی (نه واسطه های دینی)، همچون ایت اله بروجردی و خوئی در ایران و ایت اله سیستانی در عراق
هیچگاه برای بوجود اوردن یا تحمیل حکومت یا جامعه ای قیام نکردند بلکه تنها ایت الله خمینی در سی و دو سال پیش نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد و در واقع جمهوری اسلامی را بنیان نهاد.
در این سی و دو سال ما میتوانیم داوری کنیم که بین جمهوریت و حاکمیت مردم(حاکمیت ملی) با اسلامیت البته به معنای فقهاهت یا کارشناسی فقهی که بخشی از روحانیون انجام میدهند همواره یک نوع ناسازگاری وجود داشته است.
برای مثال در دوران ایت اله خمینی اولین رئیس جمهوراقای بنی صدر بود که از دوران حلقه نزدیک به ایت اله خمینی برخاسته بود، اما در مدت زمان کمی با بخش اسلامیت که ایت اله خمینی ان را نمایندگی میکرد و اقای بنی صدر که جمهوریت را نمایندگی میکرد دچار ناسازگاری و تناقض شد و در نهایت بخش اسلامیت و فقاهت نماینده جمهوریت را حذف کرد.
حتی در دورانی که اقای هاشمی رفسنجانی و اقای خاتمی که رئیس جمهور بودند همواره این تضاد و ناسازگاری بین اسلامیت و جمهوریت وجود داشته است.
در وضعیت موجود هم که اقای احمدی نژاد که از اندرونی ترین و خودی ترین افرادی بود که به میان آمد و چقدر برای او (احمدی نژاد) هزینه کردند، ادمهایی کشته شدند و شکنجه ها شدند، تا ایشان انتخاب شود اما ما امروز بار دیگر آن حاکمیت دو گانه و ناسازگاری و تضاد بین جمهوریت و اسلامیت، یا کسی که مدعیست از طرف مردم است با آنکسی که مدعی نمایندگی خداست را شاهد هستیم. این تضاد همواره برای کشور هزینه ساز و خسارت افرین بوده است.
سرمایه های زیادی هدر رفته است و این ناسازگاری که در وضعیت فعلی دارد تبدیل به بحران میشود یکی از جدی ترین بحرانهاست  در شرایط فعلی، البته ما بحران اقتصادی را به دلیل عملکرد ناصحیح حاکمیت و همچنین بحران خارجی بدلیل توسعه طلبی های قدرت و بلند پروازیهای حکومت داریم.
نارضایتی های سیاسی و چیزی که به عنوان جنبش سبز مطرح شد این را هم داریم و چند بحران الان دست به دست هم داده اند و نمودار شده است که این حاکمیت دوگانه جمهوریت و اسلامیت ناکارامد است و شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم در بدترین وضعیتی است که الان ما شاهد ان هستیم.
من فکر میکنم که میتوان نتیجه گرفت که در واقع بین دین و حکومت سازگاری وجود ندارد
دین امری معنوی و امری شخصی است که مربوط به خود افراد است اما سیاست و حکومت مربوط  به عموم مردم است.
و یک امر عرفیست و ما نمیتوانیم دائم شاهد جنگ و ناسازگاری بین نمایندگان ملت با کسانی که ادعای نمایندگی خدا را دارند و سعی میکنند با زور و جبر خواسته های خودشان را تحمیل میکنند باشیم.
من به عنوان مبارزی که حدود 16 سال پیش در این راه مسالمت امیز،مبارزه ای بدون خشونت بر پایه ازادی خواهی،عدالت خواهی، دموکراسی خواهی گام نهادم هم اکنون ثمرات و نتایج این راه روشن را داریم می بینیم.
این مسیر به قدری شفاف است که همه جنبش های اجتماعی ، جنبش زنان ،جنبش دانشجویان ،جنبش کارگران، حنبش اقوام ،حنبش فرهنگیان و... در همین مسیرکلی که از پیش هم در تاریخ ایران به نحوی وجود داشته است باهم در حال حرکتند.
این مسیر مسالمت جویی و ازادی خواهی به قدری قانونی و مردم پسند است که حتی کسانی مثل موسوی و کروبی و شخصیتهایی که زمانی پایه گذار جمهوری اسلامی بودند در این مسیر قرار میگیرند. و بحث آزادی خواهی، انتخابات آزاد، حقوق اساسی ملت، اعلامیه جهانی حقوق بشر والتزام به آن، آزادی انتخابات و آزادی احزاب و همه اینها را مطرح میکنند.
این بقدری روشن است که حتی من بعید نمیدانم چهره هایی مثل مشایی و دیگرانی هم که با اقتدار گرا و قدرت مطلقه مشکل پیدا کردند و در آینده قطعا مشکلات بیشتری پیدا میکنند این راه برایشان باز است و به همان میزانی که از حاکمیت اقتدار گرا فاصله بگیرند با این سمت خواهند امد.
این مسیری است که من باور  دارم ملت ایران و زنان ایران و مردان و دختران ایران انتخاب کرده اند، البته هزینه های زیادی داده اند و باز هم باید هزینه داد اما ما به مراحل نهایی آن نزدیک شده ایم.
حکومت دینی که در واقع ناسازگاری بین حاکمیت ملی و قوانین فقهی تعیین شده از سوی فقها را در بر دارد در یک بن بست قرار گرفته است که من فکر میکنم که راه دمکراسی خواهی و راه مبارزه مسالمت امیز برای  حقوق بشر پیش روی ملت ایران است.
طیفهای گوناگون که بخشی از آنرا برشمردم، بحث همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر را مطرح کرده اند و گفتند که ما خواهان این هستیم که قانون اساسی به شکل دموکراتیک تغییر بکند اصول مخالف حق حاکمیت ملی حذف شود و اصول  مربوط به حاکمیت ملی و حقوق اساسی ملت بر پایه اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای مربوطه مورد توجه قرار بگیردف این جنبش و این حرکت و همه آزادی خواهان ایران امروز مصمم هستند که به خواستهای خودشان برسند.

ما به این راه خودمان مطمئنیم و مطمئنیم که مسیر ما اگر چه طولانی بوده و اگر چه سختیهای زیادی تحمل کرده ایم برای گفتن حرفهایمان و برای نوشته هایمان به زندان افتاده ایم و فشارهای زیادی را تحمل کرده ایم، بخاطر آنکه حکومت از حرفهای ما میترسید. من باور ندارم که زندان و سرکوبهای خشن بتواند مانع از حرکت ما بشود.
من به عنوان کسی که سخنگویی همبستگی و دمکراسی برای حقوق بشر را در ایران به عهده دارم می گویم که ما  مصمم هستیم هزینه ان را پرداخت کرده ایم و خواهیم کرد ، به حقوق خودمان پایبندیم  حقوق خودمان را می شناسیم و حتما هم به خواسته های خودمان دست خواهیم یافت، اراده ما مصمم هست ،مردم ما باید زندگی متناسب با شان خودشان را داشته باشند، فقر و نابسامانی و این شرایط سخت مردم باید از بین برود، باید برسیم به حکومتی که برخواسته از رای اکثریت قاطع ملت ایران باشد، بر پایه دموکراسی و حقوق بشر، جدایی دین از حکومت و احترام به حقوق همه اقوام، احترام به حقوق همه انسانها، همه ایرانیان، صرف نظر از عقیده و جنسیت و زبانشان، ایران دارای حدود سی استان یا سی ایالت هست که میشود به عنوان یک کشور مقتدر فدرال و دموکرات در منطقه مطرح بشود. آزادی ایران و سربلندی ملت ایران را آرزو داریم. و فکر هم میکنم که راه طولانی نمانده تا بخواسته خودمان برسیم.

دفاعی از پیام مهندس حشمت الله طبرزدی.



به نام یزدان پاک
(به نام خداوند وجان وخرد    کزین برتراندیشه بر نگزرد)
درود بر دوستان . پیام ویدئویی به تازه گی از "اقای حشمت الله طبرزدی" از درون زندان رجایی شهر منتشر شده. در این پیام که بتازگی و با دشواری فراوان از داخل زندان  منتشر شده است، اقای حشمت الله طبرزدی فعال سیاسی با سابقه در بند نظرات خود  را در مورد مسائل روز کشور و تقابل جمهوریت با دین بیان میکند.  اینجانب به عنوان یک ایرانی و یک دوست دار وعلاقمند به این عزیز .مطلبی به دفاع از گفته های ایشان مینویسم وداوری وقضاوت را پای دوستان عزیزی میگدارم که این مطلب را میخوانند. در درستی وراسخ بودن اقای طبرزدی در مبارزه با نظام ظلم شکی نیست ،  وفرمایشات ایشان موجب تایید کامل این بنده است .غرض از نوشتن این مطلب جوابیه ایی به دوستانی است که نقد ویا انتقادی به سخنان این عزیز دارند. وهرگونه نقد یا انتقاد به مطلب خود را می پذیرم وبا کمال میل حاضر به پاسخگویی به انتقادها هستم .و خدمت عزیزان منتقد میگویم اول انکه این راه باز است ،ایشان از درون دخمه های ظلم نظام اینگونه سخن میگویند .شما که ازاد هستید ،سخنان خود را چگونه میگویید،چه کار مهم وقابلی انجام میدهید .من به عنوان یک ایرانی میگویم خطاب به تمام اپوزیسیون شما چقدر فعال هستید. وبه قول حافظ شیرین سخن (فاش میگویم واز سخن خود دل شادم   بنده عشقم واز هر دو جهان ازادم)اینجانب سخنان اقای طبرزدی را مینویسم ودرباره انها توضیحاتی میدهم ،هرچند  دران حد نیستم که بخواهم سخنان دلاور عزیز کشور خود را توضیح دهم .اما   (اب دریا را گر نتوان کشید  هم به قدر تشنگی باید چشید). اگر نمیتوانم توضیح کاملی درباره نظرات ایشان بدهم، میتوانم به اندازه ایی که از این سخنان برداشت کردم اظهار نمایم.
(1)اقای طبرزدی میفرمایند: آزادی گوهر انسان است و اگر ازادی نباشد هیچ انتخابی نمیتواند ارزش داشته باشد. چنانچه آوردن دین نیز بر پایه اختیار و ازادی است. در ادیان بزرگ اسمانی واسطه ای بین انسان و خدا وجود ندارد.
(1). بله به نظر من هم  ازادی گوهر وجوهر درونی انسان است .هر انسان تلاش وهمت خودرا براین اصل نهاده، خود را ازاد از هرگونه قید وبندی که باعث گرفتن استقلال او میشودکند، وحتی گاهی برای داشتن این ازادی وراحتی به پایمال کردن حقوق افراد دیگر هم میزنند مثالهای بسیاری میتوان زد،از جمله "جمهوری اسلامی" که جامعه ایی رابرای داشتن ازادی خود، به استبداد کشیده .واسطه ایی بین خدا وانسان نیست که اگر اینگونه بود.خدا خود یک فرد را مشخص میکردو ان را به عنوان واسطه قرار میداد .نه هرکسی از راه برسدو قدرتی بدست اورد، خود را به زور بخواهند درجایگاه واسطه بین مردم وخدا بداند. به قول مولانا(در طریق ما هیچ اداب وترتیبی مجوی انچه دلتنگت میخواهد بگوی)
(2) "اقای طبرزدی در قسمتی دیگر میفرمایند: برخی از  کارشناسان دینی (نه واسطه های دینی)، همچون ایت اله بروجردی و خوئی در ایران و ایت اله سیستانی در عراق   هیچگاه برای بوجود اوردن یا تحمیل حکومت یا جامعه ای قیام نکردند بلکه تنها ایت الله خمینی در سی و دو سال پیش نظریه ولایت فقیه را مطرح کرد و در واقع جمهوری اسلامی را بنیان نهاد. در این سی و دو سال ما میتوانیم داوری کنیم که بین جمهوریت و حاکمیت مردم(حاکمیت ملی) با اسلامیت البته به معنای فقهاهت یا کارشناسی فقهی که بخشی از روحانیون انجام میدهند همواره یک نوع ناسازگاری وجود داشته است. برای مثال در دوران ایت اله خمینی اولین رئیس جمهوراقای بنی صدر بود که از دوران حلقه نزدیک به ایت اله خمینی برخاسته بود، اما در مدت زمان کمی با بخش اسلامیت که ایت اله خمینی ان را نمایندگی میکرد و اقای بنی صدر که جمهوریت را نمایندگی میکرد دچار ناسازگاری و تناقض شد و در نهایت بخش اسلامیت و فقاهت نماینده جمهوریت را حذف کرد.
(2). امثال عزیزانی که اقای طبرزدی نام بردند ،هیچگاه در طمع قدرت وقدرت پرستی نبودند ونیستند. اما اشخاصی امثال خمینی وخامنه ایی وبسیار دیگر خوی قدرت طلبی در وجودشان بوده ،هست وخواهد بود.و همین خوی قدرت طلبی انها  یک جایگاه غیر عقلانی به نام (ولایت فقیه)بوجودامده است. همینطور که اقای طبرزدی فرمودند. دراین (32سال)تناقض بین فقاهت وحاکمیت معلوم ومشهود است. واضح تر ان تناقض بین (حاکمیت که امری مردمی است) وبطور کامل و (دین امری خصوصی وشخصی چه از نوع اسلامیت وچه ازنوع فقاهت ) است. دردوران خمینی واقای بنی صدر هم همان خوی قدرت طلبی "اقای خمینی " فریب دادن مردم به اسم فقاهت ،وفراموش شدن (ازادییت )از طرف مردم سبب ساز دیکتاتوری نعلین شد.
(3)در پاره ایی دیگر از سخنان اقای طبرزدی امده استدر وضعیت موجود هم که اقای احمدی نژاد که از اندرونی ترین و خودی ترین افرادی بود که به میان آمد و چقدر برای او (احمدی نژاد) هزینه کردند، ادمهایی کشته شدند و شکنجه ها شدند، تا ایشان انتخاب شود اما ما امروز بار دیگر آن حاکمیت دو گانه و ناسازگاری و تضاد بین جمهوریت و اسلامیت، یا کسی که مدعیست از طرف مردم است با آنکسی که مدعی نمایندگی خداست را شاهد هستیم. این تضاد همواره برای کشور هزینه ساز و خسارت افرین بوده است.  سرمایه های زیادی هدر رفته است و این ناسازگاری که در وضعیت فعلی دارد تبدیل به بحران میشود یکی از جدی ترین بحرانهاست  در شرایط فعلی، البته ما بحران اقتصادی را به دلیل عملکرد ناصحیح حاکمیت و همچنین بحران خارجی بدلیل توسعه طلبی های قدرت و بلند پروازیهای حکومت داریم.  نارضایتی های سیاسی و چیزی که به عنوان جنبش سبز مطرح شد این را هم داریم و چند بحران الان دست به دست هم داده اند و نمودار شده است که این حاکمیت دوگانه جمهوریت و اسلامیت ناکارامد است و شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی مردم در بدترین وضعیتی است که الان ما شاهد ان هستیم.
(3اقای طبرزدی نازنین به نکته بسیار مهمی اشاره کردید. و با این مطلب خود با زبان بی زبانی یاد اوری کردید، به همه مردم نظام بر سر احمدی نژاد هزینه بسیارگذاشت . از دستگیری ،شکنجه، تجاوز ،قتل وغارت، اما این هزینه هرچقدر بود صدها برابر ان به نفع ازادیخواهان وایرانیان بود چون چهره وخوی وحشیگری این نظام را هم به طرفداران نظام وهم به کشورهای دنیا  که این نظام را هنوز باور داشتند نشان داد.وعلاوه بر اینکه چهره خود را در درون وبرون کشور خراب کرد. اکنون بخاطر همان خوی زیاده خواهی هر دوطرف باز به جان هم افتادند.وچالشی دیگر برای جمهوری اسلامی به بار اورده است.علاوه برمشکلات اقتصادی ، سیاسی ،اجتماعی وغیره که فرمودید.
(4)"اقای طبرزدی" درقسمتی دیگر از مطالب خود اظهار داشتند: من به عنوان مبارزی که حدود 16 سال پیش در این راه مسالمت امیز،مبارزه ای بدون خشونت بر پایه ازادی خواهی،عدالت خواهی، دموکراسی خواهی گام نهادم هم اکنون ثمرات و نتایج این راه روشن را داریم می بینیم. این مسیر به قدری شفاف است که همه جنبش های اجتماعی ، جنبش زنان ،جنبش دانشجویان ،جنبش کارگران، حنبش اقوام ،حنبش فرهنگیان و... در همین مسیرکلی که از پیش هم در تاریخ ایران به نحوی وجود داشته است باهم در حال حرکتند.  این مسیر مسالمت جویی و ازادی خواهی به قدری قانونی و مردم پسند است که حتی کسانی مثل موسوی و کروبی و شخصیتهایی که زمانی پایه گذار جمهوری اسلامی بودند در این مسیر قرار میگیرند. و بحث آزادی خواهی، انتخابات آزاد، حقوق اساسی ملت، اعلامیه جهانی حقوق بشر والتزام به آن، آزادی انتخابات و آزادی احزاب و همه اینها را مطرح میکنند
(4اقای طبرزدی به درستی به این نکته اشاره کردید . با قیامهای خشونت طلبانه نه تنها بجایی نمی رسیم ،بلکه دیکتاتوری جدیدی چون جمهوری اسلامی بوجود می اوریم. امروز نه جامعه درونی کشور ونه جامعه بین الملل اقدامات خشونت طلبانه را نمی پذیرند. ونمونه ان اقدامات سابقمجاهیدین خلق وعبدلمالک ریگی و بسیار موارد دیگر است وباید به صورت مسالمت امیز به تغییر نظام بپردازیم . البته شاید عده ایی فکر کنند منظور از اقدام مسالمت امیز تو سری خوردن است .اما به نظر من اینگونه نیست اقدام مسالمت امیز مبارزه برای جلوگیری از تو سری خوردن است ،یاد بگیریم که خشونت بکار نبریم اما دربرابر خشونت هم ارام نمانیم وپاسخ در خور بدهیم . وبا اقداماتی چون اعتراضات خیابانی ، اعتصابات وانواع راهکارها کمر نظام جمهوری اسلامی را خرد کنیم .
دوستان عزیز: قسمتی از سخنان اقای طبرزدی بود که اینجانب سعی بر واضح کردن بیشتر ان را داشتم وباید در نظر داشت . "اقای طبرزدی" این مطا لب را از درون دخمه های نظام گفته ومطمئن باید بود که برای ایشان هزینه هایی دربر خواهد داشت وانتقاد به خمینی در جمهوری اسلامی جرم کمی نیست. اما شجاعت وشهامت این عزیز ستود نی است ،. کاری وحرفی راکه ما در خارج از زندان وبعضی اوقات در برون مرز از گفتن ان ترس داریم ،ایشان باشجاعت از درون دخمه های ظلم این نظام گفته اند. وبهتر است به جان کلام توجه کرد ونه هر انچه گفته میشود را به عنوان ترس درگفتار بگذاریم اگر به عنوان یک شنونده دقیق شویم متوجه میشویم چقدر حرفها گویا وپر معناست . امید است دوستان از این بنده حقیر نرنجیده باشند . حتی درجاهایی اپوزیسیون ما مردم ایران را با مردم کشورهای خاورمیانه مقایسه میکند ، وجرات انها رابه رخ مردم ایران میکشند .اما نمی بینند نیروی حرکت اولیه یک قیام وهماهنگ کننده ان قیام اپوزیسیون جامعه است. شما یکی از کشورهای خاورمیانه را مثال بزنید که مردم خودشان سر خود بدون هماهنگی اپوزیسیون حکومت را عوض کردند. حتی اگر برفرض محال حکومتی هم توسط مردم عوض شود .بعد از پیروزی مردم جنگ داخلی برای تصاحب قدرت بین مردم صورت میگیرد ،چه کسی میخواهد این مردم را برای به دست گرفتن ونشاندن شخص یا گروه معتمد برحکومت هماهنگ کند ،چون انوقت هر کس میخواهد زمام امور را خود در دست بگیرد ایا در این موقع جزبوجود امدن جنگ داخلی چیز دیگری متصور هست ..پس اپوزیسیون خارج از کشور توجه داشته باشند اول خود را باید هماهنگ کنند بعد مردم کشوررا، اول نگاهی به اپوزیسیون کشورهای عربی کنند بعد نگاهی به خود.
(زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران)

به یاد مهندس حشمت الله طبرزدی



محمد نوری زاد:سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران.من در انتخابات شرکت میکنم



این روزها اگرچند خبرداغ کشوررا رصد کنیم، یکی از آنها داغیِ خبر انتخابات است. و این که جماعتی بدان مشتاق اند و جماعتی از آن رویگردان. عده ای قصد وغرض هایی بکار بسته اند تا به مجلسی دیگر، ازجنس همین که آخرین نفس هایش را می کشد دست یابند، وکسانی دیگر، انتخابات را نمایشی بیش نمی دانند و بنا ندارند در این نمایش هیچ درهیچ، نقش سیاهی لشکررا بعهده بگیرند. خلاصه این که جماعتی به این مجلس طمع بسته اند و جماعتی از آن دل بریده اند. دراین میان، من می خواهم مخالف جریان رودِ معترضان شناکنم. می خواهم تمام نفرت ها و رنج ها و زخم هایم را درکیسه ای فرو بریزم وسرکیسه را ببندم و آن را پای دیوارخانه ی شما خاک کنم و با شما تا محل اخذ رأی بروم و رأی بدهم.
من ازهمه ی آنانی که تمایلی به حضوردرانتخابات ندارند، وازآنانی که به تحریمی نانوشته روی برده اند، تقاضا دارم بعد از مطالعه ی این نامه با من همراه شوند و تنور انتخابات را گرما بخشند. شاید پدران و مادرانی که هنوز خون فرزندانشان تروتازه و بلاتکلیف است به من بگویند: ای نابکار، آخرنیش خود را به جان این جنبش مظلوم فرو کردی و زهرخودت را ریختی و ذات ناجورت را برملا کردی. که می گویم: هرکسی را نقطه ضعفی است. بله، نقطه ضعف من، همین سخن گفتنِ ملایم با رهبراست. تا مگر خدا به دل او دست ببرد و پیش از آنکه خون معترضان به جوش آید، به جانب آنان متمایل گردد و به حقوق مسلمشان نظر کند.
رهبرگرامی،
زمان زیادی به روز رأی گیری نمانده است. ما با شما در انتخابات شرکت خواهیم کرد و به نمایندگان منتخب خود رأی خواهیم داد. حتماً. و با شما به آسمان خدا خواهیم نگریست، و آغوش خود را برای بارش برکات آسمانی اش خواهیم گشود. اطمینان دارم خدا در آن روز، در خنده های ما به تجلی درخواهد آمد و برشانه های مردم محزون ما بوسه خواهد زد و کدورت های آنان را به دست پروردگاری اش خواهد زدود. در روز رأی گیری، خود به چشم خود خواهید دید آنچه که بیش از همه به دل ما و شما می نشیند، چهره ی شاداب مردم است.
خواهیم دید که مردم در آن روز، از صمیم دل شادند. بله، آن شادمانی ای که سالها به حاشیه رفته بود، با همه ی استعداد آسمانی اش به خانه ها بازمی گردد و به دلها نفوذ می کند. خواهید دید که اسم شما به نیکی برزبانها جاری می شود وغریبه و آشنا به خود تبریک و به شما درود می گوید. بچشم خود خواهید دید که همین مردم، نفرت ها را دور می ریزند و آسمان “گذشت” را تا خود زمین پایین می کشند. ما و شما در روز رأی گیری، خدا را نیز شادمان خواهیم یافت. این شادمانی را می شود از برکاتی که خدا بر فهم مردم ما می بارد فهمید. تعجب نکنید. من راز این همه شکوه را یک به یک با شما می گویم.
در ترسیم این افق دگرگون، خدای گواه است که من به وادی تخیل و رؤیا سرفرو نبرده ام. من این روز را با همه ی فهم مختصرم در دسترس می بینم.  شما در دوقدمی این افق مبارک ایستاده اید. کافی است دستی برآورید و لبخندی به صورت بدوانید و به روی مردم آغوش بگشایید.
درروز رأی گیری، مردمان خود را خواهیم دید که چند به چند سرود می خوانند و پای می کوبند و به صورت خندان خدا دست می کشند و برگونه های او بوسه می بارند.  و خدا را خواهیم دید که با همه ی بزرگی اش به بوسه های مردم پاسخ می گوید و سفیران صلح و سلامت خود را به دلهای بیمار و نگران و سراسیمه ی ما گسیل می کند و دم گوش یک یک ما نغمه هایی از غروب غصه ها و طلوع لحظه ها می سراید.
درآن روز خوب، هرطایفه و هر جماعت به تناسب ذوق و سلیقه ای که دارد، به پای بوس آن شادمانی و آن فهم بزرگ می رود و هرکجا را که تیره و تاریک می بیند، آنجا را به نور حضورش روشن می کند.
درآن روز خوب، دراویش مان را خواهید دید که با لباس های سپید و کشکول ها و تبرزین های خود هوحق کنان از علی (ع) می خوانند. کمی که به اشعارشان توجه کنید خواهید دانست که در لابلای اذکارشان نام مبارک شما را نیز جای داده اند. یکی از آنها هسته ی بادامی را به شما هدیه می دهد و می گوید: من تا به صبح براین دانه ی بادام دعا باریده ام. تناول کنید تا مزه ی قدم زدن در راههایی که به آسمان خدا منتهی می شود به جانتان فرو شود. همو به شانه ی شما بوسه می زند و می گوید: از این که ما دراویش را به عزت انسانی مان باز بردید و از جفاهایی که هواداران شما برسرما فرو ریختند پوزش خواستید از شما سپاس داریم.
 دخترکان ابتدایی را خواهید دید که درلباس های یک شکل، موهای قشنگ خود را در اطرافِ صورتِ فرشته گونشان آراسته اند و پرچم های رنگین خود را با پیچ و تابِ سرودی که برلب دارند، تاب می دهند. به محتوای سرودشان گوش کنید آقا، از شما می خوانند و از شما تشکر می کنند. از این که حکم خدا را در باره ی آنان آشکار فرموده اید. این که حجاب، یک امر شخصی است و به باور شخصی افراد مربوط است. چه برسد به این که دخترکان نا بالغ نیز به این پوشش اجباری تحکم شوند.
 پسرکانِ ما چه؟ آنان با خوانشِ شعر شورانگیز” فردا از آنِ ماست” به آسمان خدا اشاره می کنند وجای شما را در کهکشانی که شرافت آن از زمین پیداست نشان می دهند. پسرکانی که پای می کوبند و کف می زنند و شما را به سفره ی شادمانی خویش فرا می خوانند. وشما، پیشانی یکی از آنان را می بوسید و دم گوشش می فرمایید: از مدرسه که باز آمدم، می آیم و با شما بازی می کنم. و برای من داستان همبازی شدن پیامبر با کودکان کوچه را تعریف می کنید.
زنان ما، برخی با حجاب های شایسته، وبرخی بدون حجاب، برای شما دست تکان می دهند و شناسنامه های خود را نشان شما می دهند. که یعنی: نگاه کنید آقا، ما به اشاره ی شما آمده ایم تا رأی بدهیم. شما اما چه می کنید؟  دست می برید و از آسمان خدا واژه های نیک  برمی چینید و به آنان هدیه می دهید. برپوشش رویین آن هدیه ها، این عبارت شریف قرآنی نقش بسته است:       ” لااکراه فی الدین”. و برای چندمین باراز بانوان سرزمین تان بخاطر آسیب های این سالهای پس از انقلاب پوزش خواهی می کنید. وآنان با بزرگواری از فرداهای خوب می گویند و می گویند: گذشته را به دست گذشته سپرده اند.
جوانان ما، چه دختر و چه پسر، در لباس های رنگارنگ، و با چهره هایی که از نشاطی عمیق به وجد آمده است، هیاهو می کنند و به شما شادباش می گویند. شما بزرگوارانه با تبسمی به وسعت فهم، پاسخشان را می دهید و بی صدا به من می گویید: من یک چنین صورت های نورانی را بخواب نیز ندیده بودم. و باز با نگاه به غوغای جوانان، به من می گویید: چقدر دلم برای تماشای این چهره ها تنگ شده بود. و این که: این همه شادمانی کجا مدفون شده بود و چرا باید از این جوانان دریغ می شده است؟ یکی از جوانان را پیش می خوانید و به بازوی او دست می نهید و به صورتش تبسم می بارید که: ما را بخاطر این که این همه سال شما را از بدیهی ترین حقوق انسانی تان دور ساختیم ببخشایید. و آن جوان، صمیمانه به صورت شما خنده می کند و می گوید: از این که در کنار ما هستید، خوشحالیم.
شما برای رأی دادن باید از میان دانشمندان و فرهیختگان سرزمین مان عبور کنید. آنانی که  درایران بوده اند ویا بعد از سالها دوری اخیراً به میهن شان باز آمده اند. دانشمندان ما با تحسین به شما نگاه می کنند. نگاهی که برای شما تازگی دارد. شما تا کنون یک چنین نگاهی را تجربه نکرده اید. نگاه مخاطبان شما تا پیش از این، اغلب با ترس و تملق آلوده بود و شما شخصاً حس و حالِ این ترس ها و تملق ها را می شناخته اید. اما اکنون در این چهره ها نه ترس هست نه چیزی که به تملق آمیخته باشد. هرچه هست، ادب و احترام و سپاس و امتنانِ صادقانه است.
 وشما به من می فرمایید: من چقدر به این چهره های سلیم و شریف محتاج بوده ام و خود نمی دانستم. یکی از دانشمندان ما دست شما را می گیرد و سپاس صورتش را نشان شما می دهد و می گوید: از این که درهمین فرصت باقیمانده، قدر خود و قدرمردم و سرزمین خود را دانسته اید و برای رهایی این سرزمین، برخواسته های فردی خود پای نهاده اید، از شما ممنونم. وشما سخنی برلب نمی آورید. چرا که آن بانوی دانشمند، اشک چشم شما را رصد کرده و معنای آن را فهمیده است.
هنرمندان ما برای شما راه می گشایند. عده ای به خاطر گل روی شما ترانه ای و تصنیفی اجرا می کنند. یکی از آنها جلو می آید و می گوید: آقا، ما هنرمندان، تا این تاریخ به شما و به این نظام و به این انقلاب پشت کرده بودیم. دلایلش را خودتان بهتر می دانید. اما اکنون با افتخار برای شما آثار هنری برآورده ایم و به این کار خود غرور نیزمی ورزیم. نقاشان و مجسمه سازان و موسیقیدانان و نویسندگان و فیلمسازان و شاعران و خوشنویسان و بازیگران و معماران،همه و همه، آثاری خلق کرده اند که هریک از آن آثارطعمی از شما دارد. اشک به چشمان شما هجوم می برد. به من می فرمایید: من چرا این همه صداقت را به دور دست ها تارانده بودم؟
درکنار خانواده های شهدا و جانبازان و آزادگان و ایثارگران، ایرانیانِ سرمایه داری که از اطراف و اکناف دنیا به کشورشان باز آمده اند، چشم به راه شمایند تا زیباترین الفاظ انسانی خود را نثار شما کنند. وشما با بوسیدن سریکی از نوادگان شهدا، دست سرمایه داری را که به تازگی به ایران باز آمده می فشارید و به او می فرمایید: اینک این سرزمین شما! ما خرابش کردیم و شما آبادش کنید. سرمایه دار ایرانی دست شما را به گرمی می فشارد و می گوید: ما هرکه بوده ایم و هرکه هستیم، ایرانی هستیم. دارو ندارمان را برای سرفرازی ایران فدا می کنیم. باشید و تماشا کنید. وهمو از این که شایستگان را، ونه صرفاً هواداران و خویشان و بی مایگان را به مدیریت و اداره ی کشور فرا خوانده اید از شما تشکر می کند.
با هرقدم به قدمی که شما برمی دارید و با هرتبسمی که به صورت می نشانید و با هرسخن شایسته ای که بر زبان می نشانید، مردمان جهان از رسانه های خود با شما همراهند و تولد یک گاندی دیگر را به هم تبریک می گویند. این که: دیدید درانسان ظرفیت هایی نهفته است که می تواند یک شبه، آری یک شبه دگرگون شود و فردای همان شب به پاسداران اطراف خود فرمان دهد: به پادگان های خود باز روید و از هرکجا که سرفرو برده بودید، سربیرون کشید و کار مردم را به خود مردم وا بگذارید. و به مأموران اطلاعاتی بفرماید: وای اگر برای شکستن متهمی دست بالا ببرید و برسراو هوار بکشید. چه برسد به این که او را بزنید و بکشید و جنازه اش را در یک جای بی نشان دفن کنید و خبری هم به خانواده اش ندهید.
طبق آماری که رسانه های جهان منتشر کرده اند، پربیننده ترین برنامه ی تلویزیونی تا آن روز، سخنان شما با مردم ایران و جهان بوده است. که در آن از مردم ایران خواسته اید گذشته را به دست گذشته بسپارند و از خطای خطا کاران بگذرند. وحتی اگر توان گذشت ندارند، خاطیان را – هرکه هستند- به دست قانون بسپرند. دراین سخن یکجانبه، شما با صدایی که از عمق صداقت برمی آید، مردم ایران را به فردایی نوید داده اید که نمایندگان واقعی مردم و شایستگان و فرهیختگان و مدیران بایسته برسرکارند. وفرموده اید: من براین سرزمین بیست و سه سال رهبری کردم. اکنون که به پشت سرمی نگرم، شایستگی را در این می بینم که ایکاش مرا و ما را با نقد ها وآسیب شناسی خیرخواهان خصومت نبود.
ایکاش اداره ی کشور را به مدیران شایسته وا می نهادیم. ایکاش با مردم خودعبوس نبودیم. ایکاش برسرهمه ی مردم – ونه جماعتی معدود – بال می گشودیم. ایکاش با مردمان جهان درمی آمیختیم و واژه ی دشمن را از کثرت استعمال به فرسودگی در نمی انداختیم. ایکاش حضور بی دلیل خدا را به هرکجای جامعه فرو نمی فشردیم. ایکاش خود را زیرک تر و فهیم تر و نخبه تر و خبره ترو محق تر، و دیگران را نفهم و لازم الاطاعه ی محض نمی دانستیم. ایکاش بجای نظام، حفظ ارزش های انسانی را اوجب واجبات می دانستیم. ایکاش هیچ دخترو پسری به جرم های خنده دار از ما سیلی نمی خورد و سالهای جوانی اش را بخاطر توهین به ما و نظام و فلان مسئول خطاکار در زندان نمی گذراند. ایکاش ما جوانان کم سن و سال و معترض خود را که مختصر زاویه ای با گرایش ما داشتند، اعدام نمی کردیم. ایکاش به کار نمایندگان مجلس فرو نمی شدیم. ایکاش زبان مردم را از شدت ترس به لکنت در نمی انداختیم. ایکاش به قاموس قضا و قضاوت بها می دادیم. وایکاش به امتداد این همه  ایکاش های شرم آور دچار نمی شدیم.
مردمان جهان سخنان صادقانه ی شما را “باور” می کنند. پیش از آنها، این مردم ایرانند که شما را باور کرده اند. شما در همان سخنان یکجانبه، فرموده اید: به دلیل این که حدوداً بیست میلیون نفر از مردم ایران به این انتخابات راضی نیستند، من با عنایت به اختیارات قانونی ام، زمان برگزاری انتخابات را به تعویق می اندازم تا همگان – ونه بخش معدودی از مردم – با تماشا و باورِ فضای فراخی که ایجاد شده، در انتخابات شرکت کنند. زندانیان سیاسی را آزاد می کنم. شخصاً به در خانه ی آقایان موسوی و کروبی می روم و جلوی دوربین های رسانه های جهانی، آنان را در آغوش می کشم و از آنان بخاطر رنج هایی که متحمل شده اند پوزش خواهم خواست. دخالت های فراقانونی را محو می کنم. خودم با همه ی وجودم بر روند این انتخابات نظارت می کنم. وسپس درکنار می ایستم و اداره ی کشور را به شایستگان و نمایندگان راستین مردم می سپارم.
به محل رأی گیری نزدیک می شویم. جماعتی از سنیان سرزمین مان به سمت شما می آیند و از این که آنان را در اداره ی استانهای سنی نشین مختار ساخته اید و درتهران و درهرکجا به آنان اجازه ی احداث مسجد داده اید تشکر می کنند. یکی از سنیان به شما می گوید: آقا جان، ما سنیان، پیش از آنکه سنی بوده باشیم، ایرانی بوده ایم و همچنان ایرانی هستیم. مگر می شود یک ایرانی به سرزمین مادری اش دل نسوزاند؟ وشما به شانه ی او دست می نهید و می گویید: درست می گویید عزیزمن، همه ی ما پیش از آنکه به عقیده ای و گرایشی متمایل و معتقد باشیم، ایرانی بوده ایم. پس این ایرانِ ما و شما. درهرکجا که دلتان با آن است آرام بگیرید و در اداره ی سرزمین تان سهیم باشید.
اقلیت های مذهبی و حتی کمونیست های ما نیز برای رأی دادن صف بسته اند. یکی از کمونیست ها پیش می آید و خوشحالی اش را از این که در دانشگاه به او کرسی تدریس پیشنهاد شده، نشان شما می دهد. یکی از بسیجیان به دست شما شاخه گلی می دهد و می گوید: از این که ما را از شر نیروهای خود سرو بی سواد و بد دهن و قمه به دست و چاقوکش رهایی بخشیده اید از شما سپاس داریم. وشما آن شاخه گل را تقدیم بانویی می کنید که سابق براین فاحشه بوده و به یمن برکاتی که برسرجامعه باریده، به آغوش خانواده بازگشته.
رسانه های جهانی خبر می دهند که مشاهده ی این همه تغییر در ایران، کشورهای تحریم کننده را به شرمندگی درانداخته و آنان یک به یک از پافشاری برتحریم ایران پس می کشند. همین رسانه ها، راز این عقب نشینی پی درپی را فشارافکار عمومی مردمان جهان اعلام می کنند.
پای صندوق رأی، یکی از خبرنگاران خارجی از شما می پرسد: چه شد که ناگهان ورق برگشت؟ وشما درنهایت شجاعت پاسخش می دهید: ما جای مردم هراسی را با  خدا ترسی عوض کردیم. خبرنگار می پرسد: یعنی چه؟ توضیح می دهید: ما بجای این که از خدا بترسیم و رعایت سنت های حتمی او را بکنیم، به مردم هراسی دچار شده بودیم. خیال می کردیم اگر مردم سربرآورند و اعتراض کنند و جولان بگیرند، همه ی مناسبات هستی به هم می ریزد. به همین دلیل هیچگاه اجازه ندادیم مردم در این سی و سه سال سربلند کنند و به ما بگویند: چرا؟ حالا ما جای این دو تا را عوض کرده ایم.
در شعبه ی رأی گیری، شناسنامه ی خود را می دهید و برگه ای می گیرید. ظاهراً باید این رأی دادن مخفیانه باشد. و کسی نداند شما به چه کسی رأی می دهید. اما خودتان بدون این که از کسی اسم ببرید به من می فرمایید: بنا دارم به یک مسیحی رأی بدهم که تخصصش از همه ی مسلمانان و دوستان من بیشتراست. او را می شناسم و درباره اش تحقیق کرده ام. به یک کلیمی رأی می دهم که درتحلیل قانون دومی ندارد. او را نیز شناسایی کرده ام و به درستی نگاه او یقین دارم. می خواهم به یک زرتشتی نیزکه منصف تر از او ندیده ام رأی بدهم. این خانم زرتشتی، درعلم و ادب و فرهیختگی سرآمد است. به یک خانم هنرمند هم می خواهم رأی بدهم. او را درکار هنر متبحر و صاحب رأی یافته ام. می گویم: آقا این خانم هنرمند که شما می فرمایید بی حجاب و لاقید و قائل به برابری حقوق زن و مرد است. می فرمایید: این که بی حجاب است و قیودات مذهبی ندارد و یک چنین عقایدی دارد مهم نیست. همین که به وطنش و به انسانیت عشق می ورزد خواستنی است.
از شعبه ی اخذ رأی که بیرون می آییم به گنبد وبارگاه امام رضا(ع) اشاره می فرمایید و می گویید: به آستان قدس رضوی و هرکجا که تا کنون زیر نظر رهبری بوده دستور داده ام  باید به حسابرسان دستگاههای نظارتی پاسخگو باشند. و سرآخر دست به سینه می نهید و به امام رضا سلام می گویید و از او برای آینده ی خود و آینده ی مردم ایران سرفرازی طلب می کنید.
 برگ کاغذی به دست من می دهید و با نگاهی کوتاه به صورت من، روی برمی گردانید و به سمتی می روید. شما دور می شوید و من به عظمت مردی می نگرم که با درون خود جنگید و به سلامت از این نبرد بزرگ بدرآمد. دریک مدرسه ی کهن، طلاب فراوانی برای درس آموختن چشم به راه شمایند. من اطمینان دارم آنان، آنسوتر از درس خارج فقه و اصول، درس بی بدیل دیگری از شما می آموزند که مدرّس آن تنها و تنها خود شمایید ومردانِ صاحب نامی چون گاندی و نلسون ماندلا. و آن: ” از خود گذشتن بخاطر مردم ” است
مادر شهید سهراب اعرابی خود را به من می رساند و با من به دور شدن شما می نگرد. به او می گویم: از خون فرزندتان بگذرید بانو. می گوید: گذشتم. همان لحظه ای که این مرد ذره ذره برخود پای می نهاد و از مردم حلیت می طلبید، گذشتم.
به برگ کاغذی که شما به من داده اید نگاه می کنم. می بینم با خط خوش به پاسداران و اطلاعاتی ها نوشته اید: ” وسایلی را که سالها پیش از نوری زاد و دیگران برداشته اید، به آنان بازگردانید. دزدی، دزدی است. چه از جانب یک ولگرد گرسنه باشد، چه از جانب پاسداران و اطلاعاتی هایی که یک روز مردمان فلک زده ی این سرزمین بدانها امید بسته بودند. درانتهای نامه مرقوم فرموده اید: حسابرسی از پولهایی که برداشته اید و برداشته ایم، وحسابرسی از ظلم هایی که کرده اید و کرده ایم، بماند بعهده ی نمایندگان راستین مردم”.
بدرود تا جمعه ای دیگر                           شانزدهم دیماه سال نود           با احترام و ادب: محمد نوری زاد

"اقای سردار فدوی" با دروغگویی غرور نظامیان وطن دوست را لکه دار نکنید.



بنام یزدان پاک
(به نام خداوند جان وخرد   کزین اندیشه برنگزرد)
درود بردوستان . به تازه گی فرمانده نیروی دریایی سپاه جمهوری اسلامی ."سردار فدوی"سخنرانی کرده که واقعا جای تاسف دارد. چون اگر این تجزیه وتحلیل را از سیاستمدران نظام می شنیدم میگفتم ،سیاستمدار بوده ونوعی شیوه سیاست در سخن گفتن در پیش گرفته است.اما یک شخص نظامی که بجای سیاست از محکم بودن وروراستی سخن بگوید.دم از دروغ گفتن وچاپلوسی بزند. اقای فدوی در گوشه ایی از اظهارات خود میگوید.

(1)"اقای سردارفدوی"فرمودند :دفاع مقدس تجربه گرانبهايي است كه در دل خود درس هاي نهفته زيادي دارد. همه مي دانند كه در جنگ تحميلي، جهان پشت سر عراق بود و رزمندگان ما با تكيه بر قوه ايمان و توكل پيش مي رفتند

(1)"اقای سردار فدوی" دفاع مقد س چه تجربه ایی گرانبهایی داشت .جز قتل ،کشتار ،ویرانی وبسیار بلاها ومصیبتهای دیگردران زمان .   وچه دستاوردی داشت جز باج خواهی ،زیاده خواهی ،سهمیه بندی کردن همه ارگانها به نفع خودتان واسامی که بر ان خانواده ها گذاشتید ازخانواده شهدا ،جانبازان وایثارگران وهزاران نام دیگرباعث چپاول ازار ملت ایران شدید.  ودرباره جنگ مگر شما خرید اسلحه از کشورهای فرانسه ،المان وبسیاری از کشورهای اروپایی نمیکردید. مگر کشورهایی چون شوروی ،سوریه ،لیبی وبسیاری از کشورهای دیگرمدافع شما نبودند. نمونه ان سخنان محسن رفیق که چندی پیش اظهار کرد ومن برای شما انها را اظهار میکنم .  این تکه سخنانی از سخنان محسن رفیق دوست است از فرمانده هان جنگ ویار غارتان .  (به گزارش خبرآنلاین چندی پیش محسن رفیقدوست که در دوران دفاع مقدس مسئولیت وزارت سپاه را داشت در مصاحبه‌ای از معاملات تسلیحاتی که بین ایران و لیبی در جریان بوده است سخن به میان آورد.وی گفت که در سفر اول به لیبی من 3 تا کشتی اسلحه و مهمات مجانی از لیبی به ایران آوردم. 800 میلیون دلار با حدس و محاسبه من، لیبی به ما اسلحه و مهمات رایگان داد. موشکها و ضد هوایی‌هایی را که لیبی به ما داد، شاید ارزش آن از نظر دلاری 200، 300 میلیون دلار بود، اما اگر لیبی به ما کمک نمی‌کرد، ما آن موشکها و ضد هوایی‌ها را با 30 میلیارد دلار هم نمی‌توانستیم خریداری کنیم.)
(2"اقای سردار فدوی"در قسمتی دیگر فرمودند: ولايت فقيه هيچ گاه موضع انفعالي نگرفته است. حضرت امام خميني(ره) روندي را پايه گذاري كردند كه مي توان يك مشخصه براي آن قائل شد؛ ايشان روند ابتكار عمل و تهاجمي در مقابل استكبار جهاني و ظلم جهاني داشتند كه هيچ گاه در طول همه سال هاي بعد از انقلاب، غير از اين را نمي توان ديد. حتي يك مورد را كه ايشان در موضعي، انفعالي عمل كرده باشند، نمي بينيد. در ادامه راه حضرت امام خميني(ره)، مقام معظم رهبري، امام خامنه اي(مدظله العالي) هم همان روند را دنبال كردند. به تبع اتصال مستقيمي كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با رهبري معظم انقلاب داشته، در اغلب قريب به اتفاق موارد، سپاه هم همين گونه عمل كرده است.

(2"اقای سردار فدوی " دروغ میگویید این دو ولی فقیه انفعالی عمل کرده اند ومن از هر کدام انها 1مثال میاورم .اول اقای خمینی که ابتدا جنگ اعلام کرد تا قدس میرویم ،بعد به کربلا گفت میرسیم وبعد از ان جام زهر را نوشید وگفت جنگ نمیکنیم . دوم بعداز مرگ اقای خمینی که اقای خمینی قبل از مردن  سلمان رشدی را مرتد اعلام کرد ورابطه با انگلیس را قطع کرد. اما اقای خامنه ایی بصورت انفعالی تغییر موضع داد وبا انگلیس رابطه پیداکرد .وخبری هم از کشتن سلمان رشدی نشد.2امریکا شیطان بزرگ بود و ورزشکارهای ما نمیتوانستند با ورزشکاران امریکا واسرائیل مسابقه دهند .که این موضع هم  فقط به اسرائیل تقلیل پیدا کرد . وسپاه هدف از تشکیلش چه بودوبعد چگونه تغییر چهره داد.شما انفعال را درچه میبینید ؟

(3)"اقای سردار فدوی"اظهار داشت :اين روزها در حالي كه ما در خيلي از موضوعات و پارامترها (مولفه ها) كه مورد سنجش قرار مي گيرد، به نوعي غيرقابل قياس با سال هاي قبل هستيم و در وضعيت مناسب تر و بالاتري قرار داريم؛ در برخي از مواقع، اين طور به ذهن مي رسد كه ما در شرايط انفعالي قرار گرفته ايم. در بعضي از مواقع هم آثار و شواهد و قرائني وجود دارد كه مويد اين امر است، مثلاً در مسائل اقتصادي، در اين مسائل تحت فشارهاي بسيار زيادي هستيم. رسانه هاي غربي بسيار زيادي عليه ما مانور مي دهند و ميزان تقابل ما به حدي كم است كه قابل مقايسه [با آنان]نيست

(3)"اقای سردارفدوی" بله این روزها موضوعات وپارامترها قابل مقایسه نیست. از لحاظ اقتصادی مملکتی دراوج ثروت به خاک ذلت نشسته .از لحاظ اجتماعی بی بند وباری وفساد کشوررا فرا گرفته .از لحاظ سیاست در جهان منزوی هستیم وبسیار دیگر اما شما میخواهید خود را به ندیدن بزنید وبگویید نظام بهشت برین ساخته ،واز قطع شدن اب یک منطقه تا همه وهمه مشکلاتی که خود به بار اورده ایید به گردن بیگانگان بیندازید.  

(4)"سردار فدوی" اظهار داشتند: مقام معظم رهبري جمله اي را فرمودند كه مفهومش تغيير رويكرد ما در رابطه با تهاجم با يك گام بزرگ است. همواره اعلام مي شد كه اگر آنها اقدامي كنند ما سيلي محكمي مي زنيم يا مثلاً سه برابر جواب مي دهيم. ما هم از آن طرف از اين اهرمي كه در اختيار داريم و در واقع زور اين اهرم بر تمام داشته هاي آنها مي چربد، مي توانيم استفاده كنيم. در برخي مسائل، انفعال داريم، اما در مواردي وضعيت تهاجمي كامل داريم. مهم اين است كه بتوانيم آن زمان مربوط را تشخيص دهيم و استفاده هم كنيمالآن در خليج فارس، يكي دو سال است رويكردها را تغيير داده ايم. اين كه آمريكايي ها از رئيس جمهور تا بقيه شان احساس خطر مي كنند و درخواست ارتباط مستقيم مي كنند، به لحاظ همين امر است. الآن تحت هيچ شرايطي نه تنها نزديك آب هاي سرزميني ما نمي شوند، بلكه حتي سعي مي كنند از آب هاي بين المللي هم دوري كنند و در منطقه آب هاي سرزميني كشورهاي جنوب خليج فارس تردد كنندما در هر جايي كه آنها هستند، حضور داريم. چپ و راست خود را كه نگاه مي كنند، حتي عقب و جلوي آنها حضور داريم، از منطقه شرقي تنگه هرمز تا شمال خليج فارس. اين نگراني دائمي در دنيا وجود دارد كه ما مي خواهيم چه كار كنيم. در تنگه هرمز همه كشتي ها را كنترل مي كنيم. بلافاصله هر ناو آمريكايي را كه صدا مي زنيم؛ نه تنها اطلاعاتي را كه مي خواهيم، بلكه اطلاعات بيشتري هم به ما مي دهد

(4)" اقای سردار فدوی " سیاست اولی که اعلام کردید .جزء استراتژی دولت اسرائیل است .بخاطر کوچکی کشور خود هر حمله را چند برابر جواب میدهند.اماانها به پشتوانه داشتن مدرنترین تکنولوژیهای نظامی، نه مانند شما با خرید اسباب بازی از کشورهای روسیه وکره شمالی.  شما که اسرائیل را بد میدانید چطور استراتژی ان را عمل میکنید.  واز شجاعت خود گفتید که با ناوها تماس میگیرید همه چیز را میگویند.از ترس شما نیست بلکه عرف بین الملل در ،دریا است نه ترس از شما . شما با این روندی که پیش گرفتید نه تنها بجایی نرسیدید بلکه ، دنیا وکشورهای منطقه را به خود بدبین تر کردید وسیل ناوهای جنگی را به خلیج فارس روانه کردید حتما شنیده ایید .  که  انگلیس قوی ترین ناوشکن خود را به خلیج فارس اعزام می کند نیروی دریایی سلطنتی انگلیس قصد دارد ناوشکن "اچ ام اس درینج"رابه خلیج فارس اعزام کند.     پس هنر خاصی جز جنگی کردن منطقه واطراف خود نکردید. وشما که انقدر دم از شجاعت می زنید 10روز مانور دریایی انجام دادید. چطور نتوانستید13خدمه قایق گروگان گرفته ایرانی را از دست دزدان دریایی نجات دهید وهمان امریکاییها انها را نجات دادند. به انها رسیده گی کردند وانها را به سوی ایران روانه کردند .شما بودید چه میکردید ؟جز اینکه برای باج خواهی انها را به گروگان بگیرید ویا دربوقهای تبلیغاتی خود بدمید ،واز قدرت نداشته خود دم بزنید. درپایان اقای سردار فدوی از شما به عنوان یک نظامی تحلیل وسخن گفتن روراست تری انتظار بود نه دروغگویی وتحلیلی دور ازواقعیت هرچند فرقی نمیکند شما سران نظام .سیاسی ونظامی ندارید .پرویی ودروغگویی دارید.
زنده وپاینده ایرانی وایران جانم فدای ایران

زندان قرچک ورامین شکنجه خانه و تجاوزخانه و کشتارگاه رسمی حکومت جمهوری اسلامی برای زنان!



زندان قرچک ورامین، کهریزکی برای زنان بی پناه

زندان قرچک ورامین مرغداری که تبدیل به شکنجه گاه و کشتارگاه زنان بی پناه ایران است به نقل از رادیو فرانسه؛ این زندان سالنی است بزرگ با سقفی بلند و فاقد امکانات بهداشتی که مدفوع سراسر آن را پوشانده است. گرسنه نگه داشتن زندانیان و کتک زدن دسته جمعی آنان از موارد آزار در زندان قرچک ورامین است.

صدها زن زندانی سیاسی و عقیدتی و عمدتاً جرایم عمومی در محلی به عنوان زندان قرچک ورامین نگهداری می شوند

این زندان در حقیقت سالنی است بزرگ و با سقفی بلند که فاقد سلول است و در آن صدها زندانی بدون کمترین امکان بهداشتی در سرما و گرما روی هم تل انبار شده اند.
در نبود توالت کافی مدفوع سرتاسر سالن زندان را که خوابگاه دست کم سیصد زندانی است پوشانده است و زندانبانان به بهانۀ نزاع میان زندانیان که مرکبند از زندانیان سیاسی و عقیدتی و عمدتاً زندانیان جرایم عمومی با باتوم به جان آنان می افتادند و هر بار شماری از آنان را زخمی می کنند. گرسنه نگه داشتن زندانیان در زندان قرچک ورامین از دیگر موارد آزار و شکنجه در این محل است که بیشتر به اردوگاه های رژیم کره شمالی شباهت دارد.

زندانیان زن در تماس‌های تلفنی با خانواده‌هایشان اعلام کرده‌اند این زندان کهریزک دیگری است که در آن به زندانیان حتی آب و غذا به موقع داده نمی‌شود و مسوولان زندان هر زمان دلشان بخواهد به زندانیان غذا می‌دهند .آب این زندان نیز در بیشترین ساعات روز قطع است / زندان قرچک ورامین، هفت سوله برای نگهداری صدها زندانی زن....

 

خانواده های زنذانیان سیاسی زن در زندان رجایی شهر که به تازگی به زندان قرچک ورامین منتقل شده اند می گویند که این زندان کهریزکی دیگر است .گفته می شود که به زودی زندانیان سیاسی زن در اوین نیز به قرچک ورامین منتقل خواهند شد.

چندی پیش گزارشی از تجاوز به دختر جوان ۲۱ ساله در حضور زندانبانان در زندان قرچک ورامین منتشر شد به دین مضمون که؛


یکشنبه, می ۱۵, ۲۰۱۱ تجاوز به یک دختر ۲۱ ساله در زندان قرچک ورامین روز سه شنبه در پی درگیری در سوله۷ زندان زنان قرچک ورامین، چندین نفر از زندانیان این بند به دختر ۲۱ ساله‌ای حمله‌ور شده و وی را مورد آزار و اذیت و تجاوز قرار دادند. به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» این آزار و اذیت در حالی اتفاق افتاد که سایر زندانیان و همچنین نگهبانان بند حضور داشتند و شاهد این ماجرا بودند، اما واکنشی نشان ندادند.

طبق خبرهای موثق رسیده به کلمه، این زندانیان زن در تماس های تلفنی با خانواده هایشان اعلام کرده اند این زندان کهریزک دیگری است که در آن به زندانیان حتی آب و غذا به موقع داده نمی شود و مسوولان زندان هر زمان دلشان بخواهد به زندانیان غذا می دهند .آب این زندان نیز در بیشترین ساعات روز قطع است .
این زندانیان گفته اند وقتی به این شرایط اعتراض کرده اند، ماموران زندان با باتوم آنها را کتک زده اند که این ماجرا موجب شکستن ناخن چند تن از این زندانیان شده است .
خانواده های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر نیز پیش از این با انتشار نامه‌ای نسبت به شرایط دهشتناک و غیرانسانی موجود در بند زنان زندان رجایی شهر اعتراض کرده بودند ، اما به جای رسیدگی به این شرایط اکنون این زندانیان به زندانی به مراتب بدتر از زندان رجایی شهر منتقل شده اند ، زندانی که استانداردهای لازم برای زندانی کردن افراد را ندارد و به بازداشتگاه کهریزک شباهت دارد.
آنها در این نامه نوشته بودند : «طبق آیین‌نامه سازمان زندان‌ها و قوانین موجود، مسئولیت جان زندانی، با سازمان زندانها و تمامی نهادهای مرتبط با‌ آن است، در زندان رجایی‌شهر کرج، تنها چیزی که ارزش نداشت جان آدمیزاد بود. دسترسی به امکانات پزشکی و بهداری در این زندان به شدت محدود بوده و در مواردی غیرممکن بود. زندانیان در صورت ابتلا به بیماری، نه تنها از سوی تیم پزشکی مستقر در زندان مورد معالجه قرار نمی‌گرفتند بلکه در مواردی به بخش قرنطینه منتقل می‌شده تا خودشان بهبود پیدا کنند.»
آنها در این نامه از ریاست قوه قضاییه ، صادق لاریجانی پرسیده بودند :«آیا هدف از تبعید زندانیان سیاسی و به خصوص زنان به زندان​های خارج از محل زندگی​شان، ایجاد شرایطی برای مرگ تدریجی آنان است؟ آیا قصد دستگاه قضایی بر این است که این افراد پس از بازگشت دوباره به جامعه، دچار بیماری‌های مختلف جسمی و روحی باشند و هرگز در قامت یک انسان سالم به جامعه بازنگردند؟ زنان و دختران محبوس در تبعیدگاه​ها نیز، مادران امروز و فردای جامعه هستند، آیا آنچه در در این زندان​ها بر عزیزان ما می‌گذرد، نادیده گرفتن جزئی‌ترین اصول انسانیت نیست؟»
آنها تاکید کرده بودند :«هیچ​گونه اطلاعی از سرنوشت عزیزان شان ندارند و تصور انتقال آنان به زندانی بدتر از زندان رجایی​شهر، بر نگرانی​های آنها افزوده است. »
اکنون این تصور خانواده ها به واقعیت پیوسته است و عزیزان شان به زندانی که به بازداشتگاه کهریزک شباهت دارد منتقل شده اند آیا این زندان مانند کهریزک قربانیان جدیدی خواهد گرفت ؟
زندان قرچک ورامین، هفت سوله برای نگهداری صدها زندانی زن
زندانیان سیاسی زن که در روزهای گذشته به زندان قرچک ورامین منتقل شده اند، نامه ای خطاب به ملت ایران، آیات و مراجع عظام تقلید، مقامات مسئول جمهوری اسلامی و مجامع حقوق بشری در سراسر دنیا نوشته اند. آنها گفته اند اگر چه پش از این شرایط بسیار دشواری را در زندان رجایی شهر تجربه کرده بودند، اما اکنون آنچه که در زندان قرچک ورامین می بینند جز محیر العقول خواندنش واژه ای دیگر برای توصیفش نمی یابند.
به گزارش کلمه، زندانیان سیاسی زن که به تازگی به زندان ورامین منتقل شده اند در تظلم نامه خود نوشته اند :«تنبیهات بسیار شدید و برخوردها و درگیری های میان زندانیان بسیار دور از شان و مقام و منزلت انسان است. چرا که از خود می پرسیم در کجای دنیا نتیجه ی درگیری بر سر آب جوش و تنبیه متعاقب آن شکستن ناخن های دستان یک زندانی باشد؟ در کجای دنیا عده ای مرد باتوم به دست را به بند نگهداری زنان زندانی به قصد ضرب و شتم می فرستند؟ در کجای دنیا کودکان 
۱۴ و ۱۵ ساله را در چنین شرایطی نگهداری می کنند؟ »
این زندانیان دست به دست به دامان وجدان های بیدار شده اند تا اگر ذره ای انسانیت باقی مانده باشد، در برابر این بی حرمتی ها به شان و منزلت انسانی که ملائک بر او سجده برده اند سکوت نکنند.
زندانیان سیاسی زن در این نامه تنها به انتقال خود از این زندان و بهبود شرایط خود نمی اندیشند.آنها می پرسند:
«مگر مسئولین قضایی کشور، تمام آنچه شرع و قانون و اخلاق بدان معتقد است را به گوشه ای افکنده اند، و سیستم نظارتی خود را بر این اصل استوار کرده اند که تمامی مجرمین، از کوچک ترین مرتکبین به جرم تا بزرگ ترینشان مستحق مرگ اند. که اگر چنین بود امر به معروف و نهی از منکر به چه منظور به عنوان یکی از اساسی ترین مبانی شریعت اسلام شناخته شده است.»
این زندانیان گفته اند:« دریغا که شرمساریم از آنچه در اطرافمان می گذرد و دو چندان شرمساریم از آن که نظیر چنین فجایع غیر انسانی در مملکت ما به وقوع می پیوندد. کشوری که کباده ی تاریخ و فرهنگ و هنرش، دبدبه ی اسلام گرایی و انسان دوستی اش گوش فلک را کر کرده است.»
پس از انتشار نامه سید ضیا نبوی در باره شرایط غیرانسانی زندان کارون اهواز، نامه زندانیان سیاسی زن نیز تصویری تکان دهنده و فاجعه بار از زندان زنان در قرچک ورامین ارائه می دهد.تصویری که بار دیگر این سوال را مطرح می کند که ایا وعده انقلاب اسلامی این بود؟آیا این است وعده قانون اساسی حمهوری اسلامی که از حفظ کرامت انسان ها سخن می گوید؟
خانواده های زنذانیان سیاسی زن در زندان رجایی شهر که به تازگی به زندان قرچک ورامین منتقل شده اند می گویند که این زندان کهریزکی دیگر است .گفته می شود که به زودی زندانیان سیاسی زن در اوین نیز به قرچک ورامین منتقل خواهند شد.
قتل یکی از زنان زندانی توسط باندهای مافیایی زندان بدستور مسئولین زندان در  زندان زنان قرچک ورامین.
روز چهارشنبه 6 مهرماه زندانی ملیحه مشهدی معروف به دنیا حدودا 43 ساله در سالن 6 زندان قرچک ورامین که در اثر ضربات وارده به سر وی دچار خونریزی شده بود به قتل رسید.زندانی ملیحه مشهدی روز سه شنبه 5 مهر ماه در سالن 4 زندان قرچک ورامین توسط باند مافیای زندان که تحت امرمسئولین زندان عمل می کنند به قصد قتل مورد ضرب و جرح آنها قرار گرفت و از چند ناحیه از جمله سرش بشدت زخمی گردید.
مسئولین زندان بجای انتقال خانم مشهدی به بیمارستان و درمان این زندانی بی دفاع او را از سالن 4 به سالن 6 منتقل کردند و در آنجا به حال خود رها کردند تا اینکه روز چهارشنبه در اثر خونریزی مغزی جان باخت.
باندهای مافیایی شرکت کننده در این قتل بدون هیچ بازخواستی آزادانه در زندان مشغول به پخش مواد مخدر و سرکوب زنان در زندان  قرچک ورامین هستند.آنها از امکانات ویژه ای بهره مند هستند مانند،عدم بازخواست بخاطر قتل ،نقض عضو و سایر اعمال سرکوبگرانه علیه زندانیان معترض به شرایط زندان ،داشتن مرخصی های طولانی مدت، داشتن ملاقاتهای حضوری برای مدت  طولانی ،ورود وسایل شخصی بدون هیچگونه محدودیتی به درون زندان و مورد توجه خاص مسئولین زندان بخصوص فردی بنام امینه افروز قرار گرفتن هستند.
زندان قرچک ورامین سوله ای بسیار بزرگ می باشد که گفته می شود که پیش از این آنجا گاوداری بوده است و دارای شرایط قرون وسطایی است.بدلیل بدنام بودن این زندان و برای فریب افکار عمومی بر روی درب این زندان «ندامتگاه شهر ری» نوشته شده است  در حال حاضر تمامی زنان زندانی تهران،کرج و شهرهای اطراف به آنجا منتقل می شوند و حتی دختران و زنانی که به دلیل طرح سرکوبگرانه تحت عنوان بدحجابی دستگیر می شوند به این زندان منتقل می شوند.

در طی دو شب گذشته 5 زن زندانی در زندان قرچک ورامین محل بازداشت زنان زندانی استان تهران به طرز مشکوکی در گذشتند.

در طی شبهای پنجشنبه 15 دی ماه و جمعه 16 دی ماه در سالنهای 4 و 5 زندان قرچک ورامین که در حال حاضر محل بازداشت تمامی زنان زندانی استان تهران می باشد ، 5 زن زندانی به طرز مشکوکی در گذشتند.
در هر دو حالت ، وضعیت جسمی این زنان زندانی در طی ساعتهای شب به وخامت می گراید، علیرغم تلاشهای همبندیانشان برای انتقال آنها به بهداری زندان ، بهداری زندان از پذیرش و درمان آنها خوداری می کند و عدم پذیرش و رسیدگی به موقع، منجر به مرگ آنها می شود.
بهداری زندان، از درمان و نجات جان زنان زندانی که در اثر فشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی حاکم بر زندان اقدام به خودکشی می کنند خوداری می کند که اکثرا منجر به مرگ آنها می شود.
اسامی زنان زندانی که در طی 2 شب گذشته درگذشتند عبارتند از:
1-فاطمه محمد نیا 28 ساله ،از سالن 4 زندان قرچک ورامین
2- شادی نیکخو 22 ساله ،از سالن 5 زندان قرچک ورامین
3- فتانه عبدلی 40 ساله، از سالن 5 قرچک ورامین
4- سحر سلیمانی 21 ساله ،از سالن 5 زندان قرچک ورامین
5- مریم قدس 30 ساله ،از سالن 5 زندان قرچک ورامین
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مرگ مشکوک این تعداد از زنان زندانی تنها در طی 2 شب و عدم پذیرش بهداری زندان که منجر به مرگ آنها شد را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.
منبع:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران