۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

سازمان رستاخیز نوین ایران,جنبش شمعهای روشن...




سازمان رستاخیز نوین
۱ - باورمندی به یکپارچگی ایران
۲ - باورمندی به درفش شیر و خورشید به نشانه هویت ایرانی
۳ - باورمندی به ارزشهای برخواسته از فرهنگ ایرانی
۴ - باورمندی به دمکراسی بر پایه مفاد حقوق بشر بین الملل
۵ - باورمندی به سامانه پادشاهی بر پایه میهن سالاری
۶ -- باورمندی به شهریاری دودمان پهلوی
۷ - باورمندی به سرود شاهنشاهی به نشانه سرود ملی ایران
۸ - باورمندی به جدایی دین از ساختار حکومت سیاسی
۹ - تلاش در راه اتحاد نیروهای باورمند پادشاهی



بازگشایی مرامنامه
سازمان رستاخیز نوین, کشور ایران را که با ساختار پادشاهی بر پایه میهن سالاری و با شهریاری دودمان پهلوی باشد را به نشانه بهترین گزینه سیاسی آینده, پس از سرنگونی حکومت اسلامی در ایران میداند.

سازمان رستاخیز نوین باور دارد که یکپارچگی کشور ایران با تیره های گوناگون و با احترام به حقوق شهروندی که با قوانین حقوق بشر بین المللی برابری داشته باشد تعمین و تضمین میگردد

سازمان رستاخیز نوین, آزادی گزینش و یا نگزیدن دین و یا باور را از خقوق شهروندی هر ایرانی میداند و باور دارد که ساختار سیاسی و اجتماعی ایران نیز به آن احترام, و حقوق شهروندان بر پایه آن پیریزی شود.

زیر ساختهای فرهنگ ایرانی, کلید پایداری و احقاق رسیدن حقوق شهروندی بر پایه حقوق بشر بین المللی میباشد و بر پایه این باورمندی سازمان رستاخیز نوین خویشکاری (وظیفه) خود میداند که در راستای پرورش و گسترش این فرهنگ کوشا باشد.

درفش شیر و خورشید که پیش از حکومت اسلامی به نشانه درفش ایران به رسمیت شناخته شده است هویت ایرانی شمرده خواهد شد.

به رسمیت شناخته شدن بیانیه حقوق بشر بین الملل, و پایبندی در راه ایجاد امکان اجرای آن در ایران, مهمترین شاخص و خویشکاری (وظیفه) سازمان رستاخیز نوین خواهد بود

سازمان رستاخیز نوین, سامانه پادشاهی را به نشانه تنها ساختار هماهنگون با فرهنگ و تاریخ کشور ایران و همچنین با ارزشهای فرهنگی ایران که بر پایه میهن سالاری بنا گردد, مناسبترین گزینه سیاسی آینده ایران میداند و در راه روشنگری در باره آن کوشا خواهد بود.

شهریار ایران, رضا پهلوی به عنوان پادشاه این سامانه, تنها گزینه سازمان رستاخیز نوین, برای سامانه پادشاهی ایران است. و تا زمانی که دودمان پهلوی از این جایگاه گزینه دیگری برنگزینند به رسم سامانه پادشاهی این جایگاه در دورمان پهلوی ادامه خواهد داشت. قانون اساسی ایران پادشاهی, فرم و شکل گیری جانشین دودمان پهلوی را بر خواهند گزید.

سازمان رستاخیز نوین تلاش خواهد داشت تا زمینه همکاری و پیوند نیروهای باورمند به سامانه پادشاهی را فراهم سازد تا گروهها و احزاب و انجمن های باورمند, که در مرامنامه خود به روشنی در باورمندی به سامانه پادشاهی اشاره کرده باشند را در یک ساختار تشکیلاتی گرد هم آورند

اول مهر و وعده روحانی برای تدریس زبان‌های مادری...


سال تحصیلی ۹۳-۹۲ در حالی فرا رسیده که مردم مناطق قومی ایران انتظار "بازشدن قفل زبان مادری با کلید آقای روحانی" ‌را دارند. از نظر آنها، اول مهر امسال آزمونی برای روحانی است تا وعده تدریس زبان‌های مادری قومیت‌ها در مدارس کشور را محقق سازد.
در آغاز بیانیه ۱۰ ماده‌ای شماره ۳ روحانی در تاریخ ۹ خرداد ۱۳۹۲ آمده است: «اکنون که انتخابات سرنوشت‌ساز ریاست جمهوری یازدهم این فرصت تاریخی را فراهم کرده است، اینجانب متعهد و مصمم هستم درصورت استقرار دولت تدبیر و امید، اجرای اصول ده گانه که از فصل حقوق ملت درقانون اساسی است را در حق اقوام و مذاهب ایرانی به اجرا درآورم تا شاهد ایرانی آزاد و آباد با مشارکت همه ایرانیان باشیم.»

ستفاده ابزاری" از آرای قومیت‌ها
دانش‌آموزان در مناطق دوزبانه ایران در نخستین روز مدرسه دچار مشکل زبانی می‌شونددانش‌آموزان در مناطق دوزبانه ایران در نخستین روز مدرسه دچار مشکل زبانی می‌شوند
همین منتقدان با توجه به عدم اجرای مفاد بند‌های ۱۰ گانه یادآور می‌شوند که بند مربوط به "مشارکت عمومی، فارغ از زبان ومذهب درمدیریت‌های کلان کشور" اجرا نشد و در کابینه دولت حتی یک نفر از قومیت‌ها و یا پیروان اهل سنت حضور ندارد. همچنین در خصوص بند "انتخاب نیروهای شایسته محلی درپست‌های مدیریتی مناطق مختلف کشور" نیز استانداران و یا دیگر مسئولان پست‌های کلان محلی از میان شایستگان بومی و محلی انتخاب نشدند.
گفته می‌شود در دوره دولت یازدهم "نگاه امنیتی نسبت به اقوام" ادامه دارد. بخشی از نخبگان قومیت‌ها با توجه به عمل‌کرد کنونی دولت نتیجه‌گیری می‌کنند که از خواست و نیاز مردم نواحی برای جمع‌آوری آرا استفاده ابزاری شده است.
باز هم اول مهر بدون تدریس زبان‌های مادری
ناصر دیه‌جی حقوق‌‌دان ترکمن ساکن استان گلستان درباره آغاز سال تحصیلی در ترکمن‌صحرا می‌گوید، با روی کار آمدن آقای روحانی فعلا وضعیت تغییری نکرده است. وی ادامه می‌دهد: «با توجه به اینکه هنوز یک ماه از شروع کار دولت روحانی نگذشته، انتظار اجرای "بند مربوط به تحصیل به زبان‌های مادری" را نداریم ولی امیدواریم تا شروع سال تحصیلی بعدی این اقدام عملی شود. چون شروع آموزش زبان مادری مستلزم تمهیداتی است مثلا منابعی باید تهیه شود، عده‌‌ای از استادان جمع شوند و باید برنامه ریزی انجام گیرد. ما انتظار داریم که از سال بعد ولی این کار عملی شود.»
دیه‌جی در ادامه تاکید می‌کند: «نظام جمهوری اسلامی ایران اکنون در سطوح بالا آمادگی اجرای چینین کاری را دارد و اگر اراده چنین امری واقعا باشد عملی شدن آن دور از انتظار هم نیست، بنابراین در سال آتی می‌توان زبان‌‌های مادری اقوام را در مدارس تدریس کرد. پیگیری این مسئله از سوی کسانی که ذیحق هستند هم خیلی مهم است. زیرا باهر وعده‌ای امید در دل ما زنده می‌شود و معتقدیم که مسالمت‌آمیز حقوق خود را پیگیری کنیم.»
ناصر دیه‌جی، روزنامه‌نگار و حقوق ‌دان اهل استان گلستانناصر دیه‌جی، روزنامه‌نگار و حقوق ‌دان اهل استان گلستان
ناصر دیه‌جی حقوق‌‌دان از استان گلستان خاطرنشان می‌کند، مردم مناطق قومی انتظار دارند آقای روحانی در آغاز سال تحصیلی جدید یادی از وعده‌های خود بکند و اعلام کند که دولت یازدهم برای تدریس زبان‌های مادری برنامه‌ریزی کرده و در سال تحصیلی آینده آن را اجرا خواهد کرد.
به نظر این کارشناس تاسیس سازمان‌های مردم‌نهاد "ان‌جی‌او" و موسسه‌های خصوصی آموزشی نیز می‌تواند به دولت در عملی شدن "تدریس به زبان‌های قومیت‌ها" یاری کند.
چگونگی تدریس زبان‌های مادری در مدارس ایران
امیلیا نرسسیان، زبان‌شناس و استاد دانشگاه در تهران معتقد است که زمان تدریس زبان‌های مادری اقوام در کشور فرا رسیده و شرایط برای عملی شدن آن نیز فراهم است.
نرسسیان ضمن اشاره به مشکلات افت تحصیلی در استان‌های دوزبانه کشور یادآور می‌شود: «بچه‌ها تا سن ۱۱ سالگی رشد شناختی از زبان فارسی را ندارند. اگر آنها بتوانند در درس‌هایشان این رشد را پیدا کنند در آن صورت ما افت تحصیلی نخواهیم داشت. به نظر می‌آید که بچه‌های دوره ابتدایی از وقتی که وارد مدرسه می‌شوند یعنی از سن ۷ تا ۱۱ سالگی یک دوره بحرانی دارند، یعنی دانش‌آموزان دو زبانه برای یادگیری یک زبان و رساندن آن به آن حد شناختی که برای بچه‌های تک زبانه جزو بدیهیات است، دچار مشکل می‌شوند.»
فاجعه افت تحصیلی در مناطق قومی
امیلیا نرسسیان درباره پیامدهای منفی افت تحصیلی هم می‌گوید: «وقتی ما افت تحصیلی داریم نیروی انسانی ما تحت خطر قرار می‌گیرد و اینها آدم‌های هستند که هیچوقت در کانون‌‌های رسمی کشور امکان تحصیل پیدا نخواهند کرد و این می‌تواند یک فاجعه باشد. زبان به عنوان یک ابزار یادگیری است مخصوصا برای بچه‌های دوزبانه در سال‌های نخست باید کمک کرد تا آنها از طریق زبان مادری خود بتوانند حداقل به آن حد شناختی برسند و در کنار آن زبان فارسی را یاد بگیرند.»
آمادگی شرایط برای تدریس زبان‌های مادری
افت تحصیلی در مناطق قومی بیشتر از نقاط دیگر ایران استافت تحصیلی در مناطق قومی بیشتر از نقاط دیگر ایران است
نرسسیان با توجه به آغاز سال تحصیلی جدید و کافی بودن کادر فنی و آموزشی برای تدریس زبان‌های قومیت‌ها در مدارس می‌گوید: «معمولا بین اقوام کسانی هستند که به خاطر عشق و علاقه‌ای که به زبان و ادبیاتشان دارند، می‌توانند وظیفه‌ تدریس زبان را بر عهده گیرند و اگر آنها بتوانند یک نسل را تربیت کنند خود به خود به زایندگی خواهند رسید و نسل بعدی می‌تواند در این کار مهارت پیدا کند.»
نرسسیان، کارشناس امور تربیتی و آگاه به مشکلات دو‌زبانه‌ها در کشور در ادامه توضیح می‌دهد که چون سیستم آموزشی ایران مرکزی است، باید در ارتباط با تدریس زبان اقوام در مدارس یک سیاستگذاری موجه صورت بگیرد. وی همچنین پیشنهاد می‌کند: «مدارس و دانشگاه‌های غیر انتفاعی با مجوز وزارت علوم، آموزش و پروش و یا هر نهاد آموزشی دیگر نیز در این راستا می‌توانند کار کنند، فقط لازمه‌اش این است که در سیاست‌گذاری نهادهای ذیصلاح این موضع مطرح شود و اراده معطوف باشد به زبان‌های اقوام تا این زبان‌ها ارتقا و رشد پیدا کنند.»
هم ناصر دیه‌جی حقوق‌دان مقیم استان گلستان و هم امیلیا نرسسیان زبان‌شاس و استاد دانشگاه در تهران متفق‌القولند که تاسیس مدارس، دانشگاه‌ها و موسسات آموزشی غیرانتفاعی اقوام می‌تواند به برنامه‌ریزی دولت برای تدریس زبان‌های مادری در کشور یاری دهد.
ناصر دیه‌جی این پرسش را نیز طرح می‌کند که سال تحصیلی جدید در روز دوشنبه ۱ مهر ۱۳۹۲ با پیام رئیس جمهور جدید آغاز می‌شود، اما آقای روحانی در پیام خود یادی از صدها هزار ایرانی خواهد کرد که به آنها وعده تدریس به زبان‌های مادری را داده است؟
 
DW.DE

هوشیاری در مبارزه، شرط لازم برای پیروزی است...


نظام مستبد و تمامیت خواه جمهوری اسلامی با اتخاذ سیاست های قرون وسطایی در طی سی و چهار سال گذشته، هر صدای آزادیخواهی را با بکارگیری روش های مختلف از زندان و شکنجه، اعدام و قتل های گروهی در درون کشور تا ترور فیزیکی در برون از مرزهای کشورمان سرکوب نموده است.

هنوز زخم قتل های دهشتناک دکتر شاپور بختیار، داریوش و پروانه فروهر، عبدالرحمن برومند، شهریار شفیق، محمد مختاری، هایک هوسپیان مهر، رضا مظلومان، سلاخی ناجوانمردانه فریدون فرخزاد، بمب گذاری آمیا، ترور میکونوس، ماجرای اتوبوس ارمنستان و همه دیگر جانباختگان راه آزادی و انسانیت توسط عوامل جمهوری اسلامی بر بدنه جنبش آزادیخواهان ایرانی التیام نیافته است.


قلع و قمع شدید دانشجویان معترض کوی دانشگاه تهران هیجدهم تیرماه ۱۳۷۸، نسبت به بسته شدن روزنامه سلام به دلیل فاش نمودن نقش سعید امامی در قتل های زنجیره ایی و نیز قدرت سیاسی پشت پرده ی اطلاعات جمهوری اسلامی، توسط رژیم ولایت فقیه منجر به کشتار شمار زیادی از آنان گشت.


همه تلاش و هم و غم من از ابتدای بروی کارآمدن این نظام مستبد، یاری دادن به همبستگی و همیاری هم میهنانم بوده است. اما تحولات چندساله اخیر در ایران، نسل جدیدی را وارد صحنه مبارزات مدنی کشورمان کرده که به دور از هرگونه وابستگی ایدوئولوژیکی، تنها به ایران و ساختن آینده ایی شایسته ملت بزرگ ایران، می اندیشد.


پس از سرکوب و ضرب و شتم معترضین به دور از خشونت واقعه خرداد ۸۸، اعدام و زندانی کردن کنشگران سیاسی ـ مدنی، نسلی دیگر به برون از مرزهای کشورمان مهاجرت نمود و باری دیگر صدای آزادیخواهان رو به خاموشی رفت. در چنین شرایط حساس سرنوشت ساز و تاریخی سرزمینمان، از همه نیروهایی که بر یافتن راهی به دور از خشونت و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید دارند، دعوت نمودم تا همگام با نیروهای سیاسی - مدنی درون مرز، برای تشکیل شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد در مقابل حکومت تمامیت خواه جمهوری اسلامی، با یکدیگر همکاری نمایند.


پس از گذشت دوسال گفتگوهای پی در پی و رایزنی های گوناگون با همه نیروهای مبارز ایرانی، مجمع موسس شورای ملی ایران به تاریخ ۷ و ۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ خورشیدی در شهر پاریس نه با « دعوت و گزینش » بلکه با برگزاری یک « انتخابات آزاد » تشکیل و تاسیس شد. هرچند بسیاری براین باور بودند که برگزاری انتخابات آزاد برای تشکیل مجمع موسس، راه را برای ورود نیروهای فرافکن باز می گذارد، ولیکن کمیته هماهنگی پایبند به آرمان محوری منشور شورای ملی ایران، با قبول پرداخت هزینه های ممکن در این مسیر پرفراز و نشیب، برگزاری انتخابات آزاد را به دعوت و گزینش ترجیح داده و مجمع موسس شورای ملی ایران را آبرومند برگزار نمودند.


اکنون چهارماه از تاسیس شورای ملی ایران می گذرد، عده ایی در درون شورای ملی برآن شدند تا در مقابله با اساسنامه و آیین نامه داخلی شورا با ایجاد هرج و مرج، با اتهام زنی و فرافکنی و اتلاف وقت در پیشبرد کارها، در مقابل پا گرفتن این نهاد نوپا بایستند و با موازی سازی این نهاد فراحزبی و فراجناحی را به نام « طرفداران اینجانب » برهم زنند.


با دریافت اسناد گوناگون از مراجع معتبر، به آگاهی شما می رسانم که جمهوری اسلامی با پرداخت هزینه های گزاف پس از سه دهه ترور و کشتار در خارج از کشور به سیاست های جدید دیگری همچون ترور شخصیتی، افترا و تهمت زدن به دیگری و ایجاد شکاف اقدام نموده است.

بار دیگر از همه شما مبارزین راه آزادی و انسانیت دعوت بعمل می آورم تا فریب عوامل این نظام فریبکار را نخورده و دست در دست هم با باور به منشور شورای ملی ایران برای رسیدن به آزادی و احترام به انسانیت کوشا باشیم.

چه آنها که غرض ورز هستند، چه آنها که تجارت سیاسی خود را در خطر می بینند، چه آنها که عوامل مستقیم و یا غیر مستقیم نظام جنایتکار جمهوری اسلامی هستند و چه آنها که از نام اینجانب برای تخریب این جنبش ملی در تلاش و تقلی هستند، بدانند که شورای ملی ایران به جلو حرکت می نماید و من بعنوان سخنگوی این نهاد فراحزبی و فراجناحی همچنان باورمند به منشور شورای ملی ایران، همراه و همگام با یاران آزادیخواه درون و برون مرزهای کشورم تا برگزاری انتخابات آزاد در ایران می ایستم و مبارزه را تا پیروزی نهایی ادامه می دهیم.

افق سیاسی من، گذر از شرایط کنونی در چارچوب نافرمانی های  مدنی به دور از خشونت و آشتی ملی برای گذار به فردایی بهتر برای مردم کشورم ایران است. و هیچ نیرو و قدرتی نمی تواند اندیشه آزادیخواهی را حذف و یا نابود نماید.
 خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی

پیام شادباش شاهزاده رضا پهلوی برای آزادی یازده آزادیخواه در بند جمهوری اسلامی...


به نام انسانیت و آزادی

پایداری، مقاومت و ایستادگی شیرزنان و دلیرمردان ایرانزمین به همگان نشان داد که می توان دیکتاتور را وادار به عقب نشینی کرد. خبر آزادی هشت شیرزن و سه دلیرمرد ایرانزمین، فضای ایرانیان را در سراسر جهان به وجد و شادی آورده است.

آزادی نسرین ستوده، محبوبه کرمی، مهساامرآبادی، مریم جلیلی، میترا رحمتی، فرح واضحان، ژیلا مکوندی، کفایت ملک محمدی، حسین زرینی، ابراهیم بابایی زیدی و محمدعلی ولایتی برهمه ملت ایران به ویژه خانواده های صبور و مقاوم این گرامیان شاد باد.

« به من گفتند آزاد هستی، ما می خواهیم همه زندانیان آزاد شوند»
نسرین ستوده

همچنان آزادی فریبا کمال آبادی، مجید توکلی، کاظمین بروجردی، بهمن احمدی امویی، احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، سیامک قادری، وکلای زندانی و دیگر هم میهنان سیاسی و یا عقیدتی در بند جمهوری اسلامی خواهانیم.

ما زنان و مردان ایرانی، در فقدان حکومتی مسئول، باید دست در دست یکدیگر، برای استقرار حقوق بشر و دموکراسی در کشورمان و پایان دادن به تبعیض، نابرابری، بی عدالتی، خشونت و سرکوب تا رهایی و آزادی و برابری ایستادگی نماییم.

به یاد و احترام برای خانواده های داغدار آقا سلطان، اعرابی، ستار بهشتی، جوادیفر، عطااللـه رضوانی، حبیبی خامنه و همه جانباختگان راه آزادی کشورمان و همچنین خانواده های کشته شدگان کمپ اشرف را گرامی می دارم.

مبارزه ما برای رسیدن به آزادی و امنیت فردی هرچند سخت و دشوار است، اما اطمینان دارم که در آینده ایی نزدیک پیروز خواهد شد و همه ما ایرانیان در کنار هم آزادانه زندگی خواهیم کرد.

خداوند نگهدار ایران باد
رضا پهلوی 

تهدید خانواده مریم شفیع پور توسط ماموران دادستانی...




با گذشت حدود دو ماه از بازداشت مریم شفیع پور و انتقال وی به بیمارستان، ماموران دادستانی از اطلاع رسانی در مورد وضعیت سلامتی و محل نگهداریش خودداری می کنند.
بنابر گزارش های رسیده به دانشجونیوز، امروز نیز دادستانی شهید مقدسی از هرگونه اطلاع رسانی در مورد وضعیت مریم شفیع پور به خانوادش جلوگیری کرده اند.
علاوه بر این، ماموران دادستانی خواهر مریم شفیع پور را تهدید به برخورد قضایی به جرم اطلاع رسانی در مورد وضعیت این فعال دانشجویی نموده اند.
در روزهای گذشته خانواده شفیع پور از انتقال وی به بیمارستان و بی خبری از وضعیت سلامتیش خبر داده بودند.
۱۸ شهریورماه نیز این فعال دانشجویی در ملاقات با پدرش ضمن اعتراض به عدم تفهیم اتهام  از لمس شدن دست راستش خبر داده و از درد شدید دندان نیز رنج می برده است.
دانشجوی محروم از تحصیل دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین از ۵ مرداد ماه سال جاری در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می برد.

منبع: 

http://www.daneshjoonews.com

جان یک زندانی سیاسی در خطر است ( بیانیه زندانیان سیاسی)

ما جمعی از زندانیان سیاسی در تبعید زندانهای جنوب کشور از مجامع بین المللی بویژه کمیساریای عالی حقوق بشر بلاخص آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران انتظار داریم با توجه به وخامت حال آن جوان ۲۶ ساله آقای افشین سهراب زاده که در اعتراض به عدم معالجه خود از تاریخ ۱۵ شهریور ماه ۹۲ تا کنون به اعتصاب غذا دست زده است اقدامات عاجل به عمل آورد.

زندانیان سیاسی در تبعید زندانهای جنوب کشور طی بیانیه ای از کمیساریای عالی و گزارشگر ویژه حقوق بشر خواستار دخالت فوری برای نجان جان زندانی سیاسی افشین سهراب زاده در زندان میناب که در اعتراض به عدم درمان نزدیگ به ۲ هفته است که در اعتصاب غذا بسر می برد.این بیانیه جهت ارسال به سازمانهای فوق الذکرو انتشار در رسانه ها در آختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است متن بیانیه به قرار زیر می باشد:

ما جمعی از زندانیان سیاسی در تبعید زندانهای جنوب کشور از مجامع بین المللی بویژه کمیساریای عالی حقوق بشر بلاخص آقای احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران انتظار داریم با توجه به وخامت حال آن جوان ۲۶ ساله آقای افشین سهراب زاده که در اعتراض به عدم معالجه خود از تاریخ ۱۵ شهریور ماه ۹۲ تا کنون به اعتصاب غذا دست زده است اقدامات عاجل به عمل آورد.

زندانیان سیاسی در تبعید زندانهای جنوب کشور
شهریور ماه ۱۳۹۲

زندانیان سیاسی علی مرادی ، کریم موسی زاده ، محمد حسین رضایی، جمال شریفی ، عبدالله امینی ، درویش زندی ، حسن جوانی ، محمد رضا حسینی و زندانی سیاسی ارژنگ داودی


کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

امید شاه‌مرادی زندانی سیاسی و از فعالین سیاسی در بند ۳۵۰ زندان اوین دست به اعتصاب غذا زد...

امید شاه مرادی به دلیل بلاتکلیفی عدم پاسخگویی به اتهاماتش و عدم اجازه وکالت در امور اداری و مالی و پیگیری پرونده خود و همچنین مشکلات خانوادگی پیش آمده اعتصاب غذای خود را از ساعت ۱۲ شب ۲۹ شهریور ماه آغاز کرده است.

این فعال سیاسی سال گذشته دستگیر و پس از ۶۲ روز بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین با قرار وثیقه آزاد شده بود. وی پس از آزادی از زندان ازسوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام اجتماع و تبانی از طریق حضور در تجمعات خیابانی به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.

شاه‌مرادی پس از احضار ازسوی دایره اجرای احکام زندان اوین در شهریور ماه سال جاری برای اجرای حکم، خود را به زندان اوین معرفی و به بند ۳۵۰ منتقل شد.

هرانا

زندانیان سیاسی پخش اعترافات تلویزیونی و مستند سازی نفرت آور علیه اپوزسیون ایران را محکوم می کند...

بیانیه زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان در مورد وادار کردن زندانیان سیاسی و خانواده های افراد اپوزسیون ایران به اعترافات تلویزیونی تحت عنوان مستند که در تلویزیونهای دولتی با پول ملت ایران بر علیه آنها بکار گرفته می شود و باعث شکنجه های روحی مردم ایران می شود را محکوم می کند این برنامه های انزجار آور توسط وزارت اطلاعات تهیه و به نمایش گذاشته می شود . این نمایشها باعث خشم مردم ایران نسبت به اعمال پلید بازجویان وزارت اطلاعات رژیم ولی فقیه شده است . زندانیان سیاسی به آخرین شوی تلویزیونی نمایشی نفرت آور اشاره می کنند و آن را رد و محکوم می کنند . این بیانیه جهت انتشار در رسانه ها در اختیار « فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است. متن بیانیه به قرار زیر می باشد:


مدتی پیش از شبکه ۳ سیمای ایران مستندی با نام «رویای سیاه» پخش شد مبنی بر اینکه کسانیکه در پادگان اشرف و کمپ لیبرتی بسر می برند اسیر سازمان مجاهدین خلق هستند. در این مستند با تعدادی از خانواده های کسانیکه در پادگان اشرف بودند مصاحبه هایی انجام شده که آنها می گفتند ما برای ملاقات با فرزندان خود به عراق رفتیم و سازمان به ما ملاقات نداد .

اما صحبت های آنها کاملا اشتباه است زیرا مجاهدین کسانی هستند که برای حق و حقوق ملت ایران قیام کرده اند چنین نسبتهایی شایسته آنها نیست .آنها راحتی و آسایش خود را بخاطر ملت فدا کرده اند. حتی زیر توپ و خمپاره های مزدوران رژیم قرار گرفتند و جانهای خود را از دست داده اند و تعداد زیادی اعدام شده اند و تعدادی هنوز اسیر رژیم هستند .
اما آنها که در پادگان اشرف و لیبرتی حضور دارند اسیر نیستند بلکه عضو سازمان مجاهدین خلق هستند .

اسیر عبدالواهب ریگی و مهرالله ریگی هستند که در سن ۱۸ و ۱۷ سالگی به دست ماموران رژیم دستگیر و ماهها در وزارت اطلاعات بدون ملاقات بسر برده اند و ماهها در قرنطینه زندان زاهدان بدون ملاقات و تلفن بوده اند و ماهها مدت طویل بدون تلفن و ملاقات در تبعید بودند که خانواده هایشان از آنها هیج خبری نداشتند و اسیر مالک میر بلوچ زهی معروف به حمزه ریگی است که ۴ سال بدون ملاقات در سلولهای انفرادی وزارت اطلاعات قرار دارد .

ما زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان مرکز بلوچستان ایران این مستند و برنامه هایی از این قبیل را محکوم می کنیم.

زندانیان سیاسی زندان مرکزی زاهدان
شهریور ۱۳۹۲

تو از دیار من آمدی...

تو از دیار من آمدی
سکوت جان را بر هم زدی

کتاب غم شد دوباره باز
چو نغمۀ بیش و کم زدی

صدای من شد؛ صدای تو
هوای من شد؛ هوای تو

تپیدن قلب، به خاطرت
کشیدن درد، برای تو

به خاطر تو ؛ گذشتم از جسم
گذشتم از نام ،
گذشتم از جان،
گذشتم از عشق....

تیرگی، سیاهی، و «شب»، که رویاروی روشنایی و سپیدی و «روز»، از آغاز آفرینش، صف کشیده است، مدام، برای مانده گاری خوی تباهیگر خویش، بر «خورشیدهای» تابان و پر فروغ، چنگ می کشد، از فروزش زندگی ساز آنها، جلو می گیرد، اما، این آیین «زنده گان» روشنایی بخش است: که از پَس خود، ستاره های فراوان، بر پهندشت سیاهی آسمانِ شب، می پخشانند، تا راهگشای دیگر رهروان دلداده باشند:
بر فَرَوَهَر اشویی جانباخته جاوید دکتر «فریدون فرخ زاد» درود می فرستیم، و یاد و نام خورشید گرمابخش و شادی آفرین خنیاگر توانای ایرانی را گرامی می داریم... 

پیشکش به یگانه ترینم؛ ایران...

هر کجا، هستم، باشم
آسمان، مال من نیست
پنجره، هوا، آفتاب، زمین، هتا فکر از آن من نیست...
دلم، در گرو خاک ایران است....
پیشکش به یگانه ترینم؛ ایران

تمساح یزدی...

این مردک خرفت تازی نشان، گویا مشق فضولات نموده و خواسته است که با بیسوادی و فسیل باری خودش، بر ایرانیان اسیر و ستمزده بشورد.....
به این مردک الاغ، تمساح یزدی بگویید: ایرانی آتش پرست است، مگر ما از بیان این حقیقت درخشان واهمه داریم؟ 
مگر الله پرستی چه گلی و چه گُهی به سر دنیا زده است؟.. 
شما بینواهای تازی منش که قبر و خاکروبه امامزاده های مرده خور و زنباره تازی را می پرستید، و یا خاک مستراح وهابیون سعودی و عراقی را بر پیشانی خویش می نهید، گِل و آهن پرست نیستید؟
این خفاش ملعون از بیسوادی نمی داند که ایرانیان «پرستار» آتش اند، آتش که نماد اهورای جهان آفرین و عامل گرما و تندرستی و شادمانی و روشنایی است، یکی از افتخارهای ایرانیان دیروز و امروز است، که آن را به جهان انسانی از جمله شما حیوان های دو پای شنزارهای سعودی هدیه کردند......
آری ما آتش پرستیم، و دیر نیست که شما الله پرستان فرومایه ضد ایرانی را از این سرزمین نور و فروغ، با اردنگی بیرون کرده و یا بر دارتان کشیم....
بر پوزه این اهریمنان تازی تبار باید کوبید و یکی یکی اینها را به همان آتش سپنتا کشید..

بپاخیزید...

گسترش کارهایی از این دست؛ شستن مزار دوستان و فرزندان و شوهران و از دست شده ها، جز نشان زبونی و ناآگاهی و پوچ باوری نیست... 
باید فرهنگ گستاخی و دادخواهی را پروراند؛ یک آخوند را آتش بزنید تا همه چیز تغییر بکند.. 
تا پانسد سال سیاه هم اگر این سنگ ها را آب و گل بپاشید، نه ستم از بین می رود و نه شادی جایگزین می شود.. 
این فرهنگ فرومایه وشی را از ایران بزداییم...
باید ایستاد و بیضه ملا و آخوند را کشید و سپاهی را آتش کشید تا بدانند که ایرانی؛ زبون و ترسو و بی عرضه نیست...
آنها که در بیرون و درون، مدام فرتور این مادر را زار و بیمار گریبان سنگ کور پسرش می نمایانند، از گروه همان بیضه کشیده ها و اخته های سیاسی هستند که کارشان در این 35 ساله روضه خوانی و اعلامیه صادر کنی های سد تا یک غاز بوده و هست...
بپاخیزید...