۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

شمار اعدامهای ثبت شده پس از نمايش انتخابات به 320تن رسيد...



چرخه اعدام و جنايت هم چنان از مردم به ويژه جوانان کشور قربانی می گيرد. در روز 16آبان احمد جنگجو که در هنگام دستگيری يک نوجوان 15ساله بود، همراه با يک زندانی ديگر به نام اسماعيل محمودی در زندان مرکزی بندرعباس بدار آويخته شد.
دو روز پيش از آن احمد سيف پناهی پس از تحمل هشت سال حبس در زندان سنندج بدار آويخته شد. او نيز در هنگام دستگيری 16سال بيشتر نداشت.

5 زندانی ديگر نيز در 15آبان به طور جمعی در زندان جيرفت بدار آويخته شدند و اعدام چهار زندانی ديگر در ساری، سمنان و اروميه در روزهای 7تا 12آبان از ديگر جنايتهای رژيم در اين فاصله است.
بدين ترتيب شمار اعدامهای ثبت شده پس از نمايش انتخابات رياست جمهوری دست کم به 320تن بالغ می شود.

پزشک بهداری زندان اوین که بدن مجروح ستار بهشتی را معاینه و گزارش کرده بود، بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ این زندان منتقل شد...



 پزشک بهداری زندان اوین که بدن مجروح ستار بهشتی را معاینه و گزارش کرده بود، بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ این زندان منتقل شد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه و کلمه، دکتر رضا حیدرپور پزشک بهداری زندان اوین در روز انتقال ستار بهشتی، وبلاگنویسی که بر اثر شکنجه کشته شد، به عنوان پزشک کشیک در بهداری زندان اوین حضور داشت.
طبق مقررات، هر زندانی جدید که وارد بندهای عمومی زندان اوین می‌شود در ابتدای ورود به بهداری زندان اعزام و پس از معاینه برای وی پرونده پزشکی تشکیل می‌شود.
ستار بهشتی به هنگام ورود به زندان اوین طبق معمول به بهداری اعزام و بوسیله دکتر حیدرپور مورد معاینه قرار می‌گیرد و گزارش آثار ضرب و شتم و شکنجه هائی که روی بدن وی بوده بوسیله این پزشک در پرونده وی درج می‌گردد.
پس از تهیه این گزارش دیگر به دکتر حیدرپور اجازه داده نشد بیماران بند ۳۵۰ را معاینه کند و وی را به بند زندانیان مالی منتقل کردند و هفته گذشته نیز بوسیله ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده است.
وی اکنون به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است.
هفته گذشته خانواده ستار بهشتی مطلع شد که در یک گزارش پزشکی قانونی خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه، در زمان بازداشت ستار بهشتی مطرح شده است.
بر اساس این گزارش پزشکی قانونی، جای تردیدی باقی نمی گذارد که مرگ این وب لاگ نویس بر اساس خونریزی داخلی و مغزی بوده است.
این درحالی است که مهرماه سال گذشته پزشکی قانونی در گزارشی مدعی شد که مرگ ستار بهشتی بر اثر استرس بوده است.

گزارشی از یک زندانی سیاسی در مورد آخرین روزهای وبلاگ نویس شهید ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین...



گزارش ارسالی زندانی سیاسی دهه ۶۰ حسن جوانی که در زندان بندرعباس در تبعید بسر می برد در مورد روزهای آخر شهید راه آزادی مردم ایران ،وبلاگ نویس ستار بهشتی .این گزارش به منظور ارسال و گزارش به سازمانهای حقوق بشری ، رسانه ها و افکار عمومی در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » قرار داده شده است .
متن گزارش به قرار زیر می باشد:
لازم به توضیح است اکثر زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که مشاهدات خودشان را در دادسرای مقدسی و یا با اعضای کمیسیون امنیت مجلس در میان گذاشتند به زندانهای بندر عباس ،زندان کارون اهواز ، زندان ندامتگاه کرج و سایر زندانها تبعید کردند و همچنان در شرایط غیر انسانی و بدون درمان در تبعید بسر می برند.
روز ۹ آبان ستار بهشتی را آوردند توی اتاق ما .وقتی آوردند آثار شکنجه روی صورتش بود نوک دستش باد کرده بود روی بدنش که ما بردیم حمامش کردیم آثار شکنجه بود. چهارشنبه شب آوردند پنجشنبه می خواستند دوباره او را از زندان تحویل بگیرند و جهت بازجویی ببرند خودش خیلی نگران بود.
صبح پنجشنبه وقتی که من دیدمش احوال پرسی باهاش کردم . او گفت اینها (بازجوها) هم گفتند ما می کشیمت .تهدیدش کرده بودند حتی شب خوابیده بود بلند شد با سر درد و ما رفتیم از زندانیان سیاسی دیگر براش قرص و دارو گیر آوردیم و بهش دادیم و همان روز هم که اومده بود بعد از حمام فرستادیمش دکتر(بهداری زندان) .دکتر تایید کرد که این تحت ضربات و شکنجه قرار گرفته است.
دارو برای دردهاش بهش داد ولی اون دارو ها دردهایش را تسکین نمی داد و شب که بلند شد دوباره دارو تهیه کردیم و بهش دادیم.
صبح خیلی دوست داشت که توی بند ما (بند ۳۵۰) باشه. خیلی دوست داشت توی اون جمع ما بمونه.او گفت منو می تونند اینجا هم نگه دارند .گفتم میشه ولی باید ببینی داستان عباس جعفری دولت آبادی چه دستوری میدهد . دادسرا (مقدسی که در زندان اوین مستقر است) حکم بازداشت موقتش را داده بود . به او گفته بودند که امشب اینجا می خوابی بعد نامه داده بودند که فردا باید برای بازجویی مجدد برود. بازجویهای او در پلیس فتا صورت می گرفت.
بیشتر در مورد شکنجه های شدید و وحشیانه ای که تحت آنها قرار گرفته بود توضیح می داد .گفت: تهدید به قتل کردند، خیلی زدند، نوع زدن هم آویزان کردن و مشت و لگد زدن بود و دستاش باد کرده بود. صورتش هم شدیدا کبود بود. سرش هم ضربه خورده بود خیلی سردرد های شدید داشت. او در این مدت کوتاه که در بند بود اصرار به گفتن چیزهایی داشت که بر وی رواداشته بودند. البته با ۲ تا از بچه های اونجا آشنا شده بود. با ابوالفضل عابدینی که ۲ الی ۳ ماه پیش تبعیدش کردند به زندان کارون اهواز .یکی هم حسین رونقی ملکی که با یکی از بستگانش بچه محل بودند.
تنها چیزی که ما به ذهنمان رسید به دکترعبدالفتاح سلطانی وکیل زندانی گفتیم که چنین زندانی را آورده اند اینجا، ایشان گفتند که ۳ برگ شکایت نامه بنویسه یک برگ برای مسئول داخلی خود بند (از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ )،یکی برای خارج از بند .که پاسدار بندها هستند به عنوان مسئولین بند و یک برگ هم برای مسئول اتاق بنویسد. ستار بهشتی از این پیشنهاد استقبال کردو گفت علیرغم دردهای شدید که دارم می تونم این را بنویسم .سپس او خواست که با آقای عبدالفتاح سلطانی در این مورد صحبت کند و ایشان را هم دید .در همان حین که اسمش را خواندند و برای بازجویی و نهایتا قتلش او را می بردند شکایت نامه را هم نوشت.
ما امضا کردیم، ۲ الی ۳ تا از بچه های هوادار مجاهدین هم آن را امضا کردند. همان شکایت نامه که خود ستار بهشتی نوشته بود بعدها به بیرون از زندان برده شد و انتشار یافت . او مخالفت با جمهوری اسلامی داشت.
در مورد مادرش می گفت که مسن و خیلی مریضه و خیلی نگران حال مادرش بود .وضعیت مالی بسیاری ضعیفی هم داشتند. در اثر شکنجه تمامی لباسهای او پاره و خونین بود هنگام بردن مجدد او به اتاق بازجویی همبندیانش به او لباس و مقداری پول دادند.پس از شهادت ستار بهشتی چندین نفر از ما را برای بازجویی بردند دادسرای مقدسی داخل زندان اوین.تمامی کسانی که به دادسرای اوین برده شدند ۲ الی ۳ سری مورد بازجویی قرار گرفتند .یکی از آنها من بودم، ابوالفضل عابدینی بود زندانی سیاسی دهه ۶۰ آقای اصغر قطان بود و تعداد دیگیر از زندانیان سیاسی ما را بازجویی کردند ما هم شهادت دادیم که شکنجه شده بود دستش باد کرده بود صورتش باد کرده بود .
پس از بازجویی در دادسرای مقدسی مستقر در زندان اوین ما را بردند برای بازجویی توسط اعضای کمیسیون امنیت ملی مجلس اگر اشتباه نکنم فردی به نام شهریاری بود اومده بود داشت این تحقیقات را انجام می داد ما اونجا کامل همه چیز را نوشتیم .گفت شکایتش به ما نرسیده و گفتم چیزی بود که ما امضا کردیم و دادیم دست خودش .اتاق ما اتاق شماره ۲ بود ما اون روز ۲۲ نفر توی اتاق بودیم. همه بچه های اتاق را دید. شیر گذاشتیم سر سفره صبحانه که ستار بخورد، او نمی خورد می گفت: به یاد مادرم افتادم این گرانه نمی تونیم ما بخریم و تامین کنیم . بعد از ۳ الی ۴ روز که از اتاق ما در بند ۳۵۰ بردند ما خبر جانگداز شهادت او را شنیدیم .
حسن جوانی
زندانی سیاسی تبعیدی دهه ۶۰
مهرماه ۱۳۹۲
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه اعدام سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل

همسویی مجلس و رهبر در چپاول اموال مردم...



دلفین مینوئی با اشاره به مطلب ویژه ای که "رویترز" منتشر کرد می نویسد که به باور این خبرگزاری، کلید دوام عمر سیاسی و ادامه قدرت آیت الله خامنه ای را باید در این نهاد جستجو کرد. کسانی که برای کشف راز "ستاد" به مدت شش ماه به تحقیق پرداختند، به نوشته رویترز، دارائی این نهاد را 95 میلیارد دلار برآورد می کنند. مبلغی که بیش از درآمد سالانه نفتی کشور است. تعجبی هم ندارد چرا که این نهاد در همه بخش های اقتصادی ایران به شکلی پنهانی حضور دارد.
"رویترز" در پژوهش خود می نویسد: این نهاد به علی خامنه ای، که به مدت 24 سال در قدرت است، همه امکانات مالی را می دهد تا او بتواند برون از کادر پارلمان و بودجه کشور عمل کند." رویترز می افزاید: "اما هیچ مدرکی دال بر این که رهبر جمهوری اسلامی از این سرمایه برای ثروتمند شدنش استفاده کرده باشد، وجود ندارد.
مردم ایران "ستاد" را بیشتر به دلیل فعالیت های مددکارانه و خیریه آن می شناسند. اما این ظاهر امر است چرا که این سازمان طی سالها به خوبی در بخش سود آور املاک و یا سرمایه گذاری رخنه کرده است. ریشه آن را هم باید در آغاز انقلاب جستجو کرد که در پی گریختن شماری از ایرانیان از ایران و رها کردن ویلا ها و خانه هایشان، رژیم آنها را مصادره نمود. سپس در سال 1989 ، آیت الله خمینی، کمی پیش از مرگش، "ستاد" را برای اداره غنیمت به دست آمده برپا نهاد تا با فروش این املاک به طبقه فقیر کمک کند. اما امروز گستره وظایف و ماموریت "ستاد" از آن چه که درآغاز برایش تعیین شده بود بسیار فراتر رفته است. ستاد امروز با تکیه بر حکم دادگاه، به نام رهبر جمهوری اسلامی به غصب املاک دست می زند و آنها را به مزایده می گذارند.
گفتنی است که بر پایه پژوهش "رویترز"، تنها در ماه مه 2013، نزدیک به 300 ملک توسط ستاد به مزایده گذاشته شده است. ستاد همچنین از مالکانی که می خواهند ملک خود را بازیابند و یا آن را بفروشند، مبلغی در خواست می کند. در کنار آن، این افراد باید مقداری رشوه هم به کارمندان دولت برای انجام معامله بدهند. افزون بر املاک که به گفته رویترز 52 میلیارد دلار برای این نهاد درآمد به ارمغان می آورد، ستاد در دهها شرکت دولتی سهم دارد و از آن راه هم 43 میلیارد دلار به دست می آورد. گرچه نام ستاد پشت آرم بنیاد مستضعفان پنهان است، اما بخشی از درآمد آن صرف بیت رهبری می شود که حدود 500 کارمند دارد که بیشترشان از میان ارتشیان و اعضای سرویس های امنیتی، برگزیده شده اند. به هر رو این مطلب طولانی با این جمله به پایان می رسد که در کشوری که دستگاه عدالتش بی عدالت است، شماری زن و مرد بیش از سی سال در راهروهای ادارات دولتی ایران سرگردانند تا بتوانند بخش کوچکی از دارائی خانوادگی خود را پس بگیرند.
روزنامه مسیحی "لاکروآ" به پاسخ ایران به انتقادات غرب پیرامون پرونده اتمی این کشور پرداخته می نویسد : محمد جواد ظریف، از راه تویتر، در پاسخ به انتقادات "جان کری"، وزیر امور خارجه آمریکا، که ایران را مقصر اصلی در دست نیافتن به توافق در ژنو خوانده بود، پرسید : چه کسی متن توافق پیشنهادی آمریکا را بی محتوا کرد ؟ باز هم ظریف تأکید کرد که ایران از حق غنی کردن اورانیوم درخاک این کشور دست بر نمی دارد. "لا کروا" می نویسد: علیرغم آن چه در ژنو گذشت، ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی، روز دوشنبه بر سر همکاری روی پرونده اتمی ایران به توافق رسیدند و با "یوکیو آمانو"، رئیس آژانس برنامه بازرسی فعالیت های اتمی ایران را مشخص کردند.
روزنامه "هومانیته" مطلبی رابه ترکیه اختصاص داده در تیتر خود می نویسد :"اردوغان می خواهد روزنامه نگاران را به زانو درآورد." "هومانیته" می افزاید : رجب طیب اردوغان، در چند جبهه فعالیت می کند : گاه به زنانی یورش می برد که لباسشان را تحریک کننده می داند، گاه بر علیه "لائیسیته" بر می خیزد، روز دیگر نوشابه الکلی را هدف قرار می دهد و به تازگی نیز مختلط بودن خوابگاههای دانشجویان را مورد انتقاد قرار داده است. اما روزنامه نگاران هدف اصلی او را تشکیل می دهند. بر حسب اتفاق، درست در روز 5 نوامبر، هم زمان با آغاز گفتگوهای ترکیه و اتحادیه اروپا بر سر مذاکرات پیرامون پیوستن ترکیه به این اتحادیه، شش روزنامه نگار ترک، به اتهام عضویت در حزب کمونیست- مارکسیست ممنوعه، به زندان ابد محکوم شدند. از این رو، رئیس فدراسیون اروپائی روزنامه نگاران، این محکومیت را برای نظام قضائی ترکیه شرم آور خواند و آنرا برخاسته از خودکامگی دولت این کشور دانست. پیش از آن، در آغاز ماه اوت، 21 ژورنالیست در دادگاهی صوری و به اتهام واهی تلاش برای واژگونی نخست وزیر با متهمان نظامی دیگر، به 6 سال زندان تا حبس ابد محکوم شدند. با 63 روزنامه نگار دربند در ترکیه، این کشور تبدیل به یکی از بزرگترین زندان های روزنامه نگاران شده است. دست کم 85 تن هم شغل خود را ازدست دادند. روزنامه نگاران ترک که هم اکنون درفشار هستند احساس می کنند که سالهای سیاه دیکتاتوری نظامی، پس از کودتای سپتامبر 1980، بازگشته است.

منبع: 

رادیو فرانسە

آزادي يعني ما به افكار، عقايد، دين، نژاد، منش زندگي و... هم احترام بگذاريم!!!



آزادي فقط لخت گشتن در خيابان نيست!
آزادي راحتي گشت و گذار با دوست پسر و دختر نيست!!
آزادي يعني تو کافر هستي ولي به دين من احترام ميگذاري!
آزادي يعني تو مسيحي هستي ولي محرم از دم هيئت مسلمونا که گذشتي صداي ضبط را کم ميکني!
آزادي يعني يکي در خيابان با حجاب بود تو تمسخرش نميکني!...
آزادي يعني دو برادر يکي در اتاقش عکس شاه و ديگري در اتاق عکس خميني!
آزادي يعني من پيکم را پر ميکنم تو نمازت را سر وقت ميخواني!

آزادي يعني ما به افكار، عقايد، دين، نژاد، منش زندگي و... هم احترام بگذاريم!!!

سوگواری روزهای تاسوعا و عاشورا، نشانه اوج بی فرهنگی، و عقب ماندگی ملت ایران است...

مملکت در دست جنایتکاران

آخوند جماعت که از سادگی و نادانی ملتی همیشه بهره برده است، از ۴ سده پیش تا کنون مانند زالو و لاشخورهایی بر مردم این سرزمین سوار شده و وبال گردن اجتماعند. ملت ایران زیر نفوذ و روباه گری این گروه بیکاره و آماده خور، به همه ساز آنان رقصید. برای یک مشت تازی متجاوز و طغیان گر مراسم عزاداری و سوگواری ترتیب داد، داستان های افسانه ای و سرتا پا دروغ در مغز ساده دلان و ناآگاهان پیاده کرد، و بر مال، جان، و ناموس آنان تکیه زد.
شاید ما تنها ملت جهان باشیم که از واقعیت های تاریخی و فرهنگ خود دور افتاده ایم و در خدمت دشمن و غاصبان کشورمان به نوکری و بردگی پرداخته ایم. بشنوید تا به وضع اسفناک خودمان  بیشتر پی ببریم.

روزهای نحس تاریخ ایران

بی گمان سه ماه محرم، صفر، رمضان و روزهای مرگ تازیان متجاوز و ضد ایرانی، از شوم ترین روزهای تاریخ کشورمان است. روزهایی که آخوند با ترفند و افسونگری ملتی را به خواب و نفهمی فرو می برد، و آنگاه هستی و نیستی او را به غارت برد. اگر کشور ایران از صحنه تاریخ جهانی بازماند و عقب افتاد، اگر عطوفت انسانی و نوع دوستی در مردم مرد و همه را مانند گرگی گرسنه به جان هم انداخت، ریشه آن را باید در فرهنگ تجاوز، غارتگری، دروغ گویی، و چپاول و دزدی های آخوند جستجو نمود.
این ها مداحان و چاپلوسان گرد خامنه ای جنایتکارند. کسانی که به تحمیر و خردزدایی مردم می پردازند و دکان کید و نیرنگ باز کرده اند. اینان در حقیقت همان شعبان جعفری ها، رمضان یخی ها، طیب رضایی ها، آغر پارکابی هایی هسنتد که به دور آخوند مشهدی جمع شده اند و به ستایش او می پردازند.

حیله گری آخوند

حیله گری و شیادی، مربوط به یک آخوند و دو آخوند نیست. ریشه آن را باید در دروس ضد انسانی و دزد و قاتل پروری مکتب های دینی که همگی کانون فساد، توطئه، تجاوز و غارتگری است مانند حوزه های به اصطلاح علمی یافت. جاهایی که انسانیت از فرد رخت بر می بندند و به جای آن کینه توزی، بد قلبی، انتقام، تمامیت خواهی، هوسبازی، و زنبارگی را پیاده می کند. ماههای محرم، صفر، و رمضان و روزهای سوگواری دیگر، همگی از این کانون های فساد ناشی می شود. اینجاست که یادواره زیبای پارسی می گوید و چه خوب می گوید: ” آخوند خوب آنست که مرده باشد”.
 این حیوانات و درندگان اجتماع گروه هرجایی اند که با تملق و چاپلوسی آخوند و کلاه گذاشتن بر سر ملت بی سواد و درمانده، میلیون ها تومان به جیب می زنند و آخوند را نیز بر سرپا وقدرت نگاه می دارند.

جنایت های خامنه ای

خامنه ای با همکاری فرزندش مجتبی را می توان ابر جنایت کاران و دزدان تاریخ کشورمان دانست. این پدر و پسر همراه بادیگر افراد خانواده پلیدش، ضد ایران و ایرانی است که بی گمان دستشان به خون بسیاری از هم میهنان پاکدل و نیکوسرشت کشورمان آلوده شده. شاید بتوان گفت که کلیه مردم کردستان و بلوچستان به روشی، در جایی، و در زمانی یک یا چند تن از عزیزان خود را به وسیله مزدوران و آدم کشان این خانواده پلشت و ضد انسان از دست داده اند و به راستی غمزده و سوگوارند.
هرچقدر بر دزدی و غارتگری آخوند و شستشوی مغزی مردم جلوتر می رویم، بر تعداد بیچارگان و گدایان جامعه و کرنش کنان در برابر آخوند افزوده می شود.
از نظر دزدی و غارتگری، بازهم  افراد خانواده خامنه ای، همگی از دزدان قهار و خون آشامی اند که دست کم یک سوم سرمایه و ثروت خزانه مردمی و دارایی کشور را غارت کرده اند. از دزدی های متوالی و سپردن در بانک های خارجی خامنه ای و افراد خانواده اش که بگذریم، به خبرهای این هفته برخورد می کنیم که این روضه خوان ۵ تومانی بیش از ۹۱ میلیارد دلار از زمین، باغ، و املاک مردم را به زور و با حقه بازی به تصرف و ملکیت خود در آورده است.

عزاداری شیخ زنگوله پا

آخوندی که از روضه خوانی ۵ تومانی به جایی رسیده که مملکت را مانند ارث پدرش درسته و ۶ دانگی به تصرف خود در آورده، باید هم همچنان افسار به گردن ملت انداخته و آنان را به این سو و آن سو کشاند. این کار هم تنهابا وردخوانی و تزویر این آخوند ودیگر همکاران غارتگرش، بنام روضه سیدالشهداء و گریه و زاری برای آن تازی ضد ایرانی امکان پذیر است. بر این اساس، هنگامی که روزنامه های چاپ و پخش شده در ایران را ورق می زنیم می بینیم در همه آنها به خبرها و مشکلات درون مملکت و مردم کمترین و کوچکترین اشاره ای نشده. بلکه همه آنان بدون استثناء در تأیید و چاپلوسی چرندیات این آخوند، از تاسوعا، عاشورا، اهمیت سوگواری برای امام حسین و مانند آن داد سخن داده اند.
چپاولگری های این بچه آخوند آشنا شوید. وقتی پدر دزد و آدم کش باشد، فرزندانی ابر دزد و ابر جنایتکار به اجتماع تحویل می می دهد.

 یکی از دهها تبلیغات زهر آگین خامنه ای

گزارش زیر در روزنامه همشهری ۲۲ آبان ماه برابر با روز تاسوعا به چاپ رسیده است: “مراسم سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع)در شب عاشورا با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری نوشت: در شب عاشورای حسینی، مراسم سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام با حضور رهبر معظم انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد. در این مراسم که جمعی از مسئولان کشوری و لشگری و هزاران نفر از اقشار مختلف مردم حضور داشتند، ابعاد نهضت اباعبدالله الحسین علیه السلام از سوی حجت الاسلام و المسلمین پناهیان تبیین شد. در این مراسم همچنین آقایان بهتاش و سعید حدادیان به ذکر مصیبت حضرت امام حسین(ع) و اصحاب ایشان پرداختند. مراسم عزاداری در حسینیه امام خمینی(ره) تا جمعه ۲۴ آبان- یازدهم محرم ادامه خواهد داشت” اینجاست که وظیفه انسانی و میهنی هرکدام از ما حکم می کند که با همه نیرو تازنده هستیم با این قوم فاسد و تبهکار ضد ایرانی در نبرد و ستیزه باشیم و از هرکوششی نهراسیم.
فعلن که در کشورمان هر آخوند فکسنی و پیزری بر خر مراد سوار شده و بابت پست های کاذب و دروغینی میلیون ها تومان از خزانه مردمی به سرقت می برد. در برابر آن، دکترها، لیسانسیه ها، کارشانسان، فرهنگیان و دیگر فرهیختگان بیکارند و مانند گذشته آخوند باید کاسه گدایی در دست بگیرند و به دنبال آنان روان شوند. بدا به ملتی که این چنین ظلم پذیر و ظالم پرور است.
این ویدیو شامل حرف های بسیار زشت و دور از هر فرهنگی است که از دهان هرزه مداحان پرورش یافته خامنه ای شنیده می شود. چنانچه از شنیدن حرف های ناموسی زننده بر کنارید و نمی خواهید به عمق فاجعه فرهنگی کشورمان پی ببرید، این ویدیو را نگاه نکنید.

از آنچه گذشت:

بی گمان سه ماه محرم، صفر، رمضان و روزهای درگذشت تازیان که همگی دشمن این سرزمین و مردم ما بوده اند، روزهای شومی در تاریخ کشورمان است. روزهایی که ما خرد و اندیشیدن را در پای آخوند شیاد و حیله ریختیم و خود را دست بسته در اختیار او نهادیم. روش ناآگاهانه ای که خرداندیشی را از ما به دور ساخت، ما را مانند آدمک هایی بی اراده به دور سرخود گرداند و کشورمان را به پایین ترین مرحله پیشرفت، دانش، ادب، و فرهنگ قرار داد. حیله گری و شیادی مربوط به یک آخوند و دو آخوند نیست. ریشه آن را باید در دروس ضد انسانی و دزد و قاتل پروری مکتب های دینی که همگی کانون فساد، توطئه، تجاوز و غارتگری است مانند حوزه های به اصطلاح علمی یافت. جاهایی که انسانیت از فرد رخت بر می بندند و به جای آن کینه توزی، بد قلبی، انتقام، تمامیت خواهی، هوسبازی، و زنبارگی را پیاده می کند. اگر ما ایرانیان بتوانیم روزی و زمانی به خرد و اندیشه خود باز گردیم و اجتماع خود را از لوث و پلیدی آخوند پاک کنیم، به فرهنگ و آموزش های اخلاقی و انسانی خود باز گشته ایم. زیرا همانگونه که می دانیم، تا آخوند هست، محرم و عزاداری و هچنان تحمیر مردم و فروپاشی کشور ادامه دارد. و بنا به یادوار فارسی باید گفت: ” آخوند خوب آنست که مرده باشد”.
 اینهم دزدی های یک نوکر و پادو  دزد بزرگ خامنه ای است. مملکت ما در شرایط کنونی ارث پدر یک مشت روضه خوان دزد و همکاران جنایتکار آنان شده است.

نکته پایانی

اگر مراسم سوگواری تاسوعا و عاشورا و روزهای دیگر سال و برگزاری همه گونه آیین ارتجاعی و عقب افتاده شیعه گری در نبودن سودجویان و کلاهبردارانی چون آخوند، مداح، و افراد فرصت طلب دیگر انجام می شد، جای گله و شکایتی نبود و ما هم برای معتقدین بدان احترام می گذاشتیم. ولی این مراسم از آنجا که افسونگری و خیمه شب بازی آخوند جماعت در آن است و فرصت طلبانی آن را همواره تقویت می کنند تا مملکتی را بچاپند و مردم را در جهل خرافات نگاه دارند، برای حفظ کشور و به عنوان نوع پروری و طرفداری از هم میهنانمان، بر هرفرد فرهیخته و میهن دوست واجب است که به روشنگری پرداخته و این قوم شارلاتان و مفتخور را بیشتر به اجتماع بشناساند.


فضول محله 

برای آخرین بار...



مرا ببوس..
مــرا ببــوس..
برای آخرین بار
خدا تو را نگهدار...

برگرفته از آنتي استبداد

شمایی که به تماشای اعدام میروید خواهشمندیم فرزندانتان را با خود نبرید...



کودکانی که اعدام بازی می‌کنند!
-----------------------
کودک هفت ساله‌ای در روستای فیشور شیراز در بازی اعدام، جان خود را از دست داد. محمد با قرار دادن ماشین اسباب‌بازی زیر پایش و آویختن طناب رخت‌شویی بر گردن خود، پس از حرکت ماشین از زیر پایش «خفه» شد. مهرماه امسال هم کودکی در کرمانشاه در بازی اعدام خفه شده بود!
لینک خبر:
http://goo.gl/uDAaar
کلیپ اعدام از شاهین نجفی:
«ما که داریم میریم فقط تو رو جون مولا
اون بچه رو نیار واسه‌ی تماشا
نزار از الان ذهنش درگیر دار شه
نزار این صحنه روی مغزش سوار شه»
http://goo.gl/ewVKGB
درباره اعدام:
http://goo.gl/LV7vFg
http://goo.gl/ufzehu

بخوانید و به اشتراک بگذارید!



همه ما واقعه به قتل رسیدنِ علی اصغر، فرزند شیرخوارِ امام سوم شیعیان (حسین بن علی) به وسیله تیری که توسط حرمله به گلویش پرتاب شد را شنیده‌ایم. مبلغان و مداحان شیعه چنین نقل می‌کنند که حسین بن علی فرزند شیرخوارش علی اصغر را مقابل سپاهِ یزید می‌گیرد و خطاب به آنان می‌گوید: دستکم به این طفل معصوم که تشنگی امانش را بریده است، کمی آبد بدهید و سپس حرمله که گویا کمان‌دارِ قابل و ورزیده‌ای بوده، تیری را به قصد کشتن علی اصغر رها می‌کند، و آن تیر گلوی طفلِ خردسال را می‌درد! و این در حالی است که مورخین و راویانِ بزرگی مانند: طبری و ابن اثیر نقل کرده‌اند که حسین بن علی پیش از آغاز جنگ استحمام کرده و برای زدودنِ موهای زائد بدنش واجبی کشیده است.

طبری این‌گونه روایت کرده است که:

پیش از شروع جنگ در کربلا حسین فرمود خیمه‌ای به پا کنند، آن‌گاه حسین بن علی وارد خیمه شد و نوره کشید (نوره کشیدن یعنی واجبی کشیدن) و چون امام حسین فراغت یافت دیگران رفتند و نوره (واجبی) کشیدند.

تاریخ طبری، جلد هفتم، صفحه ۳۰۲۱

ابن اثیر نیز در کتاب "الکامل فی التاریخ" جلد پنجم، صفحه ،۲۲۳۵ چنین نقل می‌کند که:


چون به حسین نزدیک شدند، فرمود که برای او سراپرده‌ای برافراشتند، آن‌گاه فرمان داد که اندازه‌ای مشک آوردند و در جامی بزرگ با آب در آمیختند. در این هنگام حسین به درون شد و نوره مالید و سر و تن بشست و بر سراسر پیکر نازنین گلاب افشاند و شادان و چابک و دمان و آراسته بیرون آمد.

این اسناد تاریخی که توسط بزرگان امرِ تاریخ‌نگاری در جهان اسلام، مکتوب و نقل شده‌‌اند، نشان می‌دهد که حسین بن علی و همراهانش آن‌قدر آب در اختیار داشته‌اند که حتی استحامم کرده و موهای زائد تنشان را زدوده‌اند و داستان عدم دستری به آب و امثالهم، صرفا دروغ‌زنی و مهمل‌پراکنی آخوندهای شیعه و مداحان تحت امرشان است تا با هر چه دِرام‌تر کردنِ واقعه عاشورا و با سوءاستفاده از عواطف و احساسات مردم دکانی به راه انداخته و از این طریق جیب‌هایشان را پُر کنند.


داروی با شما. . .

برگرفته از تاربرگِ به نام انسان بخشنده مهربان

آشنایی کوتاه با " احمد کسروی "



احمد کسروی (۱۲۶۹ - ۱۳۲۴ خورشیدی) ، تاریخ نگار، زبان شناس، پژوهش گر، حقوق دان، نظریه پرداز، نویسنده (بالغ بر هفتاد کتاب) و اندیشمند سترگ ایرانی بود.
سید احمد کسروی تبریزی در خانواده ای مذهبی و معتقد به مذهب شیعه در هکماوار (حکم‌آباد) تبریز به دنیا آمد. نیاکانش همه ملا و پیش‌نماز بودند. او در سال ۱۲۸۹ خورشیدی و در سن ۲۰ سالگی به اصرار و اجبار خانواده به لباس روحانیون شیعه درآمد و بر منبر مسجد آبا و اجدادی‌اش نشست. ولی پس از آن‌که به گناه هواداری از جنبش مشروطه مورد ناسزاگویی ملایان قرار گرفت و به قول خودش «پی به احوال آخوندهای ریاکار برد» در سال ۱۲۹۱ خورشیدی عبا و عمامه اش را کنار می‌گذارد و از لباس روحانیون خارج می‌شود.
وی سال ۱۳۰۵ بازرس عدلیه شد. کسروی به عنوان استاد ملی گرای حقوق و تاريخ و زبان در دانشگاه تهران تدریس می کرد. او در سال 1931 میلادی به عضويت انجمن ملی جغرافيا در آمريكا درآمد.
احمد کسروی در حوزه‌های مختلفی هم‌چون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامه‌نگاری، وکالت، قضاوت و سیاست فعالیت داشت. وی بنیان‌گذار جنبشی سیاسی-اجتماعی با هدف ساختن یک «هویت ایرانیِ سکولار» در جامعه ایران، موسوم به جنبش «پاک‌دینی» بود که در دوره‌ای از حکومت پهلوی شکل گرفت.
او خواستار مبارزه با «واپس‌ماندگی فکری و علمی» و روشن‌گری در تمامی وجوه زندگانی بود و از «اوضاع زندگی، خرافه‌گرایی و آداب اجتماعی» مردم ایران انتقاد می کرد.
کسروی انتقادات سنگینی به اعتقادات شیعه، تصوف، و بهائیت وارد کرد. وی کتاب‌هایی با نام‌های شیعیگری، صوفیگری و بهائیگری چاپ کرد و از این باورها انتقاد کرد. وی کیش ها و مذاهب رایج در ایران را دستاویز واپس ماندگی و گمراهی و نادانی ایرانیان می دید. موضع‌گیری‌های احمد کسروی در برابر کیش‌های رایج و نهادهای مذهبی و اخلاقی و مسلک‌ها و ارزش‌های سنتی و فرهنگی و تاختن او به تعصبات دینی و فرهنگی، از مذهب تشیع و بهائیت گرفته تا شعرهای حافظ و سعدی، از جمله مواردی بود که مخالفت‌های بسیاری را علیه او برانگیخت.
از نقاط قوت کسروی، کارهای تاریخی و پژوهش هایش در حوزه ی زبان بود. وی به زبان عربی و پهلوی و ارمنی تسلط داشت.
آثار احمد کسروی بالغ بر ۷۰ جلد کتاب به زبان‌های فارسی و عربی می باشد. از مهم‌ترین آثار کسروی می‌توان به دو کتاب تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده‌سالهٔ آذربایجان اشاره کرد که از مهم‌ترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه‌خواهی ایران می‌شوند و تا به امروز «مرجع اصلی» محققان پیرامون جنبش مشروطیت ایران بوده است. آذری یا زبان باستان آذربایجان، برای نخستین‌بار این نظریّه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان قبل از رایج‌شدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کرده‌اند، زبانی از خانوادهٔ زبان‌های ایرانی بوده‌است. این نظریه هنوز مخالفانی میان قوم‌گرایان دارد، اما در نزد زبان‌شناسان دنیا به صورت عام پذیرفته شده‌است.
در دوران پس از شهریور ۱۳۲۰ خورشیدی، احمد کسروی جمعیت «باهماد آزادگان» را راه‌اندازی کرد که در راه اشاعه اندیشه‌های اجتماعی و سکولار کسروی موسوم به «پاک‌دینی» فعالیت می‌کردند. وی هم‌چنین از فروردین ۱۳۲۲ خورشیدی نشریه پرچم رابه عنوان ارگان اطلاع‌رسانی این جمعیت منتشر می‌کرد. انجمن باهماد آزادگان به اصولی پیش‌رور در عصر خود معتقد بود، از اصلاحات ارضی حمایت می‌کرد و خواستار حقوق بیشتری، از جمله «کشف حجاب و حق طلاق» برای زنان ایرانی بود.
احمد کسروی همه در آمد خود را پس از مخارج بسیار محدود زندگی‌اش، صرف کارهای علمی می‌کرد. او که همواره اجاره‌نشین بود و خانه شخصی نداشت، زمانی در آخر خیابان شاهپور در منزلی اجاره‌ای می‌نشست؛ پشت در خانه‌اش تابلوئی داشت: «سیداحمد کسروی وکیل پایه یک دادگستری». وقتی گروهی از اسلام‌گرایان «در خیابان او را با چاقو زدند و پیراهنش پاره و خونی شد، یکی از یاران او را برای گرفتن یک پیراهن به خانه‌اش فرستادند و هنگامی که همسر او به در آمد، گفت: او تنها یک پیرهن دارد و هنگامی که کثیف شود شب آن را می‌شوید و صبح دوباره می‌پوشد».
احمد کسروی در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۵ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب «گلوله و ضربات چاقو» توسط گروه اسلام‌گرای «فدائیان اسلام» به رهبری نواب صفوی (شهید قهرمان جمهوری اسلامی) ترور شد.
ترور کسروی از آن زمان تا به کنون مورد حمایت و تقدیر بسیاری از روحانیون بوده و هست.

احمد کسروی از شهیدان راه روشنگری و آزادی ایران می باشد.

-------------------------
تاربرگ احمد کسروی

در پیرامون اسلام...



سخن از اسلام امروزي است . اين اسلام نام ، اين دستگاهي كه با دست ملايان ميگردد ، نه تنها سودي نميدارد زيانهاي بزرگي نيز ميرساند و مايه بدبختي ميباشد.


در پیرامون اسلام (1322 خورشیدی) / احمد کسروی

------------------------
تاربرگ احمد کسروی

شبنم سهرابی متولد ۱۳۵۴ از کشته شدگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) است...




شبنم سهرابی متولد ۱۳۵۴ از کشته شدگان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) است.شبنم سهرابی یک مادر مجرد بود که خود و دخترش نگین را سرپرستی می‌کرد.[۱] در جریان درگیری‌ها و اعتراضات روز عاشورای سال ۱۳۸۸ در تهران فیلمی از زیر گرفتن و قتل یک بانو توسط اتومبیل نیروی انتظامی منتشر شد که خودروی نیروی انتظامی چندین بار از روی وی رد شد.فرمانده نیروی انتظامی، پس از بازتاب‌های گسترده این فیلم، ادعا کرد که خودرو پلیس ربوده شده‌بود.[۲]
پس از چند ماه سایت «رأی من کجاست؟» نوشت که نام بانویی که به قتل رسیده‌است شبنم سهرابی بوده‌است. این وب‌گاه نوشت وی ۳۴ سال داشته‌است و در روز حادثه، برای گرفتن نذری از منزلش در خیابان شادمان خارج شده و بازنگشته‌است. پیکر او ۲۰ روز بعد به خانواه‌اش تحویل داده‌شد.مراسم خاکسپاری سهرابی تحت تدابیر امنیتی شدید در قطعه ۸۶ بهشت زهرا برگزار شد(قطعه 86 ردیف 11 شماره 46). مادر شبنم سهرابی می‌گوید که برای عدم مصاحبه با رسانه‌ها تحت فشار نهادهای امنیتی قرار داشته‌است.مادر شبنم سهرابی درباره واکنش نیروی انتظامی در رابطه با مرگ دخترش می گوید: " دخترم را با ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته اند اما علت مرگش را نوشته اند برخورد با جسم سخت. می خواهم بدانم که آیا این جسم سخت اسمی ندارد؟ "[۳]
در جریان اعتراضات روز عاشورا ۱۴ کشته و تعداد زیادی دستگیر و یا مجروح شدند.