۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

هفت روز عزای ملی در برابر اعدام از ۲۵ آبان تا ۲ آذرماه ۱۳۹۲ همبستگی ملی برای جلوگیری از جنایت علیه بشریت در ایران...



هم میهنان عزیزم،

تنها در ۱۰ روز گذشته، تعدادی بیش از دو کلاس درس از هم میهنانمان توسط ضحاکان زمان، در لوای دولت منتصب حاکمیت ولایت فقیه به دار آویخته شده اند. 

در ارومیه شهر آب، که دریاچه اش از ظلم و جور این نظام مستبد خشکید، حبیب الله گلپری پور جوان بُرنای کُرد ایرانمان را چه ناجوانمردانه بر طناب دار به قتل می رسانند.

حاکمیت ظالم جمهوری اسلامی در مقابل هفده مرزبان جانباخته وطن که قربانی مزدوران جیش العدل شدند، زندانیان بلوچ کشورمان را به اتهام بی پایه و اساس «مُعاند» به قتل عمد می رساند. 

همه می دانیم که مردم سیستان و بلوچستان به تکه نانی برای گذاران زندگی قناعت دارند. قتل فرزند بلوچ قتل یکایک فرزندان ما در خراسان و یزد و کرمان و گیلان و ایلام است.  

در سقز شهر پهلوان پرور کشورمان، هم میهن و فرزند کُرد ایرانزمین، شیرکو معارفی را بدون برگزاری دادگاهی عادلانه به قتل می رسانند. 

این جانیان بشریت به نام خدا و دین، از همان روزهای نخستین بدست آوردن قدرت با اجرای مجازات اعدام بر بام مدرسه رفاه، محل آموزش و تربیت فرزندانمان ماشین آدم کشی را به راه انداختند. 

این جانیان بشریت پس از گذشت سه دهه همچنان فرزندانمان را به اتهامات واهی و بی پایه و اساس مرتبط با فهرست مجازات های منجر به مرگ در قوانین شریعت از جمله مواد مخدر، اِرتداد، مُحاربه، جاسوسی، مفسد فی الارض، مُعاند و غیره به صورت فله ایی اعدام می کنند. به غم انگیزترین شکل ممکن کودکان معصوم زیر ۱۸ سال را اعدام می کنند و با برپایی چوبه های دار در خیابان ها، صحنه توحش و شنیع سلب زندگی انسانی را در برابر چشم همگان به معرض نمایش می گذارند.
در حالیکه کارزار لغو مجازات اعدام جهان شمول شده، هر ساله بسیاری از کشورها به جمعیت جنبش لغو کنندگان اعدام می پیوندند، اما رژیم ضد بشری جمهوری اسلامی در پیشبرد مجازات ضد بشری اعدام سرآمد دولت های جهان است. 

هم میهنانم

اعدام یعنی قتل و کشتن انسانی به دست انسانی دیگر، یعنی سلب حق زندگی یک انسان. مجازاتی که بر خلاف موازین حقوق بشر، کرامت و مقام انسان را خدشه دار می کند. با اِعمال و اجرای قوانین ضد بشری کشتار انسان ها بصورت مجازات اعدام، قساوت قلب و خشونت در لابلای باورهای جامعه رخنه می کند.

اندیشه انتقام و نگرش انتقامجویانه و خون را با خون شستن تنها مظهر انحطاط، توحش و پس رفت فرهنگ انسانی یک جامعه است. جمهوری اسلامی پیشرو اجرای این عمل وحشیانه در سطح جهانی نه تنها موفقیتی در کاهش میزان جرم و جنایت در کشورمان را نداشته است بلکه به ناهنجاری های جامعه بیش از هر زمانی دامن زنده است و جامعه را با بحران عمیقی در مقابل اخلاق و کرامت و منزلت انسانی قرار داده است.   

هیچ دولتی حق ندارد از مجازات اعدام بعنوان ابزاری برای حفظ حیات خود، حق زیستن را از انسانی دیگر بگیرد. وظیفه دولت تامین امنیت فرد فرد شهروندان جامعه است و نمی باید تامین امنیت حکومتی را در مقابل امنیت فردی قرار دهد. کنترل جرم و جنایت در جامعه، بازپروری مجرمین، استقرار عدالت کیفری از مجرای قوانین مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، تامین حق آزادی و حق امنیت هر شهروند بر دوش همه نهادهای حکومتی است.

قوانین مجازات مرگ و انتقام گیری برای نابود کردن و ترساندن مخالفین بدست جمهوری اسلامی و اجرای آن بعنوان هدف قرار دادن نیل به عدالت، تنها چرخه خشونت را در تمام سطوح جامعه تشدید می نماید.

تجربه پرهیز از مجازات مرگ، عفو و گذشت در کشورهای دمکراتیک در دهه گذشته، بهترین گواه بر تکامل و رشد سطح فکر بشر و کاهش میزان جرم و جنایت در جامعه بوده است. 

در راستای ترویج احترام به منزلت و مقام انسان، ضمن همراهی با همه کُنشگران و مدافعان حقوق انسانی، اعتراض خود را علیه مجازات ضد انسانی اعدام توسط حاکمیت فقاهتی و واکنش استراتژیک جامعه جهانی نسبت به وضعیت اسفناک حقوق انسانی در ایران را اعلام نموده و هر نوع خشونت پنهان و آشکار علیه هم میهنانم را شدیدا محکوم می نمایم. 

هر کدام از ما مردم ایران یک کاوه باشیم تا فرصت را از ضحاک جنایتکار سلب نماییم. صدای داغداران وطن را به جامعه جهانی برسانیم. جهانیان باید بدانند که محدود کردن مذاکره ها به پرونده هسته ای بدون پرداختن به پرونده های بیشمار و سنگین نقض حقوق بنیادین انسانی توسط ضحاکان جمهوری اسلامی مسئولیتی سنگین را بر دوش خود در قتل عمد و اعدام هر کاوه ایرانی می گذارند.

برماست که نقش جوامع پیشرو در دمکراسی بعنوان کشورهایی که می توانند نقش مهمی در تبلیغ و اشاعه لغو اعدام و یا اعمال وحشیانه ایی چون سنگسار در قرن بیست ویکم را داشته باشند، یادآور شویم و از شهروندان و سیاستمداران جهانی خواستار حمایت از حقوق انسانی ایرانیان باشیم. 

به جهانیــان بگوییم که تحریم هــای غیـرانسانی کمـر ملت ایران را شکستـه است، کمبود دارو و هزینه های سرسام آور مواد غذایی، بیماری های جسمی و روانی و مرگ و میر را در جامعه گسترش داده، در حالیکه چرخه تراژدی اعدام ها و قتل های دیگری همچنان در راه است. 

مادران، پدران، فرزندان، خواهران و برادران داغدیده مرزبانان، کُردها، بلوچ ها، آذری ها و همه جانباختگان ایرانزمین بدانند که تنها نیستند و ما مردم ایران دست در دست هم، نخواهیم گذاشت تا به بهانه برنامه هسته ای خون عزیزانمان پایمال شود.
از ۲۵ آبان تا  ۲ آذر ماه ۱۳۹۲ را هفته « عزای ملی » اعلام می نمایم، چه نشسته ایم که فرزندان ایرانزمینمان به دست ضحاکان زمان به قتل رسیده اند. برای هر فرزند ایرانزمین که به دست این نظام با طناب دار به قتل رسیده است، شمعی روشن نماییم و در عزای فرزندان از دست رفته ایرانمان عزای ملی برگزار نماییم. 

نه به اعدام، نه به خشونت 

خداوند نگهدار ايران باد 

رضا پهلوی

The Secretariat of Reza Pahlavi
P.O. Box 341907, Bethesda, MD. 20827, U.S.A.
Tel: 301-765-7007 Fax: 301-765-7009 Email: rpsec@rezapahlavi.org
www.RezaPahlavi.org
Facebook: www.facebook.com/pahlavireza
Twitter: www.twitter.com/pahlavireza
Google+: plus.google.com/+rezapahlavi
YouTube: www.youtube.com/rezapahlavi

خَلق را تقلیدشان بَر باد داد!


تقلید به چه معناست؟

در فرهنگ واژگان دهخدا، واژه “تقلید” بدین صورت معنا شده است: “در گردن کردن کار و قلاده . (تاج المصادر بیهقی). قلاده در گردن کسی انداختن و از آنست کار در عهده کسی کردن ، یقال : قلده العمل . (منتهی الارب). گردن بند در گردن انداختن و کار بعهده ٔ کسی ساختن و بر گردن خود کار بگرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج).
تفویض کردن عمل بر ولی چنانکه قرار دادن قلاده بر گردن وی. (از اقرب الموارد). || بدون نظر و تأمل پیروی کردن.(از اقرب الموارد). مجازاً بمعنی پیروی کسی بی دریافت حقیقت آن.(غیاث اللغات) (آنندراج). متابعت و اقتدا و پیروی کسی بی دریافت حقیقت و از روی کار دیگران کاری کردن.”
مردمی که تقلید پیشه کرده و کورکورانه مسائل را دنبال کرده و بدون تفکر و مطق از قوانین اجتماعی و... پیروی می کنند، فرجام شان همچون مردمان در فرتور است که به دره جهالت و عقب افتادگی سقوط خواهند کرد.
دهخدا تقلید کردن را نیز بدین صورت تعبیر نموده است: “پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن و از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن به طریقه و روش کسی.” حال به راستی تقلید کردن که به معنایِ پیروی کورکورانه از شخصی یا ایده ای است، چگونه به بخشِ بزرگی از فرهنگ ایرانیان تبدیل شده است؟

تقلید بخشِ بزرگی از فرهنگِ ایران امروز:

تقلید را در هر قسمت از زندگی یک ایرانی می توان مشاهده کرد؛ انتخاب های بدونِ تفکر و تعقل و به دور از منطق در زندگانی روزمره بیشتر ایرانیان به چشم می خورد. شاید بتوان گفت که این تقلید از به دنیا آمدن یک نوزاد و انتخاب مذهب و نام برای وی آغاز شده و تا به هنگام مرگ، پا به پایِ وی رشد کرده و در قسمت های مختلف زندگی خودش را نشان می دهد.
تقلید در نوعِ لباس پوشیدن، آرایش کردن، راه رفتن و سخن گفتن و حتی تقلید به هنگام ازدواج کردن، همه و همه را می توان در جامعه واپسگرایِ ایران امروز مشاهده کرد؛ بارها شده که با جوانانی برخورد داشته اید که در حال گوش دادن به یک موسیقی راکِ غربی با صدای بلند بوده اند.
اگر از ایشان بپرسید که معنایِ ترانه چیست، خواننده کیست و یا چه اندیشه ای در پسِ این موسیقی خوابیده، بسیاری از آنان پاسخی برای دادن ندارند و فقط به شما خواهند گفت: “همه گوش می دهند، ما هم گوش می کنیم…و یا این موسیقی الان مُد است….” اینگونه از تقلید ها را می توان ساده ترین و بی آزار ترین توع تقلید ها دانست ولی همین تقلید خود نشان دهنده نهادینه شدنِ امرِ دنباله روی بدون تعقل در جامعه ایرانی است.
ملتِ بزرگوار ایران همواره در حال نقلید و فرمانبرداری از شخص و یا اشخاصی بدون تفکر و تحقیق بوده اند؛ این مردمِ شریف روزی به دنبال شاه افتاده و شعارِ خدا، شاه، میهن سر می دادند و اکنون بیش از سه دهه است که گرفتارِ جادویِ آخوند شده و به اسارت نعلین پوش های حوزه علمیه در آمده اند.
ایرانیان یک روز قدم در خیابان ها گذاشته و شعارِ “یا مرگ یا مصدق” سر دادند و روزی دیگر با حمله به دفتر کار مصدق و ویران نمودن همه چیز، پیرمرد احمد آبادی را خانه نشین نموده و دِق مرگ کردند. روزی در خیابان ها آمده و برای دیدنِ شاهنشاه صف کشیدند و روزی دیگر مُشت ها را گره کرده و شعارِ “مرگ بر شاه” سر دادند.
روزی عکس خمینی بر سر گرفته، ریشش را در قرآن پیدا کرده و چهره منحوسش را در ماه دیدند و امروز نیز در حالِ لعن و نفرین کردن آن پیرمرد خونخوارند؛ به راستی چه باعت می شود که ملت ما تا به این اندازه متزلزل، ناپایدار و غیر قابل اعتماد باشند؟ چرا ایرانیان مدام در حال اتشباه کردن و تکرارِ تاریخ اند و هرگز نیز کشتی ویران میهن را به ساحلی آرام نخواهند رساند؟

خواهی نَشَوی رُسوا، همرنگِ جماعت شو!

این یادواره مشهور پارسی یکی از پوچ ترین و بی معنا ترین سخنانی است که می توان به کودکان و نسل های جوان ایران زمین آموخت! این ضرب المثل عملن آدمی را به تقلید، دروغگویی و نقش بازی کردن تنها برای پیشبردِ اهداف شخصی تشویق می کند.
فرتور یکی از پُست های تاربرگ فیسبوک فضول محله را نشان می دهد. در این پست هواداران با تقلید و پیروی کورکورانه از یکدیگر، بدون توجه به فریاد های کاربران مبنی بر "سر کاری بودن پست " تا کنون بیش از شانزده هزار کامنت گذاشته و عدد سی و هفت را نوشته اند. به راستی عقل و منطق این دوستان کجاست؟
همرنگِ جماعت شدن یعنی گوسفند وار زندگی کردن و به دنبال بزِ سفیدی راه افتادن و بر روی قوه عقل و اختیار خود خط کشیدن و کورکورانه تقلید و پیروی کردن از اکثریتی که نادان اَند؛ چگونه یک انسان که درس خوانده و سواد دارد و از دنیایِ اطرافش و آنچه در جهان می گذرد آگاه است، می تواند افسار تقلید بر گردن خود نهاده و بندِ چرمین افسار را به دست اکثریتی بدهد که سرانه مطالعه شان دو دقیقه در شبانه روز است؟
آدمی قدرت سبک – سنگین کردن مسائل و بررسی منطقی موضوع های مختلف را دارد، حال یک انسان باید به چه جایگاهِ پست و بی مقداری رسیده باشد که فقط به دلیل اینکه بخش زیادی از جامعه در حال انجام یک عمل خاص اَند، او نیز بدون تفکر دنباله رو ایشان شود؟
چه نیکوست اگر ایرانیان همین امروز امرِ زشت و به دور از عقلانیتِ “تقلید” را به فراموشی سپرده و زندگی شان را بر اساس تفکر، منطق و سبک – سنگین کردن مسائل و همفکری با یکدیگر، پیش ببرند. شوم بختانه تا وقتی که تقلید و دنباله روی کورکورانه در جامعه وجود دارد، رسیدن به آزادی، دموکراسی و سکولاریسم غیر ممکن است.


فضول محله 

دموکراسی بدونِ وجود انتقاد و مُنتقد، دست نیافتنی است!


انتقاد به مَعنای دُشمنی نیست:

انتقاد یکی از مهم ترین مسائل زندگی روزمره ماست که کمک می کند تا ما عیب ها و مشکلات خود را شناخته و برای رفع شان به دنبال چاره بگردیم و این مجموعه از فعالیت ها یعنی انتقاد، درکِ نَقد، تلاش برای رفع مشکل و نهایتن از میان رفتن نَقص ها، موجب پیشرفت ما می شوند.
مَعمولن انتقاد از سَمتِ دوستی می شود که دلسوز ماست و نگران آینده مان؛ اصولن چرا باید شخصی یا گروهی که با ما دشمنی دارد، وقت خود را صرف انتقاد از ما نماید تا ما در کار و یا زندگی شخصی مان پیشرفت کنیم؟ اینکه دشمن و بدخواهِ آدمی از وی انتقاد کرده و عیب هایش را به او نشان دهد تا بلکه آنان را از میان برده و پیشرفت کند، کاملن غیر منطقی است و با عقل سلیم جور در نمی آید.
زنده یاد فریدون فرخزاد قربانیِ  جامعه ای شد که انتقاد را نمی فهمد و در برابرش جبهه می گیرد.
بنا بر آنچه گفته شد جامعه باید بدین درک برسد که انتقاد نه به مَعنای بدخواهی و دشمنی که برعکس مساوی دوستی، دلسوزی و خیر خواهی است و نبایستی که با منتقد و انتقاد، رفتار بدی داشت و در برابرشان گارد دفاعی گرفت چرا که منتقد دوستی است که همچون آیینه ای اشتباهات ما را نشان مان داده و از ما می خواهد تا در راستای برطرف کردن عیب های مان، بکوشیم.

- ویژگی های یک انتقاد درست:

- انتقاد باید منطقی و مستدل باشد؛ انتقادهایی که از بدون سند و مدرک ارائه می شوند و از واقعیت به دورند، از کمترین ارزش و اعتباری برخوردار نیستند و هر چند نیت منتقد خیر و نیکو باشد، چون در امر انتقاد کردن ضعیف و غیر حرفه ای عمل کرده، نه تنها انتقادش راه به جایی نمی برد، بلکه به خودِ او نیز نه به چشم یک دوست، بلکه به دید یک دشمنِ حسود نگاه می شود.
- انتقاد باید با لحنی خوب و دوستانه بیان شود؛ از آنجایی که منتقد دوستِ آدمی است، شیوه انتقاد کردنش نیز باید دوستانه و در چهارچوب محبت و اخلاق باشد در غیر اینصورت حتی اگر انتقادش مستدل و منطقی و راستین باشد، چون به شکل بَدی بیان شده، شخص یا گروهی که مورد انتقاد قرار گرفته اند، در برابر لَحنِ تُندِ انتقادات، جبهه گرفته و حتی با آگاهی از درستی نقد، آن را نخواهند پذیرفت و مشغولی دفاعی احساسی از خود خواهد گشت.
- همراه با انتقاد باید به نقاط مثبت نیز اشاره شود؛ استاد سخن، حضرت حافظ می فرماید:
فرجام تلخ احمد کسروی، عاقبت انتقاد کردن در جامعه عقب افتاده ایران است؛ این جامعه همواره منتقدین را سرکوب نموده و به کجروی های خود ادامه داده است.
“عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو” ، به راستی چه نیکوست اگر ما همچنان که انتقاد می کنیم، از نقاط مثبت نیز غافل نشده و بدان ها نیز اشاره داشته باشیم و شخص و گروه مورد نظرمان را مورد تشویق و تحسین قرار دهیم، اینگونه نقدها بسیار آسان تر مورد اسقبال قرار گرفته و با آغوش گرم از آن ها پذیرایی می شود، از طرفی اشاره به نیکی ها و نقاط مثبت همزمان با سخن گفتن از بدی ها و عیب ها و مشکلات، اخلاقی تر نیز می باشد چرا که به هر حال دوستی و یکرنگی مان را بهتر نشان داده ایم.
- باید درک کنیم که هیچ حقیقتی مگر نظریات علمی که حقانیت شان پس از چندین بار آزمایش و تحقیق ثابت شده، غیر قابل انکار نیستند؛ بنابراین چنانچه ما با نیت خیر و از سر دوستی انتقاد می کنیم، بهتر است از استفاده از جملاتی که حاکی از بالا دست بودنِ ما و فرو دست بودن شخص یا گروه مورد انتقاد است، پرهیز نموده و فروتنی پیشه کنیم.
هر چقدر فضای انتقاد و ادبیاتِ نقد دوستانه تر و صمیمی تر و همچنین شخص منتقد فروتن و افتاده تر باشد، نقد تأثیر گذار تر خواهد بود و در برابرش جبهه گرفته نخواهد شد؛ در ضمن همواره باید به شخص یا گروه مورد انتقاد اجازه داد تا از خود دفاع کنند و پاسخ نقدهای ما را بدهند چرا که همانطور که پیشتر اشاره کردم، ممکن است منتقد نیز در اشتباه به سر ببرد و نقدش درست و به جا نباشد.
با توجه به آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که انتقاد یک اصلِ اساسی به منظور پیشرفت ما در زندگی شخصی و فعالیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و…است، منتقد چنانچه آدابِ انتقاد را رعایت کند دوست و دلسوز ماست و نه دشمن و بدخواه مان! بدون شک راه دموکراسی از درک درست جامعه از نقد و احترامش به منتقد می گذرد و تا زمانی که در برابر نقد درست و منتقد با اخلاق جبهه گرفته می شود، فرسنگ ها از دموکراسی فاصله داریم.


فضول محله 

شواهد تازه از علت مرگ ستار بهشتی...



دو روز پس از آن‌که وکیل ستار بهشتی از بازگشت پرونده‌ی او به دادسرا به دلیل نقص پرونده خبر داد، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، به نقل از یک آگاه به پرونده‌ی قتل این وبلاگ‌نویس نوشت که یک گزارش پزشک قانونی که در این پرونده وجود دارد، علت مرگ او را «خون‌ریزی داخلی و مغزی» در زمان بازداشت در آبان‌ماه ۹۱ عنوان کرده است
به گفته‌ی این منبع آگاه، این گزارش توسط یکی از پزشکان پزشکی قانونی پس از کالبدشکافی وی نوشته شده اما وکیل و خانواده‌ی ستار بهشتی به دلیل عدم دسترسی به پرونده تا مهرماه امسال، از جزییات آن بی‌اطلاع بوده‌اند.
این منبع با اشاره به این‌که گیتی پورفاضل پس از ارجاع پرونده به دادگاه در مهرماه امسال، موفق به مطالعه‌ی پرونده ۳۰۰۰ صفحه‌ای قتل موکلش و کپی گرفتن از گزارش مذکور شده است، اضافه کرد: «چون ما متوجه اصلاحات پزشکی نبودیم آن را به چند دکتر متخصص نشان دادیم. پزشکان متخصص توضیح دادند در این گزارش عنوان شده ستار دچار خون‌ریزی ریه، کبد، کلیه و زیر مخچه در مغز شده و همه پزشکان متفق‌القول بودند که ستار در اثر این خونریزی‌ها فوت کرده است.»
این درحالی است که پزشکی قانونی بدون توجه به این گزارش، اعلام کرده که هرچند ستار بهشتی در جریان بازداشت و بازجویی‌هایش مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته، اما این ضربات تاثیر مستقیم در مرگ وی نداشته و او احتمالا به دلیل “استرس” درگذشته است.
به دنبال آن بود که محمد شهریاری، بازپرس شعبه‌ی اول دادسرای امور جنایی تهران با استناد به نظریه رسمی پزشکی قانونی، تنها فرد بازداشتی در این پرونده را که یکی از بازجویان “پلیس فتا” به اسم “اکبر تقی‌زاده” را به قتل “شبه‌عمد” متهم کرد و پرونده را با وجود اعتراض گیتی پورفاضل، وکیل خانواده بهشتی به دادگاه عمومی تهران ارجاع داد.
با این وجود دادگاه که قرار بود در روز پنجم آبان‌ماه امسال برای رسیدگی به پرونده و نیز اختلافات میان بازپرس و وکیل تشکیل جلسه دهد، لغو شد و آن‌گونه که خانم پورفاضل، روز دوشنبه (۱۳ آبان-۴ نوامبر) به خبرگزاری ایسنا گفته، قاضی شعبه‌ی ۱۰۵۷ دادگاه عمومی تهران، «از پرونده نقص گرفته و آن را به شعبه اول بازپرسی دادسرای امور جنایی ارسال کرده است».
به گفته‌ی این وکیل دادگستری، «دلایل ذکر شده در کیفرخواست مبنی بر غیرعمد بودن قتل ستار بهشتی ضعیف است».
در همین حال، گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، که پیش از این نامه‌هایی را در اعتراض به عدم رسیدگی به پرونده‌ی قتل فرزندش به علی‌اکبر ناطق نوری، “رییس دفتر بازپرسی ویژه بیت رهبری” و بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل نوشته بود، هم‌زمان با اولین سال‌گرد این قتل، نامه‌‌ی تازه‌ای را به حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی نوشت و در آن از وی خواست تا به عنوان یک “حقوق‌دان” به سوگند خود مبنی بر دفاع از «حقوق شهروندی» ایرانیان ”پایبند” باشد و با رییس قوه قضاییه جمهوری اسلامی، برای “تسریع” در محاکمه قاتل فرزندش، “رایزنی” کند.
او در بخشی از این نامه که متن کامل آن در سایت کلمه منتشر شده، به پیشنهاد مالی ۲۰۰ میلیون تومانی اشاره کرده که در یک سال گذشته از سوی افرادی وابسته به بازپرس پرونده به او ارایه شده تا در مقابل از محاکمه قاتل فرزندش رضایت دهد. پیشنهادی که علیرغم در مضیقه‌ی مالی بودن، آن را رد کرده و «شرافت مادری‌اش قبول نکرده تا خون ستارش را به دارایی شیرین دنیا بفروشد».
گفتنی است ستار بهشتی، وبلاگ‌نویس ۳۵ ساله‌ای بود که علاوه بر وبلاگ‌نویسی، با اسامی مستعار در شبکه‌های اجتماعی مطالبی را در مخالفت با حکومت ایران منتشر می‌کرد. او بعد از چندین بار احضار و تهدید به بازداشت، روز نهم آبان ماه سال گذشته توسط ماموران “پلیس فتا” در منزلش در رباط‌کریم دستگیر شد و ماموران بعد از چهار روز، در ۱۳ آبان، خبر مرگش را به خانواده‌اش دادند. او چند روز بعد تحت نظر نیروهای امنیتی و با حضور حداقلی اعضای خانواده‌اش به خاک سپرده شد.
مراسم اولین سال درگذشت این وبلاگ‌نویس، روز نهم آبان‌ماه امسال بر مزارش در گورستان رباط‌کریم و با حضور چهره‌هایی چون نسرین ستوده، محمد نوری‌زاد و محمد ملکی برگزار شد.

داستان كوتاه - هرچه كنى به خود كنى...



مرد فقیرى بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست میکرد و او آنرا به تنها بقالى روستا مى فروخت. آن زن روستایی کره ها را به صورت دایره های یک کیلویى مى ساخت و همسرش در ازای فروش آنها مایحتاج خانه را از همان بقالی مى خرید. روزى مرد بقال به وزن کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، دید که اندازه همه کره ها ۹۰۰ گرم است. 
او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره ها را به عنوان یک کیلویی به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است.
مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: راستش ما وزنه نداریم که کره ها رو وزن کنیم ولی یک کیلو شکر قبلا از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار دادیم !

پستی از تاربرگ انسانم آرزوست

لطفا به احترام افراد اعدام شده به اشتراک بگذارید...



لطفا به احترام افراد اعدام شده به اشتراک بگذارید.



به راستی پست ترین جانوران نیز به تماشای مرگ هم نوعان خویش، نمی نشینند!



فرتور رخدادی عادی در ایران زمین را نشان می دهد! اعدام انسان ها و تماشای جان دادن شان توسط عده ای دیگر از هم نوعان شان! به راستی پست ترین جانوران نیز به تماشای مرگ هم نوعان خویش، نمی نشینند! ما کجای تاریخ ایستاده ایم و به کدام قهقرا رهسپاریم؟!

ادامه مطلب: http://goo.gl/GusSox

هفته دیگر گفتگویی با شاهزاده رضا پهلوی در کانال یک...



شهرام همایون : هفته دیگر گفتگویی با شاهزاده رضا پهلوی در کانال یک

برای داشتن یک جامعه سالم و شکوفا بایستی از جمهوری اسلامی گذر کنیم...


افزایش ازدواج موقت و بحران‌های اجتماعی ناشی از فقر، که ناشی از عدم مدیریت صحیح مسئولین در حل مشکلات و برخورد با آن در جامعه کنونی ماست.
برای داشتن یک جامعه سالم و شکوفا بایستی از جمهوری اسلامی گذر کنیم.
تنها راه نجات حمایت از شورای ملی ایران و برگزاری یک انتخابات آزاد است.

افزایش فقر در روی آوردن بسیاری از زنان در تن دادن به صیغه که از هیچ منزلت اجتماعی در جامعه برخوردار نیست، تعیین کننده است.
رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران نیز در ادامه یادداشت خود افزوده است: «مردی که به خود اجازه می‌دهد عقد پنهانی داشته باشد دیگر مجازات زندان را به دنبال ندارد چراکه مجوزش را از دادگستری دارد. آیا با این کار طلاق را کم کرده‌ایم؟ درحالی که هنوز علل و عوامل طلاق را به‌دست نیاورده‌ایم. هم‌اکنون طلاق هفت درصد افزایش یافته و ازدواج پنج درصد کم شده است. این بدان معناست که ۱۲ درصد افراد از بین رفته‌اند و هیچ‌کس دنبال علت نبود.
علت در فقر و تورم موجود جامعه است و اینکه درآمد افراد نسبت به سال گذشته ۸۰ درصد کاهش پیداکرده است. یعنی همه نسبت به سال قبل فقیر‌تر شده‌اند تا جایی که برخی حتی در ایجاد یک سرپناه برای خود و خانواده‌شان با مشکلاتی مواجهند. تا زمانی که علت‌هایی که باعث جدایی شود را برطرف نکنیم، طلاق افزایش یافته و روزبه‌روز ازدواج‌های رسمی به تعویق می‌افتد. عقد موقت نیز از این جهت که نیاز به رضایت پدر هم ندارد، مشکلات مضاعفی برای دختران و زنان جامعه به دنبال دارد. با این کار مشکل خانم‌ها را چندبرابر کرده‌ایم درحالی که آقایان راحت‌تر می‌شوند.
http://www.radiozamaneh.com/107993#.Un3fwuARxUQ

بازداشت ده‌ها شهروندپس از ناآرامی‌های سقز...



به گزارش وب‌سایت کُردستان میدیا، پس از برگزاری تجمع اعتراضی در میدان عقاب شهر سقز، خبر بازداشت بیش از ٨٠ شهروند از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی رژیم اسلامی ایران پخش شده است.

یکی از شهروندان شهر سقز به وب‌سایت کُردستان میدیا گفته است: "مورخه‌ی شانزدهم آبان‌ماه ١٣٩٢ پس از موج اعتراضات در رابطه با اعدام جوانان کُرد در کُردستان ایران، خبر بازداشت ٨٠ شهروند کُرد در شهر سقز منتشر شده است".

تاکنون اطلاعات دقیق و درستی در رابطه با موج بازداشت اخیر در دست نیست، اما نام شماری از بازداشت‌شدگان برای کُردستان میدیا مشخص شده است، اما به دلایل امنیتی و مطمئن‌نبودن در مورد بازداشت‌شان، از انتشار نام آنها خودداری می‌کند.

طی چند روز گذشته، پس از اعدام ٣ زندانی سیاسی کُرد در زندان‌های ارومیه، سلماس و سقز موجی از اعتراضات شهرهای سقز و مریوان را در بر گرفته و علی‌رغم حاکمیت فضایی امنیتی از سوی نیروهای امنیتی و لباس شخصی‌های رژیم اسلامی ایران جهت ایجاد رعب و وحشت در مردم، این اعتراضات برگزار شد.

جاوید شاهنشاه آریامهر...


ستار همواره از حشمت طبرزدی به بزرگی یاد می کرد و آقای طبرزدی هم بدیدارش رفت...


ستار همواره از حشمت طبرزدی به بزرگی یاد می کرد و آقای طبرزدی هم بدیدارش رفت تا ستار بداند که تنها نیست و برای همیشه در قلبهای ما جای دارد.
مادر ستار از این دیدار خوشحال بود و می گفت حس کردم ستار در جمع ماست.