۱۳۹۲ مهر ۱۸, پنجشنبه

دل نوشته مادر بهنود رمضانی به مناسبت آغاز دانشگاه ها...




 بهنود رمضانی قراء متولد سال ۱۳۷۱ در شهرستان قائم شهر مازندران دانشجوی ترم دوم رشته مهندسی مکانیک دانشگاه نوشیروانی بابل در اعتراضات جنبش سبز در چهارشنبه‌سوری ۱۳۸۹بر اثر ضربات باتوم نیروهای بسیج در میدان ۲۲ نارمک تهران کشته شد و جسدش به بیمارستان الغدیر تهران منتقل شد.
 روز ۲۶ اسفند ۱۳۸۹ خانواده بهنود رمضانی جسد وی را از پزشک قانونی تحویل گرفته و در روز ۲۷ اسفند، در روستای قراخیل از توابع شهرستان قائم شهر دفن شد.
مادر بهنود رمضانی به مناسبت ماه مهر و آغاز سال تحصیلی جدید برای دانشجویان، طی نامه ای که در اختیار ” کمپین صلح فعالان در تبعید” قرار گرفته، نوشت:
“بهنود جان، قسم به همان خون پاک ات که مسخ شدگان در قدرت و ثروت و شهوت بر زمین ریختند، تمامی جنایت کاران را به پای میز محاکمه خواهیم کشاند تا اعتراف کنند که چرا و به چه حقی تو و دیگر جوان های این مرز و بوم را بی گناه کشتند!؟ “
متن کامل این نامه به گزارش کمپین صلح فعالان در تبعید به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
آسمان خاکستری بود، خورشید نبود، جهان در خواب بود، ذهن ها مرده بودند، و در این زمان، پرده ها را برکشیدند، نمایش به پایان رسید، خون ات را شستند و جسم ات را دفن کردند، اما روح ات در لا به لای سوانح پر کشید . . .
زمین مات و مبهوت به نظاره ایستاد، زمان بی درنگ متوقف شد، و خدا به گریه افتاد . . .
همه می خواستند فریاد بکشند، بهنود، بهنود، بهنود . . .
اما حنجره ها را خون و بهت به سکته انداخته بود، از درون هیچ دهانی هیچ صدایی بر نمی خواست، فقط چشم ها خیره بود به عکس ات، تنها کلمه واحد در ذهن مان این بود، چرا . . . ؟!؟!
مردمان بر سر مزارت آمدند و گفتند بیامرزد تو را خدا، اما نمی دانستند که بهنود را حاجتی به آمرزش نیست . . .
آه بهنود، نبودی تا ببینی مادرت برایت خون می گریست و جلاد در فواصلی دور با خون تو پاشویه می کرد . . .
همان  وحشی های سنگ دل که خون پاک ات را بر زمین سرد ریختند، در همان مسلخ لجن آلود پای می کوبیدند و از ریختن خون ات مسخ شده بودند. . .
آن ها نه تنها نادم نبودند، بلکه از شادی در پوست خود نمی گنجیدند، آنها تو را از ما گرفته بودند. . .
گناه ات بی گناهی بود، پاکی ات آنها را می آزرد، آنها خون پاک ات را می خواستند و ریختند، ریختند، ریختند . . .  و ما هم چنان به صندلی خالی ات زل می زنیم و حسرت نبودن تو دل های مان را از جا می کند . . .
روزها از نبودن ات گذشت، داغ سرد ناشدنی نبودن ات بر دل مان روز به روز گذاخته تر شد و این درون پر آشوب مان را حس دادخواهی تسخیر کرد، آه بهنود عزیز، دو سال و نیم از آخرین حضورت در کنارمان گذشت، دو سال و نیم از پاشیدن خون ات بر دیوارهای دل مان گذشت، روزهاست که نیستی و فقط حسرت و اندوه و بغض و خشم بر دل مان هست. از آن زمان که جلاد خون ات را ریخت و تو را نداریم، هر روز از نبودن ات بر ما عمری می گذرد و همه فقط بهت زده با خون دل گریستیم و نگریستیم و کسی نبود تا فریاد بزند، ای بی رحم . . .  بهنودمان را از ما نگیر . . .
جلاد در فرسنگ ها دورتر با خون پاک ات غسل جنابت می کند و هم پالکی هایش به دورش می رقصند و ما هم چنان فقط سکوت کرده ایم . . .
تا کی باید خون و اشک دهان مان را ببندد!؟ . . . تا کی بر این جنایت خونین سکوت کنیم !؟
تا کی فقط نگاه کنیم و سکوت، تا بریزند خون بهنودها را . . . ؟!
ما را دگر تاب این سکوت رعب آلود نیست، می خواهم این بغض سنگین دردناک را از درون بشکنم و فریاد برآورم.
بهنود جان، قسم به همان خون پاک ات که مسخ شدگان در قدرت و ثروت و شهوت بر زمین ریختند، تمامی جنایت کاران را به پای میز محاکمه خواهیم کشاند تا اعتراف کنند که چرا و به چه حقی تو و دیگر جوان های این مرز و بوم را بی گناه کشتند!؟ تا دیگر نتوانند چون تو بهنودی را که جز آزادی چیزی نمی خواستی را بکشند. عزیز دلم، اطمینان داشته باش!
مادر بهنود رمضانی
مهر ۱۳۹۲



http://www.daneshjoonews.com

راه اندازی کمپین «یک لحظه با مجید توکلی» توسط تعدادی از فعالان دانشجویی...



جمعی از فعالان دانشجویی با ایجاد کمپینی، اقدام به جمع آوری عکس ها و پیام های شهروندان برای مجید توکلی، زندانی سیاسی و فعال دانشجویی محبوس در زندان رجایی شهر کرج  کرده اند.
مجید توکلی، دانشجوی رشته مهندسی کشتی سازی وعضو سابق شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر، در ۱۶ آذر ۸۸ پس از سخنرانی در جمع دانشجویان این دانشگاه در مراسم سالگرد روز دانشجو، در حالیکه قصد خروج از درب دانشگاه را داشت، همراه با ضرب و شتم شدید ماموران امنیتی برای سومین بار بازداشت شد.
وی در دی ماه همان سال به اتهام “اجتماع و تبانی علیه نظام”، “تبلیغ علیه نظام”، “توهین به رهبری” و “توهین به ریاست جمهوری” در شعبه ١۵دادگاه انقلاب اسلامی به هشت سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سیاسی و پنج سال ممنوعیت از خروج از کشور محکوم شد. او هم چنین در دادگاهی دیگر به ریاست قاضی مقیسه، به علت انتشار نامه از داخل زندان به مناسبت روز دانشجو، به اتهام “تبلیغ علیه نظام” به شش ماه زندان دیگر محکوم شد.
مجید توکلی، هم اکنون در زندان رجایی شهر کرج دوران محکومیت خویش را، بدون هیچ گونه استفاده از مرخصی از ابتدای بازداشت، در تبعید می گذراند و از حق دسترسی به تماس تلفنی نیز محروم است.
گردانندگان این کمپین در مورد هدف از ایجاد این کمپین میگویند: میخواهیم ثابت کنیم او را از یاد نبردیم و در این راه با پیشنهاد دوستان تصمیم به اجراى طرحى با عنوان “یک لحظه با مجید توکلى” گرفتیم. براى این مهم از شما میخواهیم تا همراه با این پوستر، تصویرى به یادگار گرفته و آن را براى این کمپین ارسال نماییدو یا میتوانید پیامی خطاب به او ارسال کنید تا ما آن را منتشر نماییم.
ایجاد کنندگان این کمپین هم چنین گفته اند:  از آنجا که در زمان آزادی مجید توکلی این صفحه را در اختیار وی قرار خواهیم داد پس تمام تصاویر و پیغام‌های شما را مجید خواهد دید.
گردانندگان این کمپین از مردم و فعالان سیاسی و دانشجویی در خواست کرده اند که برای دریافت تصویر با کیفیت بالا جهت چاپ به این لینکمراجعه کرده و تصاویر خورا را برای انتشار در صفحه فیس بوک به این آدرس ارسال کنند.


http://www.daneshjoonews.com/

بیانیه اعلام موجودیت سازمان رستاخیز نوین ایران...


سالگرد بنیان گزاری سازمان رستاخیز نوین ایران...


حسین شریعتمداری را بهتر بشناسیم...


فرمانده عراقی بسیج، سابقه دار در تجاوز و قتل و دزدی...


خلخالی جلاد خمینی در روزهای اول انقلاب...


سند جنایت خمینی علیه بشریت...


از هخامنشی تا خمینی از انسانیت تا جنایت...


ازدواج با فرزند خوانده ممنوع باید گردد!


مردم سنندج: ازدواج با فرزند خوانده ممنوع باید گردد!


سوء استفاده‌ جنسی از کودکان تحت عنوان ازدواج

حسین باقرزاده - ایران امروز

خبر مربوط به تصویب جواز ازدواج فرزندخوانده با سرپرست در مجلس اسلامی ایران بسیاری را شگفت‌زده کرده و به بحث‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی ایران دامن زده است. برای بسیاری قابل فهم نیست که چگونه در دوران معاصر کسانی پیدا می‌شوند که بر اساس درک خود از اسلام و یا به استناد فتوای فقیهان به یکی از نمونه‌های فاحش سوء استفاده جنسی از کودکان تحت عنوان «ازدواج» رأی می‌دهند و به آن لباس قانون می‌پوشانند. این خبر برای این دسته از مردمان تکان‌دهنده بوده است. ولی کسانی که با ماهیت نهاد ازدواج در فقه آشنایند و فرهنگ حاکم بر اندیشه فقیهان را می‌شناسند از تصویب چنین قانونی مبتنی بر فتوای این فقیهان شگفت‌زده نشده‌اند. در واقع، صدور احکامی از این قبیل کاملا با اندیشه‌های فقهی در مورد نهاد ازدواج همخوانی دارد و عمق انحطاط و فساد نهفته در این نهاد را، بر اساس آن چه که در فقه اسلامی آمده و در ایران قانون شده و رسمیت یافته است، به نمایش می‌گذارد.

ادامه مطلب در لینک زیر:
http://sepidedam.com/?p=18429

سوء استفاده‌ جنسی از کودکان تحت عنوان ازدواج...


خبر مربوط به تصویب جواز ازدواج فرزندخوانده با سرپرست در مجلس اسلامی ایران بسیاری را شگفت‌زده کرده و به بحث‌های زیادی در شبکه‌های اجتماعی ایران دامن زده است.  برای بسیاری قابل فهم نیست که چگونه در دوران معاصر کسانی پیدا می‌شوند که بر اساس درک خود از اسلام و یا به استناد فتوای فقیهان به یکی از نمونه‌های فاحش سوء استفاده جنسی از کودکان تحت عنوان «ازدواج» رأی می‌دهند و به آن لباس قانون می‌پوشانند.  این خبر برای این دسته از مردمان تکان‌دهنده بوده است.  ولی کسانی که با ماهیت نهاد ازدواج در فقه آشنایند و فرهنگ حاکم بر اندیشه فقیهان را می‌شناسند از تصویب چنین قانونی مبتنی بر فتوای این فقیهان شگفت‌زده نشده‌اند.  در واقع، صدور احکامی از این قبیل کاملا با اندیشه‌های فقهی در مورد نهاد ازدواج همخوانی دارد و عمق انحطاط و فساد نهفته در این نهاد را، بر اساس آن چه که در فقه اسلامی آمده و در ایران قانون شده و رسمیت یافته است، به نمایش می‌گذارد.
من چندی پیش، در نوشته‌ای تحت عنوان «صیغه، امتداد منطقی ‌نهاد ازدواج در ایران» به این نکته اشاره کردم که «ازدواج از دید سنت/فقه/قانون بر خلاف مفهوم لغوی و متعارف آن به معنای پیوند زناشویی یک «زوج» نیست.  این جا دو انسان [خودمختار] نیستند که به هم می‌پیوندند و یک زوج را تشکیل می‌دهند.  زن و مرد دو نقش کاملا متفاوت در این به هم پیوستن [شرعی مبتنی بر فقه] ایفا می‌کنند.  مرد جنسیت زن را به مالکیت خود در می‌آورد و زن جنسیت خود را به مرد واگذار می‌کند.  این رابطه کاملا یک طرفه است.»  این رابطه را می‌توان در عبارات مربوط به «عقد ازدواج» آن‌گونه که فقیهان مقرر کرده‌اند و بر آن لباس قداست پوشیده‌اند دید.  در این عبارات (که معمولا به زبان عربی ایراد می‌شود) به زن این نقش داده شده که (تن، نفس) خود را در برابر مابه‌ازایی مادی در اختیار مرد بگذارد و نقش مرد آن است که این عرضه را بپذیرد.  کاربرد هر عبارت دیگری که این رابطه یک طرفه را نقض کند ( و مثلا دو طرف به عنوان دو انسان مختار تعهد مشابهی نسبت به هم ابراز کنند) از دید فقه پذیرفته نیست و مشروعیت ازدواج را سلب می‌کند.  علاوه بر این، در بسیاری از این ازدواج‌ها شرکت آگاهانه یا رضایت «زن» لازم نیست و دیگرانی می‌توانند او را به «عقد» مردی در آورند.
بسیاری از حقوق نابرابر زن و مرد در قالب ازدواج از همین رابطه یک طرفه ناشی می‌شود.  مثلا نقش مرد در عقد ازدواج مفهوم باز بودن را در خود دارد و نقش زن مفهوم بسته بودن.  یعنی زن به وفاداری ‌جنسی در برابر مرد متعهد می‌شود، ولی از سوی‌ مرد هیچ تعهدی‌ بر وفاداری جنسی وجود ندارد.  زن تنها با یک مرد رابطه جنسی برقرار می‌کند، ولی مرد می‌تواند با زنان متعدد رابطه داشته باشد (جواز چند زنی و صیغه).  در وقع، نامیدن این رابطه به عنوان «ازدواج» یک نام‌گذاری غلط است.  این رابطه بر خلاف آن چه که ازمفهوم متعارف ازدواج بر می‌آید، یک رابطه از دو طرف بسته نیست.  علاوه بر این، قیمومیت مرد بر زن، در موارد زیادی، از حق اشتغال و انتخاب مسکن و خروج از خانه و سفر گرفته تا حضانت و سرپرستی فرزند از همین اصل ناشی می‌شود که زن خود را در اختیار مرد گذاشته است و مالکیتی بر بدن و جنسیت خود ندارد؛ او باید همیشه از مرد تمکین کند، هر حرکت و اقدام او که تمتع مرد از او را محدود کند باید با اجازه مرد باشد، و هر کودکی که ثمره این ازدواج باشد در درجه اول به مرد و در فقدان او به پدر مرد «تعلق» دارد.  تعلق کودک به مرد این قدر در فقه مفهوم مادی و ملکیت دارد که زن می‌تواند بابت شیر دادن به او از مرد پول بگیرد.
«تعلق» فرزند به پدر (و جد پدری) در فقه مفهومی عمیقا ملکی دارد و دست پدر را در رفتار و سوء رفتار با او (تا حد کشتن) تا حد زیادی باز می‌گذارد.  پدر می‌تواند فرزند را به کار بگمارد و محصول کار او را بردارد، او را به جنگ یا مأموریت‌های خطرناک دیگر بفرستد، و در صورت سوء استفاده از کودک یا بد رفتاری نسبت به او از مجازات‌های معمول در امان باشد.  برای نمونه، به موجب قانون مجازات اسلامی، پدری اگر فرزند خود را بکشد از مجازات یک قاتل معمولی (قصاص) در امان خواهد بود.  این امر دقیقا بر خلاف عرف جهانی و اصول انسانی است که اقتضا می‌کند بد رفتاری نسبت به افراد ضعیف و آسیب‌پذیر از سوی کسانی که سرپرستی آنان را به عهده دارند مجازات‌های سنگین‌تری را در پی داشته باشد.  قتل یک کودک بی‌دفاع به وسیله مردی که باید پناهگاه و حامی او باشد به مراتب از یک قتل معمولی فجیع‌تر و ضد انسانی‌تر است و مجازات سنگین‌تری را می‌طلبد، ولی در قوانین مبتنی بر فقه، این جنایت مجازات خفیف‌تری را به دنبال می‌آورد.  پدر، مالک کودک است و می‌تواند با او حتی به عنوان یک کالای قابل فروش نیز رفتار کند.
در این جا دو مقوله «ازدواج» و «مالکیت پدر بر فرزند» در فقه در هم می‌آمیزند و یکی از شرم‌آورترین و فاجعه‌بارترین مجموعه احکام ضد انسانی را از زبان فقیهان جاری می‌کند (و متشرعان حاکم آن را به عنوان قانون بر جامعه ایران تحمیل می‌دارند).  در مفهوم ازدواج از دید فقیهان، زنی که قرار است خود را به مرد واگذارد و مرد از او بهره جنسی بگیرد لازم نیست که عاقل و بالغ و مختار باشد، و بلکه مرد می‌تواند با کودک هم «ازدواج» کند.  راه این کار هم ساده است: کودک به پدر تعلق دارد، و او می‌تواند فرزند خود را به عقد مرد درآورد و مهر او را بگیرد و تصرف کند (به زبان ساده‌تر، او را بفروشد).  در این جا نهاد ازدواج مورد تقدیس فقیهان به سطح سوء استفاده جنسی از کودکان کاهش می‌یابد و ماهیت واقعی آن را روشن‌تر می‌کند.  فقیهان برای این که نشان دهند ازدواج در این جا همان هدف اصلی مورد نظر آنان یعنی حق بهره‌گیری جنسی از «زن» برای مرد را دنبال می‌کند از تصریح آن ابایی ندارند.  مثلا آیت الله خمینی صریحا (و بی‌پرده) می‌گوید: با همسر نمى توان تا پیش از رسیدن به نُه سالگى نزدیکى کرد… امّا دیگر انواع کامجویى همچون لمسِ با شهوت و در آغوش گرفتن و تفخیذ، حتّى با کودکان شیرخواره، اشکالى ندارد. (تحریر الوسیله، ص ۲۴۱، موضوع شماره ۱۲٫۶)
این اظهارات نشان می‌دهد که از دید فقیهان حاکم در ایران، ازدواج بر خلاف مفهوم لغوی و متعارف آن به معنای پیوند زناشویی یک «زوج» نیست، و بلکه وسیله‌ای است برای این که زنان و دختران برای بهره‌برداری جنسی به طور انحصاری در اختیار مردان قرار گیرد – و واژگان و عباراتی که برای اجرای آن مقرر و تجویز کرده‌اند دقیقا همین منظور را دنبال می‌کند.  علاوه بر این فقیهان از این نیز ابایی ندارند که شرم‌آورترین موارد سوء استفاده جنسی از کودکان حتی در سن شیرخوارگی را تحت همین عنوان ازدواج مجاز بشمارند و حتی پدران را تشویق کنند که دختران خود را پیش از بلوغ در اختیار مردان قرار دهند (از جمله، از امام صادق روایت می‌کنند که یک نشانه سعادت مرد، آن است که دخترش پیش از قاعدگی به خانه ی شوهر رود).
فقیهان حاکم بر ایران البته به بیان نظری این مفاهیم و احکام اکتفا نمی‌کنند و بلکه خود نیز غالبا مجری آن هستند.  محمدی ریشهری که سالیان درازی حاکم شرع جمهوری اسلامی بود و سدها نفر را به نام اسلام به کام مرگ فرستاد خود از اجرای سنت حسنه سوء استفاده جنسی از کودک تحت عنوان «ازدواج» در کتاب خاطرات خود یاد می‌کند که فقیه عالیقدر دیگری نیز او را در این راه مساعدت کرده است:
«در مدت اقامتم در نجف … در حجره آقای متقی با حاج اصغر آقا مشغول خوردن صبحانه بودیم که سخن از ازدواج به میان آمد.  اصغرآقا گفت: آقای مشکینی دختری دارد، ولی کوچک است می خواهی برایت درست کنم؟ …او در آن هنگام تقریبا نه ساله بود، قرار شد به طور خصوصی صیغه عقد اجرا شود، اما جشن ازدواج تا آمادگی یافتن وی به تاخیر افتد و بدین ترتیب مقدمات ازدواجم سامان یافت… مدت اقامتم در نجف حدود سیزده ماه شد. من هم …به مشهد رفتم.  پس از گذشت مدت کوتاهی … موضوع اجرای صیغه عقد مطرح شد. … عقد ازدواج ما … توسط آقای مشکینی …اجرا شد… قریب یکسال و نیم بدین منوال گذشت… با اینکه قرار بود جشن ازدواج ما چند سال بعد باشد، پیشنهاد کردم که هر چه زودتر انجام شود تا بتوانیم زندگی مستقل تشکیل دهیم. آقای مشکینی ابتدا با این پیشنهاد موافق نبود. دلیل مخالفتش هم کوچک بودن همسرم از نظر سنی بود، چون در آن هنگام یازده سال بیشتر نداشت، اما من موضوع را با جدیت پیگیری می کردم که همسر من است و شرعا حق دارم او را به خانه خود ببرم. … سرانجام با اصرار من ایشان راضی شد و جشن ازدواج ما در سال ۱۳۴۷ برگزار شد.»
اکنون موضوع جواز ازدواج فرزندخوانده با سرپرست را (که عملا به معنای «ازدواج» دخترخوانده با پدرخوانده است) باید در همین قالب دید: ابزاری دیگر برای تسهیل سوء استفاده از آسیب‌پذیرترین دختران جامعه تحت عنوان «ازدواج» برای مردانی که آنان را به «فرزندی» بگیرند.  سخن گفتن از «ازدواج» آنان هم چون ازدواج با دختران نابالغ افسانه‌ای بیش نیست.  این دختران کمترین قدرت و اختیاری در این «ازدواج» نخواهند داشت.  این واقعیت از مضمون گفتار کسانی که برای توجیه آن به تلاش برخاسته‌اند نیز مشهود است.  مقننان آن را به اجازه دادگاه موکول کرده‌اند تا دادگاه بر اساس «مصلحت» او تصمیم بگیرد.  یعنی که «انتخاب» دختر برای تن دادن به این «ازدواج» مطرح نیست، «مصلحت» او تعیین کننده است که آن هم از دست او خارج است.
تمام قضیه بر سر یک دختر نابالغ است که در مورد آینده خود حق انتخاب ندارد و اکنون می‌خواهند او را برای عمری در اختیار یک مرد قرار دهند.  پس مسئله چیزی جز سوء استفاده جنسی از کودکی بی‌پناه و بی‌دفاع تحت عنوان ازدواج نیست.  قانون از مصلحت دختر سخن می‌گوید و نه انتخاب او.  یعنی که مقننان می‌دانند که مسئله سوء استفاده جنسی از یک دختر نابالغ است و نه ازدواج مختارانه دو فرد آزاد.  در ذهن این مقننان و فقیهانی که احکام آن را صادر کرده‌اند،  او فرزند‌خوانده است پس به کسی «تعلق» دارد که او را بزرگ کرده است، او دختر است و می‌توان او را در هر سنی تحت عنوان «ازدواج» در اختیار مردی قرار داد، مردی که او را بزرگ کرده بیش از هر کس دیگری سزاوار تمتع از او است، او صغیر است و دادگاه مصلحت او را تشخیص خواهد داد.  بیچاره کودکی که تحت سرپرستی چنین افرادی قرار گیرد.  به گفته سعدی:
شنیـدم گوســـفـندی را بزرگـــی
رهانید از دهان و دست گـرگی
شبانگه کارد بر حلقش بـمـــالید
روان گوســـفند از وی بنــالید:
که از چنگال گـرگم در ربودی
چو دیدم عاقبت گـرگم تو بودی
ازدواج: مفهومی که در عرف به معنای پیوستن آزادانه و اختیاری دو انسان در یک زندگی مشترک با توافق یک‌دیگر است، در فرهنگ فقیهان به صورت وسیله‌ای برای تمتع جنسی مردان از زنان و دختران در رابطه‌ای یک طرفه در آمده است و برای توجیه انواع سوء استفاده‌های جنسی از دختران خردسال نیز به کار گرفته می‌شود.  این مفهوم از ازدواج در صیغه عقد به صورتی که از سوی فقیهان تنظیم و مشروع شناخته شده گنجانده شده است.  عقد اسلامی، به صورت رایج آن به معنای تقلیل موقعیت زن به حد یک وسیله تمتع جنسی برای مرد و جواز آزادی جنسی مرد است، و کمترین باری از احساسات لطیف و عاشقانه یا تعهدات انسانی متقابل دو طرف ازدواج در خود ندارد.  فقیهان با مشروع شناختن انحصاری و تقدیس این نوع از ازدواج، مؤمنان را به کاربرد کلمات و عبارات توهین‌آمیز صیغه عقد واداشته‌اند و بقای این نهاد منحط و فسادآلود را تضمین کرده‌اند.  برای تنظیم رابطه‌ای عاطفی در قالب ازدواج و جلوگیری از سوء استفاده‌های جنسی از کودکان تحت این عنوان باید تعریفی انسانی از این نهاد به دست داد و تعبیراتی متناسب در آیین آن به کار گرفت.  باید با انسانی کردن ازدواج راه‌های فروش دختران نابالغ و سوء استفاده‌های جنسی از کودکان را که تحت نام ازدواج در ایران صورت می‌گیرد کاملا قطع کرد.


http://sepidedam.com

سئوال یک فعال سیاسی از خاتمی دربارهٔ خمینی و شهوترانی با طفل شیرخوار...