۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

نقض فاحش حقوق بشر در ایران، راهکار موجود و امید به فردا...

article picture
 
مدت مدیدی است که ایرانیان به خاطر یک اشتباه در سالهای نه چندان دور درگیر ماجرایی به ظاهر ساده ولی بس پیچیده می باشند که در برخورد با آن چه از داخل و چه از خارج از ایران با رفتارهای متناقضی روبرو می شوند.

بله، مقوله حقوق بشر ماجرایی است که در ایران در ابعاد گسترده مورد نقض قرار می گیرد و دول خارجی و به خصوص اروپایی ها بر اساس منافع اقتصادی و ملّی خود با این موضوع برخورد می نمایند.

درحال حاضر حقوق بشر یکی از مهم ترین موضوعات در حقوق بین الملل معاصر است، حساسیت بسیاری نسبت به رعایت آن وجود دارد و استاد جهانشمول متعددی بر مدون کردن این حقوق کوشیده اند، در بسیاری از کشورها نهادها و کمیته هایی برای پیگیری این موضوع در نظر گرفته شده و یا حتی وزارتخانه ای یا سازمان مخصوص و در حداقل عنوان کمیته های صیانت با عنوان حقوق بشر تاسیس شده است. و نهایتاً در سازمان ملل نیز تلاش های مستمر دبیرکل پیشین سازمان ملل متحد منجر به ایجاد شورای حقوق به عنوان یکی از ارکان سازمان ملل متحد گردیده است، شورایی که با اختیارات اجرایی گسترده تری از سلف خود (کمیسیون حقوق بشر) از دو اهرم های اجرای تصمیمات سازمان ملل متحد می باشد.


رعایت کامل حقوق بشر از نگرانی های همیشگی سازمان های جهانی است.

ولی نگاه دیگر این ماجرا آنجاست که در برخی کشورها و از جمله ایران، این موضوع به هیچ وجه رعایت نمی شود و این عدم رعایت به صورت عُرف پذیرفته شدۀ ناشی از جبر و دیکتاتوری در آمده است. روزی نیست که خبری از نقض حقوق بشر در ایران را نخوانیم و نشنویم و اخبار مرتبط و یا محکومیت و . . . رژیم ایران در این باره را.


اگر سری به زندگی تن به تن افراد جامعه ایرانی بزنیم، خواهیم دید که به هر روی در یکی از ابعاد زندگی، حقوق انسانی وی نقض گردیده است، و به وضوح این نقض حقوق بشر در جامعه هویدا و مشهود است. از حقوق کودکان و زنان گرفته تا ابعادی به گستردگی شکنجه و تعدّی به حقوق اولیه انسانی.

زندگی افرادی که مورد این ظلم فاحش قرار می گیرند و حتی اطرافیان آنها نیز از تبعات آن مصون نیست و چه بسا مسبب برخی ناهنجاری های آتی برای ایران و یا هر نقطه دیگری که شخص در آن زندگی خواهد کرد نیز گردد. اگر بخواهم به تک تک این موارد بپردازم می بایست چند جلد کتاب بنویسم که در حوصله این مقاله نخواهد بود اما می خواهم به چند زاویه از این ماجرا به صورت کلی دقت نمایم.


یکی از ابعاد نقض حقوق بشر در ایران نقض حقوق افرادی است که متهم می باشند، در تعریف متهم نیز به شخصی که فعل و یا ترک فعلی را که مجازات دارد و قانوناً جرم است منتسب می کنند امّا این در مرحله ادّعا بوده که به اثبات نرسیده است گفته می شود و مطابق قانون اثبات جرم در دادگاه صالحه (که ایران از وجود چنین نهادی محروم است) انجام و مجازات آن نیز مطابق قانون و توسط قاضی عادل و مستقل (از وجود این آیتم نیز محروم هستیم) تعیین می گردد. در جریانات اخیر که وبلاگ نویسی که جانش از نقض ابعاد دیگر حقوق بشر در جامعه و بخصوص ظلم حاکم در جامعه بر قشر کارگری که خود از لحاظ تفسیری نقض فاحش حقوق بشر می باشد به لب آمده و زبان به انتقاد می گشاید که نه در سطح کلان جامعه، بلکه در محیطی بسیار محدود اقدام به درد دل و افشاء ماهیت این درد موجود در جامعه می نماید، آن قدر مورد آزار و شکنجه روحی و جسمی قرار می گیرد تا به طرز فجیعی به قتل می رسد و علیرغم وعده مسئولین رژیم که بعد از جهانی شدن این ماجرا به تکاپوی پوشاندن این اقدام مجرمانه افتاده اند، هنوز هیچ پاسخ روشنی در مورد علّت و عاملین این قتل و نقض حقوق اوّلیه این انسان بی گناه داده نشده و با سیاه بازی مرسوم رژیم، اقدام به برکناری یک افسر ارشد از شغل فعلی اش نموده اند، که به هیچ وجه پاسخگوی خیل پرسشهای داخلی و خارجی نیست و نخواهد بود و در بُعد دیگر نیز نقض حقوق اولیه یک مادر که عملا مجرم نیست ولی قاضی بنا بردفاع این زن به عنوان وکیل از حقوق اولیه موکلانش وی را به زندان محکوم کرده است، و تازه پس از زندانی نمودن، این مادر از ملاقات راحت با فرزندان محروم می گردد، حقی که مطابق قوانین ناقص جمهوری اسلامی به مادران زندانی دارای فرزند داده شده است. همچنین در اقدامی بسیار زننده اقدام به ممنوعیت خروج از کشور دختربچه این مادر می نمایند که نهایت بی شرمی در نقض آشکار حقوق بشر می باشد.



و در ابعاد دیگر نیز شاهد نقض حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی در ابعاد وسیع نیز می باشیم، البته باید خاطرنشان کرد که جمهوری اسلامی از این ابزار به عنوان فرار از بسیاری از معضلات داخلی و خارجی نیز استفاده نموده و می نماید، اگر به سیر اخبار و ماجراهای اتفاق افتاده پیرامون نقض حقوق بشر در ایران نگاه کنیم، خواهیم دید که در بزنگاه هایی که رژیم ممکن است به خاطر مسائل اقتصادی و یا سیاسی زیر سئوال برود اقدام به نقض حقوق بشر به صورت گسترده نموده و این ماجرا به خصوص در مورد اقلیت های دینی و قومی بسیار سهل و آسان بوده و ادامه آن با توجه به قوانین مجازات اسلامی و سیل اسلام گریزی ایرانیان بسیار ساده و کم هزینه تر می باشد، و در همین بزنگاه ها هست که بنگاه های خبری موافق و یا به نوعی وابسته به رژیم نیز اقدام به انتشار بسیار وسیع جهانی آن اخبار می نمایند تا اذهان عمومی از مسائل مد نظر حاکمان پاک شود.


انگار همین دیروز بود که کشورهای اروپایی که صدای انقلابی نوین از بطن مردم را شنیده بودند، اقدام به حمایت از جنبش سبز و محکومیت شرکت های فروشنده تکنولوژی های مربوط به سرکوب کردند و حالا در مقابل خیل عظیم نقض فاحش حقوق بشر سکوت اختیار کرده اند و در نهایت به صدور اطلاعیه هایی بسیار کلیشه ای اکتفا می نمایند.


دقیقا رژیم دیکتاتوری ایران نیز این را هوشمندانه فهمیده است که حقوق بشر مقوله ای است که می شود بر سر آن معامله کرد و تمام سروصداهای دولت های خارجی نیز به نوعی جنگ رسانه ای بیش نیست و به همین خاطر با نهایت گستاخی به انکار نقض حقوق بشر در ایران پرداخته حتی گستاخانه تر با صرف هزینه های کلان و ترفندهای نمایشی و گاهی نخ نما، و حتی گاهی پرداخت حق السکوت به دولت های دیگر در قالب عقد قراردادهای اقتصادی، اقدام به تبلیغات در جهت داشتنی جامعه بسیار آزاد و دموکرات در ایران کنونی می نماید.



در همین اوضاع و احوال و با آشکار بودن این همه موارد، اما شاهد این هستیم که جامعه جهانی نسبت به افرادی که از ایران به دلیل عدم وجود آزادی و امنیّت و نقض حقوق بشر به خارج گریخته و تقاضای پناهندگی در کشورهای متبوع آنها را دارند، سیاست دوگانه ای را پیش گرفته است و حتی در بسیاری موارد به ایرانیان گفته می شود که در کشور شما مشکلی برای شما وجود ندارد، پس به ایران بازگردید و اقدام به دیپورت این دسته از هم میهنان می نمایند. و جای این پرسش باقی است که اگر براستی و به فرض این که در ایران آزادی و دموکراسی وجود دارد و حقوق اولیه انسان ها رعایت شده و تامین گردیده است، چرا شما اقدام به تصویب قطعنامه هایی در محکومیت رژیم حاکم ایران می نمایید و اگر خلاف فرض بالا می باشد، چرا اقدامات جدی تری اعمال نمی نمایید و همینطور چگونه است که به فراریان از جنگهای قومی بسیار محدود در آفریقا به ظن احتمال وجود خطر برای آنها به راحتی پناهندگی اعطاء می کنید ولی در مورد افرادی که در صورت حضور در ایران قربانی تروریسم دولتی رژیم دیکتاتوری ایران قرار خواهند گرفت، این چنین عمل می نمایید؟؟؟

البته کم نیستند که از قبال نقض حقوق بشر برای خود عنوانی و اعتباری کسب نموده و در هرجایی خود را فعال حقوق بشر معرفی می کنند، درحالی که اقدامات آنها گاها آثار تخریبی بسیار بدی را در جامعه می گذارد که نتیجه ای جز معروف شدن برای این افراد به ظاهر کوشا نداشته و این افراد به نام رعایت حقوق بشر با زندگی خانواده های هم میهن خود بازی می کنند و یا افرادی که می خواهند از این عنوان برای خود زندگی در خارج از ایران مهیا کنند ولی این موضوعات اصل ماجرا را تغییر نمی دهد.


اما در پایان خدمت شما عرض می نمایم که در طی سالهای گذشته با وجود سکوت مجامع بین المللی و گاهی چشم پوشی استراتژیک از موضوع نقض فاحش حقوق بشر در ایران توسط دولت های جهان، در مواردی که ایرانیان همصدا و متحد اقدام به افشاگری و اقدامات اعتراضی پر سروصدا و یا تظاهرات های سراسری و منطقه ای نموده اند ، هم رژیم ایران و هم جامعه جهانی مجبور به عقب نشینی در برابر خواست و اراده ایرانیان آزاده و مبارز گردیده اند، و این گزینه برگ برنده ای برای تمامی فعالین واقعی حقوق بشر می باشد.


اما آیا راه حلّی برای پایان دادن به این معضل حاضر در ایران وجود ندارد؟ آیا همه درها برای تغییر در وضعیت کنونی حقوق بشر در ایران بسته شده؟ آیا راهی نیست که به حاکمان دیکتاتوری ایران نشان دهیم که از مصونیت دائمی به رغم بازی های سیاسی برخوردار نیستند؟

پاسخ این پرسشها این است که راه حل مشخصی در این زمینه وجود نداشته ولی از دسامبر سال 2011 که شاهزاده رضا پهلوی طرح شکایت از علی خامنه ای را مطرح نموده و آن را پیگیری می نماید، ارائه این طرح راهکار بسیار مناسبی برای دادخواهی هم میهنان مبارز داخل و خارج را فراهم آورده تا فارغ از مرزبندی های عقیدتی و گرایش های سیاسی و قومی خود با حمایت از این طرح و وادار نمودن جامعه جهانی به محکومیت علنی و بسیار قوی سردمدار رژیم دیکتاتوری ایران، به داستان غم انگیز نقض حقوق بشر در کشور سامان داده و درس عبرتی را برای دیکتاتورهای کنونی جهان و همینطور آیندگان ایران آزاد فراهم نمایند. این طرح می تواند آغازی باشد بر پایان سی و چند سال حکومت جهل بر مردم فرهیخته ایران، به امید آن روز زنده ایم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر