روزهای عمر تکرار نمی شوند اما غروب های بی حوصله و غمزده جمعه ها تکرار می شوند، جمعه مراسم هفت شهلا فرجاد آزاد برگزار شد.
مادران صلح در یک طرف مشغول آماده سازی مراسم افطار برای مادران و میهمانان روزه دار هستند، در سوی دیگر در تکاپوی برنامه ریزی برای انجام مراسم وزین و شایسته شهلای نازنین هستند.
عشق و مهربانی مادران تماشایی است با حداقل ها تلاش می کنند بهترین تزیین و زیباترین محیط را فراهم کنند. یکی رومیزی را می دوزد یکی شمعدانها را می آرید یکی از باغچه همسایه برگ می چیند یکی گلها را می آرید … با مادری که قرار است آش برای افطاری را بیاورد تماس می گیرند….
میهمانان که اغلب مادران هستند تک تک یا چند چند تا می رسند همسایه های شهلا می رسند بی شهلا برای همیشه!! همه آنها را نگاه می کنند و شاید شهلا آخرین میهمان باشد .
منتظر خانواده شهلا هستند و دو ردیف نخست را برای خانواده او خالی گذاشته اند پروانه جان هدایت میهمانان را به جاهای تعیین شده به عهده دارد.
مراسم آغاز می شود مادر مهربان صلح حمیده ابراهیمی با کلماتی زیبا سخن آغاز می کند و تقاضای یک دقیقه سکوت برای شهلا و هاله، یاران مهربان مادران را دارد
همه می ایستند و صدای خاموش گریه ها حس می شود.
مادر توانمند و فهیم صلح زهره تنکابنی پشت میز خطابه می نشیند و از تاریخ زندگی و مبارزاتش از اوان جوانی سخن می گوید انگار شهلا دوباره با ما سخن می گوید! همه این ها را می دانیم نمی دانم چرا با گوش جان می شنویم. اصلا هر چه از شهلا بگویند این روزها بیشتر دوست داریم.
دو سخنران بعدی از خانواده شهلا هستند هر یک مطالبی در مورد شهلا می گویند و از دوستانش قدردانی می کنند.
نسرین آل آقا همسایه، دوست؛ یاور، غمخوار و پرستار شهلا تا آخرین جرعه مرگ با او بوده است. رو به روی مادران می ایستد و نقل پریشانی و تنهایش را با ما گفت و نامه تسلیت دوستان و خیرین موسسه گیتامهر را که برای شهلا نوشته بودند و یکی از بستگان شهلا برایمان نامه ای خواند که هنوز عشق شهلا به کودکان بم را روایت می کند. نامه ی کودکی از بم را می خواند که خود هم اکنون مادر است و نامه ای عاشقانه به کفیلش دکتر فرجاد نوشته است می دانی مهربانی ها نمی مانند و تکثیر می شوند.
مادر صلح فهیمه آوازی پر مهر می خواند و مادران با او همراهی می کنند لی لی فرهادپور یک گزارش کوتاه به روایت تصویر از زندگی شهلا نمایش می دهد که روی هر تصویر روایتی از دوستی در سوگ شهلا نقش می بندد مورد تشویق جمع قرار می گیرد
مادرسهراب آخرین دیدار کننده با شهلا پشت میز خطابه می آید . از شعور و همراهی های مهربان دکتر شهلا زمانی که همسرش بیمار بوده سخن می گوید و مدام حسرت کم دیدن شهلا را در روزهای سخت بیماری یاد آور می شود .
پزشک شهلا سخن از مرور روزهای درمان و عوامل موثر پیرامونی و زیست محیطی در بروز این بیماری می گوید چقدر انسان شجاعی به چشم می آید تلخی ها را علمی بررسی می کند.
مینو مرتاضی نگین زیبا ی مادران پشت میز خطابه ایستاده لحظه به لحظه آخرین سفر با شهلا تا خاک را گزارش می کند آنچان می گوید که تمام حس تلخی و تنهایی اش را منتقل می کند و با اشعاری از مولانا احساس را جان می بخشد مهمانان از پس پرده اشک او را به نظاره نشسته اند در برگشت مادران او را در آغوش می کشند .
مادر صلح اکرم مصباح متنی زیبا که از دل افراخته اش برخاسته ؛برایمان می خواند مورد تشویق قرار می گیرد و سپس مادر صلح خوش سخن و توانا فرشته جمشیدی چنان از ماندگاری عشق در این سرای خاکی می گوید که التیامی بر جانهای عاشق مادران می شود .
دوباره فیلمی را لیلی فرهاد پور از مراسم خاکسپاری که نگاهش بیشتر به مادران صلح جا مانده ازبا سفر شهلا ست به نمایش می گذارد. موسیقی فیلم انتقال حس آنروز را بدوش می کشد کار زیباست و یکی از توانایی های این مادر صلح آشکار می شود
مادر صلح محجوب سرودهای صلح و عشق می خواند مادران دیگر همراهی می کنند. با بخش ربنا و اذان مراسم خاتمه می یابد انگار مادران صلح خستگی نمی شناسند با مهر به پذیرایی از میهمانان می پردازند.
یک نفر از کنارمان گذشت /چه سرعتی دارد زمان / زمان را پشت سر گذاشت/ فکر می کنم چرا پابه پایش ندویدیم/ هاله و شهلا از زمان عبور کردند/ تنها به نظاره ایستادیم .
گزارشگر یک شهلای دیگر
جمعه بیست و هشتم تیر ماه نود و دو
سایت “مادران صلح ایران”
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر