۱۳۹۲ دی ۲۴, سه‌شنبه

"هیس دختران نباید فریاد بزنند"



دختران نباید خاموش بمانند. 
فیلم "هیس دختران نباید فریاد بزنند" نقبی به اعماق بیحقوقی در جامعه ایران

فرشاد حسینی

فیلم هیس دخترها فریاد میزنند اثر درخشان پوران درخشنده کارگردان و فیلمساز تیز و عمیق بین یکی از مهمترین آثار هنری و سینمایی است که نقبی عمیق و هنرمندانه به اعماق ریشه های زن ستیزی در جمهوری اسلامی میزند. فیلم از روایت یک دختر محکوم به اعدام به موضوعات مهم و عامتر حقوقی ، سیاسی واجتماعی در زمینه زنان، کودکان، سیستم قضایی جمهوری اسلامی، مسئله اعدام میپردازد و لای و لجن متعفن این سیستم را بیرون میریزد. ماجرای فیلم حکایت دختری است که در سن هشت سالگی مورد سو استفاده جنسی قرار گرفته و این واقعه چنان در روح و جان این دختر تاثیر مییگذارد تا اینکه شبی که میخواهد ازدواج کند با شندین صدای التماس دختر بچه ای که مردی به زور قصد تجاوز به او را داشت، به یاری او شتافته و مرد تجاوزگر را به قتل میرساند. دختر طبق قوانین قصاص جمهوری اسلامی به جرم قتل عمد به اعدام محکوم شده و علیرغم تلاش های گسترده وکیل و بعدا همکاری نامزد دختر برای جلوگیری از اجرای قانونی این حکم در نهایت در حالیکه فریاد میزند صدایش با طناب دار خاموش میشود اما پژواک صدایش ذهن و روح و وجدان تماشگر را شخم میزند.

تمام فیلم حول بررسی فاکت های قانونی و حقوقی برای تبرئه کردن دختر از حکم اعدام دور میزند و در چرخش یافتن فاکت ها و ادله های قانونی برای دفاع از محکوم فیلم وارد زوایای دیگری از زندانگی دختران میشود. دختران خردسالی که معصومانه در سکوت تلخ و دردناکی قربانی سو استفاده جنسی میشوند ، تا تابوها و هنجارهای پوسیده و عقب مانده فرهنگ اسلامی که مانند تارهای عنکبوتی سکوت و کرنش را به این دختران قربانی تحمیل میکند. از هنگام دستگیری دختر و تا زمان اجرای حکم گام به گام حلقه های نقد قانون قصاص بیشتر و سنگین تر میشود. در فیلم کسی جز نماینده دادستان نیست که از قصاص دفاع کند. همه علیه قصاص اند. همه قصاص را عادلانه نمیدانند. از هم بندی های دختر محکوم به اعدام تا سربازان و نگهبانان زندان. از بازپرس تا قاضی پرونده همه کلافه اند همه مستاصل اند. از زوایای زندگی تلخ و دردناک دختر محکوم اعدام غیر انسانی بودن و ناعادلانه بودن این قانون چنان برجسته میشود که نه تنها محکم به اعدام و خانواده و نامزد و وکیلش که حتی بازپرس پرونده و قاضی پرونده نیز احساس نارضایتی از اجرای این قانون میکنند. بازپرس پرونده در مواجه با این پرونده و علیرغم اینکه میداند اجرای قانون قصاص اجرای عادلانه و انسانی نیست در نهایت تصمیم میگیرد کارش را تغییر دهد. و قاضی پرونده نیز در آخرین ساعات دنبال در حسرت یافتن فرصتی است که قانون قصاص به اجرا در نیاید. اما قصاص مهمترین رکن حقوقی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است.

فیلم عملا ناممکن بودن اقدامات حقوقی در مبارزه با قانون قصاص یا بعبارتی در قانون تولید ادم کشی دولتی به روشنی نشان میدهد. دختر در دادگاه میگوید: " حالا شما می گوييد از خودم دفاع كنم؟ از كی دفاع كنم! از يك جسد! من كشته شدم، وقتی هشت سالم بود كه كشته شدم، اما هيچ كس دنبال قاتل من نگشت، هيچ كس." و وکیل مدافع بعنوان آخرین دفاعیه اش میگوید: " در پایان به عنوان آخرین دفاع حرفی ندارم به جز...به جز گریه برای متهم."

فیلم با فریاد دختر هنگام اعدام به پایان میرسد و این فریاد در واقع طنین این پیام مهم است که دختران نباید خاموش بمانند. هیچ قانونی در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ناجی زنان و دختران نیست. با هیچ قانون جمهوری اسلامی نمیتوان حقوق زنان و دختران را کسب کرد. قوانین جمهوری اسلامی تا مغز استخوان ضد زن اند. و آنجا که عدالت و برابری و انسایت در عرصه حقوقی و قضایی تجسم عینی پیدا نمیکند، سیاست تغییر قانون ضرورت میشود. سیاستی که در فیلم هیس در غالب فریاد و اعتراض نمودار میشود. فریاد زن در هنگام اعدام در فیلم هیس واقع ضرورت چنگ انداختن به یک مبارزه سیاسی برای تغییر این قوانین ظالمانه و ایجاد عادلانه ترین و انسانی ترین قوانین در سیستم قضایی جامعه است. قوانین عادلانه ای که سلامت روحی و جسمی افراد جامعه از کودکان تا سالمندان را تضمین کند. قوانینی که حتی بیماران جنسی را نه اعدام بلکه مداوا کند. قوانینی که قتل را به سیکل اجتناب ناپذیر زندگی روزانه جامعه تبدیل نکند. سیكل اعدام برای قتل و قتل برای اعدام. شهروند میکشد چون دولت میکشد و دولت میکشد چون شهروند میکشد.

آنجا كه بيعدالتى خود به قانون بدل ميشود، سياست بايد عدالت را به قانون بدل كرده و انرا متضمن كند.

ديدن اين فيلم و مشاركت در فضاى نقد ان را به همه توصيه ميكنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر