۱۳۹۲ بهمن ۱۹, شنبه

پاداش ۳۵ سال غفلت، بی تفاوتی و نشستن در تاریکی، سبد حقارت و بردگی است!



ملت های آزاد

ملت هایی به دموکراسی میرسند و آزادند که آزادانه بیاندیشند و آزادانه عمل کنند. آنان در برابر ظلم و ستم و یا کجروی سیاستمداران هیچگاه تسلیم نشده، و هرگز با رژیم و زورگویان کنار نخواهند آمد. آنان تا می توانند به کمک هم و دست در دست یکدیگر،  در برابر دیکتاتورها  می ایستند و به مبارزه و چالش می پردازند. چنانچه نتوانند رژیم را از عملکرد نادرست و زورگویانه باز دارند، دست کم خود را از شرکت در هر محفل رژیم کنار کشیده و صحنه را همواره خالی می کنند. آنها در کارهای روزانه خود اعم از اداره، کارخانه و یا کارگاه، دلسردانه و با خونسردی دست به کار می زنند. اینگونه مبارزه منفی می تواند به سرعت و در زمانی کوتاه چرخ هادر گردش رژیم خودکامه را از کار بیاندازد و آنان را به ستوه آورده و از کار بیاندازد،
اینها جوانان خارج از کشور و یا کسانی هستند که رژیم آنان را به خارج فرستاده تا  که تنور رژیم را گرم نگاه می دارند و سر هربزنگاهی حضور دارند. رژیم، جوانان مزدور و مستمند زیادی را با پول خریده، در درون و برون کشور از آنان به عنوان سیاهی لشکر و طرفداران خود استفاده می کند. در عکس مزدورانی هستند که ظاهراً به عنوان تحصیل و در حقیقت زیر پوشش سفارت های ایران در بیرون کشور به تبلیغ برای رژیم می پردازند، و در صورت لزوم در برابر ملت می ایستند و برای آزادی خواهان درد سر ایجاد می کنند رأی دادن مردم در ایران، بقای این حکومت خونخوار و ضد انسانی است و رژیم را برای سالیانی دیگر پا برجا نگه می دارد.

و ملت های دربند

ملت های بی اندیشه و بی تصمیم و یا دنباله رو، از خود هدف و انگیزه ای ندارند و همیشه متکی و وابسته به یک و یا گروهی بنام رهبر، پیشوا، فرمانده اند که با خواست و نیت آنان هرکاری را انجام دهند. به گفته دیگر ملت های در بند آنهایی هستند که همواره اسیر شیخ و شاه بوده و رهایی نیافته اند. اینگونه ملت ها، مانند کودکان بی اراده به دنبال قیم و سرپرست، و وکیل و وصی می گردند، و به آسانی اراده و سرنوشت خود را در اختیار حاکمان و احیاناً زورگویانی قرار می دهند. زورگویانی که نمی توانند در برابر آنان ایستادگی کنند و نا خشنودی خود را از طرحی و برنامه ای اعلام نمایند.
ملتی که به امت تبدیل شد و صدایش هم در نیامد، سزاوار رسیدن هرگونه بی حرمتی، جسارت، زورگویی، و ظلم و ستم آخوند مفتخور و فرومایه است.
اتکاء و وابستگی دینی نیز یک نمونه بی اختیاری، بی تصمیمی، و در نهایت تسلیم پذیری است.

و حال، ملت ایران

شوربختانه، ملت ایران از چند هزار سال پیش تسلیم دو نیرو و دو گروه زورگو و متجاوز بوده است؛ نخست شاهان خودکامه و زورگو و دیگر، سوداگران و دکانداران دین می باشد. این دو اهرم قدرت ملت ایران را همواره در زیر منگنه فشار و نیروی خود قرار داده، و آنها را از هر تصمیم گیری و به کار انداختن اندیشه خود باز داشته است.
اعتصاب غذای چند نفر و یا رأی ندادن و شرکت نکردن عده ای کم در مجلس آخوند و یا تظاهرات با تعداد کم در برابر بیشتر مردم که به خواب رفته و حرکتی از خود نشان نمی دهند، کاری از پیش نمی برد. اینها رمز پیروزی آخوند و سواری گرفتن آنان از ما است.

۱۴۰۰ سال بردگی

اجداد ما ۱۴ سده زجر و جور تازی و تازی نژادان را پذیرفتند، بدانان بیگاری دادند و خود را ارزان فروختد. زیرا ملت ایران خود را در برابر حاکمان کشور و دکانداران دین، دست بسته، بی اراده، و بدون هرگونه خرد زایی و اندیشه می دانست. همین بی ارادگی و تسلیم پذیری، آنان را بدون هرگونه اندیشیدن و تعقلی به سوی آخوند پاچه پاره و حقه بازی بنام خمینی راند و دست بسته تسلیم آنان نمود.
این فرتور دستاورد ۳۵ سال حکومت آخوندهای جنایتکار و روباه صفت بر کشورمان نشان می دهد. اینها همه زائیده بی خبری، بی توجهی، و تسلیم پذیری ما است. آنچه آخوند بهر سر ما و کشورمان آورده نتیجه بیحالی و تفرقه و جدایی میان همه گروههای مملکتمان است.

۳۵ سال خفت و درماندگی

بیگمان، ۳۵ سال گذشته در تاریخ کشورمان را باید دوران کامل بردگی و سر شکستگی ملت ایران دانست. شرکت در انتصابات و یا افتضاحات قانون اساسی رژیم اسلامی در ۱۴ فروردین ۱۳۵۸، بنام روز نحس و پلید جمهوری اسلامی، بزرگترین اشتباه تاریخی و نهایت بی خردی و بدون هرگونه اندیشیدن ملت ایران در سرتاسر تاریخ ۱۴۰۰ ساله به شمار می رود. ملت ایران با اینکار، سند بدبختی و نیاز به قیم و سرپرست داشتن خود را امضاء کرد. به راستی، سند نوکری، و بردگی….
شوربختانه ملت نجیب و فراموشکار، در این سه دهه گذشته به همه سازهای رژیم رقصید. هر چهار سال یکبار، در افتضاحات ولی فقیه شرکت نمود، و بی منطقی و نیاندیشیدن خود را به اثبات رسانید. زشت ترین و ناهنجار ترین عملکرد ما ملت فراموشکار، شرکت در انتخاب روباه بنفش بود.
فرتور محل اخذ رأی را در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نشان می دهد. گویی در آن روزها ایرانیان عقل خود را به طور کامل از دست داده و توانایی اندیشیدن نداشتند و همه شان با شور و شوق به حکومت اسلامی و قوانین ضد انسانی آن و خمینی جنایتکار رأی دادند. با اینکار، و با این رأی دادن، ما سند بردگی و نوکری را امضاء کرده، کشور، مال، جان، و ناموس خود را در اختیار آخوند فرومایه که از زالوها و مفتخورهای اجتماع هستند، سپردیم. به راستی ننگ براین حماقت و بی فکری ما!.

از آنچه گذشت:

آیا ۱۸ میلیون نفری که به این مردک بی اراده و شریک دزدان رژیم رأی دادند، هرگز تصور می کردند، که بازهم بازیچه روباه گری و حقه بازی آخوند قرار گرفته اند؟. آیا ملت سربلند و روشنفکر ایران از تجربه تلخ سه دهه خود نتوانست آخوند جنایتکار و دغل را درست بشناسد که بارأی دادن خود در سال گذشته رژیم در حال سرنگونی و فروپاشی را جان تازه بخشید و مانع سقوط آن شد؟. آیا گرفتن یک سبد چند کیلو برنج و روغن آنهم با آنهمه خفت و خواری و سرشکستگی که تنها می تواند خوراک یک روز خانواده ای را تأمین کند، برای ملتی که روی نفت و گاز و صدها معادن دیگر خوابیده، به چه معناست؟.
روحانی و خلخالی ثابت کردند که بزرگترین جنایتکاران و قاتلین اقوام ایرانی به ویژه کردها بوده اند. حال چگونه ۱۸ میلیون ملت بی خبر به این روباه بنفش رأی دادند و رژیم را از فروپاشی نجات بخشیدند؟!.
آیا این اوج بدبختی و بیچارگی ما نیست؟. آیا ما این چنین ذلیل، بی اراده، بی اختیار، و بی تفاوت شده ایم که شماری آخوند فرومایه که هم عمر کاسه گدایی اشان در دست و به سوی ملت دراز بود، اکنون چنین ما را بیچاره و درمانده کند که ما کاسه گدایی به دست به دنبال آنان باشیم؟. آیا جمعیت ایران که نزدیک به ۷۰٪ جوان قدرتمند بوده، که بیشتر آنان روشنکفر و نیک اندیش و به مسائل ایران و سیاست جهانی آشنایی دارند چگونه می توانند این خفت و سرشکستگی و دست گدایی به سوی آخوند فرومایه دراز کردن رو توجیح کنند و بازهم ساکت بمانند؟. ذهی شرمساری، درماندگی و اوج فروپاشی ملت کشتی به گلل نشسته و جدا و متفرق از یکدیگر… به راستی باید به حال ما ملت بی تصمیم و اراده گریست که چنین درمانده و ناتوان مانده ایم.
جدال و دعوا بر سر چند کیلو برنج و روغن، خوانندگان ما ببینند که ما ملت ایران چه نکبت و بدبختی به سر خود آوردیم. ما که رژیم جنایتکار و غارتگر را ۳۵ سال بر سر قدرت نگاه ذاشته ایم، از هرجهت و در هرمورد مقصر و گناهکاریم و همه این ناکامی ها و خفت و خواری ها را خودمان برای خود ساخته ایم. ما باید خود را سرزنش کرده و گناهکار بدانیم و نه رژیم اشغالگر!.
جدال و دعوا بر سر چند کیلو برنج و روغن، خوانندگان ما ببینند که ما ملت ایران چه نکبت و بدبختی به سر خود آوردیم. ما که رژیم جنایتکار و غارتگر را ۳۵ سال بر سر قدرت نگاه ذاشته ایم، از هرجهت و در هرمورد مقصر و گناهکاریم و همه این ناکامی ها و خفت و خواری ها را خودمان برای خود ساخته ایم. ما باید خود را سرزنش کرده و گناهکار بدانیم و نه رژیم اشغالگر!.


فضول محله 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر