۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه
مسعود ده نمکی قاتلی که این بار ۵ همکار خود را به معراج فرستاد!
ده نمکی کیست؟
مسعود ده نمکی از عوامل اصلی انصار حزب الله است که در ده هفتاد با اصلاحات خاتمی مخالفت کردند . اوج این مخالفتها درگیری مستقیم او در “حادثه کوی دانشگاه تیر ۱۳۷۸” است که به کشته و زخمی شدن دانشجویان بی گناه انجامید. او در روزنامه “یا لثارات ” بارها اصلاحات را کوبید و از قتلهای زنجیره ای حمایت کرد.
وی سردبیری هفتهنامه «شلمچه» و «جبهه» و ماهنامه «صبح دوکوهه» را برعهده داشت. همچنین در دوران قدرت اصلاحات از منتقدین دولت خاتمی بود. او همچنین پیشتر از منتقدین دولت هاشمی رفسنجانیبود و با لحنی گزنده و تند به انتقاد از این دولتها میپرداخت.
قتلهای زنجیره ای
مسعود ده نمکی در دهه هفتاد دست به قلم برد و با جمع کردن بسیجیان طرفدار رهبر از طریق مقالات تند خود ، جوی خصومت بار و خشن را برعلیه نویسندگان و روشنفکران باقیمانده براه انداخت. از این راه او راه را برای توجیه قتلهای زنحیره ای باز کرد.
او درباره قتلهای زنجیرهای گفتهاست:
«حذف معاندین» جزو برنامهٔ نظامهای مختلف دنیاست که از راههای گوناگون صورت میگیرد. در مورد افرادی که نامشان در پروندهٔ قتلهای زنجیرهای مطرح است (متهمان) نیزـ به دور از گرایشهای سیاسی ـ باید گفت به وظایف قانونی خود یعنی «حذف معاندین» عمل کردهاند. در یک سیستم، همان طور که عدهای مشغول جمعآوری اطلاعات هستند، عدهٔ دیگری هم مأمور حذف دشمنان میباشند و معمولا از دستهٔ دوم که زحماتشان بیشتر از سایرین است، کمتر تقدیر و تشکر میشود
«حذف معاندین» جزو برنامهٔ نظامهای مختلف دنیاست که از راههای گوناگون صورت میگیرد. در مورد افرادی که نامشان در پروندهٔ قتلهای زنجیرهای مطرح است (متهمان) نیزـ به دور از گرایشهای سیاسی ـ باید گفت به وظایف قانونی خود یعنی «حذف معاندین» عمل کردهاند. در یک سیستم، همان طور که عدهای مشغول جمعآوری اطلاعات هستند، عدهٔ دیگری هم مأمور حذف دشمنان میباشند و معمولا از دستهٔ دوم که زحماتشان بیشتر از سایرین است، کمتر تقدیر و تشکر میشود
یورش به کوی دانشگاه
در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ با برنامه هماهنگ گروه “انصار حزب الله” به کوی دانشگاه حمله کردند که گروهی از افراد بی دفاع در آن کشته و زخمی شدند.شاهدان از هدایت و حضور او در اجرای این عمل وحشیانه حکایت کردند.
خانواده مقتول کوی دانشگاه پس از آن که دیدند بیدادگاه رژیم همه عوامل قتل فرزندشان را آزاد کرد به او نوشتند :
“۱۸ تیر ۱۳۷۸، عزت را شبانه و تک وتنها به گوشهای کشاندی و با ضربات چاقو، زنجیر خودت و دوستانت عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلام شهر (فرمانده سپاه) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید… هر چند که ما تک وتنها بودیم و هستیم و زورمان نرسید که شما را به پرونده دادگاه ۱۸ تیر بکشانیم ولی مطمئن باش خداوند تو را به دادگاه خودش خواهد کشید و دیگر آنجا نه رهبری هست و نه سپاهی و نه دیگر کسی که تو را تبرئه کند.”
“۱۸ تیر ۱۳۷۸، عزت را شبانه و تک وتنها به گوشهای کشاندی و با ضربات چاقو، زنجیر خودت و دوستانت عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلام شهر (فرمانده سپاه) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید… هر چند که ما تک وتنها بودیم و هستیم و زورمان نرسید که شما را به پرونده دادگاه ۱۸ تیر بکشانیم ولی مطمئن باش خداوند تو را به دادگاه خودش خواهد کشید و دیگر آنجا نه رهبری هست و نه سپاهی و نه دیگر کسی که تو را تبرئه کند.”
توبه و تکذیب آن
در گیرودار پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری دهم ایران، وبلاگ شخصی دهنمکی در مطلبی با عنوان «توبه نامه» به برائت از عملکرد گذشته خود و رویه سید علی خامنهای پرداخت. این مطلب در کنار تمام مطالب وبلاگ او پس از مدتی بدون هیچ توضیحی حذف شد.
ده نمکی در قالب جدید وبلاگ خود و در اولین مطلب آن گفت که وبلاگش توسط «دوستان طرفدار آزادی بیان» هک شده است و انتساب مطالب قرارگرفته روی وبلاگ در این مدت به خود را تکذیب کرد و آن را جعلی دانست.اما از مطالب بعدی وبلاگش می توان فهمید که این آقای تندرو ،کمی نرم شده است! اما آیا با یک توبه نامه (که از ترس رهبر حذفش کردی) می توانی خونهایی که با قلمت ریختی را بازگردانی “آقای کارگردان”؟
آقای کارگردان!
مسعود ده نمکی با ساختن “فقر و فحشا” نشان داد که آنقدر حامی دارد که بتواند کارهایی بسازد که دیگران رانت و پارتی آن را ندارند.
او پس از فروش فیلم طنز “مارمولک” به این فکر افتاد که از این امتیاز “پارتی ” خود استفاده کند و فیلمی طنز آمیز از جنگ ایران و عراق بسازد.فروش این فیلم نشان داد مردم ایران اهمیت نمی دهند پول خود را برای خرید فیلمی هزینه کنند که کارگردانش یک قاتل و حزب اللهی مفت خور باشد! این چنین است که بزرگی چون “بهرام بیضایی” باید از تیغ سانسور خسته شود و از ایران برود و کسی چون آقای “نمکی” بشود “آقای کارگردان” .
او پس از فروش فیلم طنز “مارمولک” به این فکر افتاد که از این امتیاز “پارتی ” خود استفاده کند و فیلمی طنز آمیز از جنگ ایران و عراق بسازد.فروش این فیلم نشان داد مردم ایران اهمیت نمی دهند پول خود را برای خرید فیلمی هزینه کنند که کارگردانش یک قاتل و حزب اللهی مفت خور باشد! این چنین است که بزرگی چون “بهرام بیضایی” باید از تیغ سانسور خسته شود و از ایران برود و کسی چون آقای “نمکی” بشود “آقای کارگردان” .
انفجار مواد منفجره سر صحنه فیلم برداری
کشور ما پر است از مدارک دانشگاهی دکترا برای مسئولان! همه دکترا دارند! اما دریغ از یک جو سواد! هیچ چیز سر جایش نیست! براستی “خر تو خر ” برای وضعیت ایران کم است. پول مفت از نفت را بین هم تقسیم می کنند و به مردم هم می گویند:” پروژه”!
چرا بی سواد و بیمار روانی در این کشور به ریاست جمهوری می رسد؟. براستی بدون دانستن دانش ابتدایی چگونه کسی در ایران دکترا دارد؟!. ارج و قرب همه چیز را زیر پای گذاشته ایم! عده ای آماتور و بی دانش فیلم جنگی می سازند و آن قدر بی برنامه و پیش بینی نشده عمل می کنند که انفجار بزرگی می سازند و ۵ نفر را به کشتن می دهند:
صبح روز هجدهم دیماه ۱۳۹۲هنگام فیلمبرداری فیلم ‘معراجیها’ ساخته مسعود دهنمکی در شهرک سینمایی دفاع مقدس تهران، انفجاری در سرصحنه روی داد که تعدادی کشته و زخمی برجای گذاشت. شمار کشتههای این انفجار پنج نفر گزارش شد.جواد هاشمی یکی از بازیگران مجموعه سینمایی و فیلم ‘معراجیها’ گفت ماده منفجره تیان تی که کنار خودرو محمدجواد شریفی، مسئول جلوههای قرار داشت، ناگهان منفجر شد.علیاکبر رنجبر، مدیر شهرک سینمایی دفاع مقدس هم در این حادثه جان خود را از دست داد. در پی این حادثه محمدجواد شریفی و چهار نفر دیگر از عوامل فیلم که کنار خودرو ایستاده بودند و در حال آماده کردن صحنه فیلمبرداری بودند، بر اثر این انفجار کشته شدند.سه نفر از دیگر عوامل “معراجی ها” نیز زخمی شدند که به بیمارستان منتقل شدند.
آقای “کارگردان ” خود کرده را تدبیر نیست!
آن ژمانی که جوانان میهن را با شعار و سرود به جبهه می فرستادید ،چند تا را به معراج فرستادید؟ شما همیشه بی برنامه بودید وهستید. اصول و اجرای عملیات جنگی را نمی دانید، چطور حاضر می شوید با استفاده از مواد منفجره واقعی جان افراد را بباد دهید؟ خانواده های داغ دار چه کنند؟ شاید از فروش فیملتان دیه مرده ها را دادید، اما “آبرو ” را با چند تومن باید بخرید، “آقای کارگردان”؟
فضول محله
اسلامِ نابِ محمدی؛ مَسلکِ قَهر و فَقر و عَقب ماندگی!
مَغلطه “اسلام واقعی”:
نگارنده نیک می داند تا پیش از پرداختن به شاخه های اصلی این مقاله، ابتدا پاسخِ خوانندگانی که دست به دامانِ مغلطه “اسلام واقعی” خواهند شد را داده و این دروغِ دِل انگیز را از ریشه بخشکاند تا مخاطب روشنفکر و آزاد اندیش این مقاله دریابد که مَسلکی به نام “اسلام واقعی” هیچگاه در طولِ تاریخ دیده نشده و مَدرکی دال بَر وجودش، موجود نیست.
به گواه تاریخ، اسلام تَنها در سیزده سالِ نخست پیدایش اَش، دینِ صلح و آرامش بوده و به مَحض گسترش پیروانش و قدرت گرفتن محمد، بیابان گردانِ حجاز که دیگر سپاهیانِ اسلام را تَشکیل می دادند، به کشتار، غارت و نابود کردن تمامی دیگر قبایل و مردمانِ دگراندیش مشغول شدند.
محمد یارانش را متقاعد ساخته بود که چنانچه یک دگراندیش حاضر به پذیرفتن اسلام نیست و جزیه (باج) هَم پرداخت نمی کند، خونش مباح گردیده و بایستی که آن کافرِ بی ایمان، به شمشیرِ برانِ مسلمانان، از پای دَر آورده شود.کشتار یهودیانِ بی دفاعِ بنی قریظه که حتی مسلح هم نبودند، تَنها گوشه ای از کتابِ تاریخِ خونبار و پُر از جنایتِ اسلام است.
اسلامِ واقعی و غیر واقعی وجود نَدارد؛ هَر چه هست قَهر است و خشونت و عقب ماندگی و نادانی و نَقض آشکار اعلامیه جهانی حقوق بَشر! از ابتدایِ شکل گیری این مَسلکِ دیوان تا بدین روز نیز همینگونه بوده و چنانچه افساری پولادین، بَر گُرده یابویِ رَم کرده اسلام زده نشده و این اژدهایِ هفت سَر را دَر جایش میخکوب نکند، این مَذهب جنایت بار، به تهدید جوامع انسانی گیتی، همچنان ادامه خواهد داد.
اگر کَسی ادعا می کند که “اسلام واقعی” چیزی فراتر از آن است که تاریخ نشان مان داده و خودمان نیز شاهدِ عینی جنایاتش می باشیم، باید به چند پُرسش زیر به صورت منطقی و مستدل پاسخ دَهد:
۱- تفاوتِ اسلامِ واقعی با اسلام غیر واقعی در چیست؟
۲- دقیقن در چه نقطه زمانی، در طول تاریخ، یک حکومت که قوانین اسلام واقعی را مو به مو اجرا کند، شکل گرفته است؟
۳- اگر همانطور که می گویید اسلام دین رحمت و مهربانی است و اسلام واقعی نیز زیباترینِ مذاهب است، چگونه حکومتی که بر پایه اسلام واقعی (اگر ادعا کند که چنین حکومتی در تاریخ وجود دارد)، پایه ریزی شده و یکایک مردمان را شادمان و خوشبخت می کرده، نابود شده و از میان رفته است؟
۴- اگر تا کنون اسلام واقعی در سراسر تاریخ دیده نشده، شما چگونه ادعا می کنید که می دانید اسلامِ واقعی چیست؟ آیا پیامبرید و به شما وحی می شود؟!
۵- آیا شما سواد و دانش تان در بابِ اسلام و تاریخ آن، از مجتهدان و آیت الله هایِ بزرگی چون خمینی، خامنه ای، خلخالی، لاریجانی، خاتمی و… بیشتر است؟ اگر نه، چگونه شما توانسته اید اسلام و فلسفه خونین ااش را بهتر از آن ستمگران و تروریست های شناخته شده جهانی، بشناسید؟
- اسلام؛ مَسلکِ قَهر:
با استناد به شواهد و مدارک موجود درباره تاریخ اسلام، به جرأت و با کمالِ اطمینان خاطر می توان گفت که اسلام دینِ خشونت و قَهر و انسان ستیزی است. جان و شرافت و کرامت آدمی در این هیچ کُجای این مَکتبِ ویرانگر، کمترین جایگاهی ندارند.
اسلام با انسانیت و حقوق ابتدایی بَشر، با آزادگی و آزادی خواهی و عدالت جویی، با حقیقت گویی و خردگرایی و دموکراسی، با حق آزادی بیان و اختیار آدمی، سَر ستیز داشته و دارد و همواره تیغ بران اسلام، گلویِ فریادکشِ آزادی خواهانِ دردمند را دریده است. اصولن در قاموسِ اسلام تَنها یک راهِ حَل برای رفع مشکلات وجود دارد و آن خفه کردن صدایِ مخالفان و دگر اندیشان است؛ حتی پَست ترین جانوران در دلِ سیاه تَرین جنگل ها نیز نخواهند توانست با پیروی از دستورات اسلام، بیش از چندین سال دوام بیاورند، البته حیوانات بسیار مهربان تر و باهوش تر از آنند که خود را درگیر مَذهب نموده و بابت عقایدِ پوچ شان، دیگران را تکه و پاره کنند.
کَمترین توع دوستی و محبتی در سراسر این دین به چشم نمی خورد و هَر چه هست جنایت و آدم کشی و تهدید و توهین و تحقیر نمودن مقام آدمی است؛ زَبان از بیانِ میزان و چگونگی دشمنی این آیین با زنان و کودکان نه تَنها قاصر است، بلکه شَرم دارد تا آن حقایق تَلخ را بیان کند.
یکی از قربانیان بازمانده کشتار سال ۶۷ با آقای حسین فرجی گزارشگر تلویزیون، از تجربه تلخ و طولانی خود گفتگو می کند.
- اسلام؛ مَسلکِ فَقر:
اسلام آیین فَقر و بیچارگی و دَرماندگی است؛ البته این دین عزیز نه فَقط فَقر مادی را بَرای پیروانش به ارمعان می آورد، بلکه انواع و اَقسامِ فَقر ادبی، فرهنگی، اَخلاقی، هُنری، سیاسی و مهم تر از همه فَقر شعور و انسان دوستی را نیز بَرای دنباله روانش در سراسر گیتی، همراه دارد.
اسلام انسان ها را به ساده زیستی و تحمل رنج و درد و بدبختی بَرای رسیدن به بهشتی پُر از شادی و سکس و شراب و ثروت دعوت می کند و در عینِ حال، رَهبرانِ جوامع اسلامی از ابتدایِ پیدایش اسلام تا به امروز، جملگی غرق در ثروت های مادی دنیا و در رفاه و آسایش کامل زندگی کرده اند.
به راستی این چه مکتبی است که فقر و فلاکت را تَنها برای مردمان زحمتکش و درمانده اش می خواهد تا رهبرانِ جوامع اسلامی به وسیله دزدی اموال مردمان و سرقت دسترنج ایشان، در ثروت و بی نیازی روزگار سپری کنند؟ محمد، علی و سایر امامان شیعه همگی در بهترین وضعیت مالی به سر می برده و در آسایش کامل بوده اند اما همواره مردم را به قناعت و ساده زیستی دعوت می نموده اند! آیا اسمِ این شغلِ نا مبارک، دزدی و کلاه برداری نیست؟
با یک نگاه به کشورهایِ اسلامی می توان دریافت که اکثریت مردمان این کشورهایِ مصیبت زده با فقر و تنگ دستی شدید دست و پنجه نرم می کنند و همواره در حالِ دویدن پی لقمه ای نان هستند؛ به عبارتی دیگر، در یک کشور اسلامی و برای یک شهروندِ عادی، نان همواره سواره است و آن شخصِ فلک زده پیاده…
چنانچه وَضعیتِ معیشتی مردمان در کشورهایِ اسلامی را مورد بررسی قرار دهیم، دَر خواهیم یافت که به راستی مردمان هیچ سرزمین اسلامی خوشحال و راضی نیستند و جُملگی در فقر و بیچارگی و بدبختی دست و پا می زنند. این در حالی است که رهبران آن جوامع در کاخ هایی که از غارت سرمایه مردمان بنا شده اند زندگی کرده و همواره در حال چپاول سرمایه های ملت شان هستند.
اما مَردمان جامعه اسلامی قیام نمی کنند و بر علیه دیکتاتوری مَذهبی بر نمی خیزند چرا که وضعیت اَسفبار موجود را یک امتحان الهی می دانند و بر این باورند که الله در حال آزمایش میزان صبر، ایمان و اعتقاد ایشان است. چنانچه مردم یک جامعه اسلامی دَست به تظاهرات و شورش نیز بزنند و موفق شوند دیکتاتور مملکت شان را به زیر کشیده و از قدرت ساقط کنند، هرگز موفق نخواهند شد تا به یک جامعه سکولار دموکرات پیشرفته تبدیل شوند چرا که ایشان همواره از چاله در آمده و درون چاه می افتند.
- اسلام؛ مَسلکِ عَقب ماندگی:
چون نیک بنگریم تمامی جوامع اسلامی از مشکل عقب افتادگی فکری شهروندان شان رنج می برند؛ در کشورهای اسلامی مردمان توانایی سَبک – سَنگین کردن مسائل، اندیشیدن بدون تعصب، منطقی سخن گفتن و گفتگو کردن به دور از خشونت در رابطه با باورهای شان را ندارند.
اما مُشکل ارتجاع به همین مسائل ختم نمی شود و اگر این جوامع که از هر نظر عَقب تر و پَست تَر از جوامع سکولار پیشرفته می باشند را به درستی مورد بررسی قرار دهیم، در خواهیم یافت که مردم اینگونه کشورها توانایی قبول حقیقت را نداشته و برای دفاع از باورهای غلط شان حاضرند به هر جنایتی دست بزنند.
دَر جَوامع اسلامی کمترین پویایی و فَعالیت سودمندی از جانب شهروندان به چشم نمی خورد، بیشتر کشورهای اسلامی تنها مَصرف کننده می باشند و توانایی تولید مواد مورد نیاز جامعه خویش را ندارند. اگر به ایران خودمان بنگریم در خواهیم یافت که حتی صنعت کشاورزی و دام پروری که با توجه به شرایط آب و هوایی و مساعد ایران زمین، باید رشد چشمگیری داشته باشند و در حقیقت ایران باید صادر کننده مواد غذایی باشد، به برکت وجود حکومت اسلامی در حال نابودی اند و ایران به کشورهایی چون چین و ترکیه و برزیل و آرژانتین و… برای واردات میوه جات و گوشت های یخ زده نیازمند است.
اسلام مَردمان را از حرکت و تلاش برای پیشرفت و داشتن زندگی هایی بهتر باز می دارد و مسلمانان فَقط به بهشت موهوم الله مدینه راضی اند. ایشان حاضرند در بَدترین و پَست ترین شرایط ممکن زندگی کرده و روز را به شب و شب را به روز برسانند تا فقط بعد از مرگ شان، به بهشت رفته و آنجا در کاخ هایی که الله به آنان وعده داده زندگی کرده و از شراب های بهشتی بنوشند و سرگرم حوری ها و غلامان زیبا روی شوند. می توان ادعا کرد که اسلام موجبات گدایی و فلاکت مردمان یک جامعه اسلامی و دارا و ثروتمند شدن رهبران آن جوامع را فراهم می آورد.
با تَمامِ این اوصاف؛ چنانچه شَخصی در آمریکا کتابِ بی مُحتوای قرآن را آتش بزند، چند دَه نفر در افغانستان و پاکستان طی یک یا چند عملیات انتحاری خواهند مُرد و جان تعدادی از هم میهنان بینوای خود را نیز خواهند گرفت تا به دنیا نشان دهند که چقدر از به آتش کشیده شدن قرآن ناراحتند. مُسلمانان به درستی در دنیا به عنوان تروریست شناخته شده و نامیده می شوند. ترور و وحشت و گرفتن جان بیگناهان فقط به دلیل مخالفت شان با باورهای ارتجاعی مسلمانان، بخشی جدا ناشدنی از اسلام است.
فضول محله
زندگی سخت و دشوار جوانان، در پس پرده و دور از چشمان آخوند...
سیاست کلی رژیم اسلامی
رژیم اسلامی تنها یک سیاست دارد و آنهم دنباله روی مردم و تکرار گفته ها و انجام دادن خواست های دکان داران دین بدون هرگونه قید و شرط و هیچ گونه اعتراض است. این رژیم به مردم می گوید: ” کورشو، کرباش، بی حرکت بمان، و حتی فکر نکن”. بنابراین، بودن در کنار و زیر چتر این رژیم، همه چیز با سکوت، یا موافقت و تسلیم بودن پایان می یابد.
در این تصویر دختری نماز می خواند و دختر دیگری به سیگار کشیدن می پردازد. این آزادی است و حق انتخاب آن با جوانان است. زیرا هرکدام برای آنها آرامش به وجود می آورد.
خروش جوانان
ممکن است این دستورهای فاشیستی رژیم و این که مردم را در قالب و جلدی که خود دوست دارد در آورد، برای افراد در سن بالا و پیر، و یا زنان و مردان ناآگاه و کم سواد پذیرفته شود و آنان کورکورانه به دنبال آخوند خواسته های ضد انسانی او را تقلید و به اجراء در آورند، ولی این خواسته های دیکتاتوری و دور از هر منطق و منش انسانی برای انسان های با خرد و با فرهنگ، و حتی جوانان پرشور و خروشان عملی نیست و کاری را که رژیم در ساکت کردن و در قفس نهادن این گروه انجام می دهد، هرگز به جایی نخواهد رسید و آب در هاون کوبیدن است.
جوانان دوست دارند آواز بخوانند، در محیطی ازاد و دور از سر خر آخوند با فعالیت های هنری و بروز استعدادهای ذاتی خود، راه و روش زندگی و آینده خود را پیدا کنند. بنابراین، هرچند قفس و زندان بیشتر ساخته شود، پرواز جوانان، این عقاب های تیز بال نیز بیشتر خواهد شد.
تجربه این سه دهه نشان داده که رژیم نتوانست با ایجاد رعب و وحشت، زندانی کردن و اعدام این شیردلان غران، آنان را به قفس در آورد و از هرگونه جنبش و فعالیت باز دارد.
تجربه این سه دهه نشان داده که رژیم نتوانست با ایجاد رعب و وحشت، زندانی کردن و اعدام این شیردلان غران، آنان را به قفس در آورد و از هرگونه جنبش و فعالیت باز دارد.
زندگی در پشت پرده
هنگامی که آزادی راازفرد می گیرند و او را ناچار به سکوت و بی حرکت ماندن می کند، راه پنهان کاری و پشت پرده ماندن و دو رویی در اجتماع در پیش می گیرد. گروهی از جوانان که بر آنها ظلم و ستم فرا رفته و غرورشان شکسته شده، چنانچه نتوانند در راه خواسته های طبیعی و منطقی خود گام بردارند،. به ناچار به الکل و مواد مخدر پناه می برند تاهمه چیز را فراموش کنند و در دنیایی دور از ستم و زورگویی وارد شوند. نتیجه و ثمره این ستمکاری و دیکتاتوری آخوند حاکم بر ایران، نسل سوخته و به هدر رفته اجتماعی است که می بینیم.
گروه دیگر جوانان و افراد مصمم و تسلیم ناپذیر در گوشه ها، کناره ها، و در پس پرده و دور از چشمان پر از کینه و نفرت آخوند به فعالیت های علمی، هنری، ورزشی، آواز خوانی موزیک، پایکوبی، نقاشی، مجسمه سازی، اجرای نمایشنامه و فیلم برداری می پردازند. چنانکه امروزه بیشتر جوانان، از همین روش آموزش دور از چشمان آخوند ضد انسان، به نتایج بسیار عالی و خوب بین المللی دست یافته اند.
گزارشی از روزنامه نیویورک تایمز
روزنامه نیویورک تایمزThe New York Times در شماره ۱۶ ژانویه ۲۰۱۴ (۲۶ دیماه ۹۲) خود گزارشی دارد از وضع کار و کوشش و تلاش گروهی از جوانان ایران که به ناچار در پس پرده و دور از چشمان هیز آخوند به فعالیت می پردازند. عکس های این گزارش به وسیله آقای حسین فاطمی روزنامه نگار پیشین ایران گرفته و آماده شده است. بر اساس این گزارش، جوانان ایرانی دونوع زندگی دارند: یکی در اجتماع که نباید از دایره قرمز بسیار محدود و فشرده آخوند بیرون روند، و دیگر زندگی در پس پرده بنا به خواسته های باطنی و طبیعی آنها و به دنبال استعداد فراوان و خروش و طغیان جوانی در آنها است.
از آنچه گذشت:
روزنامه نیو یورک تایمز از زندگی در پس پرده جوانان ایران دور از چشم هیز و دخالت های بی جا و غیر انسانی آخوند را گزارش می دهد. از آن جا که به دور هم میهنان، به ویژه جوانان از سوی رژیم خودکامه خط قرمزی کشیده شده و آنان را در دایره بسیار کوچکی قرار می دهد، جوانان از هرگونه تلاش و فعالیت اجتماعی محرومند و به ناچار فعالیت و تلاش خود را در پس پرده و دور از چشم هیز آخوند به اجراء در می آورند.
کارهای هنری مانند آموزش و اجرای موزیک، نمایشنامه، تمرین آواز خوانی، پایکوبی، نقاشی، مجسمه سازی و دهها هنر و انگیزه دیگر در تاریکی و درون زیر زمین ها و انبارها صورت می گیرد. گرچه آخوند نتوانسته با ایجاد همه گونه رعب و وحشت جلو سیل خروشان و غرش رعد آسای جوانان را بگیرد ولی باید پذیرفت که درر کنار همه کارهای هنری و تلاش های سازندگی، پناه بردن به الکل و مشروبات کشنده، و مواد مخدر و ترویج و توسعه فساد و فحشاء و روسپیگری نیز در این زندگی در پس پرده به چشم می خورد و شماری از جوانان ما که می توانستند در اجتماع باز و در یک دموکراسی و در کنار مردم، به کارهای سازندگی و خود سازی بپردازند، در دام اینگونه فساد و تباهی ها فرو رفته، و بخشی از نسل سوخته کنونی را تشکیل می دهند.
نکته پایانی:
از آنچه گذشت می بینیم که برای شکوفایی و رشد خلاقیت و سازندگی فکری جوانان، و برای نجات آن دسته که در پس پرده با اعتیاد به مواد مخدر و نوشیدن مشروبات غیر استاندارد و تقلبی، دورن فساد و تباهی فرو می روند، باید جامعه ای باز و دور از هرگونه فشار و تحمیل و زورگویی به وجود آید. برای این کار، به یک جامعه باز آزاد و همراه با دموکراسی نیاز است تا از حیف و میل شدن جوانان، و گسترش نسل سوخته جلوگیری شود. لازمه این کار نیز رها شدن مردم ایران از شر وجود آخوند و آخوند نما و افرادی است که تیشه به ریشه فرهنگ و هنر و تاریخ ایران می زنند و سوای خیانت و تباهی جامعه ایرانی هدف دیگری ندارند.
فضول محله
مداح تیرانداز از همکاران خود قدردانی کرد...
محمود کریمی، مداحی که تیراندازی او به سوی خودروی یک زوج در اتوبان بابایی تهران خبرساز شده بود، شنبه شب ۲۸ دی در امامزاده علیاکبر چیذر از حامیان خود عذرخواهی و از سایر مداحان تشکر کرد.
وی در سخنان خود گفت: «ممکن است در ماجرای اخیر عدهای دلشان لرزیده باشد، عدهای هم اذیت و نگران شدند، من از این عزیزان عذر میخواهم که موضوع من باعث این اتفاق شد».
کریمی ادامه داد: «از همه کسانی که در این قضیه از بنده و بالاتر از آن از دستگاه سیدالشهدا علیهالسلام حمایت کردند بویژه حاج آقا منصور، حاج سعید آقای حدادیان، حاج محمد آقای طاهری و حاج حسین آقای سازور و دیگر مداحان اهل بیت تشکر میکنم».
در روزهای پس از واقعه تیراندازی چند مداح مشهور مانند محمد طاهری به دفاع از کریمی پرداخته و سعید حدادیان اسلحه کمری او را به عصای موسی تشبیه کرده بود. حدادیان در بخشی از یادداشت خود نوشت که «رسانههای صهیونیستی» در عصای محمود کریمیها «اژدهایی» میبینند که «جادوهای شیطانیشان» را میبلعد. خانه مداحان نیز دربیانیهای از وی حمایت کرد؛ هرچند که پس از رضایت شاکی، بیانیه رسماتکذیب شد.
محمود کریمی که در مراسمی به مناسبت تولد پیامبر مسلمانان در هیات رایهالعباس سخن میگفت، ادامه داد: «من کسانی که حلالیت طلبیدند را نیز حلال کردم. برای آنهایی هم که دوست داشتند سر و صدایی راه بیندازند، از درگاه خدا طلب مغفرت میکنم».
کریمی همچنین به خبرهای رسانهها درباره رویداد اتوبان بابایی اشاره کرده و گفت: «از بیبیسی و رادیو اسراییل توقعی جز رذالت نداریم اما الحمدلله حتی آنها هم از ما توقع صداقت و عصمت دارند و میگویند فلانی نباید دروغ بگوید. خدا را شکر که دستگاه امام حسین ما را به جایی رسانده که دشمن هم از ما توقع عصمت دارد ولی ما از آنها توقع دروغگویی و رذالت داریم».
این مداح مشهور تهرانی سه هفته پیش در اتوبان بابایی تهران اقدام به تیراندازی به سوی خودروی حامل زوجی جوان کرد. در پی شکایت این زوج و جنجالی شدن خبر مذکور، شنبه هفته گذشته (۲۱ دی) اعلام شد که شاکی پرونده «به علت تعلقات به اهل بیت» رضایت داده است.
در پی انتشار خبر رضایت شاکی، سایت پارسینه نوشت: «براساس گزارش کلانتری که مورد تایید حاج محمود کریمی نیز هست، ایشان نیمه شب اقدام به تیراندازی با دستکم شش گلوله در معبر عمومی کرده است، در حالی که استفاده از تفنگ آب پاش برهم ریختن نظم عمومی و تشویش اذهان عمومی به حساب میآید بعید است شلیک چندین گلوله وسط یک خیابان جنبه عمومی نداشته باشد».
این سایت افزود: «حامیان حاج محمود کریمی، باید به سرعت تکلیف سناریوی صهیونیستی خود را معلوم کنند، چرا که آنان نوشته بودند گروهی از عوامل اسراییلی به این مداح ارزشی حمله کرده وحالا که این عوامل با پای خود به دادسرا آمده تا اعلام رضایت کنند، باید بهسرعت وارد عمل شوند و حاج محمود کریمی بهجای روبوسی و تشکر از دادن رضایت باید این عوامل را دستگیر و با استفاده از اسلحه خود به مراجع امنیتی تحویل دهند».
khodnevis.org
فریبکاری مهدوی کنی درباره دانشگاه امام صادق...
محمد رضا مهدوی کنی رییس دانشگاه امام صادق سخنانی در مورد این دانشگاه گفته است: «این دانشگاه را با ۵ میلیون تومان وام تاسیس کردیم... این دانشگاه که از سال ۶۱ تاسیس شد به برکت توجهات حضرت ولیعصر و امام صادق با تمام مشکلاتی که داشته کار خود را ادامه داده است... ما از دولت کمک نمیگیریم مگر گاهی اوقات کمکهای جزیی به ما میکنند و با توجه به اینکه از دانشجویان شهریه نمیگیریم، دانشگاه روی پای خود ایستاده و هرچه هست از برکات امام صادق است که این دانشگاه اداره میشود.»(تسنیم، ۲۸ آذر ۱۳۹۲)
در این سخنان مهدوی کنی که علاوه بر ریاست دانشگاه امام صادق ریاست مجلس خبرگان جمهوری اسلامی و دبیر کلی جامعهی روحانیت مبارز را نیز در اختیار دارد سه فریب و پنهانکاری بزرگ وجود دارد.
ادعای تاسیس
فریب اول آنکه وی میگوید این دانشگاه را او (با تعبیر «ما» که معلوم نیست خودش را میگوید یا جمعی از موسسان را) تاسیس کرده یا نقشی در تاسیس این دانشگاه داشته است در صورتی که ایدهی دانشگاه امام صادق از حسینعلی منتظری بود. منتظری رییس هیئت امنای این دانشگاه بود که پس از خلع وی از قائم مقامی رهبری این مقام از وی سلب شد. جهتگیری دانشگاه بر آموزش زبانهای خارجی که متوجه به تربیت کادر برای تبلیغات در خارج کشور بود نیز از تاکیدات منتظری سرچشمه می گرفت. مهدوی کنی و دوستانش پس از تسلط بر دانشگاه این نهاد را به محلی برای تربیت نیروی وفادار به اسلامگرایی تمامیت خواه برای پر کردن کادرهای اجرایی حکومت بالاخص در وزارت خارجه، رادیو و تلویزیون و وزارت ارشاد کردند.
فریب اول آنکه وی میگوید این دانشگاه را او (با تعبیر «ما» که معلوم نیست خودش را میگوید یا جمعی از موسسان را) تاسیس کرده یا نقشی در تاسیس این دانشگاه داشته است در صورتی که ایدهی دانشگاه امام صادق از حسینعلی منتظری بود. منتظری رییس هیئت امنای این دانشگاه بود که پس از خلع وی از قائم مقامی رهبری این مقام از وی سلب شد. جهتگیری دانشگاه بر آموزش زبانهای خارجی که متوجه به تربیت کادر برای تبلیغات در خارج کشور بود نیز از تاکیدات منتظری سرچشمه می گرفت. مهدوی کنی و دوستانش پس از تسلط بر دانشگاه این نهاد را به محلی برای تربیت نیروی وفادار به اسلامگرایی تمامیت خواه برای پر کردن کادرهای اجرایی حکومت بالاخص در وزارت خارجه، رادیو و تلویزیون و وزارت ارشاد کردند.
شوخی وام
فریب دوم آن است که میگوید این دانشگاه تنها با وام پنج میلیون تومانی تاسیس شده است. مهمترین مایملک این دانشگاه در آغاز کار عبارت بود تاسیسات مرکز مطالعات مدیریت ایران وابسته به دانشگاه هاروارد که با منابع شرکت نفت تاسیس شده بود (بخشی از اموال عمومی در یکی از بهترین نقاط تهران با همهی امکانات دانشگاهی که به این دانشگاه هدیه داده شد) و یک زمین چند هزار متری در تقاطع خیابان پهلوی و تحت جمشید که بعدا به مجتمعی تجاری بسیار بزرگی تبدیل شد. این دو ملک حتی ۳۲ سال پیش صدها میلیون تومان ارزش داشتند و ارزش امروزی آنها به هزاران میلیارد تومان میرسد.
غیر از این دو ملک، حسینعلی منتظری از اموال خیریه و خمس نیز منابعی را در اختیار این دانشگاه قرار میداد (خاطرات رفسنجانی، ۲۳ بهمن ۱۳۶۶) که مهدوی کنی سخنی از آنها نمیگوید چون قرار است وزارت حقیقت جمهوری اسلامی نام وی را از تاریخ و از جمله تاریخ دانشگاه امام صادق حذف کنند.
نسبت دروغ به ائمه شیعه
اما فریب سوم وی که به کار خام کردن مقلدان و افراد وفادار به روحانیت به هر قیمت میآید و نه کسانی که با واقعیات سروکار دارند نسبت دادن ادارهی این دانشگاه به مقدسان شیعه است. آنچه ما در ۳۲ سال گذشته دیدهایم آن بوده که امامان ششم و دوازدهم شیعه هیچ نقشی در ادارهی این دانشگاه یا برکت دادن به درآمدهای آن و بالاخص امور مالی آن نداشتهاند و روحانیون اشراف مسلک و ویژه خواری مثل مهدوی کنی و علم الهدی- که امروز امام جمعهی مشهد است و معترضان حکومت را در سال ۸۸ پس از سرکوب آنها بزغاله نامید- این دانشگاه را اداره کردهاند.
اما فریب سوم وی که به کار خام کردن مقلدان و افراد وفادار به روحانیت به هر قیمت میآید و نه کسانی که با واقعیات سروکار دارند نسبت دادن ادارهی این دانشگاه به مقدسان شیعه است. آنچه ما در ۳۲ سال گذشته دیدهایم آن بوده که امامان ششم و دوازدهم شیعه هیچ نقشی در ادارهی این دانشگاه یا برکت دادن به درآمدهای آن و بالاخص امور مالی آن نداشتهاند و روحانیون اشراف مسلک و ویژه خواری مثل مهدوی کنی و علم الهدی- که امروز امام جمعهی مشهد است و معترضان حکومت را در سال ۸۸ پس از سرکوب آنها بزغاله نامید- این دانشگاه را اداره کردهاند.
محصولات این دانشگاه نیز عمدتا به مدیران اقتدارگرا و تمامیت خواه و امنیتی جمهوری اسلامی در دولت احمدی نژاد و در نهادهای تحت نظر خامنهای تبدیل شده و چرخهای ماشین سرکوب نظام را هر روز روغنکاری میکنند (مثل حسام الدین آشنا معاون وزیر اطلاعات در دورهی وزارت دری نجف آبادی و مشاور حسن روحانی، حسینی وزیر ارشاد دولت احمدی نژاد، سعید جلیلی دبیر شورای امنیت ملی در دورهی احمدی نژاد، و فرید الدین حداد عادل فرزند غلامعلی حداد عادل و رییس دبیرستان فرهنگ).
پنهانکاری
مهدوی کنی میگوید این دانشگاه شهریه نمیگیرد و کمک دولتی آن نیز ناچیز است. پس هزینههای این دانشگاه چگونه تامین میشود؟ او البته برای فرار از اطلاع رسانی و نیز مقدس جلوه دادن کار دنیوی خویش این موضوع را به ائمهی شیعه نسبت میدهد.
مهدوی کنی میگوید این دانشگاه شهریه نمیگیرد و کمک دولتی آن نیز ناچیز است. پس هزینههای این دانشگاه چگونه تامین میشود؟ او البته برای فرار از اطلاع رسانی و نیز مقدس جلوه دادن کار دنیوی خویش این موضوع را به ائمهی شیعه نسبت میدهد.
اما واقعیت چیز دیگری است. کمکهایی که برخی مبلغان دانشگاه امام صادق از آنها تحت عنوان کمکهای بازاریان یاد میکنند- و در سخنان مهدوی کنی به آنها نیز اشارهای نمی شود- تنها متعلق به چند سال اول تاسیس این دانشگاه است که هنوز امکان تاراج منابع عمومی از سوی روحانیون و سر ریز شدن منابع مافیاهای مالی و اقتصادی حکومت به نهادهای تحت نظر آنان فراهم نبود. حتی در آن دوره نیز مرزهای نهادهای عمومی و دولتی با دانشگاه امام صادق روشن نبود و از منابع عمومی به نفع این دانشگاه سو استفاده شد. جالب توجه است که اولین جلسه برای کمک به این دانشگاه در اتاق بازرگانی ایران (یک نهاد نیمه دولتی) تشکیل شد. در این جلسه تصمیم گرفته شد که یک کارخانهی نساجی برای تامین مالی دانشگاه تاسیس شود. (شرق، ۲۳ تیر ۱۳۹۲)
امروز هزینهی این دانشگاه عمدتا از دو راه تامین میشود:
۱. درآمد املاک (مجتمعهای تجاری مثل مجتمع نور تهران). این روش انگارهی غالب کسب درآمد بدون انجام فعالیت در بازار ایران است که روحانیت آن را به خوبی از بازاریان همراه خود فراگرفته و امروز در نهادهای تحت نظر خود اجرا میکند. تعداد این مجتمعهای تجاری در شهرهای بزرگ ایران امروز سر به فلک کشیده و در همهی نمونههای بزرگ آن سرمایههای نهادهای تحت نظر روحانیون و نظامیان و امنیتیها به چشم می خورد. در بهره برداری از املاک نیز امروز روحانیون با ارتباطاتی که دارند میتوانند در تفکیک زمین و گرفتن مجوز از شهرداری از امتیازات حکومتی خود استفاده کنند. البته سرمایهگذاری در املاک که بخش قابل توجهی از آنها مصادرهای هستند بخش کوچکی از املاک طبقهی حاکم است. بخش بزرگ این املاک در خارج از کشور سرمایهگذاری می شود چون همانطور که روحانیون از هیچ با مصادرهی اموال امروز به همه جا رسیدهاند این ترس را دارند که روزی اموال آنها در ایران مصادره شود.
۲. امتیازات صادرات و واردات. هیچ نهادی در ایران (نهادهای حکومتی، دولتی و شبه دولتی متعلق به سه امپراطوری مالی دستگاه رهبری، سپاه/نیروهای امنیتی، و شرکتهای دولتی) نمیتواند بدون امتیازات درآمدهای نفتی به حیات خود ادامه دهد چون بخش خصوصی مستقل در ایران (غیر از مغازهها و کارگاههای کوچک) وجود خارجی ندارد. آنچه از آن تحت عنوان شرکت نساجی یا داروسازی یاد میشود در واقع یک مجموعه نهاد وارداتی با گرفتن صدها میلیون دلار ارز سالانه است که تنها آخرین مراحل فرآوری کالا را انجام میدهند تا پوششی برای اختصاص ارزهای بسیار ارزان را فراهم کنند.
بدین ترتیب گوشت و پوست و خون نظام مالی نهادهای تحت نظر روحانیون از اموال عمومی است و ادعای استقلال آنها یا تامین از طریق برکت مقدسان تنها یک فریب بزرگ است. مهدوی کنی به هیچ یک از این دو اشاره نمیکند چون به عنوان یک دانشگاه غیرانتفاعی بعدا خود را مجبور به دادن بیلان سالانه خواهد دید کاری که این دانشگاه در ۳۲ سال گذشته انجام نداده است. بدون ارائهی بیلان چارهای برای ناظران غیر از فاسد تلقی کردن نظام هزینه و درآمد این دانشگاه نیست.
khodnevis.org
«مسوولان بیشرم» باید عذرخواهی کنند...
روز یکشنبه ۲۹ دی ماه در پی آتشسوزی در ساختمانی در خیابان جمهوری تهران دو زن کارگر یک کارگاه تولید پوشاک از طبقه پنجم به پایین سقوط کردند و کشته شدند.
این حادثه جنجالهای زیادی را برانگیخت و روحانی هم دستور رسیدگی داده است.
آتشنشانی: مقصر، قربانیان بودند
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی تهران عامل مرگ دو قربانی این حادثه را «عجله، ترس و عدم توجه به توصیههای آتشنشانان» اعلام کرد.
ملکی در عین حال اعتراف کرده که نردبان هیدرولیکی خودروی آتشنشانی به علت نقص فنی باز نشده بود.
خانواده قربانیان: مسوولان بجای عذرخواهی بیشرمی میکنند
در همین حال خانوادهی کشتهشدگان، مسوولان را متهم میکنند که با «بیشرمی تمام» به جای عذرخواهی، تقصیر را به گردن قربانیان میاندازند.
بنابر گزارشها فرزند یکی از قربانیان در همان روز حادثه از ماموران آتشنشانی شکایت کرده و بازماندگان قربانی دیگر نیز درصدد شکایت هستند.
یکی از قربانیان آذر حقنطری، ۶۰ ساله، بوده که به گفتهی پسرش تا سه ماه پیش در کارگاه خیاطی کار میکرده و در روز حادثه برای پیگیری حقوق معوقه خود به این محل رفته بود.
محسن اکبرزاده فرزند آذر حقنظری در گفتگویی با روزنامه شرق گفته که مادرش بیش از پنج دقیقه خود را از نرده پنجره آویزان کرده و یکی از آتشنشانها بهجای آنکه شلنگ آب را به سمت شعلههای آتش بگیرد آن را به طرف او گرفته بود.
اکبرزاده گفت، با شروع آتشسوزی مادرش به او تلفن کرده و او که خود را به محل حادثه رسانده شاهد این ماجرا بوده است.
اکبرزاده در ادامه گفتگو با شرق افزوده است: «علاوه بر این باید پرسید چرا آنها نردبان درست و تشک نجات نداشتند، چرا نحوه درست آبپاشیدن در موقعیت حساسی مثل این حادثه را بلد نبودند.»
نسرین فروتنی، ۴۴ ساله قربانی دیگر آتش سوزی است. او نیز مانند آذر حقنظری برای دور ماندن از شعلههای آتش خود را از نرده پنجره آویزان کرده بود.
بازداشت دو نفر
در همین رابطه امروز یک مقام قضایی از بازداشت مسئول ایستگاه آتشنشانی مرتبط با حادثه خیابان جمهوری و راننده خودروی حامل نردبان اول خبر داد.
این مقام قضایی به «ایسنا» گفت که پس از بررسیهای صورت گرفته بازپرس پرونده دستور بازداشت مسئول ایستگاه آتشنشانی مرتبط با حادثه آتشسوزی و راننده خودروی حامل نردبان اول را داد و آنها امروز بازداشت شدند.
وی تاکید کرد که تحقیقات در این پرونده همچنان ادامه دارد.
بر اساس این گزارش، دادستان عمومی و انقلاب تهران از شاهدان این حادثه درخواست کرد که اطلاعات خود را در اختیار دادستانی تهران قرار دهند.
دستور حسن روحانی
در پی این حادثه، حسن روحانی، رییسجمهوری ایران روز سهشنبه اول بهمن ماه، به عبدالرضا رحمانیفضلی، وزیر کشور دستور داده که در اسرع وقت به موضوع رسیدگی کند.
روحانی از این دو زن کشته شده به عنوان «دو بانوی زحمتکش» نام برده و از وزیر کشور خواسته است که گزارشی درباره این حادثه به او ارائه کند.
گفتنی است سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی تهران زیر نظر شهرداری تهران اداره میشود. محمد باقر قالیباف، شهردار تهران نیز از وقوع این حادثه ابراز تاسف کرده و گفته حداکثر تا ۱۵ روز آینده این موضوع بررسی و نتیجه اعلام خواهد شد. تیرماه امسال هم در حادثهای مشابه در یک کارگاه پارچه در خیابان جمهوری، سه کارگر جان خود را از دست دادند. یکی از آن کارگران هم خود را از طبقه چهارم پرتاب کرده بود.
khodnevis.org
رایگان شدن حق انشعاب آب و برق حوزههای علمیه...
به گزارش «خانه ملت» غلامرضا کاتب٬ سخنگوی کمیسیون تلفیق از رایگان شدن حق انشعاب آب و برق حوزههای علمیه، مساجد، دارالقرآنها و حسینیهها خبر داد.
کمیسیون تلفیق در شرایطی این تصمیم را اتخاذ کرده که محمدجواد فاضل لنکرانی٬ رییس «مرکز فقهی ائمه اطهار» فروردین سال ۹۱ گفته بود «بیش از ۵۰ درصد مردم قدرت پرداخت قبوض شهری خود را ندارند.»
افزایش قیمت آب و برق در سال ۹۳
در همین حال معاون وزیر نیرو با بیان اینکه افزایش قیمت آب و برق برای سال ۹۳ قطعی شده است، از ارائه سناریوهای پیشنهادی افزایش قیمت آب و برق توسط وزارت نیرو به دولت خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر علیرضا دائمی، معاون برنامهریزی وزیر نیرو گفت در سال آتی و با توجه به مصوبه قانون بودجه سالجاری «امکان افزایش قیمت آب و برق تا مرز ۳۸ درصد وجود دارد.»
پیشتر نیز وزیر نیرو در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چه مقدار نرخ مصرف آب و برق در سال آتی افزایش مییابد گفته بود: «هنوز هیچ سناریویی در دولت در خصوص میزان افزایش نرخ مصرف آب و برق نهایی نشده اما آنچه مشخص است این افزایش تا ۵۰۰۰ تومان برای مشترکان کم مصرف و پرمصرف خواهد بود.»
khodnevis.org
حق مسلم مهر و موم شد...
ای آن که آرزوی تو بمب است
حق مسلم تو پلمب است
حق مسلم تو پلمب است
دیریست زور و ضرب تو شاخ است
عمریست نقش پای سمب است
عمریست نقش پای سمب است
دینت ستمگر است و صدایت
آوای وحش و طاق و طرُمب است
آوای وحش و طاق و طرُمب است
هرچند آدمی به تظاهر
مخفی درآن عبای تو دمب است
مخفی درآن عبای تو دمب است
عقلت فسرده در سرِ مسحور
جهلت ولی به جوشش و جنب است
جهلت ولی به جوشش و جنب است
اینک به دست قدرت فائق
حق تو در نطنز پلمب است!
حق تو در نطنز پلمب است!
۲
سانتریفوژها مُهر و مومند
زیر تختِ وزیر علومند
زیر تختِ وزیر علومند
آب سنگین ز سرچشمه بستهست
دستِ حقّ مسلم شکستهست
دستِ حقّ مسلم شکستهست
سوخت آن کیکِ زرد و طلایی
تحفهی قدسی و کربلایی
تحفهی قدسی و کربلایی
شد مُسلّم که حق مسلم
زیر ابرِ ریا میکِشد نَم
زیر ابرِ ریا میکِشد نَم
جیب دزدانِ دریا غنی شد
پشتِ ایرانیان مُنحنی شد
پشتِ ایرانیان مُنحنی شد
آز شیخِ دغا آتش افروخت
کشتِ اورانیم در غنا سوخت
کشتِ اورانیم در غنا سوخت
زورمندان به خلوت نشستند
شیخ را دست بر هسته بستند
شیخ را دست بر هسته بستند
اهل دین فکر جانانه کردند
چرخشی قهرمانانه کردند
چرخشی قهرمانانه کردند
آن انرژی که در هستهها بود
حاصلش بسته در بستهها بود ،
حاصلش بسته در بستهها بود ،
ناگهان باد شد در فضا رفت
بوی گندش به زیر عبا رفت
بوی گندش به زیر عبا رفت
حق خود گر به مُلا سپاری
حاصلی جز ندامت نداری !
حاصلی جز ندامت نداری !
حقت این گونه گردد حراست
دین اگر دم زند از سیاست
دین اگر دم زند از سیاست
دهر را اینچنین است بازی
عقل خود را به دین گر ببازی !
عقل خود را به دین گر ببازی !
م.سحر
اشتراک در:
پستها (Atom)