۱۳۹۲ بهمن ۳, پنجشنبه

حق مسلم مهر و موم شد...



ای آن که آرزوی تو بمب است
حق مسلم تو پلمب است
دیری‌ست زور و ضرب تو شاخ است
عمری‌ست نقش پای سمب است
دینت ستمگر است و صدایت
آوای وحش و طاق و طرُمب است
هرچند آدمی به تظاهر
مخفی درآن عبای تو دمب است
عقلت فسرده در سرِ مسحور 
جهلت ولی به جوشش و جنب است
اینک به دست قدرت فائق
حق تو در نطنز پلمب است!

۲
سانتریفوژها مُهر و مومند
زیر تختِ  وزیر علومند
آب سنگین ز سرچشمه بسته‌ست
دستِ حقّ مسلم شکسته‌ست
سوخت آن کیکِ زرد و طلایی
تحفه‌ی  قدسی و کربلایی
شد مُسلّم که حق مسلم
زیر ابرِ  ریا  می‌کِشد نَم
جیب دزدانِ دریا غنی شد
پشتِ  ایرانیان  مُنحنی شد
آز شیخِ  دغا آتش افروخت
کشتِ اورانیم در غنا سوخت
زورمندان به خلوت نشستند
شیخ را دست بر هسته بستند
اهل دین فکر جانانه کردند
چرخشی قهرمانانه کردند
آن انرژی که در هسته‌ها بود
حاصلش بسته در بسته‌ها بود ،
ناگهان باد شد در فضا رفت
بوی گندش به زیر عبا رفت
حق خود گر به مُلا سپاری
حاصلی جز ندامت نداری !

حقت این گونه گردد حراست
دین اگر دم زند از سیاست

دهر را این‌چنین است بازی
عقل خود را به دین گر ببازی !
م.سحر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر