۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

ویژگی هایی که سبب یگانگی دوره درخشان پهلوی شد...

article picture
 
چهارم و پنجم مرداد ماه سالروز درگذشت دو پادشاه ایران دوست و ایران ساز پهلوی رضا شاه بزرگ و محمدرضا شاه فقید است. چهارم مرداد شصت و هشتمین سالروز درگذشت رضا شاه بزرگ و پنجم مرداد نیز سی و دومین سالروز درگذشت محمدرضا شاه فقید است. میهن پرستانی که به ایران و ایرانی جان تازه ای بخشیدند.
ایرانی که پهلوی ها تحویل گرفتند با ایرانی که پس از نزدیک به شش دهه تحویل دادند تفاوت های فاحشی داشت. تفاوت هایی که حتی برخی از ایرانیان که دوران پیش از پهلوی را دیده بودند باورشان نمی شد.
می توان گفت دوره پهلوی ها جرقه ای بود در ژرفای 1400 سال نکبت و سیاهی پس از یورش تازیان. اگر در دوره پیش از اسلام امپراطوری هخامنشیان را به عنوان درخشان ترین و پرافتخارترین دوره ایران زمین معرفی کنیم بی گمان در دوران پس از اسلام نیز دوره پهلوی اینچنین ویژگی دارد و حکومت پهلوی به مانند تنفسی کوتاه مدت در سیاهی مطلق تاریخ اسلام زده ایران بوده و اینکه چرا این تنفس کوتاه مدت به تنفسی همیشگی تبدیل نشد دلایل مختلف داخلی و خارجی دارد.
اما چه چیزی دوره پهلوی از حکومت های پیش و پس از خود در تاریخ 1400 ساله ایران متمایز می سازد؟
پاسخ به این پرسش را باید در خود تاریخ ایران جست و من چند مورد بسیار مهم را در این زمینه مورد توجه قرار می دهم.

1 - در 14 قرن اخیر روی هم کمتر از یک قرن حکومت های ایرانی بر سر قدرت مرکزی بودند و همه ایران زیر یک حکومت ایرانی بوده. در بیشتر زمانها تازیان وحشی و ترکان مهاجم در راس قدرت بودند و در دوره هایی هم که اصلا سرزمینی به نام ایران با یک حکومت مرکزی وجود نداشته بلکه حکومت های محلی در نقاط مختلف ایران بودند و در واقع ایران زمین یک ماهیت ملوک الطوایفی پیدا کرده. دقیقا همان اتفاقی که پیش از به قدرت رسیدن رضا شاه بزرگ در ایران افتاده بود و هر کسی در گوشه ای از ایران برای خود حکومتی به راه انداخته بود و البته مزدوری بیگانگان را می کرد و داعیه استقلال داشت.
پهلوی ها به قدرت رسیدند و این بساط را پایان دادند و یک حکومت مرکزی نیرومند در ایران به وجود آمد که لازمه یک جامعه مدرن بود و به دنبال آن نهادهای مدرنی که برای اداره یک جامعه لازم بود نیز به وجود آمد و یا اگر وجود داشت از دست مفتخواران عمامه به سر بیرون آمد.

2 - از سوی دیگر به قدرت رسیدن پهلوی ها به گونه ای دیگر نیز سبب ورق خوردن برگی تازه در تاریخ ایران شد.
با به قدرت رسیدن آنها موضوعی به نام هویت ملی در ایران مورد توجه گرفت و اصولا ناسیونالیسم پهلوی ها با تکیه بر هویت ملی بود. موضوعی که در هیچ دوره دیگری در تاریخ 1400 ساله اخیر بدان توجه نشد. از توجه و گرامیداشت بزرگان ادبیات ایران به ویژه فردوسی بزرگ تا توجه ویژه به تاریخ ملی ایران زمین و گرامیداشت ابرمرد تاریخ کوروش بزرگ در واقع بزرگترین تبلور گرایش به هویت ملی از سوی پهلوی ها بود.
البته اینجا لازم به ذکر است که برخی افراد چه آن زمان و چه امروز اصولا علاقه و گرایشی به هویت ملی نداشتند و یا بهتر است بگویم برخی به سودشان نبود که به این موضوع اهمیت بدهند (هر چند که امروز برخی از همانها داعیه هویت ملی در دست گرفته اند) و برخی دیگر نیز اساسا خرد و شعور لازم برای درک و گرایش به هویت ملی را نداشتند و ندارند و با برچسب های مختلفی مانند خاک پرستی و باستان گرایی و این دست مزخرفات با این موضوع برخورد می کردند و می کنند.
آن توجه به هویت ملی امروز تاثیرش را نشان می دهد و جامعه ایران برای مقابله با ایدئولوژی اسلامی حاکم هویت ملی را پر رنگ می کند و بی گمان اگر آن گرایش و تبلیغ و پشتیبانی از هویت ملی در دوره پهلوی نبود امروز نیز اثری از آن وجود نمی داشت کما اینکه متاسفانه در 1300 سال پیش از پهلوی ها وجود نداشت.

3 - تفاوت دیگر حکومت پهلوی با حکومت های دیگر این 14 قرن نکبت بار و همچنین مخالفین متحجر و عقب مانده خود در تاثیری بود که به قدرت رسیدن آنها در زندگی زن ایرانی گذاشت. زن ایرانی که تا پیش از پهلوی ها در پستوی خانه ها عمر خود را می گذراند با به قدرت رسیدن آنها روز به روز بیشتر پای به عرصه اجتماعی می گذاشت و جامعه به مرور از حالت تک جنسیتی خارج شد.
راهی که با حق تحصیل زنان از سوی رضا شاه بزرگ آغاز شد و سبب شد زنان به مدارج بالای اجتماعی نیز برسند.

4 - اعتبار جهانی ایران و ایرانی در دوره پهلوی پدیده ای بی مانند بود. اعتباری که نشات گرفته از قدرت سیاسی و اقتصادی ایران در صحنه جهانی و به ویژه در میان کشورهای منطقه بود و سبب شده بود که ایرانیان جزو معدود مردمان جهان بودند که برای سفر به اکثریت مطلق کشورهای اروپایی و آمریکا نیازی به ویزا نداشتند و پاسپورت ایرانی و هویت ایرانی صاحب اعتبار بود.

5 - اقتصاد ایران در دوره پهلوی و به ویژه در دو دهه پایانی آن شکوفایی بی مانندی داشت که سبب شد سطح رفاه اجتماعی مردم ایران در مدت زمان کوتاهی بالا رود. کارگر ایرانی دیگر مجبور نبود فرزندش را نیز به کارگری وادار کند و می توانست با استفاده طرح های کم نظیر انقلاب سفید زندگی نسبتا مرفهی داشته باشد و فرزندش را نیز به مدرسه و دانشگاه بفرستد.


حال نکته تاسف آور این است که ایران سازان پهلوی در میان همه حاکمان 14 قرن اخیر بیشترین دشمن را دارند و در واقع جماعت پهلوی ستیزی که مستقیم یا غیر مستقیم از دستاوردهای آن پدر و پسر سود برده اند و یک بار نیز با حماقت تاریخی خود ایران را به خاک سیاه نشانده اند هنوز هم دشمن درجه یک خود را همان میهن پرستان می دانند.

نکته جالب دیگر این است که مخالفان پهلوی ها اندیشه ها و عملکرد در پنج مورد بالا بسیار مایه ننگ است. به عنوان نمونه چپ ها و اسلامی ها از هر جنسی که باشند اساسا با هویت ملی رابطه ای نداشته و ندارند و آن به اصطلاح ملیون هم اصلا هویت ملی هیچگاه جایی در اندیشه و عملکردشان نداشته و تنها امروزه با گرایش جامعه به سوی هویت ملی آنها نیز کمی در این زمینه مانور می دهند و در به قدرت رساندن یکی از دشمنان هویت ملی یعنی دستگاه آخوندیسم شیعه نقش داشته اند (هر اندازه هم امروز ماله کشی کنند این نقش از بین نخواهد رفت) یا نمونه دیگر موضوع زنان است که مخالفان حکومت پهلوی از جایی با خمینی رابطه برقرار کردند (بر خلاف دروغهایی که درباره نشناختن خمینی و دزدیده شدن انقلابشان می گویند) که خمینی و سایر مفتخواران به حق رای زنان اعتراض داشتند و یا اینکه در قانون انتخاباتی که مصدق آن را در زمان نخست وزیری خویش اعلام کرد زنان در کنار دیوانگان و قاتلین از حق رای محروم بودند.
در یک جمله باید گفت که پهلوی ها ایراد زیاد داشتند و ایده آل نیز نبودند ولی از همه افراد و گروه های مخالفشان بهتر و میهن پرست تر بودند و تاریخ نیز این را نشان داد.

یاد این دو میهن پرست درگذشته و همه میهن پرستان تاریخ ایران زمین گرامی و راهشان پر رهرو باد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی. به امید ایرانی آباد و آزاد و به امید آگاهی ایرانی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر