۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

لجنزاری بنام «جمهوری اسلامی» و توليدات طبيعی آن!

article picture
 
گر چه بخشِ بزرگی از کسانی که اين روز ها بدست رژيم جنايت پيشهء ملايان به دار آويخته ميشوند، نه جزو افراد «بد و شرور» جامعه، بلکه از بهترين و دلاورترين جوانان ايران ميباشند که رژيم برای زهرچشم گرفتن پيش از شروع «نمايش مهوع انتخاباتی» خود آنها را قربانی ميکند، ليکن حتا با پذيرش اين گفته حکومتگران کنونی ايران هم که اين بچه را «اراذل و اوباش» ميخوانند، نبايد از خود پرسيد که چرا و چگونه در کشوری که حکومت آن خود را «نمايندگاهء الله و امام زمان» بر روی زمين ميخواند، بيش از هر کشور ديگری در جهان، «اراذل و اوباش» پرورش می يابند و مثلآ نه در سوئيس و سوئد و دانمارک و نروژ و بلژيک... که بقول اين ملايان، همگی هم حکومتگرانی کافر و شرابخواره و زناکار دارند؟

پاسخ البته بسيار روشن است. زيرا همان سان که هر کارخانه ای «توليدات ويژه» ای دارد، جوامع انسانی را هم ميبايد «کارخانه توليد انسان» بشمار آورد.

چرا که، به همان سان که مديران، طراحان و عوامل فنی هر کارخانه ای «محصولات» کارخانه خود و «نوع کيقيت» آنرا معين کرده و به خط توليد ميدهند، پايوران و مديران ارشد سياسی هر جامعه ای هم، با برنامه ريزی های فرهنگی، سياسی، اقتصادی و اجتماعی خود، به «چگونه بودن» شخصيت و فرهنگ و اخلاق شهروندان جامعهء خود شکل و محتوا ميدهند.

از اينروی هم هست که اينک در هر کشور جهان که در دست مشتی فناتيک مذهبی و دزد فاسد و بی فرهنگ است، يا تروريست انتحاری توليد ميشود و يا دزد و قاچاقچی و دلال محبت، و در برابر هم، در آن دسته از کشور هايی که در دست سياسيون خردمند و «خود باشرف و شخصيت» ميباشند، بهترين فرهنگوران، هنرمندان، متخصصان و ورزشکاران دنيا.

وحال، کشوری که حکومت آن که در دست مشتی دزد و جانی و چاقوکش و متجاوز و دلال محبت باشد، کشوری که حتا نمايندگان اخلاق و وجدان، يعنی «روحانيون» آن هم خود از بی حيثيت ترين، بی رحم ترين، بددهان ترين و فاسد ترين افراد جامعه باشند، آيا بسيار طبيعی نخواهد بود که بيشترين شمار «اراذل و اوباش» را هم در جهان توليد کند؟ مگر نه اين است که گفته اند: «کرم از لجن تغذيه ميکند».

اصلآ اين قوم بی فرهنگ اهرمن خوی و بدآيين و زشتکردار، پس از سی و چهار سال حکومت بر ايران، حال جامعهء ما را آنچنان از فرهنگ و اخلاق و وجدان و نوع دوستی و عدل و انصاف تهی کرده اند که ديگر اگر کسی در آن کشور دزد و پست و دروغگو و رشوه گير و حقه باز نباشد، جای بسيار بسيار شگفتی خواهد بود که بقول حافظ:
از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر