۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

نگاهی به تاريکسرای ايمان...






آن چه که، بيشتر از ترس، ايرانيان را به پذيرفتن گندآب اسلام فريفته است، نا آگاهی-ی روشنفکرانِ خودباخته-ی ايرانی بوده است. خشم-آورانِ انسان ستيز، سرزمين ايران را، با شمشير ِ جهادگرانِ درنده خو، گرفته-اند. ولی آنها ارزش-های فرهنگ ايران را، به کمک ِ خودفروختگان ِ بيگانه پرست دزديده و هسته-ی آنها را خشک و نازا کرده-اند. حکمرانانِ خليفه به تنهايی هوش آن را نداشته-اند که بتوانند به گوهر اين فرهنگ ِ روينده پی ببرند.

کلمه-ی ايمان با واژه-ی شناخت همسو نيستند.
ايمان: پندارهای برآمده از نادانی است که به جای دانستن در آگاهبودِ پيروان جايگزين می شوند. آنان، که به پندارهايی سُست ايمان آورده-اند، نمی توانند آفرينش ِ هستی را در تنگنای نگرش خود بيابند.

پيروان، نيروی خرد و توان انديشه را، در انسان ناچيز می انگارند. از اين روی آنان به پنداری ساده و فريبنده ايمان می آورند تا از کوتاهی-ی خردِ خود شرمسار نباشند. پيروان با پوشيدن ِ جامه-ی زُهد و تقوا، پسماندگی-ی خود را، واژگون نمايان می سازند. عقيده-های گوناگون، از گمان-آوری و کورانديشی، در تاريکسرای ايمان، بازتاب می يابند. ادامـــــه[+

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر