در دنیا و در پیرامون ما اتفاقاتی روی می دهند که گاهی بر روی ما و زندگی و اطرافیان ما تأثیر به سزائی دارند . این رویدادها می توانند موضوعات گوناگونی را شامل بشوند ، یکی از این موارد که تقریبأ موضوع دائمی گزارشهای روزانه همه خبرگزاریهای جهان شده است ؛ مورد بسیار درد سر ساز حکومت آخوندها در میهن ما می باشد . این حکومت که با نام جمهوری اسلامی ، و پس از رخ دادن انقلاب سیاه 57 در ایران به وقوع پیوست ؛ فقط ظاهر دو واژه " جمهوری " و " اسلامی " را با خودش دارد ؛ در حالی که چون نیک بنگریم ، اصولا به هیچوجه نه جمهوری است و نه اسلامی !
جمهوری نیست چون هیچیک از مبانی جمهوریت که حکومت مردم بر مردم را مطرح می سازد در بر ندارد ؛ اسلامی هم نیست ، چون شکل و شمایل این مجموعه ، و نیز کنشها و برنامه و قوانین کارگزاران آن ، چهره منفور اسلام را به بهترین وجه ممکن در سراسر گیتی ، و در نهایت عریانی و آشکاری مطرح وآشکار نموده است !
چرا که آنچه در وهله نخست به عنوان اسلام می تواند نزد همگان ، به ویژه کسانی که با درایت به مسائل می نگرند جلوه گر شود ؛ چارچوبی از یک از سیستم بدوی و بی فرهنگی است که در زرورق رنگین و دروغینی کادو پیچی شده ، که تلاش می کند تا به دیگران بقبولاند که آورنده این دین ، جهت تکمیل نمودن مبانی اخلاقی به پیامبری برگزیده شده است ؛ و معنای این سخن هم بیانگر حقیقت تلخی است ، که با نمایش داده شده حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران به مردم دنیا نشان داده شد !
این چهره وحشتناک به وضوح نشان می دهد که در این آئین ، جز خشونت و محدودیت و زایل نمودن آزادیهای فردی و اجتماعی پیروان آن چیز دیگری نشان داده نمی شود . جهت دست یافتن به نتیجه ای که در اینجا آورده می شود ، کافی است که به سراغ کتاب آسمانی ایشان بروید و در کمال دقت و با دیدی کنجکاوانه مطالب آنرا بررسی بکنید . اگر وقت برای پژوهش داشتید ؟ کلمه قتل و سایر هم خانواده های آن را پیدا کرده و شمارش بنمائید ؛ تا درک بکنید که چند بار در جاهای مختلف این کتاب ، به این موضوع پرداخته شده است ؟!
کشتار و نابود ساختن زندگانی که به مخالفت با این دین برخاسته بودند و نمی توانستند آنرا به عنوان آئینی آسمانی بپذیرند ؛ فقط یک جنبه از کل ماجرا است ؛ قطع کردن انگشتان و یا دست و پای کسی که اقدام به دزدیدن چیزی کرده باشد ؛ و نیز مثله نمودن کسی که عملی خلاف شرع انجام داده است ( مثله = قطع نمودن گوش و بینی ) برای رسوا نمودن وی در اجتماع ، همچنین سنگسار شدن زنها و مردان زناکار در برابر مردم ، تقیه کردن = دروغ گفتن برای نجات یافتن از کشته شدن توسط یک مسلمان دیگر در موارد اضطراری ، موضوعاتی هستند که بیشتر مردم با آنها آشنائی دارند ؛ موردهای دیگری نیز هستند ، که شما باید به طور مستقیم با کنشگران چنین خطاهائی نزدیک باشید ؛ تا به خوبی بتوانید به ناصحیح بودن این رفتارها مهر عدم پذیرش خویش را بزنید و چنین کارهای غیر انسانی را رد کرده و غیر منطقی تلقی بنمائید !
می گویند دروغ نگوئید خودشان از دروغپردازان ماهر دنیا می باشند ؛ شما را به داشتن تقا ( ترس از خدا ) توصیه می کنند ، در حالیکه آنچه در ضمیر خودشان وجود ندارد ترسیدن از خدا و عمل کردن به فرامین اوست . آیه های مربوط به نافرمانی کردن از اوامر الهی را برای شما می خوانند و تفسیر می کنند ؛ حال آنکه خودشان از ناقضان احکام الهی هستند . شما را از انجام دادن فسق و فجور ( کارهای زشت و ظالمانه و غیر انسانی ) برحذر می دارند ؛ در حالی که خودشان عاملان حتمی اینگونه از اعمال هستند !
ریاکاران را مذمت می کنند ، ولی خودشان از انجام دادن هیچ کار متظاهرانه و آلوده به ریا و شیادی خودداری نمی نمایند . پرده دری و افشای راز می کنند و نامش را " امر به معروف و نهی از منکر " می گذارند . حقوق اهالی خانه و هم محلی ها یشان را زیر پا می گذارند ؛ ولی به آن رعایت نمودن اصل مساوات می گویند . بر سر دیگران کلاه می گذارند ، اما آنرا دفاع از حق خویش می دانند . انجام دادن همه کارهائی را که ضد بشریت است و موجب آزار رساندن به دیگران می شوند را تکرار می کنند ؛ ولی دیگران را از مرتکب شدن چنین اعمالی منع می کنند !
در حقیقت اگر بخواهیم تک تک خطاهای ایشان را برشماریم ؛ مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد . با چنین کسانی که به خودشان نام " روحانی " را هم می دهند ؛ اما هیچیک از اعمالشان شکل یک کنش نسبتا انسانی را هم ندارد ؛ باید چگونه برخورد کرده و با ایشان مماشات داشته باشیم ؛ که تا به آنها بفهمانیم ، که نه تنها روحانی نیستند ، بلکه در انسانیت شان هم تردید وجود دارد ؛ و به خاطر اعمال خطاکارانه آنها ، در اصل و حقانیت همین دین و آئینی که آنها برایش گریبان می درانند ؛ هم هزاران شک و ناباوری وجود دارد !
آنگاه وقتی به چنین خطاهای آشکار و پنهان ایشان می اندیشیم ؛ و نتایجی به دست می آوریم که زیانبار بودن باور نمودن این نامردمان ، و کردارهای عاری از راستی و درستی شان را به دست می آوریم ؛ چرا باید همچنان به خودمان دروغ بگوئیم ، و باز هم به آنان اجازه بدهیم ، که سرمان کلاه بگذارند ؛ و ندانیم که ماندگاری این قبیله وحشی و جنایتکار در میهنمان ، سازش نمودن با این جرثومه های فساد و تباهی است ؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر