نگاهی بر تبدیل شدن سلاحی که روزی شمشیر بود و امروز مخربترین سلاح در دست بشریت است. در این مقاله سعی دارم از دیدگاهی کاملن شخصی بر آنچه که جهان را تهدید می کند نظری افکنم، شاید به آنجایی برسیم در آینده ی نزدیک که هیچ آه و حسرتی نتوان دردی را دوا و زخمی را مرحم دهد.
موضوعی که این روزها بیش ترین خواننده، مفسر، سیاستمدار و تحلیل گر را به خود اختصاص داده؛ موضوع دسترسی یک حکومت دیکتاتوری اسلامی فاشیستی به سلاح هسته ای است.
عصری که در آن هستیم که تقریبن تکامل یافته است، چه از لحاظ تکنولوژی و صنعت، چه از لحاظ رشد بشری نیز به مراتب چشم گیری رسیده است؛ می توان به عنوان مواردی دانست که این دیکتاتوری را به علت زیستن در این عصر از دیگری ها متمایز می نماید.
در سالیان دور حدودن هزار و چهارصد سال پیش دیدگاهی کاملن مذهبی نیم بیش تری از خاور میانهو قسمت های از قاره ی آفریقا و ... را مطیع دیدگاه اسلامی خود نمود، در آن زمان با توجه به نوع زندگی و پیش رفت های آن روزها این دیدگاه از جانب اسلامیون وجود داشت؛ که جهانی یکپارچه اسلامی زیر نظر مستقیم پروردگار بنا سازند، مبدأ این نوسازی و ایجاد تحولی عظیم در دنیا، از اندیشه ای اسلامی آمد، اما و اگر اینکه بنیان گذار این اندیشه ی مذهبی بر این هدف راسخ بوده کمی شک بر انگیز است.
آنچه که بعد از حضرت محمد در اسلام رخ داد، ظهور نواسلامیون که بسیار تندرو بودند و من می توانم بگویم اسلام آن ها از جنس اسلام محمد نبود(این سخن مبنی بر تأیید اینجانب از اسلام نیست)، جهان را به نوعی تهدید ابدی محکوم کرد.
گفتم تهدید! بله تهدید نواسلامیون در تمامی دوران کشور گشای و گسترش و القای دین اسلام؛ سه نطفه در زمین به جای گذاشتند:
1.نوعی تعصب که عمومن ذهن را مختل و انسان را به راستی از انسانیت به خریت می کشاند.
2.خون انسان را بهای اشتباهات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار دادند.
3.بنیان نهادن قانون سیاه و سفید که فراگیرنده بسیاری از استبداد ها و دیکتاتوری های گذشته و بطور افراطی در عصر حاضر نیز به استناد قوانین جمهوری اسلامی میتوان آن را یافت.
آنچه که مورد نظر من در تبیین این سخنان می باشد؛ توجه داشتن به مسأله نواسلامیون این دوران است که از آن جمله جمهوری اسلامی را عنوان می نمایم، به عقیده ی من اگر قرار باشد در عصر حاضر بار دیگر اسلام ظهور کند، جمهوری اسلامی آنرا محقق می سازد.
پر واضح است ، کمی عمیق که به موضوع بنگریم جای نگرانی و وحشت بسیار است، اسلامی که با ذوالفقار سعی داشت گسترش یابد با اسلامی که با اورانیوم غنی شده و بمب اتم تحقق یاید به میزان همان هزار و چهارصد سال تفاوت دارد.
در همین راستا باید خاطر نشان نمایم که اسلامی که اورانیوم غنی شده بر تخت پادشاهی جهان خواهد نشاند، اسلامی نیست که می شناسیم، اسلامی است از عصاره ی تمامی دیکتاتوری ها، فاشیست ها، رادیکالیست ها... و تمامی عناصری که تا به امروز جهان را به آشوب کشانده اند و جز قتل آم در دفترچه خاطراتشان چیزی ثبت نشده است.
من تحلیل گر سیاسی نیستم، ولی می خواهم یادآور شوم ؛ جمهوری اسلامی که مجری پروژه ساخت جاده برای امام زمان است، از رهبرانش به عنوان فرستادگان بر حق پروردگار یاد می کند، به راحتی می کشد و می گوید برای اسلام این خون ها لازم است، خواستار حذف نسلی(یهودیت) از روی زمین است و در آخر بزرگتری حامی تروریسم جهانی و مافیای اسلحه و حرکت های انتهاری و مادر حزب الله ی که الله ش جز نسل کشی برنامه خاصی در برنامه آفرینشش نداشته!از شما می پرسم؛ دور از ذهن است چنین رژیمی برای تحقق آمادش در فکر ظهور اسلام بعد از هزار و چهار صد سال باشد؟
در زدو خوردهای سیاسی محاسبه همه چیز شده است، حتی چند صد هزار نفری که قرار است در صورت حمله نظامی به نیروگاه های هسته ای جمهوری اسلامی از بین بروند، آیا این موضوع نیز مطرح است که جمهوری اسلامی چاقو کش هم چند ضربه در جواب حملات خواهد داد؟ محاسبه چند صد هزارتای آن هم شده است؟ آیا آن چند صد هزار تای که در اثر تشعشعات هسته ای اورانیوم غنی شده نیز جان خواهند داد نیز به حساب می آیند؟
باری این چند صد هزارها که اگر مجموع آن را بتوان به واقع محاسبه کرد به میلیون ها می رسد، یک ظهور است یا برای اسلامی نوین ویا امپریالیسمی که باید جهان پیش رویش دلا و راست شود، این میان مردم کشته می شوند تا آزمایش های قدرت های تو خالی جهان زره چشم از هم بگیرند و در آخر هم با کم شدن جمعیت و نسلی در هم پکیده به برنامه های جهان خواری خود خواهند رسید.
جای بسی افسوس است که قربانیان اورانیوم غنی شده در دست نو اسلامیون از نسل همان قربانیان ذوالفقار می باشند.
آمارو ارقام و تحلیل ها بسی مسخره به نظر می رسند! چرا که اسلام به گفته حکومت های اسلامی بیدار شده است و همچون موجی از انقلاب های رنگ ووارنگ به تضعیف جهان سوم مادر مرده افتاده است، بیداری اسلامی تنها بیداری ر جهان است، که زاییده غفلت و نادانی و جهل است.
از سوی دیگر ضد اسلامیون؛ صاحب قدرت بی منازعه در جهان هستند، بد به حال مردمی که در این میان باید به تماشای تاریخ تکراری سرزمینشان بنشینند آن هم باز به رنگ خون، آوای ناله و زاری، بوی آتش و دود و البته بسیاری مواد شیمیایی که شاید تا به حال استشمام نکرده باشیم، تنها نمونه کوچکی از این سموم در زور آزمایی و خیانت به مردم در هشت سال جنگ(ایران و عراق) مردم ایران را قلقلک داد.
من این هشدار را به آن سوی دنیا هم میدهم، به آمریکای که منافعش چنان چشمانش را کور کرده که قتل آم در ایران را اصلن نمی بیند، ایرانی جان میدهد اما هر روز یک مترسک برای مذاکره با جمهوری اسلامی فاشیستی روی کار می آید!
کدام مذاکره؟ جمهوری اسلامی اگر اهل مذاکره بود ویا در ذات وحشیش مذاکره جای داشت، ایرانی را نه به علت حرف زدن به خاطر اندیشیدن نمی کشت.
مذاکره ی شما همبازی ها، جهان را با تروری بزرگ روبرو خواد کرد، تروری که مردم زیادی در آن جان خواهند داد.
من به عنوان یکی از مخالفان جمهوری اسلامی و با توجه به استنباط شخصی خودم؛ جهان را در سر پایینی می بینم که عاقبت آن پدید آمدن عصر یخبندان برای جهان سوم و به ارش رسیدن جهان اول است، و پیامد بدتر به قدرت رسیدن فاشیست اسلامی به کمک اورانیوم غنی شده است که نه حق مسلم جمهوری اسلامی نه هیچ حکومت و جامعه ی دیگری است.
بدیهی است مفت بازهای حاکم بر ایران ورق های برنده ی سرمایه داری اروپای و آمریکایی می باشند، گویی ایران در یک نبرد کاملن نابرابر گیر افتاده است، هر سو که سر می چرخاند با دندان های تیز چپاول و غارت روبرو می شود و این سرنوشتی نیست که فردای ایران را با آن رقم خورده بدانیم.
باید خاطر نشان نمایم در طی سالیان آنقدر سیاست های تکراری سرمایه داری را تجربه کرده ایم که؛ پیامد نیک آن آگاهی مردم ایران بوده که از این بابت باید با صدایی رسا به تمامی اندیشه های مذهبی الاالخصوص اندیشه ی اسلامی و امپریالیسم بازی گردان تبیین نمود؛ دفترچه ی تاریخی بازی و بازی گردانیتان در حال بسته شدن است.
در آخر به جای نتیجه گیری از مقاله کوتاهم نفرت خودم را از جمهوری اسلامی و تمامی حکومت ها و گروهک های اسلامی و هر نوع حکومت فاشیستی اعلام می دارم.
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد.
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر